گروه فرهنگ - رجانیوز: آوینی میگفت «ما از سوختن نمیترسیم که پروانههای عاشق نوریم»! پروانه آنسان که خود را به شمع نزدیک میکند نه برای آن است که برای خود هویتی کسب کند! در سوختن و نیست شدن او هویتی نیست! بلکه برای آن است که نور شود! و وقتی میسوزد دیگر پروانه نیست که نور است! پروانه بود، اما دیگر نیست و حالا نور است!
وقتی «امام» در وسط عالم وجود نورانیت دارد و همه هستی از او نور حیات میگیرند، دیگر در عرض او تعینی متصور نیست! چرا که «کل شیء هالک الا وجه» همه چیز هالک است الا وجه او! نه اینکه بعدا هلاک میشود، فی الحال اگر فیض امام بر او نتابد هالک است. پس اگر نور امام بر تو نتابد نیستی و هستی تو از فیض نور امام است. اگر تعین داری به واسطه همان وجه الله است که در اثر نور او تعین یافتهای! اهل جهل فهم از این حقیقت ندارند؛ از همین روست که در مقابل «وجه الله» که همان «ولی الله» است احساس تعین میکنند و میخواهند نور او را خاموش کنند که خود در عالم بدرخشند! فارغ از آن که نور او خاموش شدنی نیست و آنها اگر هستند از فیض اوست! و چقدر آدمی میتواند بدبخت باشد که فهم نکند این حقیقت را و عمری صرف کند در نابودی خود!
اما اهل معرفت تعینی برای خود قائل نیستند و خود را فانی در امام میبینند و پیوسته خود را به او نزدیک میکنند تا همه او شوند و غیر از او چیزی نباشد!
اهل معرفت همه جا امام را میبینند! فکرشان، قولشان و فعلشان همه اوست! هویتی برای خود قائل نیستند، هویتشان امام است. چون همه هویت و انانیت از آن اوست، ذیل او هویتی نیست! لذا مومن را باید با امامش و نسبتش با او شناخت!
از همان روست که وقتی از او سوال میکنند میگوید «امام هرچه بگویند همان است، بگوید بمانید میمانیم ، بگوید بروید میرویم!» چون تعینی برای خود قائل نیست و همه هویت او امام است و از آن روست که فارغ از تعلقات است و دل به او داده و پا در مسیر بلا و ابتلاء گذاشته است.
کتاب «سرباز کوچک امام» داستان زندگی و خاطرات مهدی طحانیان همان نوجوانی 13 سالهای است که بارها فیلم مصاحبه او با خبرنگار هندی در اردوگاه اسراء حزب بعث را دیدهایم. همان نوجوانی که به آن خبرنگار یاد داد که درست است که من اکنون اسیر هستم اما من هستم که میگویم شما چه بکنید! چرا که من سرباز امامی هستم که حیات شما همه از فیض اوست! از همین رو حجاب را بر سر او کرد و به او یاد داد هرچه امام بگوید همان است! حالا در کتاب خاطراتاش هم به ما یاد داد که همه هویت از آن امام است و او اگر هویتی یافت از آن جهت بود که «سرباز کوچک امام» بود.
و بازکتاب خاطرات او زمانی هویت یافت که «امام» بر او «تقریظ» نوشت! همه چیز در ذیل توجه و فیض امام هویت پیدا میکند. اگر برای او قدم برداشتی یک قدم تو در عالم اثر گذار میشود اما اگر برای او نبود، تمام عمر هم دوندگی بکنی جز «هیچ» چیزی نیست!
متن تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «سرباز کوچک امام» به شرح زیر است:
«بسمه تعالی
سرگذشت این نوجوان شجاع و باهوش و صبور در اردوگاههای اسارت، یکی از شگفتیهای دفاع مقدّس است؛ ماجراهای پسربچّهی سیزده چهارده سالهای که نخست میدان جنگ و سپس میدان مقاومت در برابر مأموران درندهخوی بعثی را با رفتار و روحیهای اعجابانگیز، آزموده و از هر دو سربلند بیرون آمده است. دلْ بر مظلومیّت او میسوزد ولی از قدرت و تحمّل و صبر او پرمیکشد؛ این نیز بخشی از معجزهی بزرگ انقلاب اسلامی است. در این کتاب، نشانههای خباثت و لئامتِ مأموران بعثی آشکارتر از کتابهای مشابهی است که خواندهام. بههرحال این یک سند باارزش از دفاع مقدّس و انقلاب است؛ باید قدر دانسته شود.
خوب است سستپیمانهای مغلوبدنیاشده، نگاهی به امثال این نوشتهی صادقانه و معصومانه بیندازند، شاید رحمت خدا شامل آنان شود. 1396/04/12»
کتاب «سرباز کوچک امام» روایتی است از خاطرات آزاده مهدی طحانیان از کودکی تا امروز. جهت آفرینش این اثر ارزشمند در مجموع 163جلسه مصاحبه با آقای طحانیان گرفته شده است که طی آن ها نزدیک به 350 ساعت فایل صوتی ذخیره گردیده.
کتاب «سرباز کوچک امام» که توسط سرکار خانم فاطمه دوست کامی نگارش شده است و توسط انتشارات پیام آزادگان وارد باز نشر شده است، به بیان اتفاقات ریز و درشت زندگی مهدی طحانیان پرداخته؛ اتفاقهای خواندنی و جذابی که در بسترهای متفاوتی روی میدهد و ذهن خواننده را به طرز ماهرانهای به همراهی خویش دعوت میکند.
علاقمندان جهت تهیه و خرید کتاب «سرباز کوچک امام» میتوانند به فروشگاه کتاب روزآهنگ مراجعه نمایند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
دشمن بعثی برای درهم شکستن مقاومت گروهی از آزادگان کم سن و سال و ایجاد تبلیغات علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی و تاثیر گذاری بر روحیه رزمندگان اسلام، اقدام به تدارک برنامه های تبلیغی در اردوگاهی که این نوجوانان اسیر اسارت خود را سپری می کردند نمود. ازجمله راه اندازی مدرسه (که هیچ وقت به حول قوه پروردگار و مقاومت آزادگان شکل نگرفت) آوردن خبرنگار به آن اردوگاه و توزیع لباس شیک بین آزادگان و ... یکی از روزهای سخت اسارت که با این اقدامات دشمن شرایط کاملا اسارت در اسارت شده بود. گروهی خبرنگار (واقعا قلم به مزد) وارد اردوگاه شدند. درمیان این گروه زن خبرنگار هندی تبار و شاغل در کانال چهار تلویزیون فرانسه نیز حضور داشت که از همه افراد آن گروه کار بلد تر بود و برای انجام مصاحبه اش طراحی صحنه و کارگردانی نیز می کرد. او گروهی از آزادگان را در آسایشگاهی نشاند و دور آسایشگاه چرخی زد. سپس جلوی کوچکترین ودر عین حال چغرترین آزاده نشست.شاید کار خدا بود که مهدی طحانیان را انتخاب کرد. او تا اینجای کار طبق برنامه پیش رفت اما با طرح اولین سوال هم برنامه ریزی بعثیها و خانم خبرنگار واربابانش نقش برآب شد.
«من مصاحبه نمی کنم چون حجاب نداری». انصافاً آن خانم هم فقط روسری نداشت اما طحانیان به او نگاه هم نکرد.
مقاومت مؤمنانه طحانیان ، خانم خبرنگاررا وادار به رعایت حجاب کرد. گرچه پاسخهای کوبنده او در برابر پرسشهای گزنده و جهت دارخبرنگار نقطه درخشانی درتاریخ دفاع مقدس است، اما آنچه در خاطرات مردم باقی ماند وادار کردن آن خبرنگار به رعایت حجاب بود.