ماهان شبکه ایرانیان

تبیین مبانی هستی شناسی اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام

مسئلۀ اخـلاق و بـه تبع آن اخلاق جنسی،«که قسمتی از اخلاق به معنای عام است که شامل آن عده از عادات و ملکات و روش های بشری است که با غریزۀ جنسی بستگی دارد»[۱]، یکی از مباحث اساسی در علوم انـسانی و زیـربنایی اجتماع است و تکامل و ترقی جوامع بشری بدان مربوط می شود

تبیین مبانی هستی شناسی اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام

مقدمه

مسئلۀ اخـلاق و بـه تبع آن اخلاق جنسی،«که قسمتی از اخلاق به معنای عام است که شامل آن عده از عادات و ملکات و روش های بشری است که با غریزۀ جنسی بستگی دارد»[1]، یکی از مباحث اساسی در علوم انـسانی و زیـربنایی اجتماع است و تکامل و ترقی جوامع بشری بدان مربوط می شود. اگر انسان ها به اخلاق جنسی معقول و منطقی پایبند باشند و خود و دیگران را بر اساس آن تربیت کنند،همواره به سوی تکامل،تـرقی و سـلامت روحـی و روانی حرکت خواهند کرد و از انـحرافات و اخـتلالات جـنسی در امان خواهند بود.

سامان دادن اخلاق جنسی به حکم قوت و قدرت فوق العاده ای که این قسمت از اخلاق بشری بدان وابسته است،هـمواره مـهم ترین وظـیفۀ اخلاقی به شمار می رود.ویل دورانت[2] در این باره مـی گوید:«سـروسامان بخشیدن به روابط جنسی، همیشه مهم ترین وظیفه اخلاقی به شمار می رود؛زیرا غریزۀ تولید مثل،نه تنها در حین ازدواج،بـلکه قـبل و بـعد از آن نیز مشکلاتی فراهم می آورد.در نتیجه شدت و حدت همین غریزه و نـافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی که از جاده طبیعی پیدا می کند،بی نظمی و اغتشاش در سازمان های اجتماعی تولید می گردد»[3].

از سوی دیـگر،اخـلاق حـاکم بر هر جامعه و به تبع آن اخلاق جنسی، مبتنی بر یک نـظام فـلسفی است که ضرورت رعایت و عمل به اصول اخلاقی را توجیه می کند.به عبارت دیگر،اگر فلسفه را بـه دو بـخش عـملی و نظری تقسیم کنیم، بخش نظری شامل،متافیزیک، فیزیک و ریاضیات است.در این حـوزه،بـه مـسائل هستی شناسی و معرفت شناسی نیز پرداخته می شود؛بعد عملی نیز شامل تدبیر منزل،سیاست مدن و اخـلاق اسـت کـه در به روابط افراد در حیطۀ خانواده،اجتماع و رابطۀ فرد با خودش می پردازد و مبتنی بر نـوعی ارزشـ شناسی است. به هر حال،فلسفۀ نظری و عملی بر یکدیگر تأثیر می گذارند و مانند جـزایر جـدا از هـم نیستند. شهید مطهری در این باره چنین می گوید:

چنان نیست که مسائل عقل عملی جدا و بـدون ارتـباط با مسائل حیطۀ نظر باشد.بایدهای که فیلسوف در مورد واقعیت جهان،انسان،غـایتمندی و عـدم غـایتمندی جهان و انسان دارد،جهت گیری او را در اخلاق و بایدهایی که در خصوص چگونه زیستن انسان دارد، تعیین می کند.بدون شک پایـه هایی کـه یک فیلسوف طبیعت گرا عنوان می کند،متفاوت است با پایه هایی که یک فـیلسوف الاهـی بـرمی شمرد.به این جهت،در تبیین مسائلی که در فلسفه اخلاق یک فیلسوف وجود دارد، توجه به نظام فـکری او در خـصوص هـستی و انسان ضروری است. در حقیقت،حکمت عملی هر مکتب وابسته به حکمت نـظری آن اسـت.[4]

بنابراین، برای اینکه افراد یک جامعه به اخلاق جنسی آن جامعه پایبند باشند،باید به مفاهیم اصـلی و اسـاسی و هسته های مرکزی یا به عبارت دیگر به مبانی فلسفی اخلاق جنسی آن جـامعه آگـاه باشند،و این آگاهی جز از طریق تبیین مـبانی و آمـوزش آن امکان پذیر نیست.در پیامد این تبیین و به تـبع آن آگـاهی حاصل از آن است که افراد ضرورت پایبندی به اخلاق جنسی جامعه خود در برابر جـوامع دیـگر را درک خواهند کرد و در مقابل شست وشوی مـغزی و تـهاجم فرهنگی مـقاومت خـواهند کـرد.بر این اساس،در این مقاله بـه بـررسی مبانی هستی شناسانۀ اخلاق جنسی پرداخته ایم.

تاریخچۀ بحث

با توجه به اهمیتی کـه غـریزۀ جنسی در زندگی انسان دارد، در طول تاریخ رویـکردهای متفاوتی نسبت به ایـن غـریزه اتخاذ شده است.در این باره مـی توان از سـه رویکرد اصلی سخن گفت که به شرح زیر عبارت اند از:

الف )رویکرد مبتنی بـر رهـبانیت

اخلاق مبتنی بر رهبانیت کـه از آن بـا عـنوان«اخلاق جنسی کـهن»نـیز یاد می شود،برگرفته از بـرخی آیـین ها و مکاتب در اعصار گذشته است.از جملۀ این آیین ها و مکاتب می توان به آیین برهمایی(8 تا 9 ق.م)،آیـین جـاینی(6 ق.م)و آیین بودایی(6 ق.م)در هند،آیین تائوئیزم در چـین،آیـین مانی(240 م)در ایـران بـاستان،سـنی سیسم یا کلبیون در یـونان، اسنیه[5] (2 ق.م)در میان یهودیان و مسیحیت در میان پیروان مسیح اشاره کرد.

پایه و بنیان همۀ این آیین ها در اخـلاق جـنسی،مبتنی بر پلیدی غریزۀ جنسی، ریـاضت طلبی و رهـبانیت،دوری از ازدواج و تـشکیل خـانواده،طرد تمتعات و لذت های دنـیوی و تحریم آگاهی های جنسی است.

ب)رویکرد مبتنی بر آزادی روابط جنسی

از این رویکرد با عنوان«اخلاق نوین جـنسی»نـیز یـاد می شود.نقطۀ شروع این رویکرد از دورۀ رنسانس بـه بـعد اسـت و در نـهایت در قـرن بـیستم این جریان به اوج خود می رسد.از بانیان و متفکران این اخلاق جنسی می توان از مارکس[6] (1883-1818 م)،انگلس[7] (1895 - 1820 م)فروید(1939-1856 م)و راسل[8] (1970-1872 م)نام برد.

این متفکران با بیان دیدگاه های خود در حیطۀ مسائل و مشکلات جـنسی،پایه های علمی و فلسفی آزادی روابط جنسی را پی ریزی کردند.

ج)رویکرد اسلامی

رویکرد اسلامی نسبت به مسائل جنسی رویکرد اعتدالی و عبادی است.این رویکرد در آرای متفکران مسلمان همچون ابن سینا(370-428 ه‍ ق)،غزالی(450-505 ق)،ملا احـمد نـراقی(1185-1245 ق)و مطهری (1298-1358 ق)مشهود است.لازم به ذکر است که تحقیق در مورد اخلاق جنسی،به شیوه ای که این مقاله بدان پرداخته است،مسبوق به سابق نبوده است.

تعریف مفاهیم

اخلاق

اخلاق جـمع «خـلق»است.راغب اصفهانی دربارۀ«خلق»بیان می دارد که خلق با فتحۀ «خاء»به معنای صورت ظاهر و قیافه که با چشم دیده می شود،و خـلق بـا ضمۀ«خاء»به معنای کـمالات و ویـژگی های اخلاقی است که با چشم بصیرت احساس می شود.[9] بر این اساس،در تعریف«خلق»بیان کرده اند:«خلق به معنای ملکۀ نفسانی است که افعال بـدنی آنـچه مطابق اقتضای آن ملکه از آدمـی سـر می زند، به آسانی از انسان صادر می شود؛حال چه آنکه آن ملکه از فضایل باشد،مانند عفت و شجاعت و امثال آن و چه از رذایل مانند شره و جبن و امثال آن؛ولی اگر مطلق ذکر شود، فضیلت و خلق نیکو از آن فـهمیده مـی شود».[10]

نراقی در تعریف اخلاق می گوید:

خلق عبارت است از ملک های نفسانی که باعث صدور افعال به آسانی و بدون نیاز به تفکر و تأمل و نگرش است، و ملکه حالت و کیفیتی نفسانی است که دیر و بـه کـندی زوال می پذیرد،و در مـقابل،حال کیفیتی نفسانی است که به سرعت از بین می رود.[11]

مفهوم مرتبط با شخصیت،خلق وخو،خصلت و عادت ها کـه رفتار انسان را در تمام جنبه های زندگی اجتماعی(کار،زندگی روزمره،سیاست،عـلم،خـانواده،روابـط شخصی، درون گروهی،درون طبق های)تنظیم می کند.

اخلاق یعنی سازش با موازین،حقوق و وظایف مشترک؛ اما امکان تضاد بـین دو اسـتاندارد اجتماعی معقول وجود دارد،و شخص یاد می گیرد که بر پایۀ وجدان فردی خود در چـنین مـواردی قـضاوت کند.[12]

شکوفایی استعدادهای مثبت و صفات پسندیده و عالی ترین حقایق در درون آدمی در جهت کمال و هدف اعلای زندگی.[13] ایـن تعریف از اخلاق،به دلیل اینکه مبتنی بر اهداف غایی تعلیم و تربیت است،و ایـن اهداف تمام شئون وجـودی انـسان از جمله شأن جنسی انسان را نیز در برمی گیرد،در این پژوهش بیشتر مورد تأکید است.

اخلاق جنسی

قسمتی از اخلاق به معنای عام است که شامل عادات، ملکات و روش های بشری است که با غریزۀ جـنسی بستگی دارد.[14] اخلاق جنسی عبارت است از:«قواعد و هنجارهای تعیین کنندۀ رفتار جنسی مورد پذیرش جامعه در زمان معین؛عدم رعایت این قواعد، غیر اخلاقی و یا حتی نابهنجار تلقی می شود».[15]

بنابراین، اخلاق جنسی اسلامی مـبین حـدود روابط بین جنس مخالف در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و سایر روابط رسمی و غیر رسمی برگرفته از تکیه گاه ها یا مبانی نظری و عقلانی هستی شناسی اسلامی است.

اسلام

طباطبایی در تعریف دین بیان مـی دارد کـه:«دین عبارت است از اسلام،یعنی تسلیم حق شدن،و به عقیده های حق معتقد گشتن،و اعمال حق انجام دادن»[16].در تفسیر نمونه نیز در مورد تعریف دین بیان شده است که:

واژۀ دین در لغت در اصـل بـه معنی جزا و پاداش است، و به معنی اطاعت و پیروی از فرمان نیز آمده است،و در اصطلاح مذهبی عبارت از مجموعه قواعد و قوانین و آدابی است که انسان در سایۀ آنها می تواند به خدا نزدیک شـود و بـه سـعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقی و تـربیتی در مـسیر صـحیح گام بردارد.در تعریف واژۀ اسلام نیز بیان می دارد که اسلام به معنی تسلیم است،بر این اساس، آیین حقیقی در پیشگاه خدا هـمان تـسلیم در بـرابر فرمان اوست،و در واقع روح دین در هر عصر و زمان،چـیزی جـز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود؛منتها از آنجا که آیین پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله،آخرین و برترین آیین هاست،نام اسـلام بـرای آن انـتخاب شده است،وگرنه از یک نظر همه ادیان الهی، اسلام اسـت.[17]

بنابراین، اسلام دینی وحیانی است که توسط ملک مقرب جبرئیل به حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله نازل شده و در بـرگیرندۀ آمـوزه های اخـلاقی،اجتماعی،سیاسی،فلسفی،عرفانی و...در قالب قرآن کریم است.

مفهوم مبانی هـستی شناسی[18]

هـستی به منزلۀ بدیهی ترین بدیهیات، نخستین چیزی است که در مباحث فلسفی دربارۀ آن بحث می شود.در فلسفۀ اسـلامی،بـه دلیـل برخوردار بودن از ماهیت دینی، مباحث خداشناسی،قانونمند و هدفمند بودن هستی،دنیا و آخـرت و...،از مـحوری ترین مـباحثی است که در این نظام فلسفی مطرح می شود،و هدف آن،حصول تعالی و تقرب انسان به خـداوند اسـت؛امـا منظور از مبنا در این مقاله،گزاره های توصیفی است که بیان کنندۀ دیدگاه اسلام در مورد هستی اسـت و مـقصود از اصول،گزاره های تجویزی است که از مبانی هستی شناسی با رویکرد توصیفی-تحلیلی استنباط مـی شود و مـعیار عـمل قرار می گیرد؛ تحقق این اصول نیز در گرو قبول مبانی هستی شناسی اسلام است که نـاظر بـر واقعیت هستی می باشند.

مبانی هستی شناسی اسلام و تأثیر آن در اصول اخلاق جنسی

با توجه بـه تـکیه گاه ها یـا مبانی نظری و عقلانی هستی شناسانه که از متون دینی،به ویژه قرآن کریم استخراج شده است،بـه تـبیین تأثیر این مبانی دراصول اخلاق جنسی می پردازیم:

1-خدامحوری

در هستی شناسی اسلامی، خدا در رأس یـا کـانون هـستی،برترین حقیقت ماورای طبیعی، مسلط و محیط به همۀ هستی و تدبیر و ادارۀ هستی به دست اوست.بـر ایـن اسـاس،وجود خدا در مقام خالق،مالک حقیقی و مدبر آسمان ها و زمین،امری تردیدناپذیر اسـت.خـداوند در این باره می فرماید:«رسولان به آنها گفتند:آیا در خدا شک است؟خدایی که آسمان ها و زمین را آفریده»(ابراهیم:10).پس مالک آسـمان ها و زمـین تنها خداست؛او به تنهایی هر حکمی بخواهد در عالم اجرا می کند؛زیرا پدیـدآورندۀ هـمه اوست.پس آنچه در آسمان ها و زمین است،قوام وجـود و آثـار وجـودش وابسته به خداست و هیچ ملک و سلطنتی نـیست، مـگر آنکه صاحبش اوست؛زنده کننده و میراننده اوست؛ او به هر چیز قادر است و قدرت مـطلق اوسـت.همچنان که در قرآن آمده اسـت:«مـالکیّت(و حاکمیّت)آسـمان ها و زمـین از آن اوسـت؛زنده می کند و می میراند؛ و او بر هر چـیز تـوانا است ».(حدید:2)همچنین خداوند محیط به تمام اشیا،هم از لحاظ قدرت و هـم از لحـاظ وجود است و به همه چیز آگـاه است.همچنانکه در آیۀ بـعد آمـده است:«اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوسـت،و او بـه هر چیز داناست».(حدید:3)

بر اساس خدامحوری«حقیقت حیات که شائبۀ مرگ و زوال در آن نـیست،حـیات الاهی می باشد.خدای متعال مـبدأ وجـود و اوصـاف و آثار هر چـیز اسـت و مبدأ دیگری نیست،جـز ایـنکه منتهی به او می شود؛از این رو،او به هر چیز از هر جهت به تمام معنی قیام دارد،قـیامی کـه سستی و خللی بدان راه نخواهد یـافت و قـیام به امـور جـز بـرای او نیست،مگر آنکه خـودش به وجهی اذن داده باشد.پس خداست که بدون هیچ گونه ضعفی و سستی به امور قیام دارد و جز او هرچه هـست، قـائم به اوست.بنابراین،سلطنتی جز سـلطنت الاهـی نـیست و قـیومیتی جـز قیومیت مطلقه پروردگـار وجـود ندارد»[19]. خداوند در این باره می فرماید:

هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده،که قائم به ذات خـویش اسـت، و مـوجودات دیگر،قائم به او هستند؛هیچ گاه خواب سـبک و سـنگینی او را فـرانمی گیرد؛ (و لحـظه ای از تـدبیر جـهان هستی،غافل نمی ماند؛)آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است،از آن اوست؛کیست که در نزد او،جز به فرمان او شفاعت کند؟ (بنابراین،شفاعت شفاعت کنندگان،برای آنها که شایستۀ شفاعت اند،از مالکیت مطلقه او نـمی کاهد.)آنچه را در پیش روی آنها[-بندگان]و پشت سرشان است می داند، (و گذشته و آینده،در پیش گاه علم او،یک سان است.)و کسی از علم او آگاه نمی گردد؛جز به مقداری که او بخواهد.(اوست که به همه چیز آگاه اسـت؛و عـلم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بی پایان و نامحدود اوست.)تخت(حکومت)او،آسمان ها و زمین را در برگرفته،و نگاه داری آن دو[-آسمان و زمین]،او را خسته نمی کند.بلندی مقام و عظمت،مخصوص اوست.(بقره:255)

تأثیر خدامحوری در اصول اخلاق جـنسی

بـا توجه به آنچه بیان شد،خداوند هم شأن خالقیت دارد و هم شأن ربوبیت.این مبنای هستی شناختی در شکل گیری اصول اخلاق جنسی تأثیر بسزایی دارد، که از جـمله مـی توان به موارد زیر اشاره کـرد:

الف) اصـل قداست:با چنین دیدگاه خدامحورانه،هرگز پیوند میان مبدأ فرازمینی با باید و نبایدهای اخلاق جنسی قطع نمی شود و برای یافتن موازین و هنجارهای رفتار جنسی، مـراجعه بـه آموزه های دینی، در رأس سایر مـنابع دیـگر مانند ساختارهای فرهنگی،اجتماعی، آداب و رسوم و یافته های فلسفی و علمی در این زمینه قرار می گیرد؛اگر چه در این میان، به ویژه یافته های علمی و فلسفی اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا درک و فهم ما را از آموزه های دینی عمیق تر مـی کند.

بـنابراین،تأثیر خدامحوری به منزلۀ یک مبنای هستی شناسی بر اخلاق جنسی، به این صورت تجلی پیدا می کند که اخلاق جنسی رنگ و بوی الهی،ربانی و عبادی به خود می گیرد و همچون سایر مـؤلفه های حـیات جنسی،از آمـوزه های الاهی نشئت می گیرد.بر این اساس، رفتار جنسی یک فرد مسلمان تحت تأثیر آموزه های دینی است و خـاستگاه بایدها و نبایدهای اخلاق جنسی فرامین خداوند است که در کلام الاهی مـتجلی شـده اسـت. از این رو،ایمان به خدا یک معیار اساسی،و التزام بدان برترین معیار به منظور برقراری رابطۀ جنسی مـشروع در قـالب ازدواج با جنس مخالف است؛همچنان که خداوند در این باره قرآن می فرمایند:

و با زنـان مـشرک و بـت پرست،تا ایمان نیاورده اند،ازدواج نکنید!(اگر چه جز به ازدواج با کنیزان،دسترسی نداشته باشید؛زیرا)کـنیز باایمان،از زن آزاد بت پرست بهتر است؛هر چند(زیبایی، یا ثروت، یا موقعیت او)شما را بـه شگفتی آورد،و زنان خود را بـه ازدواج مـردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند،در نیاورید!(اگر چه ناچار شوید آنها را به همسری غلامان باایمان درآورید؛زیرا)یک غلام باایمان،از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است؛ هر چند(مال و موقعیت و زیبایی او)شما را بـه شگفتی آورد.آنها دعوت به سوی آتش می کنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می نماید،و آیات خویش را برای مردم روشن می سازد؛ شاید متذکر شوند!.(بقره:221)

همچنان که در این آیه اشـاره شـده است،ایمان برترین معیار در مقایسه با سایر معیارها همچون زیبایی،ثروت و موقعیت اجتماعی و سیاسی در انتخاب شریک جنسی است، و وجود چنین معیاری کفۀ ترازو را برای فروترین طبقات اجتماعی(کنیزان و غلامان )در مـقایسه بـا سایر طبقات برخوردار(مشرک و بت پرست )سنگین می کند؛ زیرا هدف از ازدواج،تنها کامجویی جنسی نیست؛ ازدواج،خود بستری برای تکثیر نسل و پرورش و تربیت فرزندان و گسترش جامعه است و در این میان،زن شریک عمر انسان و مـربی فـرزندان اوست و نیمی از شخصیت او را تشکیل می دهد،و مرد نیز چنین نقشی را داراست.بنابراین،در بستر تعاملات زن و مرد و همچنین فرزندان، در درون خانواده شخصیت افراد،به ویژه فرزندان شکل می گیرد و هرگونه انحراف عقیدتی و به تـبع آن انـحراف رفـتاری، تأثیر سویی بر کانون خـانواده خـواهد گـذاشت.از این رو،قرآن اجازه نمی دهد مسلمانان، خود یا فرزندانشان را در بستری که به نحوی زمینه ساز انحراف فکری، عقیدتی و رفتاری است،بیندازند.

ب) اصل مـرزشناسی:بـا تـوجه به اینکه انسان گریزی از روابط اجتماعی ندارد و از سوی دیـگر،در روابـط خود توانایی انتخاب و گزینش دارد،از این رو، امکان پذیر نیست که او را در حصاری محصور، و قرنطینه کنیم تا امکان رفتار نادرست و نامشروع را از وی بگیریم. بـر ایـن اسـاس،خداوند برای گزینش صحیح فرد در روابط جنسی و در انتخاب شریک جـنسی، و پرهیز از روی آوردن به هر نوع ارتباطی،معیارها،مرزها و حدودی را برای رفتار مشروع انسان ترسیم می کند،که فـرد از طـریق آنـها،توانایی کسب داوری و ارزیابی درست را در خود پرورش می دهد. فرد دین دار باید بـکوشد ایـن مرزها را بازشناسد و رعایت کند؛ زیرا اینها حدود الاهی هستند و فرد نباید فراتر از آنها حرکت کند؛هـمچنان کـه در قـرآن بیان می کند: «...اینها حدود و مرزهای الاهی است؛از آن،تجاوز نکنید!و هر کس از آن تـجاوز کـند،سـتمگر است»(بقره:299).

از جمله معیارهایی که خداوند در حیطۀ جنسی برای ارزیابی و رشد قوۀ داوری برای انـتخاب درسـت مـشخص می کند،سلامت اخلاقی است؛همچنان که در قرآن آمده است: «مرد زناکار جز با زن زنـاکار یـا مشرک ازدواج نمی کند،و زن زناکار را،جز مرد زناکار یا مشرک،به ازدواج خود درنمی آورد،و این کـار بـر مـؤمنان حرام شده است».(نور:3)در این آیه نیز مؤمنان از ازدواج با کسانی که از سلامت اخلاقی بـرخوردار نـیستند و انحرافات جنسی دارند و بر این رفتار انحراف آمیز و خارج از چارچوب شرع خود اصرار دارنـد و اهـل تـوبه کردن و پاک شدن نیستند،تحریم شده اند؛زیرا چنین انحراف جنسی موجب سست شدن و از هم پاشیدگی نظام خـانوادگی،بـه وجود آمدن فرزندان بزهکار،درآمدهای نامشروع،بیماری های روحی و روانی و آمیزشی و...می شود.هـمچنین بـه مـعیارهای چون ایمان و تواضع می توان اشاره کرد.

همچنان که در قرآن خطاب به زنان پیامبر صلّی اللّه عـلیه و اله آمـده اسـت:«امید است که اگر او شما را طلاق دهد،پروردگارش به جای شما هـمسرانی بـهتر برای او قرار دهد؛همسرانی مسلمان، مؤمن،متواضع، توبه کار، عابد،هجرت کننده، زنانی غیر باکره و باکره!».(تحریم:5)

ج) اصـل رضـایت: در اخلاق جنسی اسلامی،بر مهر و محبت و مدارا و مسامحت با زنان تأکید فـراوانی شـده است؛اما این توصیه های اخلاقی بدان مـعنا نـیست کـه خواست و رضایت زنان،بر کسب رضایت الاهـی ارجـحیت داشته باشد؛زیرا رضای الاهی بالاتر از تمام رضایت ها، خشنودی ها، موقعیت های لذت بخش،نعمت های دنـیوی و اخـروی است. همچنان که خداوند در ایـن باره مـی فرماید:«...خشنودی و رضـای خـدا، بـرتر است؛و پیروزی بزرگ،همین است».(تـوبه:72)بـنابراین،در صورتی که خواسته های زنان و رضایت آنان در راستای احکام الاهی و در طول رضای الاهـی بـاشد،نه در عرض آن،و برآورده کردن آن در تـوان اقتصادی،اجتماعی و عاطفی مـرد بـاشد،این رضایت و خواسته های زنان هـمواره درخـور احترام و شایستۀ توجه از جانب مرد است؛اما در صورتی که خواست زنان برخلاف رضـایت الاهـی باشد،شایسته نیست که مـردان بـه چـنین خواستی عمل کـنند.هـمچنان که خداوند خطاب بـه پیـامبر صلّی اللّه علیه و اله می فرمایند:«ای پیامبر!چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده،بخاطر جـلب رضـایت همسرانت بر خود حرام می کنی؟و خداوند آمـرزنده و رحـیم است».(تـحریم:1)

2- هـستی تـجلی نظام احسن

این مـبنای هستی شناسی اسلامی بر کیفیت هستی ناظر است؛بر این اساس،آنچه در هستی اصالت دارد، زیبایی، تـناسب و هـم آوایی است و زشتی و پلیدی امری عارضی و عـدمی اسـت.کـلمۀ«حـسن»نـیز ناظر بر هـمین امـر است و به معنای هر چیزی است که بهجت آورد،و انسان به سوی آن رغبت کند.حسن شـامل سـه نـوع است که عبارت اند از:الف) حسن عقلی:هر چـیزی کـه عـقل آن را نـیکو بـداند؛ب)حـسن حسی:هر چیزی که حس آن را نیکو بداند؛ ج)حسنی که وابسته به هوای نفس است؛ یعنی هر چیزی که هوای نفس انسان آن را نیکو بداند؛اما حقیقت حسن عـبارت است از سازگاری اجزای هر چیز نسبت به هم، به نوعی تناسب داشتن اجزا با هم،و به طور کلی هر چیزی که متناسب با غرض خلقت از آن باشد،دارای حسن است؛[20] اما نـظام هـستی نیز دارای تناسب، هماهنگی، حسن عقلی،حسی و نیز حسن مبتنی بر غرض الاهی می باشد.خداوند در این باره می فرماید:«او همان کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید...».(سجده:7)و همچنین می فرماید: «هـمان کـسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید؛در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضادّ و عیبی نمی بینی!بار دیگر نگاه کن؛آیا هیچ شکاف و خللی مـشاهده می کنی؟»(مـلک:3)مفسران در تفسیر این آیه بـر روی دو واژۀ کـلیدی«تفاوت و فطور» تأکید کرده اند؛در این میان، در تفسیر نمونه دربارۀ کلمۀ«تفاوت»توضیح خاصی داده نشده است؛اما در مورد کلمۀ «فطور »آمده است:«فطور از مادۀ فـطر بـر وزن سطر، به معنی شـکافتن از طـول است، و به معنی شکستن(مانند افطار روزه)و اختلال و فساد نیز می آید،و در آیه مورد بحث به همین معنی است.منظور این است که هرچه انسان در جهان آفرینش دقت کند کمترین خلل و نـاموزونی در آن نـمی بیند»[21]. در تفسیر المیزان نیز دربارۀ این دو واژه کلیدی، از جمله کلمۀ «تفاوت»آمده است:

تفاوت از مصدر باب تفاعل از ماده«فوت»است،به معنای اختلاف دو چیز در اوصاف و خصوصیات است.به این معنی کـه یـک چیزی در اولی هـست و در دومی نیست؛اما فطور که در آخر آیه آمده،به معنای اختلال و بی نظمی است. به طور کلی هـدف این آیه این است که بیان کند در خلقت چیزی که از مـقتضای حـکمت خـارج باشد،وجود ندارد.تدبیر الاهی در سرتاسر جهان زنجیروار متصل به هم است،و موجودات بعضی به بعضی دیـگر مـرتبط اند.خدای عز و جل اجزای عالم خلقت را طوری آفریده است که هر موجودی بـتواند بـه آن هـدف و غرضی که برای آن خلق شده برسد و این از به مقصد رسیدن آن دیگری مانع نشود و یـا باعث فوت آن صفتی که برای رسیدنش به هدف نیازمند است نگردد.[22]

اما سـرّ احسن بودن نظام هـستی چیست؟سرّ نـظام احسن بودن جهان هستی آن است که از ذاتی نشئت گرفته است که نه تنها حسن[نیک،نیکو]،بلکه حسن محض و جمال صرف است و او ذات اقدس اللّه می باشد که هستی محض و همۀ کمالات،عین ذات اوست. بـنابراین،از دیدگاه قرآن،هستی از یک نوع تناسب،هماهنگی،قانونمندی،نظم و نظام و زیبای های حسی و عقلی برخوردار است.

تأثیر هستی تجلی نظام احسن در اصول اخلاق جنسی

احسن بودن نظام هستی در اصول اخلاق جنسی، آثـاری را بـه شرح ذیل خواهد داشت:

الف) اصل حکمت

بر اساس نظام احسن الهی،خداوند در خلقت انسان همۀ ظرفیت هایی لازم را در نظر گرفته و هر آنچه را آدمی در عالم هستی به آن نیازمند بوده،در اختیارش نهاده است. هـمان طـور که در قرآن آمده است: «و از هر چیزی که از او خواستید،به شما داد،و اگر نعمت های خدا را بشمارید،هرگز آنها را شماره نتوانید کرد!انسان،ستمگر و ناسپاس است! ».(ابراهیم: 34 )این آیۀ شریفۀ بر آن دلالت دارد کـه هـر نیاز و تقاضایی که در وجود آدمی است،اعم از اینکه این سؤال و تقاضا فطری بوده باشد یا تقاضای زبانی،بی پاسخ نمانده است و خداوند بر اساس حکمت بالغه اش آن را به آدمی مرحمت فـرموده اسـت.بـر همین اساس،خداوند بر طـبق نـیازها و تـمنیات فطری آدمی و بر مبنای مقتضیات و شئون حیات مادی و معنوی او، یک سلسله غرایز و عواطف و احساسات را در وی به ودیعه نهاده است؛این غرایز،بـه مـنزلۀ کـانال های ارتباطی میان انسان و جهان به شمار می آیند کـه بـدون آنها آدمی نخواهد توانست راه تکامل خودش را بپیماید.بر این اساس،در خلقت هستی،به ویژه انسان،چیزی که از مقتضای حـکمت خـارج بـاشد،وجود ندارد.

ب) اصل تمهید

تمایلات و خواسته های که درون انسان وجـود دارد،اعم از تمایلات جنسی،اجتماعی، اقتصادی،الاهی و...،به گونه ای نیست که با هم تضاد و تعارض داشته باشند و مانع بـروز و ظـهور یـکدیگر شوند و از هدفی که خداوند برای آنها قرار داده است،دور شوند؛بلکه ایـن تـمایلات مختلف زمینه و بستر مناسب را برای رشد انسان فراهم می کنند.البته این در حالت تکوین است و تشریع الاهـی نـیز بـر این اساس می باشد؛ اما مشیت الاهی مبتنی بر این است که انـسان بـه صـورت نسبی موجودی مختار،آزاد و عامل باشد،همچنان که در این باره در قرآن آمده است:«و اگر مـی خواستیم،(مـقام)او را بـا این آیات(و علوم و دانش ها) بالا می بردیم؛(اما اجبار،برخلاف سنت ماست؛پس او را به حال خـود رهـا کردیم)و او به پستی گرایید،و از هوای نفس پیروی کرد»(اعراف: 176 )؛و هم چنین در قرآن آمـده اسـت: «مـا راه را به او نشان دادیم،خواه شاکر باشد یا ناسپاس».(انسان: 3)ممکن است آنچه در این مـیان رخ دهـد این است که انسان با توجه به این امکان وجودی،برخلاف نظام احـسن و تـکوین و تـشریع الاهی گام بردارد و یکی از ابعاد وجودی خود را ایدئال و هدف قرار دهد.برای مثال،کسب لذتـ های جـنسی،و برای این منظور به گونه ای عمل کند که سایر حوزه های وجودی خـود را تـعطیل،تـحقیر یا سرکوب کند و سهم هر کدام از ابعاد وجودی خود را پرداخت نکند.

قرآن دربارۀ اینکه انـسان بـرخلاف نـظام احسن و تکوین و تشریع الاهی -با توجه به قدرت اختیار و انتخاب خود-بـه کـسب التذاذ جنسی و اشباع این غریزه و سایر امور حاصل از آن بپردازد،و این شأن وجودی را هدف و کمال خود قـرار دهـد،تذکر داده است:

محبّت امور مادی،از زنان و فرزندان و اموال هنگفت،از طلا و نـقره و اسـب های ممتاز و چهارپایان و زراعت،در نظر مردم جلوه داده شـده اسـت؛(تـا در پرتو آن،آزمایش و تربیت شوند؛ولی )اینها (در صـورتی کـه هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،)سرمایۀ زندگی پست(مادی)است،و سرانجام نیک(و زنـدگی والا و جـاویدان)،نزد خداست.(آل عمران:14) مال و فـرزند،زیـنت زندگی دنـیاست، و بـاقیات صـالحات[ارزش های پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بـهتر و امـیدبخش تر است.(کهف:46)

شهید مطهری در تفسیر این آیات بیان می دارد:

در این آیات سـخن از صـرف میل و رغبت طبیعی نیست، سخن در ایـن است که محبت بـه مـظاهر شهوت در نظر بعضی از مردم زیـنت داده شـده است و بزرگ تر و زیباتر از آنچه که هست جلوه داده شده است و افراد را به خود مـشغول و مـفتون کرده است و به صورت کـمال مـطلوب درآوردهـ است.بنابراین هـدف دیـن مبارزه با میل طـبیعی و فـطری نیست، بلکه با زیاده خواهی های امیال انسانی از جمله میل جنسی است که در چنین حالتی(حـالت زیـاده خواهی)راه را بر استعدادهای عالی انسانی می بندد و جـلوی بـروز و ظهور آن را مـی گیرد.بـر ایـن اساس،هر علاقه ای چـشمه ای از روح انسان است که باز می شود و جاری می گردد.مقصود دین بستن چشمه های محسوس مادی نیست؛مـقصود بـاز کردن و کوشش برای ساختن چشمه های دیـگر اسـت و آن چـشمه ها مـعنویات اسـت،یعنی انسان ظـرفیت دیـگری دارد ماوراء این میل ها و عواطف،و پیامبران نیامده اند،آنها را از بین ببرند و سرچشمۀ آنها را بخشکانند؛ بلکه آنها آمده اند دنـیا و مـادیات را از صـورت کمال مطلوب بودن خارج نمایند و خدا و آخـرت را بـه عـنوان کـمال مـطلوب عـرضه نمایند.[23]

ج) اصل پاکی و طهارت

در نظام احسن هیچ چیز بی فایده یا شر نیست که لازم باشد با آن به مبارزه بپردازیم و آن را نابود یا سرکوب کنیم و یا تحقیر و پست بشماریم،و بـرای توفیق در این عمل،خود را در گوشۀ عزلت،انزوا و دوری از اجتماع قرار دهیم.همچنان که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در طرد این رویکرد می فرماید:«خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است؛بلکه مرا بـرای شـریعتی آسان و با گذشت فرستاده است».[24]

قرآن در این باره می فرماید:«پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی،آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده،سپس هدایت کرده است »(طه: 50 )؛کلمۀ هدایت بـدین مـعناست که«راه هر چیز را طوری به آن نشان دهیم که او را به مطلوبش برساند و یا لااقل راهی که به سوی مطلوب او منتهی می شود، به او نـشان دهـیم»[25].

بنابراین،بر اساس نظام احـسن،خـداوند آنچه را که لازمۀ بقای انسان است،از جمله کشش جنسی بین زن و مرد و مهر و مؤدت آن دو نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت به فرزند را در وجود انسان قرار داده اسـت؛ در کـنار این هدایت تکوینی،هـدایت تـشریعی را نیز برای انسان قرار داده است تا برخورد درستی با امیال و غرایز خود داشته باشد و بتواند راه کمال را بپیماید.

از سوی دیگر، بر اساس نظام احسن،طبیعت انسان در خلقت از نوعی هارمونی، توازن و تـعادل از لحـاظ نیازها، علایق، و گرایش های درونی برخوردار است؛به عبارت دیگر، خلقت انسان خلقتی کاریکاتورگونه نیست.بر این اساس،هدایت تشریعی انسان نیز در جهت رشد و شکوفایی متوازن استعدادها و توانایی های آدمی است.وقـتی در حـیطۀ نظر چـنین نگاهی به انسان داشتیم و او را به دلیل علاقه ها و گرایش های طبیعی، موجودی شرور بالذات ندانیم و طبیعت او را طبیعتی شر و پلیـد نشماریم، در حیطۀ عمل نیز بر همین اساس رفتار خواهیم کرد و عـلایق و گـرایش های او را در ابـعاد مختلف وجودی او پذیرا خواهیم بود.در نتیجه،راه را بر چشمه های وجودی او نخواهیم بست و مانند آیین ها، مذاهب و مکتب های فلسفی هـمچون بـودایی،برهمایی،مانی،کلبیون و مسیحیت در حیطۀ تمایلات دنیوی انسان،به ویژه غریزۀ جنسی بـه امـید رسـیدن به حقیقت از روش حبس، طرد، انکار و نابود کردن قوای نفسانی پیروی نخواهیم کرد.همچنان که دسـتور العمل های عملی و اخلاقی اسلام نیز شاهد این مدعاست و بر بهره گیری معقول،مشروع و در حـد اعتدال از این علایق و تـمایلات جـنسی و سایر تمایلات انسانی تأکید می کند و از علایق جنسی انسان به عنوان نشانۀ الاهی یاد می کند که خالی از حکمت نیست و دارای هدف و مقصد خاصی است.بر این اساس،احکام و فرامین الاهی به ارضای غـریزۀ جنسی مطابق نظام احسن در عالم تکوین و تشریع دعوت می کنند:

بگو:«چه کسی زینت های الاهی را که برای بندگان خود آفریده،و روزهای پاکیزه را حرام کرده است؟»؛«بگو: «خداوند،تنها اعمال زشت را،چه آشکار بـاشد چـه پنهان،حرام کرده است،و(هم چنین)گناه و ستم بناحق را،و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید،و به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی دانید.(اعراف:32-33)

در تفسیر ایـن آیـه آمده است:

فواحش جمع فاحشه به معنی اعمالی است که فوق العاده زشت و ناپسند است،نه همه گناهان،و شاید تأکید روی این مطلب که خواه پنهان باشد یا آشکار،از ایـن جـهت است که عرب های جاهلی،عمل زشت منافی عفت را اگر پنهانی انجام می شد،مجاز می شمردند،و تنها در صورتی که آشکار باشد ممنوع می دانستند،و اثم نیز در اصل به معنی هرگونه کاری اسـت کـه زیـان بخش باشد و موجب انحطاط مقام انـسان گـردد،و او را از رسـیدن به ثواب و پاداش نیک بازدارد.بنابراین،هر نوع گناهی در مفهوم وسیع اثم داخل است.[26]

این آیه انسان را از خروج از طریق هدایت تکوینی و تـشریعی کـه نـظام احسن مبتنی بر آن است و همچنین افتادن در دام انحطاط بـازمی دارد.

در قـرآن نیز آمده است:

و در آنچه خدا به تو داده،سرای آخرت را بطلب،و بهره ات را از دنیا فراموش مکن،و همان گونه که خدا به تـو نـیکی کـرده نیکی کن،و هرگز در زمین در جست وجوی فساد مباش،که خدا مـفسدان را دوست ندارد.(قصص:77)

همچنین در قرآن آمده است:

ای کسانی که ایمان آورده اید!چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حـلال کـرده اسـت، حرام نکنید! و از حدّ،تجاوز ننمایید!زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی دارد.(مـائده:87)

بـنابراین،بر اساس نظام احسن،افراد باید سهم هر یک از غرایز خود،از جمله غریزۀ جنسی را بدهند؛راه رشـد و تـکامل انـسان در نفی،طرد،تحقیر،پست شمردن،سرکوب و عدم ارضای غریزۀ جنسی یا ارضـای آزادانـه و بـدون قید و بند آن و غرق شدن در شهوات نیست؛ بلکه در ارضای معتدل غرایز و نیازهای آدمی بـر اسـاس هـدایت تکوینی و تشریعی است.

3- هستی اعم از دنیا و آخرت

هستی فقط منحصر به این دنیا نـیست، بـلکه بعد از زندگی این دنیایی زندگی دیگری خواهد بود که دارای اهمیت و اصالت است؛بـه عـبارت دیـگر،هستی اعم از طبیعت و ماورای طبیعت(غیب و شهادت)است.اگر انسان زندگی دنیایی را هدف خـود قـرار دهد، خود را بیهوده مشغول کرده است.در این باره خداوند می فرماید:«این زندگی دنیا جـز لهـو و لعـب چیز دیگری نیست و سرای آخرت زندگی واقعی است، اگر آنها می دانستند»(عنکبوت:64).علامه طباطبایی در تـفسیر ایـن آیه،می گوید:

سرای آخرت عین زندگی و حیات است؛گویی حیات از همۀ ابـعاد آن مـی جوشد و چـیزی جز زندگی در آن نیست. البته هدف از این مقایسه نفی و تحقیر این دنیا نیست؛ بلکه مـی خواهد از طـریق ایـن مقایسه ارزش این زندگی را در برابر آن زندگی مجسم سازد. علاوه بر آن، به انـسان هـشدار می دهد که اسیر این مواهب نباشد؛بلکه امیر بر آنها باشد و هرگز ارزش های اصیل خود را بـا آنـها معاوضه نکند.[27]

افزون بر این،خداوند می فرماید:«آنها فقط ظاهری از زندگی دنـیا را مـی دانند،و از آخرت (و پایان کار)غافلند»(سورۀ: 7).در تفسیر نـمونه دربـارۀ ایـن آیه آمده است که ظاهر دنیا نـمایان گر بـرداشتی از زندگی است که مبتنی بر:

مجموعه های از سرگرمی ها و لذات زودگذر و خواب ها و خیال هاست،که این در انـسان ایـجاد غرور و غفلت می کند؛اما اگـر آنـها[مادیون]باطن و درون این زنـدگی دنـیا را نـیز می دانستند،برای شناخت آخرت کافی بـود؛ چـرا که دقت کافی در این زندگی زودگذر نشان می دهد که حلقه ای است از یـک سـلسله طولانی،و مرحله ای است از یک مسیر بـزرگ،همان گونه که دقت در زنـدگی دورانـ جنینی نشان می دهد که هـدف نـهایی خود این زندگی نیست؛بلکه این یک مرحله مقدماتی برای زندگی گسترده ای اسـت.[28]

بـنابراین،انسان مؤمن جهان را مجموعۀ پررمـز و راز و پرمـعنا و مـفهوم می داند که فـراتر از ایـن ظاهر،دارای باطنی است و هـیچ حـادثه ای بی دلیل در آن اتفاق نمی افتد؛ اما یک انسان مادی مسلک،به کنه و بطن عالم توجه نـمی کند و فـراتر از این ظاهر مشهود،باطنی برای دنـیا قـائل نیست و زنـدگی را مـحدود بـه این دنیا می داند.طـباطبایی نیز در تفسیر این آیه می گوید:«ظاهر دنیا در مقابل باطن دنیا مطرح است.ظاهر دنیا هـمان چـیزهایی است که انسان با حواس ظـاهریش احـساس مـی کند و ایـن احـساس وادارش می کند که در پیـ تـحصیل آن برآید و به آن دلبسته شود و غیر آن را؛یعنی حیات آخرت و معارف مربوط به آن را فراموش کند و از منافعی که در آن هـست و مـنافع و خـیرات واقعی و به حقیقت معنای کلمه غفلت کـند»[29]. بـنابراین،ظـاهر دنـیا و جـنبۀ مـادی آن فرع، و باطن دنیا و جنبۀ غیر مادی آن اصل است و فرع باید تابع اصل باشد.

تأثیر هستی، اعم از دنیا و آخرت در اصول اخلاق جنسی

از جمله تأثیراتی که هستی،اعـم از دنیا و آخرت در اصول اخلاق جنسی دارد، می توان به مورد زیر اشاره کرد:

اصل مصونیت: همچنان که در بخش هستی شناسی بیان کردیم،زندگی انسان در این جهان فقط منحصر به این دنیا نیست؛بـلکه بـعد از زندگی این دنیایی، زندگی دیگری نیز خواهد بود که اهمیت و اصالت دارد. از سوی دیگر،هستی دارای یک چهرۀ آشکار و یک چهرۀ غایب و پنهان است که جز خداوند،کسی از آن آگاه نیست. در قـرآن آیـات متعددی ناظر به این امر آمده است که به بیان دو مورد از آنها می پردازیم:«خداوند از غیب آسمان ها و زمین آگاه است، و آنچه را در درون دل هاست،می داند »(فـاطر: 38)؛«خـداوند غیب آسمان ها و زمین را می داند و نـسبت بـه آنچه انجام می دهید بیناست»(حجرات:18).

نتیجۀ اعتقاد به اینکه غیر از این دنیا، سرای دیگری نیز هست که اصالت دارد و آن سرا عین زندگی و حیات است و گـویا حـیات از همۀ ابعاد آن می جوشد و چـیزی جـز زندگی در آن نیست،و همۀ اعمال انسان در آنجا سنجیده می شود و پاداش و جزا به آنها تعلق می گیرد و در عین حال،انسان در محضر خداست و در پیشگاه او کاملا مشهود است و او از تمام اسرار درونی وی آگاه می باشد.این است کـه در انـسان ایجاد مصونیت می کند؛بدین معنا که عاملی درونی انسان را به سوی رعایت ارزش های اخلاقی می کشاند؛زیرا دریافته است که در محضر خدا قرار دارد و بر این اساس به رعایت ادب و تقوای حضور اقـدام مـی کند؛بدین طـریق انسان رفتارش را در ابعاد مختلف وجودی،از جمله بعد جنسی در چارچوب شرع تنظیم می کند و برای عمل بر اساس مـوازین شرع انگیزۀ کافی خواهد داشت و بر غرایز و تمایلات و خواهش های خود در آشـکار و نـهان مـسلط می شود.

همچنان که در قرآن آمده است:«آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی پرانابه در محضر او حـاضر شـود »(ق:33)؛دربارۀ خشیت که در این آیه آمده است،در تفسیر المیزان ذکر شده است کـه اگـر خـداوند«خشیت آنان را خشیت به غیب خواند،برای این است که آن عذابی که به آن ایمان آوردهـ اند و از آن می ترسند،عذابی است در پردۀ غیب،نه عذابی که امروز با حواس خود آن را احساس کـنند».[30] در تفسیر نمونه نیز دربـارۀ ایـن موضوع آمده است:

تعبیر به ترسیدن از خدا در نهان،اشاره به این است که آنها با اینکه خدا را هرگز با چشم نمی بینند،از لابلای آثارش و از طریق استدلال و برهان به او ایمان می آورند،ایمانی تـوأم با احساس مسؤلیت کامل.این احتمال نیز وجود دارد که منظور پنهان از چشم مردم است؛ آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهایی و خلوت نیز مرتکب گناهی نمی شوند.این خوف و خشیت سبب مـی شود کـه قلب آنها(منیب)باشد؛دائما متوجه خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند،و از هر گناه و لغزشی توبه نماید،و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گـردد.[31]

در غـیر این صورت،یعنی در صورت نبود معاد یا اعتقاد نداشتن به آن و عدم آگاهی خداوند از نهان انسان،آدمی به راحتی حدود الاهی را می شکند؛همچنان که در قرآن آمده است:«انسان شک در مـعاد نـدارد)بلکه او می خواهد(آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت)در تمام عمر گناه کند »(قیامت 5).در قرآن نیز اینگونه آمده:«چنین نیست که شما می پندارید(و دلایل معاد را کافی نمی دانید)؛بلکه شما دنیای زودگـذر را دوسـت داریـد(و هوسرانی بی قید و شرط را)».(قیامت:20)

راغـب در مـورد کـلمۀ«فجر»که در آیۀ پنج ذکر شده است،چنین می گوید:

فجر به معنای انفجار و شکاف وسیع برداشتن است،و بیان می دارد که گـناه را هـم بـدان جهت فجور نامیده اند که باعث شکافته شدن و دریـده شـدن حرمت دیانت است،و کلمۀ امام ظرف مکان است که به عنوان استعاره در زمان آینده استعمال می شود،و منظور از اینکه،انـسان،فـجور امـام خود را می خواهد، این است که می خواهد در آینده عمرش جلوش شـکافته و باز باشد و هر فجوری خواست مرتکب شود.[32]

بر اساس آنچه بیان شد،آزادی طلبی انسان و تمایل به ارضای خـواسته های خـود فـراتر از حدود الهی،انگیزۀ تکذیب قیامت و پرسش انکارآمیز از زمان آن است.بنابراین تـوصیفی کـه از زندگی بعد از این دنیا و برپایی قیامت و حساب و کتاب الاهی و از غیب و شهادت در آیات قرآن آمده،به گـونه ای اسـت کـه در انسان ایجاد مصونیت درونی برای رعایت ارزش های اخلاقی می کند،و بدین طریق انـسان بـرای بـرآوردن خواسته های هر شأن وجودی خود از جمله شأن جنسی،از هر راهی اقدام نکند؛یعنی هـدف،وسـیله را بـرای او توجیه نمی کند؛همچنین جلو آزادی طلبی او در خارج از چارچوب شرع را می گیرد و بدین طریق امنیت و سلامت اخـلاق جـنسی جامعه محفوظ خواهد شد،و پشتوانه های محکمی برای رعایت هنجارهای اخلاق جنسی ایجاد خـواهد شـد.در نـتیجه اخلاق جنسی افراد اخلاقی مسئولانه خواهد بود.به طور کلی،در چنین حالتی جلوت و خـلوت افـراد تفاوت فاحش و معناداری با هم نخواهد داشت و ریا و نفاق و درویی از میان خواهد رفـت.از سـوی دیـگر،با توجه به اینکه انسان در پیشگاه خداوند چیزی برای پنهان کردن ندارد و همواره عریان و آشـکار در مـحضر اوست،اعتقاد و ایمان به چنین امری رفتار فرد را در نهان و آشکار از تناقض و تـضاد رهـایی خـواهد داد.

4- هستی هدفمند

این مبنای هستی شناسی اسلامی،به جهت گیری هستی معطوف است؛بر این اساس،جـهان هـستی در حـال شدن، حرکت و تکامل است و مبتنی بر غایتی الاهی است و هستی عبث آفـریده نـشده است. بنابراین، هستی از ناحیۀ خداوند و از فیض ربوبی صادر می شود و دوباره در حرکتی تکاملی به او بازمی گردد. خداوند در ایـن باره قـرآن می فرماید:«ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خـواهی کـرد»(انشقاق:6).

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بـیان مـی دارد:

هـدف نهایی این سیر و سعی و تلاش خدای سـبحان اسـت.البته بدان جهت که دارای ربوبیت است و انسان بدان جهت که عبدی است مـربوب و مـملوک، در حال تلاش به سوی خـدای سـبحان است، و خـداوند بـدان جـهت که رب،مالک و مدبر امر اوست،هـدف ایـن سعی و تلاش است؛ چون عبد برای خودش مالک چیزی نیست، نه ارادهـ و نـه عمل. پس او باید اراده نکند،مگر آنچه را او دسـتور داده باشد.پس بنده در اراده و عملش مـسئول خـواهد بود. این خود حجتی اسـت بـر معاد برای اینکه ربوبیت خدای تعالی تمام نمی شود،مگر با عبودیت بندگان و عـبودیت هـم تصور نمی شود،مگر با بـودن مـسئولیت و مـسئولیت هم تمام نـمی شود،مـگر با برگشتن به سـوی خـدا و حساب اعمال، این نیز تمام نمی شود، مگر با بودن روز جزاء.[33]

همچنین خداوند می فرماید:«...بـار الهـا!اینها را بیهوده نیافریده ای،منزهی تو مـا را از عـذاب آتش،نـگاه دار»(آل عـمران:191 ).بـنابراین، تفکر و تدبر در هستی مـا را به این سمت سوق می دهد که این هستی بیهوده و عبث آفریده نشده است؛بلکه از روی حـکمت، مـصلحت و هدف صحیحی آفریده شده که نـماد وحـدانیت الاهـی اسـت و در ایـن میان انسان نـیز بـه منزلۀ بخشی از این هستی به حال خود رها نشده است و باید در تلاش و تکاپو برای رسیدن بـه قـرب الاهـی باشد.

تأثیر هستی هدفمند در اصول اخلاق جـنسی

از جـمله آثـاری کـه هـستی هـدفمند در اصول اخلاق جنسی دارد،می توان به مورد ذیل اشاره کرد:

اصل هدفمندی:خداوند از طریق ایجاد غریزۀ جنسی در نهاد انسان، اهدافی از قبیل آرامش روانی،حصول مودت،رحمت،مهربانی،تـولید مثل،ادامه و بقای نوع بشر و دور ماندن از انحرافات جنسی را برای انسان در نظر گرفته است.

در این باره قرآن می فرماید:

و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید،و در مـیانتان مـودّت و رحمت قرار داد؛در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند!(روم:21).

همچنین می فرماید:

زنان شما،محل بذرافشانی شما هستند؛پس هر زمان که بخواهید،می توانید با آنها آمیزش کنید،و(سعی نـمایید از ایـن فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح)اثر نیکی برای خود،از پیش بفرستید!و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده.(بقره: 223 )

5- زوجـیت

زوجـیت مبنایی بنیادین است که خـلقت الاهـی بر آن مبتنی،و قانونی است عمومی که گسترۀ هستی را در برگرفته است.در این باره می توان به آیات ذیل اشاره کرد:

«و اوست که دو زوج نر و مادّه را آفرید.»(نجم:45)؛

«و گـفتیم:ای آدم!تـو با همسرت در بهشت سـکونت کـن».(بقره:35)

«(این وضع هم چنان ادامه یافت)تا آن زمان که فرمان ما فرارسید،و تنور جوشیدن گرفت؛ (به نوح)گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات(از نر و ماده)یک زوج در آن(کشتی) حمل کن».(هود:40)

«و از هر چـیز یـک جفت آفریدیم،شاید متذکر شوید»(ذاریات:49).

در تفسیر این آیه آمده است که:

واژۀ زوج را معمولا به دو جنس نر و ماده می گویند؛خواه در عالم حیوانات باشد یا گیاهان،و هرگاه آن را کمی توسعه دهیم،تمام نـیروهای مـثبت و منفی را شـامل می شود،و با توجه به اینکه قرآن در آیه فوق می گوید:{/(من کل شیء)/}(از همه موجودات)نه فقط مـوجودات زنده،می تواند اشاره به این حقیقت باشد که تمام اشیای جـهان از ذراتـ مـثبت(پروتون)و منفی(الکترون)ساخته شده اند.[34]

تأثیر زوجیت در اصول اخلاق جنسی

از جمله تأثیراتی که زوجیت در اصول اخلاق جـنسی دارد مـی توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف)اصل جذابیت جنسی:وجود تفاوت های جنسی و جنسیتی زمـینه ساز جـذابیت جـنسی است؛ویژگی های نظیر لطافت و ظرافت در زنان،مورد توجه مردان،و ویژگی های نظیر توانمندی،مدیریت،قاطعیت،قـابلیت و مهرورزی در مردان مورد توجه زنان است؛ از این رو،تفاوت های جنسی و جنسیتی می تواند عامل جـذابیت در اخلاق جنسی باشد؛امـا ایـن جذابیت جنسی خود نیز ریشه در زوجیت دارد که بر این اساس خداوند انسان را به صورت دو جنس مذکر و مؤنث،با تفاوت های فیزیولوژیکی و روحی و روانی آفریده، غریزۀ تمایل به غیر همجنس را در سرشت وی نهاده اسـت.به همین دلیل،انسان قوانین زناشویی و ازدواج را پذیرفته است.

ب)اصل تناسب:بر اساس زوجیت،مرد و زن یک مجموعه را تشکیل می دهند و مایۀ حفظ،قوام،عفت،پاکی و رفع نیازهای یکدیگرند؛همچنان که قرآن می فرماید:«...آنـها لبـاس شما هستند؛ و شما لباس آنها(هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید)...»(بقره: 187). برای تحقق چنین حالتی زن و مرد باید از جنبه های مختلف با هم تناسب داشته باشند تا آنچه را که زوجیت زمـینه ساز آن اسـت،تحقق یابند و بر این اساس، زن و مرد در فرآیند ازدواج و زندگی مشترک،مایه رشد و کمال همدیگر گردند.

نتیجه گیری

با توجه به نگاهی که دین اسلام در قالب کلام وحی به هستی دارد و هـمچنین مـبانی هستی شناسانۀ آن،بینش، ملاک ها و معیارهای جدیدی برای شکل گیری شخصیت انسان در ابعاد مختلف وجودی وی از جمله شأن جنسی ارائه می دهد. بر این اساس،کلام وحی با لحاظ کردن مبانی هستی شناسانه ای همچون خدامحوری،هـستی تـجلی نـظام احسن،هستی اعم از دنیا و آخـرت و هـدفمندی و زوجـیت،اصول اخلاق جنسی خاصی را پایه ریزی می کند که مبتنی بر قداست،مرزشناسی،رضایت،حکمت،تمهید،پاکی و طهارت، مصونیت،هدفمندی،جذابیت جنسی و تـناسب اسـت.

منابع

راغـب اصـفهانی،المـفردات فی غریب القرآن، کتاب فروشی مرتضوی،بی جا،1362.

باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی،تـهران،مـدرسه،1380.

جعفری،محمد تقی،ترجمه و تفسیر نهج البلاغه،ج 6،تهران،فرهنگ اسلامی،1359.

طباطبایی، سید مـحمد حـسین،المـیزان، ترجمۀ محمد باقر موسوی همدانی، بی جا، امیر کبیر،1363.

فرمیهنی فراهانی،محسن،فرهنگ توصیفی علوم تـربیتی،تـهران،اسرار دانش،1378.

مطهری، مرتضی،بیست گفتار،قم،صدرا،1358.

مطهری، مرتضی،اخلاق جـنسی در اسـلام و جـهان غرب،قم، صدرا،بی تا.

مکارم شیرازی،ناصر و همکاران،تفسیر نمونه،تهران،دار الکتب الاسلامیه،1376.

نراقی،مـهدی، جـامع السـعادت،ج 1،ترجمۀ جلال الدین مجتبوی،تهران، حکمت، 1405.

پی نوشت ها

[1] مرتضی مطهری،اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب،ص 14.

[2] Will Durant

[3] مـرتضی مـطهری، همان، ص 14.

[4] همان،ص 21.

[5] Esniah.

[6] Karl Marx.

[7] Friedrich Engls.

[8] Bertrand Russell.

[9] راغب اصفهانی،مفردات،ص 158.

[10] سید محمد حسین طباطبایی،المیزان،ترجمۀ محمد باقر موسوی همدانی،ج 19،ص 619.

[11] مهدی نراقی، جامع السـعادت،ج 1،تـرجمۀ جـلال الدین مجتبوی نراقی،ص 60.

[12] محسن فرمیهنی فراهانی،فرهنگ توصیفی علوم تـربیتی، ص 382.

[13] محمد تقی جعفری،ترجمه و تفسیر نهج البلاغه،ج 6،ص 75.

[14] مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب،ص 13.

[15] محسن فرمیهنی فراهانی،فـرهنگ تـوصیفی عـلوم تربیتی،ص 567.

[16] سید محمد حسین طباطبایی،تفسیر المیزان،ترجمۀ محمد باقر مـوسوی هـمدانی،ج 3،ص 228.

[17] ناصر مکارم شیرازی و همکاران،تفسیر نمونه،ج 2،ص 470-471.

[18] Ontological foundations.

[19] سید محمد حسین طباطبایی،المیزان، 2،ص 468 -470.

[20] همان،ج 16،ص 389.

[21] ناصر مکارم شیرازی و هـمکاران،تـفسیر نـمونه،ج 24، ص 320.

[22] سید محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج 20،ص 12-11.

[23] مرتضی مطهری،بیست گفتار،ص 208-213.

[24] خسرو باقری،نـگاهی دوبـاره بـه تربیت اسلامی،ص 152.

[25] سید محمد حسین طباطبایی، المیزان،ج 14،ص 253.

[26] ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه،ج 6،ص 155.

[27] هـمان،ج 16،ص 360.

[28] نـاصر مـکارم شیرازی و همکاران،تفسیر نمونه،ج 16،ص 365.

[29] محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج 20، ص 249.

[30] همان،ج 18،ص 561.

[31] ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تـفسیر نـمونه،ج 22،ص 280-281.

[32] محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج 20،ص 309-310.

[33] همان،ص 578.

[34] ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه،ج 22،ص 376.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان