اگر امام حسین ـ علیه السلام ـ در آن لحظه سخت، علی اصغر را در آغوش می گیرد، برای اعلام مظلومیّت اهل بیت به جهانیان و برای رسیدن هر چه بیشتر ندای عاشورا به جهان و جهانیان است نه برای آب خواستن.
در این مقاله دو نکته در مورد حضرت علی اصغر مورد بررسی قرار می گیرد یکی مطالبی خلاصه در مورد مادر باکرامت آن حضرت و یکی مسئله طلب آب کردن امام حسین علیه السلام برای فرزند ششماهه اش .
مادر حضرت علی اصغر که بود؟
مادرش حضرت رباب دختر امرءالقیس بود.
روزی امیر مومنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) با امّرء القیس گفتوگو میکردند که وی به امام فرمود: یا اباالحسن، من سه دختر دارم. محیاة را به شما تزویج میکنم، و سلمی را به حسن، و رباب را به حسین.
این رباب مادر حضرت سکینه و علی اصغر می باشد. (قمقام زخّار: 2/653، نفس المهموم/527)
هشام کلبی گوید:« رباب از بهترین و فاضل ترین زنان بود».
و پدر رباب از اشراف واز خانواده بزرگ عرب بود، که نزد امام منزلتی بسزا و مکانتی لایق داشت. (قمقام زخّار: 2/654)
ابن اثیر نقل می کند؛ بعد از شهادت امام (علیه السلام)، رباب را همراه اسرا به شام بردند چون به مدینه برگشت، عدّه ای از اشراف قریش از او خواستگاری کردند،او قبول نکرد و فرمود:« بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پدر شوهری نگیرم».
سبط ابن جوزی گوید: رباب بعد از امام حسین (علیه السلام) یکسال زنده بود، زیر سقف نمیرفت و درآفتاب میماند، سپس از غصّه فوت نمود. (فرسان الهیجاء/270؛ نفس المهموم/528)
اگر امام حسین ـ علیه السلام ـ در آن لحظه سخت، علی اصغر ـ علیه السلام ـ را در آغوش می گیرد، برای اعلام مظلومیّت اهل بیت به جهانیان و برای رسیدن هر چه بیشتر ندای عاشورا به جهان و جهانیان است نه برای آب خواستن
آوردن علی اصغر شیر خوار در مقابل لشکر یزید توسط امام حسین (علیه السلام) التماس بود یا اتمام حجت؟
امام حسین ـ علیه السلام ـ از همسرش «رباب» دختر امرء القیس دو فرزند داشته، یکی سکینه خاتون و دیگری عبدالله که لقب او علی اصغر بوده و کودکی صغیر بوده است (شش ماهه) و در آغوش پدرش به شهادت رسید.[1] از این کودک،با عنوانهای شیرخواره،ششماهه،باب الحوایج،طفل رضیع و...یاد می شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمی است که در ارتباط با او آورده می شود.
درباره شهادت حضرت علی اصغر ـ علیه السلام ـ نقل ها بسیار متفاوت و متزلزل است که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1ـ بعضی نقل ها حاکی از آن است که امام به خیمه آمد، فرزندش را نزد او آوردند و آن حضرت طفل را در دامان خود نشانید، در این اثناء مردی از بنی اسد تیری پرتاب کرد و آن طفل را به شهادت رساند.[2]
همانطور که ملاحظه می فرمایید در این قول معروف که مختار بزرگانی چون شیخ مفید[3] است، هیچگونه نامی از تشنگی علی اصغر برده نشده تا چه رسد به اینکه گفته شود امام درخواست آب برای او نمود.
2ـ بعضی نوشته اند که بعد از شهادت حضرت عباس، امام حسین ـ علیه السلام ـ گفت آیا کسی هست که مقداری آب برای این طفل بیاورد که او طاقت تشنگی را ندارد، علی اکبر که در آن زمان 17 سال داشت بلند شد و گفت من می روم آب می آورم و رفت وارد شریعه شد و مقداری آب آورد، امام خواست آب را به طفل بخوراند وقتی طفل آماده آشامیدن آب شد، تیر مسمومی آمد و قبل از اینکه علی اصغر آب بیاشامد بر گلوی او نشست و او را به شهادت رساند.[4]
این نقل اولا اشکالش این است که گفته شده بعد از شهادت عباس، حضرت علی اکبر رفت آب آورد، در صورتیکه طبق نقل مقاتل، علی اکبر قبل از حضرت عباس به شهادت رسید، چون او اولین شهید از بنی هاشم بوده است.[5] و ثانیاً: از این نقل بر می آید (در صورت صحت) که امام از دشمن درخواست آب نکرده، بلکه از اصحاب خود خواسته بروند آب بیاورند.
3ـ بعضی نقل کرده اند که چون امام دید سپاه کوفه در ریختن خون او اصرار میورزند، قرآن را گرفته و آنرا باز کرد و روی سر نهاد و فریاد برآورد: بین من و شما کتاب خدا و جدم رسول الله حکم کند، ای قوم، خون مرا به چه چیزی حلال می شمارید؟ در این حال امام ـ علیه السلام ـ نظر کرد و طفلی را دید که از تشنگی می گرید او را روی دست گرفته و گفت: ای جماعت! اگر به من رحم نمی کنید، به حال این کودک شیر خوار، رحم کنید. در این اثناء مردی از سپاه کوفه با تیری آن کودک بی گناه را به قتل رساند.[6]
حضرت علی اصغر
4ـ بعضی نوشته اند، ام کلثوم علی اصغر را نزد امام حسین ـ علیه السلام ـ آورد و گفت: برادر جان این طفل سه روز است که آب نیاشامیده است، مقداری آب برای او تقاضا کن، امام رو به لشکر کوفه کرد و فرمود: ای قوم! برادر و اولاد و یاران مرا کشتید، فقط این طفل باقی مانده است که از تشنگی دست و پا می زند در حالی که هیچ گناهی ندارد او را به سوی شما آورده ام پس قطره ای آب به او بیاشامید.[7]
5ـ بعضی نوشته اند، بعد از اینکه ام کلثوم آن حرف را به امام گفت، امام رو به کوفیان چنین فرمود: ای شیعیان آل ابی سفیان اگر مرا گناهکار می دانید به این کودک گناهی نتوانید بست، او را آب دهید که از شدت عطش شیر در پستان مادرش خشکیده است.[8]
ملاحظه می فرمائید در نقل سوم با کنایه و در دو نقل آخری با صراحت گفته شده که امام از دشمن درخواست آب نمودند، ولی این نقل ها نمی تواند صحیح باشد، چون: اولا: گفته شده که ام کلثوم به امام گفت سه روز است این کودک آب نیاشامیده است، در صورتی که طبق نقل کتب معتبر در شب عاشورا، امام حسین ـ علیه السلام ـ و یارانش آب در اختیار داشتند که بعنوان شاهد دو نقل را ذکر می نمائیم.
الف) شیخ مفید در ارشاد چنین نقل می کند: امام سجاد ـ علیه السلام ـ می فرماید، شبی که پدرم در صبح آن شهید شد من در خیمه بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد، پدرم به خیمه رفت و جَون غلام ابوذر که در تعمیر اسلحه استاد بود شمشیر پدرم را صیقل می داد و شنیدم پدرم این اشعار را زمزمه می کرد. «این روزگار اف بر دوستی تو باد که از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب چه بسیار دوستان را می کشی و در کشتن هم عوض و بدل نمی پذیری و...».
امام سجاد ـ علیه السلام ـ می فرماید: «چون اشعار را شنیدم دانستم که بلا نازل شده و پدرم تن به شهادت داده لذا گریه گلویم را گرفت اما سکوت را رعایت نمودم» بعد در دنباله دارد که «عمه ام زینب که این را شنید خود را به امام رسانید و گفتگویی بین حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ و خواهرش ردّ و بدل شد. حضرت زینب بیهوش شد امام حسین ـ علیه السلام ـ آب به صورت خواهر پاشید و او را به حال آورد».[9] ملاحظه می فرمائید که امام آب در اختیار داشته که به صورت خواهرش آب پاشید.
باور نکنید که ابا عبدالله چنین درخواستی کرده باشد، حسین اهل این جور درخواستها نبود، بلکه او در مقابل لشکر دشمن می ایستد و فریاد می کند: مردم کوفه آن ناکس پسر ناکس، آن زنا زاده پسر زنازاده فرمانده کل شما، آن کسی که به فرمان او آمده اید به من گفته است که از این دو کار یکی را انتخاب کن یا شمشیر یا تن به ذلت دادن، آیا من تن به ذلت بدهم، هیهات که زیر بار ذلت بروم
ب) شب عاشورا امام، حضرت علی اکبر را با بیست، سی نفر سواره و بیست نفر پیاده فرستاد تا آب آورند و خود اشعاری را خواند (همان اشعاری که در نقل شیخ مفید بود) آنگاه روی به یاران خود نمود و فرمودند: برخیزید آب بنوشید که این آخرین توشه شماست، و وضو گرفته و غسل کنید و لباسهای خود را بشوئید تا کفن شما باشد.[10]
ثانیاً از اینها که بگذریم امام حسین ـ علیه السلام ـ اهل این جور درخواستها نبوده است، شهید مطهری درباره اینکه آیا ابا عبدالله ـ علیه السلام ـ تقاضای آب از دشمن کرده است یا نه؟ می فرماید: باور نکنید که ابا عبدالله چنین درخواستی کرده باشد، حسین اهل این جور درخواستها نبود، بلکه او در مقابل لشکر دشمن می ایستد و فریاد می کند: مردم کوفه آن ناکس پسر ناکس، آن زنا زاده پسر زنازاده فرمانده کل شما، آن کسی که به فرمان او آمده اید به من گفته است که از این دو کار یکی را انتخاب کن یا شمشیر یا تن به ذلت دادن، آیا من تن به ذلت بدهم، هیهات که زیر بار ذلت بروم.[11]
ثالثاً: اگر امام حسین ـ علیه السلام ـ در آن لحظه سخت، علی اصغر ـ علیه السلام ـ را در آغوش می گیرد، برای اعلام مظلومیّت اهل بیت به جهانیان و برای رسیدن هر چه بیشتر ندای عاشورا به جهان و جهانیان است نه برای آب خواستن.
حاصل آنکه در میان نقل های مختلفی که در این زمینه شده ما هم به تبعیت از بزرگانی چون شیخ مفید، طبرسی و شهید مطهری نقل اول را قبول داریم و نقل های دیگر علاوه بر اینکه متنشان متزلزل است در شأن امام حسین ـ علیه السلام ـ نیست و لذا قابل قبول نمی باشد.
پى نوشت ها:
[1] . اصفهانی، ابی فرج ، مقاتل الطالبین، بیروت، مۆسسه اعلمی، چاپ دوم، 1408 هـ ق، ص94.
[2] . مفید، ارشاد، ج2، ص108 و نظری منفرد، علی، قصه کربلا، ص352.
[3] . ارشاد، ج2 ص108. شهید مطهری در این کتاب ص46 می گوید: شیخ مفید (ره) ارشاد را نوشته و چقدر متقن نوشته ما اگر به ارشاد مراجعه کنیم احتیاج به جایی دیگر نداریم.
[4] . منتخب طریحی، ص 431 و معالی السبطین ج1 ص423.
[5] . حماسه حسینی، همان، ص202.
[6] . ابن جوزی، تذکرة الخواص، نظر منفرد، علی، قصه کربلا، ص 253.
[7] . القندوزی، سلیمان بن الحسینی البلخی، ینابیع المودة، چاپ قدیم، ص342 به نقل از مقتل ابو محفف.
[8] . محمد تقی، سپهر، ناسخ التواریخ، انتشارات اسلامیه، 1343، ص394.
[9] . مفید، ارشاد، تحقیق مۆسسه آل البیت، چاپ اول، 1413، ج2، ص94.
[10] . امالی، شیخد صدوق مجلسی، 30.
[11] . همان، ج1 ص136.
منابع:
سایت زائرین
پرسمان دانشجویی
آمنه اسفندیاری
منبع : سایت حضرت علی اصغر علیه السلام