تصور نمیکردیم که در شب هم، دشمن با هواپیما ساحل وعقبه ما را بمباران کند. ساعات سختی بود و علی الظاهر کارها خوب پیش نمیرفت. به نظرم رسید که بهتر است یکی از ما دوتا یعنی بنده یا «سردارشهید یدالله کلهر» به قرارگاه قدس برویم و آخرین وضعیت را جویا شویم.