ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

فرار

بعداً متوجه شدم من که داخل مغازه بودم، صاحب خودرویی که سرقت کرده بودیم و در همان حوالی مغازه دارد، در حال عبور از خیابان بوده که ماشینش را دیده و به سمت شوهرم آمده تا او را دستگیر کند. بابک هم با دیدن وی پایش را روی گاز گذاشته و با بچه‌ام فرارکرده است.
وقتی اعتراض کردم به من توهین کرد که عصبانی شدم و دو ضربه چاقو به او زدم. سپس چاقو را انداختم و به لرستان گریختم. آن جا در یکی از روستا‌های بروجرد کار می‌کردم تا وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد به مشهد بازگردم.
ناصرالدین‌شاه با ملاحظه وضع، تصمیم می‌گیرد از تهران، به روستای شهرستانک در ناحیه کوهستانی شمال توچال برود. شاه و همراهان به شهرستانک می‌روند، اما وبا نیز با آنان همراه می‌شود و تعدادی از افراد را درگیر می‌کند.
زمانی که عمویم فوت کرد من با همسرش، ازدواج کردم، اما پسرش نظیف از من کینه به دل گرفت. به خاطر همین کینه چنین ادعایی را مطرح کرده است. تمام این ادعا‌ها پاپوشی برای من بوده تا از من انتقام گرفته شود.
امیر با گذاشتن وثیقه موفق شد از زندان خارج شود و دیگر به زندان بازنگشت. فرار متهم، اما مانع صدور حکم نشد و قضات به صورت غیابی او را محاکمه و به اعدام محکوم کردند.
فریدون که حالا میان‌سال است، بدون اینکه مقاومت کند، به قتل اعتراف کرد و گفت: من زمانی که 18‌ساله بودم، زنی را با چاقو زدم و فرار کردم. من به خاطر فقر این کار را کردم.
سردسته ما شاهرخ است، اما گاهی اوقات بدون اینکه به شاهرخ حرفی بزنیم من و دو نفر از اعضای باند که پدر و پسر هستند باهم به دزدی می‌رفتیم و وسایل سرقتی را تقسیم بر سه می‌کردیم.
سامان وقتی در حال عبور از بوستان بوده متوجه دعوای دو پسر شده و از آنجا که ورزشکار و از قهرمانان رشته تکواندو بوده برای جدا کردن پسر‌ها وارد معرکه می‌شود، اما یکی از پسر‌ها به تصور اینکه سامان دوست طرف مقابلش است با چاقو او را زده و فرارکرده است.
متهم قبل از ورود کارآگاهان به مخفیگاهش از پنجره آپارتمان به سمت زمین خود را پرتاب کرد و با توجه به ارتفاع ساختمان از نقاط مختلف بدن دچار آسیب و در بیمارستان فوت شد.
مرد جوان گفت: من، چون خیلی خوش‌تیپ هستم به من لقب چارلی داده‌اند و دختران زیادی دوست دارند با من رابطه داشته باشند. این دختر هم خودش خواست با من به خانه بیاید.
پیشخوان