ماهان شبکه ایرانیان

داستان های کهن ایرانی [قسمت دوم، شنگول و منگول و حبه انگور]

داستان بز‌بز قندی یا شنگول، منگول و حبه‌انگور را می‌توان از کهن‌ترین داستان‌های ایرانی دانست

داستان بز‌بز قندی یا شنگول، منگول و حبه‌انگور را می‌توان از کهن‌ترین داستان‌های ایرانی دانست. داستانی که اگرچه ریشه‌های تاریخی فراوانی در ایران دارد، ولی آلمانی‌ها توسط برادران گریم، این داستان را برای خود به ثبت رساندند. به‌ هر حال این داستان از دیرباز در میان ایرانیان نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه منتقل شده است و بدون شک پس از این نیز منتقل خواهد شد. با بنیتا همراه باشید.

این داستان روایت‌های گوناگونی دارد که از آنها می‌توان به روایت‌های آلمانی، هراتی، کابلی، تاجیکی و چندین روایت ایرانی اشاره کرد. ریشه و اساس همه‌ی این روایت‌ها یکی است و فقط در میان اسامی و جزئیات، تفاوت وجود دارد.

یکی از روایت‌های ایرانی آن، این‌گونه است که بزی سه فرزند به نام‌های شنگول، منگول و حبه‌انگور داشت. روزی از روزها تصمیم گرفت که از خانه بیرون برود و برای فرزندانش غذا تهیه کند. بنابراین به فرزندانش تذکر داد که از خانه بیرون نروند، درب را بر روی غریبه باز نکنند و اگر غریبه‌ای در زد، از او بخواهند تا دست و پایش را از زیر در نشان دهد.

شنگول و منگول

همین‌ که مادر از خانه بیرون رفت، گرگ خودش را به خانه نزدیک کرد و صدای بز‌بز قندی را تقلید کرد و گفت که برای‌شان علف آورده است. بچه‌ها از گرگ خواستند که دست و پایش را از زیر در نشان دهد. گرگ هم این کار را انجام داد و بچه‌ها از سیاهی دست و پا فهمیدند که مادرشان نیست و گرگ را مسخره کردند. گرگ که بسیار عصبانی شده بود، دست و پای خود را با حنا رنگ کرد و بار دیگر به سمت خانه‌ی بز رفت، به‌آرامی درب زد و صدای مادر بچه‌ها را تقلید کرد و گفت که برای آنها علف آورده است.

بچه‌ها از او خواستند تا دست و پایش را از زیر درب نشان دهد. گرگ دست و پایش را نشان داد و بچه‌ها از حنایی رنگ بودن آن فکر کردند که مادرشان برگشته است و درب را باز کردند. بنابراین گرگ وارد خانه شد و بچه‌ها فرار کردند. حبه‌انگور که از همه کوچک‌تر بود، خودش را پنهان کرد ولی گرگ شنگول و منگول را گرفت و با خود برد.

داستان شنگول و منگول

مادر بچه‌ها وقتی‌که به خانه برگشت، دید که درب خانه باز است و خانه به‌ هم‌ ریخته است. در این هنگام حبه‌انگور که مادرش را دیده بود، بیرون آمد و ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. بزبز قندی گریه کرد و قسم خورد که گرگ را بکشد و بچه‌هایش را برگرداند. بنابراین به سمت خانه‌ی گرگ رفت و گرگ را به جنگ فراخواند. گرگ هم که از پیروزی اطمینان داشت، قبول کرد و قرار بر این شد تا در میدانی جنگ کنند. بز یک انبانه (تکه‌ای از پوست دباغت شده) تهیه کرد و درون آن را با شیر، ماست و کره پر کرد و آن را به چاقو تیزکن داد و در عوض چاقو تیزکن، شاخ‌های بز را تیز کرد. گرگ هم یک انبانه برداشت و از آنجایی‌ که چیزی نداشت، درون آن را با باد پر کرد و به دلاک داد تا در عوض دلاک، دندان‌هایش را برایش تیز کند. ولی دلاک که متوجه شده بود که گرگ قصد فریب او را دارد، دندان‌های گرگ را کشید و به‌جای آن دندان‌های چوبی قرار داد.

وقت جنگ فرا رسید و بز از گرگ خواست تا قبل از جنگ مقداری آب بنوشند. گرگ تا جایی که می‌توانست آب خورد و شکمش سنگین شد تا جایی که به زور می‌توانست حرکت کند ولی بز تظاهر به نوشیدن آب کرد و آب نخورد تا سنگین نشود.

وقت جنگ فرا رسید. بز و گرگ از یکدیگر فاصله گرفتند و بز با تمام سرعت به سمت گرگ حمله کرد، ولی گرگ به دلیل سنگین بودن، توان حرکت کردن نداشت. بز به گرگ رسید و با شاخ تیزش ضربه‌ای محکم به شکم گرگ زد، ولی گرگ تا خواست بز را گاز بگیرد، دندان‌های چوبی‌اش فرو ریخت. بنابراین بز چند ضربه به شکم گرگ زد و گرگ را کشت. سپس به خانه‌ی گرگ رفت و شنگول و منگول را آزاد کرد و آنها را به خانه بازگرداند.

داستان های کودکانه

این داستان علاوه بر اینکه یک داستان جذاب برای کودکان است، حاوی نکات آموزنده‌ی بسیار زیادی است و نشان می‌دهد که جدایی والدین از کودکان، در دوران رشد آنها می‌تواند آسیب‌های زیادی را به کانون خانواده وارد کند و از طرف دیگر، به کودکان می‌آموزد که گاهی دور بودن از والدین اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین کودک باید عدم وابستگی را بپذیرد و در هنگام نبودن والدین هوشیار باشد و از گرفتن تصمیمات اشتباه و بدون تفکر خودداری کند.

این داستان نقش مادر را در کانون خانواده به‌ خوبی بیان می‌کند و نشان می‌دهد که فقط پدر نیست که حافظ امنیت و تأمین نیازهای خانواده است و نشان می‌دهد که اراده‌ی قوی از جسم قوی مهم‌تر است. همان‌گونه که اراده‌ی قوی بز و عشق او به فرزندانش، در برابر جسم قوی گرگ به پیروزی رسید.

می‌توانید نگاهی هم به»ریشه ضرب‌المثل های ایرانی؛ هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» بیندازید.

منبع: بنیتا


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان