یک روز صبح از خواب بیدار شدیم، به هر صفحه و کانالی سر زدیم، خبر فوت ناصر ملکمطیعی، شمایل قهرمان کلاهمخملی سینمای فیلمفارسیها بود. نگران شدیم، غصه خوردیم و تسلیت گفتیم تا خبر تکذیب شد. خدا رو شکر کردیم و ناصر ملکمطیعی را هم فراموش.
مرد خوش قامت و لوطی روزهای دور و پیرمرد دلشکسته این روزها اما همچنان بلند چون سرو را دعوت کردند و قدش در قابشان نگنجید، بهجایش به قول پرویز پرستویی طبیعت نشان دادند. بازهم غصه خوردیم و ناصر ملکمطیعی برگشت به کنج چهلسالهاش، همچنان لوطیوار اما دلشکسته.
یک روز صبح از خواب بیدار شدیم، به هر صفحه و کانالی سر زدیم، خبر فوت ناصر ملکمطیعی بود. این بار جایی برای نگرانی نبود. ناصر ملکمطیعی رفت. چند روزی در بیمارستان بود و به گفته پسرش ناامید از زندگی، بالاخره چشمهایش را بست و رفت.
فرمون، فرمون که میگفتن، با سکوتی چهلساله رفت.از فیلمفارسی که حرف میزنی، سینماییها دماغشان را چین میدهند و روی برمیگردانند. در حدشان نیست این سینما. سینمای فیلمفارسی را مبتذل میدانند، فیلم فاخر میپسندند. دمشان گرم. راستی، تاریخ سینمای ایران از کجا شروع شد؟ فیلمفارسی؟ خیر، نه باور نمیکنند.
سینمای مبتذل فیلمفارسی، آنقدر ساده بود که میشد با یک نگاه عاشق شد و با یک آب توبه بخشید. سینمای فیلمفارسی همان بود که مردم، خود مردم، برای فیلمهایش صف میکشیدند، با دوری دلدادهها اشک میریختند، ترانههایش را زمزمه میکردند و با مشت قهرمان فیلم یکصدا هورا میکشیدند. قهرمانهای فیلمفارسی، باباشمل، طوقی و رضا موتوری، از دل شهر میآمدند، از میان مردم، از کوچههای باریک جنوب شهر و وقتی قانون ناامیدشان میکرد میشدند مجری عدالت، آری، راست میگویند، این سینما مبتذل بود، اصلاً سینما نبود. عوضش قهرمانهای سینمای امروز… کدام قهرمان؟ سینمای قهرمان ساز با فیلمفارسیها مرد. همان فیلمفارسیها که اگر نخواهند مخاطبانش را دستهبندی کنند و بررسی بیولوژیک و ژنتیکی انجام دهند، جوانانی تربیت کرد که از ظالم نترسند و برای حق خود فریاد بکشند، سینمایی که جوانانی تربیت کرد که با دیدن دلاوریهای قهرمانان روی پرده، خودشان قهرمان سرزمینشان شدند و بیباک پا روی مین گذاشتند و یکراست رفتند وسط جبهه دشمن، آخر میدانستند قهرمانی یعنی چه.به قول ناصر خان در «طوقی» روزا همون روزان اما روزگار عوضشده. سینمای امروز قهرمان ندارد. فردینی ندارد که مرامش بشود ضربالمثل، ناصر خانی ندارد که با کلاهمخملیاش یکتنه شهر را قرق کند، رضا موتوری ندارد که…؛ اما فاخر است، خدا رو شکر.
ناصر ملکمطیعی، بعد از چهل سال سکوت درگذشت و به یار دیرینش فردین پیوست؛ اما نه ناصر ملکمطیعی و نه محمدعلی فردین، از یاد مردم، خود مردم نرفتند. مردمی که سینمای فاخر را نمیشناسند، هنر بلد نیستند، جوانان دهه شصت و هفتادی که یکبار نقشآفرینی اینها را روی پرده سینما ندیدهاند اما دل درگرو معرفتشان دارند؛ جوانانی که سینما را نمیشناسند اما شمایل قهرمانان را خوب میشناسند، امروز مانند پدر و مادرهایشان سوگوار ناصر خان ملکمطیعی هستند. ناصر ملکمطیعی که وقتی به دورهمی رفت، رئیس صداوسیما شخصاً با سازمان تماس گرفت و برنامه را از کنداکتور پخش بیرون کشید، بعد از مرگش به تلویزیون و اخبارش رسید و تصویرش به ناگاه دیگر ممنوع نبود. انگار که نفسش ممنوع بود و حالا که نفس نمیکشد، حالا که حسرت یکبار دیگر درخشیدن روی پرده نقرهای را با خود به خاک برده، حالا که حداقل یکبار دیگر مزه هلهله تماشاچیان را هنگام ایفای نقشش نچشیده و بعد از چهل سال ماندن و نگفتن دیگر ممنوع نیست، دیگر از سینمای مبتذل فیلمفارسی نمیآید گویا، دیگر میتوان در حوزه هنرمندان قرارش داد؛ نبود که ببیند، نباید میدید لابد.مسعود دهنمکی از «طوقی» میگوید و محسن مخملباف را عامل این چهل سال خانهنشینی میداند. آقای دهنمکی فراموش کردهاند، روزگار هم عوض بشود، آدمها عوض نمیشوند. نه ناصر ملکمطیعی عوض شد، نه محسن مخملباف و نه مسعود دهنمکی. جبهه مخملباف عوضشده است، اما تفکرش همان است، مسعود دهنمکی حالا بهجای موتور روی صندلی ریاست دانشگاه هنر مینشیند، اما ناصر ملکمطیعی، همان فرمون، همان باباشمل و همان کلاهمخملی با مرامی است که همیشه در جبهه مردم بوده است، همانجایی که مردم عاشقش بودند. نسلهای آینده شاید محسن مخملباف و مسعود دهنمکی را نشناسند، اما بیشک ناصر ملکمطیعی و بقیه قهرمانان فیلمفارسیهای مبتذل را خوب به خاطر خواهند آورد، چراکه مرگ در آیین قهرمانان نیست، مرگ در آیین پهلوانی نیست.
باری، این دل نوشته آشفته، حال این روزهای ماست. مایی که هنوز که هنوز است، فرمون فرمون که میگن، بدنمان میلرزد. مایی که کلاهمخملی و فردینمان را از دست دادیم.
حالا ما ماندهایم و رضا موتوری، آنسوی آبها، مایی که هنوز به قهرمانان ایمانداریم.
ناصر خان ملکمطیعی، روحت شاد، جایت سبز.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
96