هفته نامه همشهری شش و هفت - گلنوش محبی: از چند روز پیش از آخر هفته، برنامه های مختلفی برای خودمان می ریزیم؛ از تفریح و ورزش تا رسیدگی به کارهای عقب افتاده در خانه. اما به محض فرا رسیدن روز تعطیل، چنان وقت تلف می کنیم که ساعت های پایانی تعطیلات، دچار استرس و اضطراب می شویم. در واقع زمان از دست مان در می رود
و برای مثال وقتی به ساعت نگاه می کنیم، می بینیم حداقل یک ساعتی است که پای تلویزیون نشسته ایم و از این کانال به آن کانال می زنیم! یا این که نیم ساعتی است در حال گپ زدن پای تلفن هستیم و حرف مفیدی هم در این فاصله رد و بدل نشده است. این در حالی است که چند کار مهم عقب افتاده داریم یا اصلا هیچ کاری نداریم و باید برای ظهر، سر قرار ناهار حاضر شویم. خلاصه روز تعطیل، به راحتی وقت تلف کرده و بعد هم دست خالی هفته را شروع می کنیم. ببینیم زمان را کجا و چرا تلف می کنیم و چطور می توانیم روز را زمان بندی کنیم. برای مدیریت زمان هم دو بخش مدیریت سریع و مدیریت بلند مدت را پیشنهاد کرده ایم.
دوازده تله اتلاف وقت را بشناسیم
اولویت یا اولویت ها را مشخص نمی کنید
اولین قدم برای این که زمان را از دست ندهید، مشخص کردن اولویت ها است. ترجیح شما با انجام دادن هر کاری است، باید آن را مقدم بر همه امور زندگی قرار دهید. درگیری ذهنی یا عملی با کاری که زمان مناسب انجام آن در زمان مورد نظر نیست، شما را از صرف وقت برای کار اصلی باز می دارد. برای مثال اگر تصمیم به ورزش کردن دارید، باید بعد از صبحانه روز تعطیل، برای بیرون رفتن و ورزش کردن اقدام کنید. اولویت شما، ورزش است.
منتظرید تا الهام شود
سنگ بزرگ علامت نزدن است! خیلی مواقع، منتظریم تا به ما ایده ای، کاری، فرصتی و ... الهام شده و یا پیشنهاد شود. بنابراین زمان مناسب را از دست می دهیم. در واقع به جای خلق فرصت، فرصت و وقت را می سوزانیم.
همه کارها را خودتان انجام می دهید
در مقابل نقطه مقابل افراد مورد قبل، آنهایی هستند که می خواهند از صفر تا صد هر کاری را فقط خودشان انجام داده و از کسی هم کمک نگیرند. هر چقدر هم که منظم باشید، نمی توانید همه کارها را خودتان انجام دهید. برای مثال امروز ناهار مهمان دارید. طبیعی است که نمی توانید از نظافت منزل تا پختن ناهار و چیدن سفره را به عهده بگیرید، بنابراین باید از دیگران کمک بگیرید.
نگران حرف مردم هستید
این فکر یکی از بازدارنده ترین فکرهاست. بنابراین به جای تمرکز روی زمان و انرژی تان، روی حرف و نظر مردم تمرکز کرده و از کار باز می مانید.
برای خودتان زندگی نمی کنید
به جای این که برای هر روزتان برنامه ریزی کنید، اجازه می دهید دیگران برنامه ها، عقاید و خواست شان را به شما تحمیل کنند. بنابراین شما با برنامه ریزی دیگران زندگی می کنید؛ نه با برنامه و خواست خودتان. به این ترتیب دیگران به برنامه ریزی و خواسته شان می رسند اما شما دست خالی می مانید.
وقت کشی می کنید
به جای رسیدن به کارهای اصلی، حاشیه می روید. برای مثال با تلفن زدن به دیگران، گشت زدن در فضای مجازی، انجام کارهای غیر مفید، وقت را می کشید.
به همان روش ادامه می دهید
اگر در هر کاری، شکست های متعدد می خورید اما روش تان را تغییر نمی دهید، فقط در حال تلف کردن وقت هستید. برای مثال حتی اگر در برنامه کاهش وزن، موفقیتی به دست نمی آورید، یعنی فقط در حال وقت تلف کردن هستید.
کارها یا افکار نیمه کاره دارید
تا زمانی که نتوانید فکر یا کاری را به سرانجام رسانده یا آن را کلا فراموش کنید، نمی توانید کار یا فکر جدیدی را شروع کنید. بنابراین تکلیف تان را با افکار یا کارهای گذشته مشخص کرده و زندگی تازه را شروع کنید. یک مثال ساده این که اگر قرار است چند تابلو را به دیوار اتاق تان بزنید و تابلوها یک هفته است روی میز تحریرتان مانده، حتما در اولین فرصت ممکن این کار را انجام دهید.
می خواهید همه را راضی نگه دارید
اگر قرار باشد به ساز همه برقصید و برای خوشایند دیگران زندگی کنید، قطعا از زندگی تان راضی نبوده و فرصت ها را هم از دست می دهید؛ برای مثال اگر تصمیم گرفته اید روز تعطیل را در منزل بمانید و به کار دلخواه تان برسید، به خاطر خوشایند دیگران برنامه تان را تغییر ندهید.
مقایسه می کنید
توانایی های هر کس، منحصر به فرد است. وقتی خودتان را با دیگران مقایسه می کنید، از راه باز می مانید. یک مثال، امروز قرار است دورهمی خانوادگی داشته باشید. هر کسی قرار است غذای خودش را ببرد. شما فقط در حال مقایسه خودتان با دیگران هستید، به جای این که دست به کار شوید و برای ناهار ظهر آماده شوید.
اشتباه تان را تکرار می کنید
حتما این ضرب المثل را شنیده اید که: «آدم از یک سوراخ، دو بار گزیده نمی شود» وقتی اشتباه را تکرار می کنید، وقت تان را تلف می کنید بدون این که حرکت جدیدی کرده باشید.
ایده آل گرا هستید
به جای این که برای انجام کارهایی که تصمیم شان را دارید، عمل کنید؛ فقط فکر می کنید و نگرانید که مبادا آنها را به خوبی انجام ندهید. برای مثال، اگر قرار است همین امروز، گلدوزی یاد بگیرید، به جای شروع کردن و آزمون و خطا، به کندی کار را شروع کرده و یا اصلا شروع نمی کنید که مبادا اشتباه کنید.