شناسه : ۹۸۶۳۹۰ - چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۴۸
چگونگی پیدایش بیماری ها
آشکار است که قوام و پایداری هر شئ به چیزی است که هویت آن شئ به آن بستگی دارد است و اگر در آن چیز تغییری رخ دهد آن شئ دیگر آن شئ اول نیست مثلا اگر از عدد نه یکی کم کنی هشت است و اگر یکی بر آن بیفزایی ده میشود و بنا بر این هر چیز تا وقتی خودش است که تغییری در آن روی نداده باشد و چون در این جهان بر هر چیز مرکبی اضداد مختلفی وارد میشود و هر چیزی جنس خ ...
آشکار است که قوام و پایداری هر شئ به چیزی است که هویت آن شئ به آن بستگی دارد است و اگر در آن چیز تغییری رخ دهد آن شئ دیگر آن شئ اول نیست مثلا اگر از عدد نه یکی کم کنی هشت است و اگر یکی بر آن بیفزایی ده میشود و بنا بر این هر چیز تا وقتی خودش است که تغییری در آن روی نداده باشد و چون در این جهان بر هر چیز مرکبی اضداد مختلفی وارد میشود و هر چیزی جنس خود را تقویت میکندو انچه را که مخالف اوست تضعیف میکند ، یک شئ مرکب ،بر حسب چیزی که بر آن وارد میشود ، مورد دگرگونی قرار میگیرد و دیگر آن شئ آن کاری که برای آن کار ساخته شده است را نمیتواند به درستی انجام دهد بلکه اثار تازه ای از آن سر میزند که پیش از آن (آن سبب) نبوده و این را عارضه مینامیم مثلا چشم برای دیدن خلق شده و قوام و سلامتی چشم در شرایطی است که خدا آن را خلق کرده ،اما اگر خاشاکی به چشم وارد شود و آن را بیازارد ، بیمار میگردد و مثلا در اثر این بیماری قرمز میشود و یا اشک از آن جاری میشود که اینها اثر آن آزار هستند و گاه یک مرض سبب پیدایش مرضی دیگر میشود مثلا اشک ریزی چشم ممکن است سبب قرحه در چشم شود و آن نیز ممکن است سبب بیماری دیگری شود و به همین ترتیب نا بسامانی ها تا آنجا که خدا بخواهد ادامه می یابد.پس، از مشاهده عوارض میتوانیم به امراض و از مشاهده امراض میتوانیم به علل آن پی ببریم مثلا بعضی چشم خرابیها که سبب نزله میشود پس معلوم شد که هر مرضی در اثر سببی پیدا میشود و عارضه در پی مرض می آید پس مادامی که مؤثر باقی است اثر آن نیز در ظاهر با آن است.پس واجب است بر کسی که میخواهد معالجه کند ابتدا قطع سبب امراض را کند سپس اگر طبیعت قوی باشد مرض خود به خود بهبود می یابد و نیازی به درمان نیست و همین که مرض قطع شد عارضه ان مرض نیز تمام میشود. بنابراین نباید در چنین هنگامی به درمان اقدام کرد و به این علت است که در اخبار و احادیث بسیاری بزرگان دین فرموده اند که از شتابزدگی برای استفاده از دارو و مراجعه به پزشک اجتناب کنید حضرت ابی عبدالله میفرمایند : تا وقتی بدنت تاب می آورد از دارو پرهیز کن از موسی بن جعفر روایت شده : تا وقتی درد، از شما پرهیز میکند، که شما از درمان و پزشکان دوری کنید و این کار مانند ساختمان است که کم آن سبب زیاد میشود و همچنین از امیرالمومنین روایت شده است که : تا وقتی مرض با تو مدارا میکند تونیز با مرض مدارا کن برای بدن بیمارهیچ چیز سودمند تر از این نیست که از چیزی که نیازمند ان نیست دوری کند. پس در مرحله اول باید سبب بیماری را قطع کرد و بعد طبیعت را به حال خود وا گذارد که خود به حول و قوه الهی بیماری را درمان کند اما در آن هنگام که بیماری و طبیعت انسان در نیرو با هم مساوی باشند و یا اینکه بیماری قوی تر باشد باید به معالجه پرداخت و تاخیر و کوتاهی روا نیست و این صورت همان است که منظور نظر حضرت ابی جعفر است که از ایشان فرمودند : حضرت مسیح علیه السلام میفرمایند که اگر کسی درمان مجروحی را ترک کند با کسی که شخص را مجروح کرده شریک است . در کتاب فصول از مکارم نقل شده که تا وقتی بدنت درد را تحمل میکند از دارو پرهیز کن و اگر تحمل نکرد دارو را بکار ببر و در حدیث قدسی خدا میفرماید که : تو را شفا نمی دهیم مگر اینکه معالجه کنی و شفا از من است. و نیز از حضرت ابوجعفر علیه السلام روایت شده که از ایشان پرسیدند که ایا مداوا جایز است ؟ و ایشان فرمودند : بله خداوند در دارو برکت ، شفا و خیر زیاد قرار داده و مرد وظیفه اش استفاده از دارو است و هیچ مانعی در این باره نیست. اخبار بسیاری در این باره روایت شده ، منظور از این که گفته شده که بیماری باید غلبه کند، این نیست که آدمی را بستری کنند بلکه مقصود این است که در آن هنگام که مرضی مداوم شد و به انسان ازار رسانید و طبیعت او در مدت معقولی از عهده دفع مرض بر نیامد میگوییم که مرض غالب شده و باید انرا درمان کنند چه بسا اگر مرض طول کشد بدن را ازرده و ضعیف میکند و باید به سرعت به درمان بپردازند تا ناتوانی بدن بدان سرحد نرسد که از استفاده دارو باز ماند و دارو دیگر در آن اثر نکند و از درمان هم نباید تا هنگامی که امیدی بر بهبودی هست دست باز دارند . گاهی هم باید به تقویت بدن برسند تا سبب در آن کارگر نیفتد،چه گاه زدودن سبب ، مثل هنگام ابتلا به بیماری وبا و امثال آن ممکن نیست و در همان حال باید به درمان هم پرداخت ولو اینکه سبب اصلی هم موجود باشد و این حالت از دشوار ترین حالات معالجه است در چنین حالتی باید کاملا به تقویت بدن رو کنند تا آنکه خود بتواند با سبب مرضش برابری کند. در هنگام درمان پس از قطع سبب باید پیش از مداوای بیماری از عوارض آن جلو گیری کنند یا اینکه عارضه را از یک عضو مهم و حساس به عضو قوی که کمتر حساس است متوجه کنند تا عضو مهم محفوظ بماند و بعد به درمان برسند، یا اینکه ممکن است عوارضی که در یک عضو اشکار است سبب بیماری دراندامی دیگر باشد که در این هنگام باید عوارض را به جایی متوجه کنند که سبب مرض دیگر نباشد و بعد به مداوا بپردازند پس از قطع سبب باید عضو را تخدیر و حسش را کم کنندتا اینکه در مقابل درد تاب بیاورد و بعد به قطع ریشه مرض باید اقدام کرد. و بدانکه همینکه از ناچاری به استعمال دارویی پرداختند حتی المکان باید بقدر ضرورت آن دارو را بکار برند و مثلا تا معالجه با غذاهای دارویی ممکن است به آن بپردازند و اگر نه از داروهای غذایی استفاده شود و اگر نشد داروهای کم جزءتر و مفردات را بکار برند و اگر باز هم نشد داروهای پرجزء تر استفاده کند و باز هم حد الامکان باید از داروهای ضعیفتر استعمال کنند مثلا تا ممکن است مسهل و یا ملیّن ضعیفتر بخورند و مسهل قویتر را نخورند و مسهل را نیز بدون خوردن منضج (دارو یا غذایی که قبل از مسهل برای آماده کردن مزاج مصرف میشود) نخورند و بهتر است از داروهایی که تا به حال امتحان شده استفاده شود و بهتر است از داروهایی که ساده اند و بیشتر در دسترسند باشد.