بهاءالدین خرمشاهی از نسل قدیم مترجمان است. نسلی که صرفا با گذراندن چند ترم کلاس مترجم نشدهاند. ایشان برای ترجمه یک اثر زحمات بسیاری میکشیدند؛ زحماتی که در مصاحبه با روزنامه خراسان به اندکی از آنها اشاره میکند:
این روزها، افراد زیادی در عرصه ترجمه فعالیت میکنند. به اعتقاد شما، یک ترجمه خوب، چگونه انجام میشود و مترجمان چگونه میتوانند توانایی خود را در فن ترجمه، افزایش دهند؟
ترجمه در روزگار ما، یک هنر است و نمیتوانیم آن را فقط یک صناعت بدانیم. البته خیلی از صناعتها هستند که نهایتاً، به هنر تبدیل میشوند؛ مثل خوشنویسی که ابتدا در قالب نگارش خط برای نوشتن کتاب و ثبت اسناد و مانند آن استفاده می شد، اما بعد به تدریج، به هنر تبدیل شد و توسط استادان این فن، به اوج عظمت و اعتلا رسید.
بنابراین، اگر هم بنا باشد که ترجمه را یک صناعت بدانیم، باید از آن با عنوان صناعت هنرگونه یاد کنیم. هنگامی که من، حدود 50 سال قبل، کار ترجمه را آغاز کردم، در ایران، 40 یا 50 نفر مترجم آثار علوم انسانی داشتیم که همه آن ها سرشناس بودند و امثال من هم، کار ترجمه را از روی دست این مترجمان، فرا گرفتند؛ افرادی مانند زندهیاد محمد قاضی یا نجف دریابندری.
با این حال، نسل ما غالباً ترجمه را با روش «Self Study» یا خودآموز فرا میگرفت. این روش آموختن ترجمه، دردسرها و معضلات فراوانی داشت و مترجم، باید مرارتهای فراوانی را تحمل میکرد تا کارش قابل عرضه باشد. واقعاً کار سختی بود؛ اینکه به صورت خودآموز، بتوانی به عنوان یک مترجم، هم حرف بزنی و هم ترجمه کنی.
این را هم بگویم که هر فردی که به عالم ترجمه وارد میشود، لزوماً قرار نیست مترجم حرفهای شود؛ گاه در همین حد که فرد بتواند ترجمه همزمانی انجام بدهد یا در شرایط ضروری، متنی را به زبان فارسی برگرداند و درست هم ترجمه کند، کافی است.
من همیشه به دانشجویان و علاقهمندان گفتهام که گام نخست در مسیر افزایش توانایی ترجمه، مطالعه آثار دیگران است. خوب یادم هست وقتی نخستین کارهای ترجمه را انجام میدادم، از آقای فانی خط میگرفتم؛ نزد ایشان میرفتم و راهنمایی میکردند و من هم، هر چه میگفتند، میپذیرفتم و اطاعت میکردم.
اما حالا، بسیاری از افرادی که به عرصه ترجمه ورود میکنند، گوششان به حرف پیشکسوتان شنوا نیست. در یک کارگاه آموزشی که در دانشگاه تهران برگزار شد و بنده و آقای نجف دریابندری صحبت میکردیم، به شرکتکنندگان گفتم که شما، باید پیش از ورود به کار ترجمه، دست کم 100 کتاب ترجمه شده را مطالعه کنید؛ فوراً فریادشان بلند شد که مگر چنین چیزی ممکن است!؟ بله، ممکن است؛ چرا نباشد؟ مطالعه ترجمهها، تجربه مترجم را برای کار ترجمه افزایش میدهد و این بانگ و خروشها، مانع از آن نمیشود که اهمیت این کار را نادیده بگیریم.
افزایش ترجمه، البته با مطالعه آثاری که درباره فن ترجمه به رشته تحریر درآمده هم، قابل احصاست. یادم هست، چند دهه قبل، بنده و آقایان فانی، دریابندری و دوستان دیگر، در «سی سال ترجمه، سی سال تجربه» از ترجمهها و تجربههایمان در این عرصه گفتیم و کتاب مردمپسندی هم از آب درآمد.
در آن کتاب، بسیاری از ایرادهای ترجمههای امروزی را گفتهام. واقعیت این است که مطالعه، راهکار مؤثری برای افزایش توانایی ترجمه محسوب میشود. وقتی مترجم مطالعه نکند، نمیتواند تمرین درستی داشته باشد و بدون تمرین هم، اصولاً نمیشود هیچ کاری را درست انجام داد؛ من این وصیت و سفارش را برای همه کسانی که وارد این عرصه میشوند دارم.
نباید فراموش کرد که در مسیر فراگیری فن ترجمه، راه میانبر وجود ندارد. برخی فکر میکنند که میتوانند با زرنگبازی و سهلگیری، راه پر پیچ و خم آموختن فن ترجمه را طی کنند، اما واقعیت چیز دیگری است.
در بین آثار شما، کتاب «ترجمهکاوی»، درباره فن ترجمه به رشته تحریر درآمده و بسیار در خور توجه و تأمل است. لطفاً درباره چگونگی تألیف و نگارش این کتاب، مطالبی را بیان فرمایید.
«ترجمهکاوی»، حاصل سالها تجربه من در کار ترجمه و 10، 15 سال یادداشتبرداری است. با اینکه نگارش این اثر، با پایان کار «دانشنامه کارا» همزمان بود و با اینکه فرصت زیادی برای جمعبندی نداشتم اما از آنجا که یادداشتهایم تقریباً کامل بود و از طرفی، برای این موضوع یک سینه سخن داشتم، تصمیم گرفتم که بنویسم و نوشتم؛ با زبان خیلی خودمانی و روان؛ تا حالا دوبار چاپ شده است اما انتظار من از «ترجمهکاوی»، بیشتر از اینها بود.
این کتاب فقط به کسانی که قصد دارند درباره هنر ترجمه زبان عربی و انگلیسی به فارسی اطلاعاتی کسب کنند، کمک نمیکند. اصول ترجمه، به صورت کلی در آن تشریح شده است و به همین دلیل، مترجمان سایر زبانها هم می توانند از آن استفاده کنند. تا جایی که اطلاع دارم، در برخی از گروههای زبان خارجی دانشگاهها، این کتاب تدریس میشود و علاقهمند دارد.
درباره «دانشنامه کارا» هم، بد نیست اشاره کنم که تدوین و تألیف پنج جلد آن، 12 سال طول کشید و مجلدات آخرش، با کمک عدهای فرهنگشناس و زبان شناس تکمیل شد و دو، سه سالی است که منتشر شده است.
شما مترجم قرآن کریم هستید و ترجمه شما از این کتاب مقدس، بارها تجدید چاپ شده است. این ترجمه چه تفاوتی با ترجمههای دیگر قرآن کریم دارد؟
ترجمه من از قرآن کریم، ترجمه متن قرآن به زبان فارسی معیار است. زبان معیار، همان زبان رسمی کشورهاست که رسانهها برای انتقال مفاهیم از آن استفاده میکنند و کتابهای درسی و آموزشی نیز، به همین زبان نوشته میشود.
دلیل انتخاب این شیوه، آن بود که میخواستم این ترجمه، مخصوص افرادی باشد که برای نخستین بار میخواهند مطالعه ترجمه قرآن را شروع کنند؛ نه افرادی که مثلاً 30، 40 سال با ترجمه قرآن کریم انس دارند. تلاوت قرآن، با ترجمه، تأثیر بسیار مثبتی بر روحیه و زندگی افراد دارد.
افزون بر این، اگر شما روزانه دو صفحه قرآن را با ترجمه فارسی بخوانید، هم در کمتر از یک سال قرآن را ختم میکنید و هم به تدریج، با معانی کلمات و عبارات این کتاب مقدس، آشنا میشوید. من خودم، هر روز، پیش از انجام هر کاری، دو صفحه از قرآن کریم را تلاوت میکنم و لذت میبرم. برگردیم به موضوع ترجمه بنده از قرآن کریم؛ مزیت این ترجمه، همانطور که اشاره کردم، ترجمه به زبان معیار است.
وقتی از زبان معیار صحبت میکنم، منظورم زبان خیلی ساده و عامیانه نیست؛ حرمت و جایگاه قرآن ایجاب میکند که متن ترجمه آن، در عین انطباق با زبان معیار، خیلی هم ساده و عامیانه نباشد. با وجود این، برخی میگویند که ترجمه من از قرآن کریم، ترجمهای ادبی است.
البته با نگارش متن ادبی، بیگانه نیستم و آثاری در شعر و نثر فارسی دارم که موجود و در دسترس است؛ اما به دلیلی که اشاره کردم، نمیخواستم این ترجمه، ترجمهای ادبی باشد. نمونه ترجمه با نثر ادبی از قرآن کریم را، میتوانید در کار آقای موسوی گرمارودی ببینید که قرآن را ادبی ترجمه کردهاند.
ترجمه به زبان معیاری که از قرآن انجام دادم، با استقبال مردم مواجه شد و از سال 1375 تا امروز، در مجموع 30 بار تجدید چاپ شدهاست. احساس من این است که مردم، از کار راضی بوده و آن را پسندیدهاند.