کونگ موجود در این فیلم هیچ شباهتی به کونگهای فیلمهای قبلی ندارد... شاید تهیهکنندگان به این دلیل اندازه آن را به 300 فوت رساندهاند، که برای فیلم کینگکونگ علیه گودزیلا آماده باشد!
فیلم «کونگ: جزیره جمجمه» به عنوان یک اثر هیولایی درجه دو و پرهزینه میتوانست محصول بهتری باشد. این فیلم تمام ویژگیها و کلیشههای آثار اینچنینی را دارد، اگرچه سازندگان از صرف هزینه برای جلوههای ویژه دریغ نکردهاند. با این حال «جزیره جمجمه» به عنوان یک فیلم کینگکونگی، چندان موفق از آب درنیامده. این میمون عظیمالجثه و شگفتانگیز که در این جزیره مرجانی استوایی در حال خودنمایی است، شباهتی به کونگهایی که قبلا دیده بودیم ندارد. فقط اسم آن را دارد. غیر از شباهت فیزیکی سطحی، از خصوصیات شخصیتی این هیولای غولپیکر چیز زیادی نمیبینیم. چرا که این هیولای جزیره جمجمه تنها نمادی از نیروی طبیعت است که کاری جز ترکاندن هلیکوپتر و مبارزه با دیگر مخلوقات ندارد. هیولای دیو و دلبر را فراموش کنید! با بلندی بیش از 300 فوت، حدود 10 برابر بزرگتر از برادر کوچکترش در فیلمهای سال 1933/1976/2005 میباشد. تغییری که ایجاد شده تا کونگ را به قد و قوارههای گودزیلا برساند. تهیهکنندگان روی مبارزهی نهایی این دو هیولا در فیلم کینگکونگ علیه گودزیلا محصول سال 2020 حساب باز کردهاند، همان طور که در صحنهی پس از تیتراژ فیلم به آن اشاره کردهاند.
«کونگ: جزیره جمجمه» یک دنباله، پیشدرآمد یا بازسازی نیست. بلکه یک داستان کاملا جدید است که در دنیایی موازی با داستان کونگ پیش میرود و هیچ ارتباطی با فیلمهای قبلی کینگکونگ ندارد. حال این سوال پیش میآید که چرا از شخصیت کونگ برای این داستان کاملا متفاوت بهره برده شده؟ کاملا مشخص است، جذب مخاطب! چرا که نام «کینگکونگ» یک برچسب موفق تجاریست. میلیونها نفر این فیلم را خواهند دید چون نام این افسانهی قدیمی و محبوب را یدک میکشد؛ آیا اگر اسم فیلم هیولای ایکس بود کسی برای تماشای آن به سینما میرفت؟!
«کونگ: جزیره جمجمه» هیچ ربطی به آثار قبلی درباره این کاراکتر ندارد و حاوی داستان جدیدیست. اما کاملا مشخص است که چرا سازندگان فیلم از این افسانه استفاده کردهاند... برای جذب مخاطب! فیلم ارجاعات متعددی به فیلمی چون اینک آخرالزمان دارد و کلکسیونی از بازیگران سرشناس در آن ایفای نقش کردهاند.
بر خلاف فیلم گودزیلا که کارگردان آن «گرت ادواردز»، هیولای فیلمش را نصف مدت زمان فیلم از انظار دور نگه داشت، «کونگ: جزیره جمجمه» پس از مدت کوتاهی شخصیت مرکزی را وارد ماجرا میکند. حین نمایش مقدمهی فیلم دربارهی سقوط تعدادی هلیکوپتر جنگ جهانی دوم در جزیره جمجمه در سال 1944، نمای کوتاهی از کونگ نمایش داده میشود و پس از گذشت بیست دقیقه وارد قصهی اصلی میشود. ماجرا در سال 1973 رخ میدهد و این به فیلم اجازه میدهد تا ارجاعات زیادی به آثاری چون اینک آخرالزمان و کینگکونگ محصول سال 1976 داشته باشد. البته صرف نظر از دورهی زمانی، میتوان فضای حاکم بر فیلم را با پارک ژوراسیک 3 مقایسه کرد.
قصهی فیلم دربارهی گروهی از سربازان و دانشمندان است که در جزیرهی جمجمه گیر افتادهاند چرا که کونگ هلیکوپترهای آنان را نابود کرده. اعضای این گروه را این افراد تشکیل میدهند: فرماندهی ماموریت «بیل راندا (جان گودمن)» و مشاورانش «هیوستون (کوری هاوکینز)» و «سان (تیانگ جینگ)» ، کهنه سرباز ویتنام «پرستون پاکارد (ساموئل ال. جکسون)» ، مسیریاب و مامور سابق بریتانیایی «جیمز کنراد (تام هیدلستون)» ، عکاس ضدجنگ و فمینیست «میسون ویوِر (بری لارسون)» ، و «هنک مارلو (جان سی. ریلی)» که سی سال است در جزیره گیر افتاده.
جلوههای ویژه فوقالعاده هستند به طوری که ضعف فیلمنامه را پوشش دادهاند. تهیهکنندگان چون از سلیقه مخاطب آگاهی دارند تمهید هوشمندانهای پیش گرفتهاند و میدانند کسی انتظار شخصیتهای پرداخت شده و روایت پیچیده از فیلمی کینگکونگی ندارد... «کونگ: جزیره جمجمه» فیلم هیولایی خوبیست که تمام المانهای لازم را دارد، ولی میتوانست بهتر باشد.
برخی از جنبههای افسانه کونگ در این فیلم نیز به چشم میخورد. همانند نسخهی سال 1976، آسمان جزیره با ابرهای فراوان پوشانده شده؛ ساکنانی محلی دارد که البته صحبت نمیکنند (تمهیدی جالب برای رفع مشکل زبان). آن دیوار معروف هم وجود دارد ولی با تعریفی جدید؛ چرا که به نظر نمیرسد چیزی بیشتر از یک مانع برای هیولای غولپیکری باشد که هلیکوپترها را در هوا خرد میکند. دایناسورهای موجود در فیلمهای محصول 1933 و 2005 با هیولاهای دیگری جایگزین شدهاند، چرا که دایناسورهای تیرکس یارای قد علم کردن مقابل این کونگ را ندارند. فیلم سه المان اساسی دارد: کونگ علیه انسان، کونگ علیه حیوانات و کلی فرار و تعقیب و گریز.
جلوههای ویژه فوقالعاده هستند به طوری که ضعف فیلمنامه را پوشش دادهاند. تهیهکنندگان چون از سلیقه مخاطب آگاهی دارند تمهید هوشمندانهای پیش گرفتهاند و میدانند کسی انتظار شخصیتهای پرداخت شده و روایت پیچیده از فیلمی کینگکونگی ندارد. تماشاگران به سینما میروند تا ماجراجویی، هیجان و نبردهای هیولایی را تجربه کنند که هر سهی اینها در این اثر وجود دارند. همان طور که قبلا گفتم «کونگ: جزیره جمجمه» فیلم هیولایی خوبیست که تمام المانهای لازم را دارد. دنیای فیلم، حکم بهشتی رویاییست برای پسربچههای 13 ساله. متاسفانه سازندگان اثر از دادن جنبههای انسانی به کونگ خودداری کردهاند.
نویسندگان در بیان محتوای مد نظر خود ظرافت به خرج ندادهاند و آن را به شکلی سرسری در فیلم گنجاندهاند... «جزیره جمجمه» با وجود پرداخت نهچندان خوب کینگکونگ، فیلمی قابل احترام است. و اگر هدف این فیلم آمادهسازی ذهن مخاطب برای تقابل این هیولای افسانهای با گودزیلا باشد، میتوان آن را یک مقدمهی نسبتا خوب دانست.
این فیلم مانند سنگ محکی برای «جوردن وویت رابرتز» بوده تا خود را نشان دهد و انصافا خوب هم عمل کرده. کاملا در طول ساخت فیلم تمرکز داشته و بازیگران هم تمام تلاش خود را انجام دادهاند. تیم بازیگری فیلم شامل یک بازیگر برنده اسکار، دو نامزد اسکار و دوستپسر سابق «تیلور سویفت» است. انتخاب بازیگران کاملا مناسب به نظر میرسد. فیلمهای مربوط به کینگکونگ همواره دارای تم طرفدار محیط زیست بودهاند (در نسخه 1976 بیشتر از تمام فیلمها) و «کونگ: جزیره جمجمه» هم از این قاعده مستثنا نیست. نویسندگان با این فرض غلط که یک فیلم هیولایی نیازی به ظرافت در بیان محتوا ندارد، تفسیر خود از تاثیر منفی انسان بر دنیای اطراف را به شکلی ناپخته و سرسری در فیلم گنجاندهاند. کمی هم چاشنی ضدجنگ به فیلمنامه افزودهاند اگرچه ارجاعات زیاد به فیلم اینک آخرالزمان پس از گذشت مدتی خستهکننده به چشم میآید. از پوستر فیلم متوجه نکته میشویم؛ دیگر نیازی به گزافهگویی نیست.
اگر بخواهیم دربارهی محصول کمپانی «لجندری» منصفانه نظر دهیم، عملکرد این کمپانی نسبتا خوب بوده و آثار خیلی بدتری در طول تاریخ حول کاراکتر کینگکونگ تولید شده. از دو فیلم ژاپنی که با طراحی هنری خندهدار و بازیگری در لباس میمون تولید شدهاند گرفته تا کارتونهای کودکانهی "خوشبختانه" فراموش شده. در مقایسه با آثار مذکور، «جزیره جمجمه» با وجود پرداخت نهچندان خوب کینگکونگ، فیلمی قابل احترام است. و اگر هدف این فیلم آمادهسازی ذهن مخاطب برای تقابل این هیولای افسانهای با گودزیلا باشد، میتوان آن را یک مقدمهی نسبتا خوب دانست.
مترجم: بابک مؤیدزاده