نقد فیلم «ثبت با سند برابر است»: هوش فیلم‌ساز، هوش مخاطب


«ثبت با سند برابر است»
ساخته جدید بهمن گودرزی، یکی از فیلم‌های جریان اصلی و بی‌بخار سینمای ایران است که این روزها شاهد نمایش آن در سالن‌های سینما هستیم. اگر با بهمن گودرزی آشنا باشید و فیلم‌های دیگر او مانند «شیش و بش» یا «به دنبال خوشبختی» را دیده باشید به‌خوبی می‌دانید از کدام سینما حرف می‌زنیم. سینمایی که قرار است جریان بدنه‌ای باشد و مخاطبان عام سینما را صرفاً سرگرم کند و مطابق با اصولی که بعد از انقلاب در سینمای ایران بنا بر تکرار ساخته‌شده، ادامه‌ای بر شکل فیلم‌سازی فیلمفارسی‌ها باشد که خیل عظیم مردم را پیش از انقلاب به سالن‌های سینما می‌کشاند؛ اما به‌راستی کیفیت فیلم‌سازی ما در جریان اصلی و سرگرم‌کننده در چه حد و اندازه ایست و آیا واقعاً می‌تواند پای شمار زیادی از مخاطبان را به سالن‌های سینما باز کند؟ اگر «ثبت با سند برابر است» را دیده باشید مطمئناً پاسختان به این سؤال یک «نه» محکم خواهد بود و البته جانکاه و حسرت برانگیز از اینکه جریان اصلی سینمای ایران آن‌قدر از جریان جهانی‌اش عقب است، یا اگر بخواهیم بی‌تعارف بگوییم عقب‌مانده است! «ثبت با سند برابر است» یا «آینه‌بغل» که دو فیلم کمدی مطرح پرده‌های سینماست هرکدام داعیه‌ای بر این عقب‌ماندگی هستند. فیلم‌هایی که نشان می‌دهد هوش کارگردانان سینمای بدنه‌ای ما و مهم‌تر از آن شناختشان از روحیه و ذائقه مردم ایران در فیلم‌سازی بسیار پایین است. این فیلم‌ها نه‌تنها توانایی این را ندارند که مخاطب را به سالن بکشانند که حتی آن‌ها را فراری می‌دهند. بعید است کسی بعد از دیدن فیلم به دوستان و اطرافیانش توصیه اکید نکند که وقت خود را با دیدن «ثبت با سند برابر است» تلف نکنند!«ثبت با سند برابر است» نمونه یک فیلم پیش‌پاافتاده و سخیف است که حتی در تنها چیزی که دلیل ساخته‌شدنش است، یعنی خنداندن تماشاگران هم عملکرد موفقی ندارد و به‌سختی در چند صحنه کوتاه می‌تواند لبخندی بر لبانشان بنشاند. در سال‌های اخیر کمتر فیلم سینما بدنه ایران بوده است که در عین اینکه متعلق به جریان اصلی باشد و هدفش تنها سرگرم ساختن مخاطبان در عصرهای گرفته جمعه، نبوده باشد و به خود سینما هم اهمیت بدهد و فیلم خوب ساختن در کنار فتح گیشه در اولویت‌های کارگردانش بوده باشد. «دایره‌زنگی» که نام اصغر فرهادی را به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس با خود یدک می‌کشید، «دختر آدم، پسر حوا»، «آتش‌بس» و یا «زاپاس» در سال‌های متأخرتر بوده‌اند که در کنار پرفروش بودنشان فیلم‌های معقولی هم محسوب می‌شدند. حتی آثاری مانند «پنجاه کیلو آلبالو» یا «من سالوادور نیستم» هم که از پرفروش‌ترین‌های دوران اکران خود بوده‌اند هم چیز خاصی برای ارائه نداشته و بیش از آنکه خود فیلم‌ها باشد که پرفروش باشد، نام ستاره‌های پشت فیلم یا لوکیشن‌های هیجان‌انگیزی مانند سائوپائولو بوده‌اند که این فیلم‌ها را پرفروش کرند، نه سینما. متأسفانه کارگردانان جریان اصلی و حتی بسیاری از مخاطبانی که روحیه سینمایی‌شان توسط همین فیلم‌ها تربیت‌شده است، فیلم کمدی ساختن و خنداندن تماشاگر را با لودگی و ابتذال اشتباه گرفته‌اند و اصلاً همین لودگی‌ها را طنز می‌دانند.
«ثبت با سند برابر است» یکی از لوده‌ترین فیلم‌های چند سال اخیر است. فیلمی که از داستانش گرفته تا جنس شوخی‌های کلامی و بزن دررویی‌هایش همگی در کمال ساده‌لوحی و لودگی طراحی‌شده‌اند و نتیجه‌اش فیلمی ست که باید مایه شرمساری عوامل سازنده‌اش باشد. داستان فیلم ازاین‌قرار است که امین حیایی که مبلغ زیادی را کلاه‌برداری کرده و متواری شده به دلیل مرگ پدرش به تهران بازمی‌گردد و در پی آن است که خانه‌ای کلنگی را بفروشد و با پولش بدهی‌های خود را صاف کند؛ اما آن‌طور که قدیم‌تر در یک شرط‌بندی متوفی شرط گذاشته است که خانه از بین یک سری رفیق به کسی برسد که آخر همه ازدواج می‌کند یا به عبارتی وقتی همه ازدواج‌کرده‌اند او مجرد باقی‌مانده باشد، مجبور می‌شود نقشه بریزد تا بقیه ازدواج کنند و خانه را صاحب شود. داستان ازاینجا وارد خط اصلی‌اش می‌شود. درحالی‌که همه می‌خواهند سر همدیگر را شیره بمالند تا خود خانه را تصاحب کنند یک قایم‌موشک بازی پیچ‌درپیچ شکل می‌گیرد که البته در انتهایش همه از زنی که یکی از این رفقا یعنی مجید صالحی نقشش را وارد بازی کرده رکب می‌خورند و او همه پول‌ها را بالا می‌کشد و می‌رود. زنی که با بازی نیوشا ضیغمی هیبتش به هر چیزی می‌خورد جز یک بدمن درست حسابی باهوش منفی که توان پیچاندن همه آن جماعت را داشته باشد!
سازندگان «ثبت با سند برابر است» خیال می‌کنند که این قایم‌موشک بازی پیچ‌درپیچشان می‌تواند سر تماشاگر را گول بمالد و در انتها وقتی‌که می‌فهمیم همه کاسه کوزه‌ها زیر سر کیست او را شگفت‌زده کند اما دستشان بسیار پیش‌تر از این‌ها رو شده. تماشاگری که به تربیت سینمایی این آثار لوده عادت نداشته باشد از همان نیم ساعت ابتدایی فیلم می‌تواند حدس بزند که گرگ اصلی ماجرا کدام است و درنتیجه حنای فیلم‌ساز برایش رنگی ندارد.
«ثبت با سند برابر است» بسیار متأثر از فیلم‌های مصطفی کیایی است. همین پیچاندن‌های متعدد، فاز تعقیب و گریزی فیلم، روابط میان آدم‌ها و جنس تیزهوشی یا آب‌زیرکاهی‌شان همه یادآور آثار کیایی ست که البته حتی سرسوزنی هم به کیفیت آن‌ها نزدیک نمی‌شود. در این شکل از فیلم‌سازی، یعنی کمدی‌های ماجرایی که متعلق به بدنه سینمای ایران است، کیایی را می‌توان از معدود کارگردانان درست‌ودرمان دانست که سینما را می‌فهمد و فیلم‌ساز خلاقی ست. ای‌کاش کارگردانان دیگر به‌جای کپی کاری ضعیفی مانند این از سبک‌کار کارگردانی موفق در گیشه بتوانند شکل مواجهه‌اش با سینما و مهم‌تر از آن باهوش تماشاگرانی را بسنجند و دریابند که اطرافشان پر است از بهترین آثار سرگرم‌کننده هالیوودی و پرفروش‌های باکس آفیس سینمای آمریکا.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان