0
کارگردان : Daniel Espinosa
نویسندگان : Rhett Reese, Paul Wernick
بازیگران : Jake Gyllenhaal, Rebecca Ferguson, Ryan Reynolds
خلاصه داستان : شش فضانورد درون یکی از ایستگاه های فضایی در حال مطالعه روی گونه ای هستند که بر روی سیاره مریخ کشف شده است و ممکن است مدرکی مبنی بر وجود حیات و زندگی بیگانه بر روی سیاره سرخ باشد. خدمه متوجه میشوند که این گونه از دسته ارگانیزم های تک سلولی هستند و اولین نمونه حیات خارج از زمین را شامل میشود. ولی حقیقت با چیزی که آنها میبینند متفاوت است. زیرا که خدمه بر روی مطاله بر روی این گونه هستند و روش آنها باعث بوجود آمدن عواقبی بد ولی ناخواسته میشود ، گونه ای که آنها کشف کرده اند زنده است و دارای سطح هوشی بالاتری از هرکسی است.
|
|
نقد زیر شامل اشاراتی غیرمستقیم به برخی سرنخهای داستان است که شاید بهتر باشد بدون دیدن فیلم آن را نخوانید.
فیلم «زندگی» در بیشتر دقایقش شبیه بیگانه اثر «ریدلی اسکات» است. کارگردان سعی نکرده منکر اقتباس از اثر مذکور شود اما با فیلمنامهی خوبی که فیلمنامهنویسان در اختیار او گذاشتهاند توانسته راهی جدید برای زندگی تعریف و ماهیت خود را به عنوان اثری متفاوت از فیلم بیگانه تثبیت کند.
فیلم «زندگی» در بیشتر دقایقش شبیه بیگانه اثر «ریدلی اسکات» است. شباهتها به قدری زیاد است که نمیتوان منکر آن شد. به هر حال، فیلم کلاسیک بیگانه طی این چهل سال الگوی بسیاری از فیلمهای ازین دست بوده اما تعداد کمی چون «زندگی» اثر «دنیل اسپینوزا» تاثیرگذار بودهاند. کارگردان سعی نکرده منکر اقتباس از اثر مذکور شود (در تعدادی از صحنهها این ارجاع کاملا مشخص است) اما با فیلمنامهی خوبی که «رت ریس» و «پل ورنیک» در اختیار او گذاشتهاند توانسته راهی جدید برای زندگی تعریف و ماهیت خود را به عنوان اثری متفاوت از فیلم بیگانه تثبیت کند. کسانی که این اثر کلاسیک را دیدهاند، حداقل تا زمان مشخصی میتوانند داستان را حدس بزنند. گرچه هنگام رسیدن فیلم به آن زمان مشخص تمام حدسهای تماشاگر نقش برآب میشود. انتظار یک اثر خیالبافانه و تفرج در فضا را نداشته باشید! حتی با استانداردهای ژانر علمیتخیلی و ترسناک نیز یک محصول تاریک، مخوف و سفت و سخت تلقی میشود و مناسب افراد دلنازک و در طلبِ پایان خوش نیست.
مشخصا «زندگی» نسبت به بیگانه در جایگاه پایینتری قرار میگیرد. در کل میتوان گفت اسپینوزا به خوبی در مسیری بین رویکرد کوبریک و اسکات گام برداشته که البته اصلا کار آسانی نیست. بهترین نکته درباره «زندگی» این است که چه هنگام پیش بردن داستان خود در بستر علمیتخیلی چه هنگام قالب ترسناک گرفتن به بهترین شکل عمل میکند.
بهترین نکته درباره «زندگی» این است که چه هنگام پیش بردن داستان خود در بستر علمیتخیلی چه هنگام قالب ترسناک گرفتن به بهترین شکل عمل میکند. البته شاید طرفداران آثار عمیق و سنگین چندان از فیلم خوششان نیاید یا علاقمندان به خون و بیرون ریختن امحا و احشای بدن، اطلاعات علمی و هستیشناسی آن را خستهکننده بدانند. در کل میتوان گفت اسپینوزا به خوبی در مسیری بین رویکرد کوبریک و اسکات گام برداشته که البته اصلا کار آسانی نیست.
مشخصا فیلم «زندگی» از نظر تشابه با اثر ریدلی اسکات در جایگاه پایینتریست. گرچه شاید در چندین صحنه بتواند ضربان قلب تماشاگر را بالا ببرد، اما اصلا و ابدا هیجان فیلم بیگانه را ندارد. اتمسفر و فضای فیلم «زندگی» در القای تنش خفقانآور و مهیج، به پای اثر مذکور نمیرسد. صدالبته لحظات کوبریکی فیلم هم زیاد نیست. نماهای CGI از زمین و ستارگان بسیار زیبا و دیدنیست اما داستان بیشتر حول اتفاقات درون ایستگاه فضایی بینالمللی رخ میدهد تا فضای بیرون.
فیلم دربارهی شش نفر از گردانندگان ایستگاه فضاییست که تنها هدفشان بررسی نمونههای خاک سطح سیارهی مریخ است؛ خاکی که توسط کپسولی از سطح سیارهی سرخ برداشته شده تا روی آن آزمایش صورت گیرد. با توجه به بینالمللی بودن ماهیت ایستگاه، متخصصانی از چهار کشور در آن گرد هم آمدهاند: «روری آدامز (رایان رینولدز)» و دکتر «دیوید جوردن (جیک جیلنهال)» از آمریکا، کارشناس قرنطینه «میراندا نورث (ربکا فرگوسن)» و زیستشناس «هیو دری (آریون باکار)» از بریتانیا، فرمانده «کاترینا گولُفکین (اولگا دیهاویشنایا)» از روسیه، «شو کِندو (هیرویوکی ساندا)» از ژاپن. آنها پس از تحقیقات خود، نشانههایی از زندگی در این خاک مییابند و از این موجود متحرک مراقبت کرده و نام آن را کالوین میگذارند. این متخصصان رشد کالوین را زیر نظر گرفته و پس از گذشت مدتی از هوش و استقامت بالا، و گرایشات خشونتآمیز آن شگفتزده میشوند. هنگامی که تلاش برای کنترل این موجود نتیجه نمیدهد، اکنون این شش نفر باید برای بقا بجنگند. شش انسان در برابر یک موجود خارجی، با در نظر گرفتن این نکته که اگر پای آن به زمین برسد، تهدیدی برای کل بشریت محسوب میشود.
اگرچه در ظاهر کلیت اثر قابل پیشبینی به نظر میرسد، ولی در پرداخت جزئیات رویکرد متفاوتی دارد. فیلمساز تعلیق را از دل موقعیت بیرون کشیده و در این راه از اتخاذ تصمیمات جسورانه ابایی نداشته، طراحی صحنه و جلوههای ویژه درجه یک هستند... جیک جیلنهال همیشه آماده، با وجود این که در بهترین حالت خود نیست اما شخصیتی قابل اعتنا ساخته.
اگرچه در ظاهر کلیت اثر قابل پیشبینی به نظر میرسد، ولی در پرداخت جزئیات رویکرد متفاوتی دارد. ما قبلا هم این بازی موش و گربهای را در فیلمها دیدهایم اما کاراکترهای «زندگی» به حد کافی پرداخت شدهاند تا با یک فیلم معمولی در ژانر وحشت مواجه نباشیم که نهایت هنرش در این است که بیننده را با "حدس بزنید قربانی بعدی کیست" سرگرم میکند! فیلمساز تعلیق را از دل موقعیت بیرون کشیده و در این راه از اتخاذ تصمیمات جسورانه ابایی نداشته. اسپینوزا لحنی جدی را برای روایت فیلمش برگزیده که البته کاملا مناسب است و بازیگران نیز از نمایش هنر خود دریغ نکردهاند. جیک جیلنهال همیشه آماده، با وجود این که در بهترین حالت خود نیست اما شخصیتی قابل اعتنا ساخته. رایان رینولدز هم شخصیت شوخطبع ددپول را کنار گذاشته تا با لحن جدی فیلم خود را تطبیق دهد. چهار بازیگر دیگر گرچه چندان پرآوازه نیستند، ولی در ایفای نقشهای خود قابل قبول بودهاند.
طراحی صحنه و جلوههای ویژه درجه یک هستند. تعداد سکانسهای بیرونی زیاد نیست، با این حال واقعی به نظر میرسند و صحنههای داخلی نیز در خلق فضایی محصور عالی عمل کردهاند. طراحی موجود خارجی نیز نمونههای اولیه در فیلم بیگانه را تداعی میکند، با این تفاوت که دهانش همیشه برای خوردن باز است. موسیقی متن ناموزون «یان اکستراند» بدون جلب توجه وظیفهی خود را انجام داده و به تیرگی فیلم میافزاید.
«زندگی» نمیخواهد با انتخابهای محافظهکارانه، دل مخاطبان دلنازکی که علاقهای به ناراحتی یا به چالش کشیدهشدن ندارند را نگه دارد. هر کسی که برای مواجهه با یک اثر شوم و مضطربکننده آماده است، «زندگی» را برای تماشا انتخاب کند.
طبق ماهیت فیلم، نمیتوان انتظار فروش چشمگیری از آن داشت. مخاطبان اغلب از فیلمهایی که به جای موفقیت، سختی و حتی شکست را نشان میدهند و انتخابهایی مخالف سلیقهی آنها دارند، گریزان هستند. طرفداران ژانر وحشت اما بهتر میتوانند با این مسائل کنار بیایند، پس فیلم «زندگی» برای آنان مناسب خواهد بود. مسلما فیلم از نمایش خون و خونریزی مضایقه نمیکند؛ تجزیهی یک موش سفید آزمایشگاهی ممکن است مشوشکنندهترین صحنهی تصویری سال باشد. «زندگی» بر خلاف پیوند عمیقی که با بیگانه دارد کاملا تازهنفس جلوه میکند، چرا که نمیخواهد با انتخابهای محافظهکارانه، دل مخاطبان دلنازکی که علاقهای به ناراحتی یا به چالش کشیدهشدن ندارند را نگه دارد. هر کسی که برای مواجهه با یک اثر شوم و مضطربکننده آماده است، «زندگی» را برای تماشا انتخاب کند.
مترجم: بابک مؤیدزاده