شناخت دین و ایمان
در قرآن کریم، ایمان، که همان قبول و پذیرش امانت ربوبیّت الهی به شمار میرود، ضدّ کفر معرفی شده است.([1]) تجلّی و تحقّق عینی ایمان، نتیجۀ آماده شدن قلب انسانها برای دریافت نور الهی دانسته شده است. ایمان نوری است که گاهی با تعبیر عطیۀ الهی([2]) و گاهی با عنوان زینتبخش انسان([3]) و گاهی با عبارت نقش و نگار خداوند در قلب انسان([4]) توصیف شده است.
در واژگان فارسی، «مؤمن» به معنی «دیندار» بکار رفته است و گویای آن است که چنین فردی، اوّلاً ایمان قلبی و باطنی به خداوند و شریعت فرو فرستاده شده از سوی او را دارد و ثانیاً به عهد و ایمان خود وفادار است و میکوشد رفتار خویش را هماهنگ با ایمان قلبی و باطنی خود قرار دهد. در زبان فارسی، واژه «دیندار» ترکیبی است که میتوان برای آن، واژگان مترادفی نظیر دین مدار، دین محور، دین باور، دین مرام و نظایر آنها را به کار برد. در تمامی این واژگان، دو مفهوم اصلی «باور دینی» و «رفتار دینی» نهفته است و به فراخور استعمال واژۀ دیندار دربارۀ فرد یا جامعه میتوان گفت، فرد دیندار کسی است که باور و رفتار دینی دارد.
بخش زیادی از معارف آموزههای قرآن کریم، به توضیح و تبیین ماهیت و ابعاد ایمان و دینداری اختصاص یافته است. به لحاظ اعتقادی، شهادت دادن به «وحدانیت اللّه»، پیامبری محمد(ص) ([5])، رسالت پیامبران الهی([6]) و «حقّانیت قرآن کریم»([7]) و به لحاظ رفتاری، «انجام دادن عمل صالح»،([8]) دوری گزیدن از فساد و گناهان بزرگ([9]) و «غرق نشدن در فسادها و گناهان معمولی»([10])، به عنوان مؤلفهها و شاخصهای اصلی ایمان و دینداری معرفی شده است.
در بسیاری از آیات قرآن کریم، ایمان ملازم با عمل صالح شمرده شده و ترکیب )آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ( به صورت مداوم و در آیات مختلف به کار رفته است. این تلازم مؤکّد همراه با شاخصهای اعتقادی و رفتاری ایمان، نشان میدهد که ایمان و دینداری، اگرچه ابتدا از مرحله تصدیق قلبی و زبانی آغاز میشود و نباید در این مرحله متوقّف شود، اما تحقّق آن در مرحله عمل و رفتار فرد مؤمن و دیندار، از لطافت و ظرافت خاصّی برخوردار است و با تفاسیر سطحی و یکسویه، سازگار نیست.
در روایات پیشوایان معصوم: ضمن استناد به آیات قرآن کریم، توضیحات جامعی درباره چیستی ایمان و دینداری بیان شده است. در برخی از این روایات، ایمان مبتنی بر سه رکن «اقرار زبانی»، «تصدیق قلبی» و «عمل بر وفق آموزههای دینی» معرفی شده است.([11]) اما در تبیینی گستردهتر، در روایات متعدّد دیگر، بر «ملازمت ایمان با عمل» تأکید شده و صدور اعمال صالح و رفتارهای صحیح و نیکو و مداومت به انجام آموزهها و تکالیف دینی، از لوازم مستمر ایمان برشمرده شده است.([12])
واژه دین در قرآن
واژه دین بیش از نود مرتبه در قرآن کریم، با معانی متعدّد به کار رفته است:
یک. دین به معنای جزا و پاداش:
)مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ(([13])
)إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ * وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ(([14])
دو. دین به معنای اطاعت و بندگی:
)قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ(([15])
سه. دین به معنای مُلک و سلطنت:
)وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ(([16])
چهار. دین به معنای شریعت و آیین؛ مجموعهای از باورها و آداب و سنن:
)قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(([17])
و همچنین:
)الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا(([18])
)إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ(([19])
)وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ(([20])
)شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ(([21])؛ «خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلاً به نوح(ع) توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی: نیز توصیه کردیم که دین را برپا دارید و در آن گروه گروه نشوید...»
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
[1]. )إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَکْفُرُونَ(؛ غافر(40): 10؛ «دعوت به ایمان میشدید، پس کفر میورزیدید.»
[2]. )الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ(؛ روم(30): 56؛ «کسانی که دانش و ایمان به آنان داده شده است.»
[3]. )حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ(؛ حجرات(49): 7؛ «خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان بیاراست.»
[4]. )کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ(؛ مجادله(58): 22؛ «خدا ایمان را در دلهایشان پایدار کرده و به روحی از جانب خود نیرومندشان ساخته است.»
[5]. )إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ(؛ نور(24): 62؛ حجرات(49): 15؛ «مؤمنان فقط کسانی هستند که [از عمق قلب] به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند.»
[6]. )آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ(؛ نساء(4): 152؛ حدید(57): 19 و 21؛ «و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند.»
[7]. )یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ(؛ بقره(2): 4؛ نساء(4): 162؛ « آنان که به آنچه به سوی تو [و به آنچه پیش از تو] نازل شده، مؤمن هستند.»
[8]. )وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ(؛ اسراء(17): 9؛ کهف(18): 2؛ «و به مؤمنان [که کارهای شایسته انجام میدهند،] مژده میدهد که برای آنان پاداشی بزرگ است.»
[9]. )الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ(؛ شوری(42): 37؛ نجم(53): 32؛ «کسانی که از گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری میکنند.»
[10]. )إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ(؛ نساء(4): 31؛ «اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید دوری کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو میکنیم.» و نیز: )الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ(؛ نجم(53): 32؛ «[نیکوکاران همان] کسانی هستند که از گناهان کبیره و کارهای بسیار زشت به جز لغزشها[یی که اتفاقی مرتکب میشوند] دوری میکنند، یقیناً آمرزشِ پروردگارت بسیار گسترده است.»
[11]. نهجالبلاغه: حکمت 227؛ «أَلاْیمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ اِقْرارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالاْرْکانِ».
[12]. الکافی: 2 / 28 ـ 25.
[13]. حمد(1): 4؛ «تنها او فرمانروای روز پاداش و کیفر است.»
[14]. ذاریات(51): 5 ـ 6؛ «که آنچه به شما [دربارۀ قیامت و اوضاع آن] وعده میدهند راست و تخلّفناپذیر است * و یقیناً روز جزا تحقق مییابد.»
[15]. زمر(39): 11؛ بگو: «من مأمورم که خداوند را با اعتقادی خالص و پاک بپرستم.»
[16]. بقره(2): 193؛ «و با آنان بجنگید تا فتنهای بر جای نمانَد، و دین [و طاعت] ویژۀ خدا باشد [و در نتیجه حاکمیت شیاطین نابود گردد]».
[17]. انعام(6): 161؛ «بگو: مسلّماً پروردگارم مرا بهسوی راه مستقیم هدایت کرده؛ [راه مستقیمی] که دین ثابت و استوار است؛ همان دین ابراهیمِ یکتاپرست؛ که از مشرکان نبود.»
[18]. مائده(5): 3؛ «امروز [با نصبِ علی بن ابیطالب(ع) به ولایت و امامت و حکومت و فرمانروایی بر امّت] دینتان را برای شما کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.»
[19]. آلعمران(3): 19؛ «مسلّماً دین نزد خدا فقط اسلام است.»
[20]. بقره(2): 132؛ «و ابراهیم و یعقوب پسرانشان را به تسلیمبودن در برابر خداوند سفارش کردند که: ای پسرانِ من! یقیناً خداوند این دین را برای شما برگزیده، پس شما باید جز درحالیکه تسلیم او باشید نمیرید.»
[21]. شوری(42): 13؛ «آیینی را به سود شما وضع کرد که نوح را نسبت به آن توصیه داشت، و آنچه را بهسوی تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این است که دین [انتخاب شده خدا] را برپا دارید، [و به همۀ احکامش پایبند باشید،] و از بخشبخشکردنِ آن، [که بخشی را براساس دلخواهتان بپذیرید و بخشی را واگذارید] بپرهیزید، دینی که مشرکان را به آن دعوت میکنی بر آنان سنگین [و دشوار] است، خداوند هرکه را بخواهد [در صورت داشتن لیاقت]، برای [قبول] دین برمیگزیند، و هرکه را [با توجه و اخلاص به جانب خدا] بازگردد بهسوی آن هدایت میکند.»
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: عبودیّت و دینداری در پرتو قرآن
نوشته: استاد حسین انصاریان