سینماسینما، حسین آریانی:
مضمون کودکی که ناگهان یکی از والدین غایبش از راه می رسد و مسئله حضانت او را پیگیری می کند، در سینمای ایران مضمون تازهای نیست؛ اما شعیبی به این داستان تکراری وکلیشه ای ، با کارگردانی تاثیرگذارش سر و شکل مناسبی داده و «دارکوب» را بدل ملودرامی قابل اعتنا کرده است.
«دارکوب» هر چند قصه ای تکراری دارد و بر بستر کلیشه ها حرکت می کند ولی شخصیت هایش را به گونه ای درگیر کننده و تاثیرگذار به تصویر می کشد. به خصوص «مهسا»(سارا بهرامی) مادر معتادی که می خواهد حضانت بچه اش را به دست بیاورد؛ از برخی کاستی های شخصیت او که بگذریم، شخصیت پردازی قابل قبول و تاثیرگذاری دارد ؛ و سیر تغییر و تحول تدریجی شخصیت او منطقی و با ظرافت انجام گرفته است.
«مهسا» که به دلیل تنگنای مالی پس از سال ها خواستار دریافت مهریه از همسر سابقش شده است با دیدن بچه اش، حس غریزی و مادرانه وجودش بیدار می شود و به تدریج و به مرور زمان تبدیل به مادری می شود که دلتنگ فرزندش است. اینجاست که انگیزه های مالی، نقشه تلکه کردن و دو دو تا چهارتا کردن های آغازین کنار می روند و غریزه و عاطفه مادرانه بر همه چیز چیره می شود و سرانجام حتی «مهسا» را وا می دارد برای گرفتن حضانت دخترش به کمپ ترک اعتیاد برود.
سارا بهرامی در بهترین بازی که تا کنون از او دیده ایم نقش آفرینی خلاق و دیدنی و برون گرایانه ای نه از جنس بازی مرسوم برخی بازیگران نقش معتاد در سینمای ایران که با افزودن جلوه های تحمیلی و اغراق آمیز به بازی شان، خود بازیگر ورای نقش قابل تمییز و حتی منفک از آن است، بلکه با به کارگیری ماهرانه بدن و بیانش، نقش را کاملا متعلق به خودکرده است. میمیک متفاوت و گاه دفُرمه صورتش، صداسازی خاص و غیر معمولش و زبان بدن خلاقانه و با ظرافتش موجب شده که ما خود سارا بهرامی بازیگر را فراموش کنیم و تجسم کاملی از زنی زخمخورده ، مستاصل و آسیب پذیر را پیش روی داشته باشیم.
نیروی محرکه درام و گره داستان احساس خطر و سپس تکاپوی زوج فیلم در برابر زنی معتاد و تقابل آنها با اقدام قانونی احتمالی آن زن برای گرفتن حضانت بچه است. کسی که یک آشنایی ساده و اولیه با قوانین داشته باشد به راحتی متوجه می شود گره داستان و تعلیقی که به دنبال شکل می گیرد منطقی و قابل توجیه نیست.
از سویی دیگر اتفاقات و روند فیلمنامه هم تا حدی قابل پیش بینی است. خرده روایت ها هم نتوانسته اند خط اصلی داستان را تقویت کنند و به انسجام روایت آسیب زده اند. پایان فیلم هم محافظه کارانه و سر هم بندی شده به نظر می رسد. تجمع کاستی های اشاره شده در فیلمنامه هر چند موجب شده، که «دارکوب» ملودرامی شاخص و درخشان نباشد، اما خوشبختانه کارگردانی خوب ، فضاسازی مناسب اثر و بازی خوب سارا بهرامی به میزان قابل توجهی معایب و ضعف ها را پوشش داده اند.
در اینکه «دارکوب» می توانست به مراتب فیلم بهتری باشد هیچ شکی وجود ندارد؛ اما بهرحال این توانایی در فیلم مشهود است که مخاطب را با فضا و اتمسفر ملتهبش درگیر و او را نسبت به سرنوشت شخصیتهایش، کنجکاو و حتی نگران می کند؛ که این خود امتیاز کوچکی برای یک فیلم نیست. شعیبی همه تلاش خود را کرده که ملودرامی استاندارد و قابل اعتنا خلق کند؛ و او به طور نسبی موفق شده به این هدف خود جامه عمل بپوشاند.