مقدّمه
سبک زندگی لایه رویین و آشکار هویت یک جامعه است که نمایانگر تمایزات جوامع مختلف در زمینه باورها و ارزش های اجتماعی می باشد. سبک زندگی مشتمل بر مجموعه ای از مؤلفه هاست که آداب گفتاری ـ که به بایسته های رفتاری در زمینه سخن گفتن انسان اشاره دارد ـ از جمله آنهاست. در زمینه آداب گفتاری حاکم بر فرهنگ اسلامی پژوهش های خوبی صورت پذیرفته که عمدتا به ابعاد فردی و اخلاقی این مسئله ناظر است.
آنچه در زمینه آداب گفتاری اسلام وجود دارد، نگاهی صرفا اخلاقی است که اغلب به ضرورت اخلاقی آداب اجتماعی و نقش آن در زندگی فردی انسان اشاره دارد، از جمله اخلاق در قرآن از آیت آللّه مصباح، کتاب های اخلاقی آیت اللّه مظاهری، جامع السعادات ملّااحمد نراقی و.... برخی از این آثار در حاشیه توجه به آثار فردی و اخلاقی آداب اسلامی، جسته و گریخته به برخی از آثار اجتماعی این پدیده نیز توجه نموده اند، اما مجموعه منابع موجود، فارغ از یک نگرش جامعه شناختی است. همچنین تفاسیر مختلف به ویژه تفسیر المیزان علّامه طباطبائی و تفسیر نور محسن قرائتی، از مهم ترین پیشینه های موجود در این زمینه هستند.
نوشتار حاضر سعی دارد ضمن بهره گیری از نظریات جامعه شناختی، آداب سخن گفتن در روابط اجتماعی را با نگاهی نو تحلیل نماید و ازاین رو، نسبت به سایر منابع موجود در این زمینه دارای نوآوری است. رویکردی که تاکنون کمتر در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفته است. زبان دنیای امروز با مفاهیم جدید و نوین علمی بیشتر مأنوس است و دید جدیدی که مقاله حاضر سعی دارد با آن به مسائل موجود در فرهنگ عامیانه بنگرد، به انظار نسل جدید آشناتر است. آدابی از قبیل تهمت، غیبت، سوءظن و... اغلب با توجه به گناه و عقوبت حاصل از آن مورد تذکر قرار گرفته است، درحالی که به آثار آن در روابط اجتماعی کمتر پرداخته شده است.
بحث از سبک زندگی و آداب اسلامی در عرصه زندگی فردی و اجتماعی، از مباحث بسیار ضروری در جامعه کنونی است که متأسفانه جامعه امروز نتوانسته است میان باورهای بنیادین و ارزش های اصیل اسلامی از یک سو و سبک زندگی خود در حوزه های مختلف اجتماعی، از سوی دیگر، ارتباطی معنادار و وثیق ایجاد کند. یکی از مهم ترین عوامل این گسست و شکاف، عامل شناختی است. بسیاری از افراد جامعه به دلیل آنکه آگاهی لازم از آداب و سبک زندگی اسلامی ندارند، در شیوه رفتاری و سبک سلوکی خود آنها را به کار نمی گیرند. غفلت از مسئله سبک زندگی می تواند خسارت های جبران ناپذیری بر پیکره جامعه وارد کند. وقتی مردم نتوانند میان شیوه زندگی خود و باورها و ارزش هایشان ارتباط برقرار نمایند، بعد از مدتی ممکن است دست از باورها و ارزش های خود نیز بشویند و آنها را ناکارآمد تلقّی کنند. تدوین و بررسی ابعاد سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی و ارائه الگویی جامع و کامل از آن، یکی از مهم ترین عوامل حفظ فرهنگ و استمرار سنن ایرانی و اسلامی در جامعه امروز می باشد. این پژوهش سعی دارد صرف نظر از رویکردهای اخلاقی، با رویکردی کاملاً جامعه شناختی به آداب گفتاری در قرآن تحلیلی نو ارائه دهد. نوشتار حاضر با این سؤال اساسی روبه روست که آداب گفتاری حاکم بر سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن کدام اند؟ و در ذیل این سؤال، به برخی سؤالات فرعی نیز پاسخ می دهد؛ از جمله اینکه: مفهوم آداب و سبک زندگی چه ارتباطی دارند؟ آداب گفتاری ایجابی در آیات قرآن چیست؟ آداب گفتاری سلبی در آیات قرآن کدام اند؟ تحلیل جامعه شناختی آداب گفتاری حاکم بر فرهنگ قرآن چیست؟
بدین منظور، ساختار مقاله در سه محور اصلی مفهوم شناسی، آداب گفتاری سلبی حاکم بر فرهنگ قرآن و نیز آداب گفتاری ایجابی حاکم بر فرهنگ قرآن تنظیم گردیده و در ذیل هریک از آداب گفتاری، تحلیلی جامعه شناختی در اختیار مخاطب قرار می گیرد.
مفهوم شناسی
با توجه به اینکه محور اصلی مقاله، مباحث مربوط به آداب و سبک زندگی است، بنابراین، پیش از ورود به بحث لازم است به طور مجزا دو مفهوم اساسی «آداب» و «سبک زندگی» و ارتباط آنها با یکدیگر روشن گردد.
1.مفهوم آداب
آداب اجتماعی یکی از عناصر فرهنگی است برای نشان دادن آن دسته از رفتارها و الگوهای عملی که بر طبق عرف و عادت صورت می گیرند و جامعه در روابط اجتماعی آنها را تجویز می کند (شایان مهر، 1377، ص 20). مفهوم «آداب» اصطلاحی است که معمولاً به اشتباه، مترادف با مفهوم «رسوم» به کار می رود. رسم که مشتمل بر سیاق های جاافتاده رفتار و معتقدات می باشد، سنتی تر از آداب بوده و فرد بر حسب عادت آن را انجام می دهد (ر.ک: گولد و کولب، 1376). ماکس وبر معتقد است: هنگامی که خاستگاه رابطه اجتماعی، منظم در عادتی طولانی باشد، «رسم» نام دارد. رسم، عادتی پایدار، دیرپا و تثبیت شده است که توسط جامعه به رسمیت شناخته می شود. درست است که آداب اجتماعی نیز نوعی قاعده مندی رفتاری در نتیجه عادت هستند و در پی تکرار به وجود می آیند، اما انسان ها در هنگام پیروی از آداب اجتماعی عموما آگاهی ندارند و دلیل آن را نیز نمی دانند؛ درحالی که در مورد رسوم، مدت بیشتری به آن عمل کرده و دلیل رفتار خود را با استدلالی توجیه کننده پاسخ می دهند (رفیع پور، 1377، ص 209). رسوم از قدمت و ثبات بیشتری نسبت به آداب برخوردارند، سنتی ترند و آگاهانه تر از آداب شکل می گیرند. آداب اجتماعی از انواع هنجارهای اجتماعی اند که در رابطه با دیگران و برای خوشامد آنان صورت می گیرند؛ مثل آداب غذا خوردن.
عرف یا اخلاق اجتماعی نیز از مفاهیم همسو با مفهوم آداب است. عرفیات، الگوهای عمل فرهنگی و اخلاقی اند که کارشان دوام بخشیدن به گروه انسانی است؛ معیارهای سنتی و تجویزی که گروه اجتماعی را با تحت قاعده درآوردن رفتارهایشان حفظ می کنند (همان، ص 247). اخلاق تعیین کننده اصلی رفتارها و حتی منشأ بیرونی و درونی یا فردی و اجتماعی بودن آنهاست؛ دانشی است که از ارزش صفات و رفتارهای اختیاری انسان و لازم بودن آنها برای انسان سخن می گوید (مصباح، 1385، ص 14). بر این اساس، می توان گفت که اخلاق پایه و مقدمه آداب است و اساس آداب اجتماعی بر پایه اخلاق قرار می گیرد. شهید مطهری نظام دادن به غرایز را اخلاق می نامد، اما معتقد است که انسان غیر از مسئله اخلاق، به برخی فنون اکتسابی احتیاج دارد که آنها در زمره آداب هستند. آداب در زمان های مختلف فرق می کند، اما اخلاق با مقتضیات زمان عوض نمی شود (مطهری، 1377، ج 1، ص 154). علّامه طباطبائی معتقدند: اخلاق عبارت است از ملکات راسخ در روح یا در واقع، وصفی از اوصاف روح؛ اما آداب عبارت است از هیئت های زیبایی که اعمال و رفتار آدمی بدان متصف می گردد که نحوه صدور این اعمال به اخلاق و صفات روحی شخص بستگی دارد. وقتی انسان متوجه حالات خویش باشد و با ظرافت و زیبایی خاص عملی را انجام دهد، گفته می شود مؤدب به آداب است (طباطبائی، 1374، ج 6، ص 255). بر این اساس، آداب اجتماعی که شامل ظرافت های رفتاری انسان در کلیه فعالیت های اجتماعی اوست، در ارزیابی رفتارهای اجتماعی به عنوان یک معیار و شاخصه مهم محسوب می شوند و به جنبه های زیباشناختی در رفتار انسان ناظر هستند.
آداب اجتماعی حوزه گسترده ای از رفتارهای اجتماعی را شامل می شود، اما آنچه در این پژوهش مدنظر است صرفا آداب گفتاری است که به ظرافت های گفتاری مدنظر قرآن در زمینه سخن گفتن با دیگران اشاره دارد.
2.مفهوم سبک زندگی
سبک زندگی، نظام واره و سیستم خاص زندگی است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظام واره هندسه کلی رفتار بیرونی است و افراد، خانواده ها و جوامع را از هم متمایز می سازد. سبک زندگی را می توان مجموعه ای کم و بیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد دانست که نه فقط نیازهای جاری او را برآورده می سازد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خویش برمی گزیند، در برابر دیگران مجسم می سازد. اگر بخواهیم رابطه سبک زندگی را با آداب بیان کنیم باید بگوییم: هیئت ترکیبی آداب، یعنی رفتارهای ساده و جلوه های ظاهری ما وقتی به صورت یکپارچه در نظر گرفته می شود سبک زندگی ما را رقم می زند. مصرف، معاشرت، لباس پوشیدن، حرف زدن، تفریح، اوقات فراغت، آرایش ظاهری، طرز خوراک، معماری شهر و بازار و منازل، دکوراسیون منزل و امثال آن، در یک بسته کامل از سبک زندگی ما قرار دارند. این جلوه های رفتاری ظهور خارجی شخصیت ما در محیط زندگی و نشانی از عقاید، باورها، ارزش ها و علاقه های ماست و ترکیب آنها ترکیب شخصیت فردی و اجتماعی ما را می نمایاند (شریفی، 1391، ص 28). بر این اساس، آداب گفتاری نیز یکی از مؤلفه ها و عناصر موجود در سبک زندگی به شمار می رود.
آداب گفتاری حاکم بر فرهنگ قرآنی
فرهنگ اسلامی مجموعه ای است از هنجارها و آداب اجتماعی گسترده و وسیع که بخشی از آن را آداب گفتاری به خود اختصاص می دهد. زبان نظام گسترده ای از نمادهاست که به انسان اجازه می دهد تا به شیوه هایی انسانی با دیگران تعامل کند. زبان از نمادهایی است که امکان برخورد با کنشگران اجتماعی و سر و سامان دادن به جهان اجتماعی خویش را در اختیار انسان قرار می دهد. نمادهای شفاهی در مقایسه با نمادهای غیرشفاهی از اهمیت بیشتری برخوردارند؛ چراکه معانی نهفته در آنها سریع تر و آسان تر انتقال پیدا می کند. هر آنچه که از طریق این نماد به دیگری انتقال می یابد، بر وی تأثیر قابل توجهی دارد. چنان که کلام ما معنایی مثبت دربرداشته باشد، تأثیر اجتماعی مثبت و چنان که معنایی منفی را انتقال دهد، کارکردی منفی را در پی خواهد داشت. به دلیل قابلیت های اجتماعی خاصی که زبان به زندگی انسان می بخشد، هنجارها و آداب اجتماعی خاصی برای آن وضع شده است. در اسلام، باب وسیعی برای این مسئله گشوده شده است؛ از جمله اینکه تا سخن گفتن ضرورتی نداشته باشد سکوت از آن بهتر است. چنان که در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «سکوت مایه آرامش فکر است.» نیز در حدیثی از امام رضا علیه السلامآمده است: «از نشانه های فهم و عقل، داشتن آگاهی و بردباری و سکوت است. سکوت دری از درهای حکمت است»، هرچند در روایات دیگری تأکید شده است که در موارد لزوم مؤمن نباید هرگز سکوت کند. حتی پیامبران همگی به سخن گفتن دعوت شده اند نه به سکوت. آنچه در این زمینه مورد توجه جدی است، سخن گفتن مناسب و سنجیده است. منظور از تأکید بر سکوت در اسلام سکوت مطلق در همه موارد نیست، بلکه مراد، سخن گفتن به موقع است (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 17، ص 59). قرآن در آیات مقدس خویش به برخی آداب گفتاری اشاره دارد که مشتمل بر دو دسته است:
الف. آداب گفتاری ایجابی در قرآن
آداب ایجابی به آن دسته از آداب گفتاری در قرآن اشاره دارند که به صورت ایجابی و مثبت به کار رفته اند و عبارتند از:
1.سلام کردن:
یکی از آداب گفتاری در اسلام، سلام کردن است؛ نقطه آغازین کنش های متقابل اجتماعی و نخستین معنایی که بین دو کنشگر انتقال می یابد. سلام کردن از نمادهای معنادار شفاهی است که وقتی به زبان آورده می شود به واسطه معنایی که انتقال می دهد، هم بر خود فرد و هم بر طرف مقابل تأثیر می گذارد. از این روست که اسلام این مسئله را به عنوان یک سنت نیکو مورد توجه قرار داده و در قرآن مجید نیز آیات متعددی را بدان اختصاص می دهد: «... فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکمْ تَحِیةً مِنْ عِندِاللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً» (نور: 61)؛ پس چون به خانه ها درآمدید، به یکدیگر سلام کنید؛ درودی که نزد خدا مبارک و خوش است. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیوتا غَیرَ بُیوتِکمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَی أَهْلِهَا ذَلِکمْ خَیرٌ لَّکمْ»(نور: 27)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه هایی که خانه های شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این برای شما بهتر است. «وَإِذَا حُییتُم بِتَحِیةٍ فَحَیواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَی کلِّ شَیءٍ حَسِیبا» (نساء: 86)؛ و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتی] بهتر از آن درود گویید، یا همان را [در پاسخ ]برگردانید، که خدا همواره به هر چیزی حسابرس است.
خدای تعالی بعد از وضع این هنجار در جامعه دینی، از طرق مختلف به جامعه پذیری افراد در این زمینه پرداخت. برای مثال، پیامبرش را علی رغم اینکه رهبر دینی جامعه بود، به سلام کردن به مردم امر نمود تا بدین وسیله، الگویی عملی ارائه دهد و این هنجار دینی به عنوان یک سنت پسندیده در جامعه جای خود را باز کند. آیه 54 سوره «انعام» به این مطلب اشاره دارد: «وَإِذَا جَاءک الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیکمْ کتَبَ رَبُّکمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»؛ و چون کسانی که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند، بگو درود بر شما! پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر کرده است. علاوه بر این، به تعمیم این هنجار پرداخته و سلام کردن به غیرمسلمانان را نیز در دستور کار قرار می دهد: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ» (زخرف: 89).
حتی خدای تعالی بارها در قرآن کلمه «سلام» را تحیت خودش قرار داده است:
ـ «سَلَامٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ» (صافات: 79)؛
ـ «سَلَامٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ» (صافات: 109)؛
ـ «سَلَامٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ» (صافات: 120)؛
ـ «سَلَامٌ عَلَی إِلْ یاسِینَ» (صافات: 130)؛
ـ «وَسَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ» (صافات: 181)و در موارد دیگری، «سلام» را تحیت ملائکه و نیز بهشتیان می داند:
ـ «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکةُ طَیبِینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکمُ»(نحل: 32)؛
ـ «وَالمَلاَئِکةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِم مِّن کلِّ بَابٍ سَلاَمٌ عَلَیکم»(رعد: 23و24)؛
ـ «وَتَحِیتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ» (یونس: 10)؛
ـ «لَا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوا وَلَا تَأْثِیما إِلَّا قِیلاً سَلَاما» (واقعه: 25و26).«سلام» به لحاظ لغوی یعنی: کنار بودن از آفات ظاهری و باطنی؛ سلامت و یا سالم از هر عیب (قرشی، 1371، ج 3، ص 296). قرآن، سلام کردن را هنجاری فراگیر می داند که به زمان و مکانی خاص محدود نیست. هر جا کنشی متقابل صورت می گیرد، نخستین معنایی که آن کنش را جهت می دهد، سلام کردن است. سلام دادن، انتقال نوعی احساس امنیت اجتماعی از ناحیه کنشگر به فرد مقابل است که به واسطه آن، ارتباطی توأم با امنیت اجتماعی برقرار شده و احساس خوشایندی به طرف مقابل انتقال می یابد. گسترش امنیت و نیز اعتماد متقابل اجتماعی، از مهم ترین کارکردهای سلام کردن و لازمه روابط اجتماعی است و سلامت اجتماعی را تضمین می کند.
کلام از ابزارهای اجتماعی انتقال اندیشه ها، احساسات و مقاصد به دیگران است. هرچند که سلام یک عبارت یا کلمه بیشتر نیست، اما در حکم نمادی است که بر اساس قرارداد اجتماعی معنایی خاص را انتقال می دهد. آیت اللّه مکارم شیرازی در این زمینه معتقدند: «تحیت نیز باید جنبه الهی داشته باشد، همان گونه که همه آداب معاشرت باید چنین باشد. در تحیت، علاوه بر احترام و اکرام طرف مقابل، یادی از خدا نیز دیده می شود. در سلام کردن، سلامتی طرف مقابل از خداوند تقاضا می شود. امتیاز سلام اسلامی در این است که از یک سو، توأم با ذکر خداست و از سوی دیگر، در آن سلامت همه چیز اعم از دین و ایمان و جسم و جان مطرح است، نه تنها راحتی و رفاه و آسایش» (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 23، ص 436).
2.گفتار نیکو و سنجیده:
نمادهای معنادار شفاهی که بخش اعظم کنش های انسانی را شکل می دهند نسبت به نمادهای غیرشفاهی از اهمیت بیشتری برخوردارند. قرآن با امر به خوش زبانی، اجتناب از درشت گویی، به نرمی سخن گفتن و گفتار کریمانه، به طور مکرر در آیات خویش بر این مطلب صحّه گذارده و شیوه سخن گفتن را به انسان متذکر می شود: «وَقُل لِّعِبَادِی یقُولُواْ الَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیطَانَ ینزَغُ بَینَهُمْ» (اسراء: 53)؛ و به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است بگویند که شیطان میانشان را به هم می زند. مقصود از جمله «الَّتِی هِی أَحْسَنُ» کلماتی است که احسن، مشتمل بر ادب، خالی از خشونت و ناسزا و در یک کلام، نیکوترین باشند (طباطبائی، 1374، ج 13، ص 162). دستور قرآن در کنش متقابل اجتماعی با دیگران، برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف انسانی است: «فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَّینا لَّعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشَی» (طه: 44)؛ و با او سخنی نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد. همچنین انسان را به کریمانه سخن گفتن سفارش می کند و می فرماید: «فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ» (اسراء: 23)؛ با دیگران، خاصه پدر و مادر کریمانه سخن بگویید. زبان و سایر نمادهای شفاهی وسیله ای برای انتقال احساس و اندیشه کنشگران نسبت به یکدیگر هستند. انسان موجودی فعال است نه منفعل، و کلیه کنش های اجتماعی وی معنادار و همراه با درک متقابل است. انسان معانی نهفته در کنش های اجتماعی را می تواند درک کند. قابلیت های ذهنی و زبانی فرد وی را قادر می سازد تا به معانی مشترک در رفتارهای اجتماعی دست پیدا کند. همچنین قرآن انسان را به سخن سنجیده دعوت می کند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا» (احزاب: 70).«قول سدید» عبارت است از کلامی که مطابق با واقع باشد، لغو نباشد و یا اگر فایده دارد، در جهت ضرر رساندن به دیگران نباشد. پس بر مؤمن لازم است که به راستی و واقعیت آنچه می گوید مطمئن باشد (همان، ج 16، ص 523). آنچه ما به زبان می آوریم، بر دیگران تأثیر می گذارد. انسان ها توانایی دارند ضمن صحبت کردن، تشخیص دهند که گفته آنها چه واکنشی بر طرف مقابل می گذارد. در خطاب به دیگری، هم از عبارت «بنشین» می توان استفاده کرد و هم از عبارت «بفرمایید»؛ اما معنایی که «بفرمایید» در ذهن تداعی می کند تفاوت بسیار با معنای «بنشین» دارد. قرآن ضمن توجه به این تأثیرات، در آیه 104 سوره «بقره» می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیامبر نگویید مراعاتمان کن، بلکه بگویید ما را در نظر بگیر و (این توصیه را) بشنوید. در تفسیر نور در ذیل این آیه، به نکته اجتماعی مهمی اشاره شده و آن اینکه به انعکاس حرف ها توجه داشته باشید. ممکن است افرادی با حسن نیت سخن بگویند، ولی باید بازتاب آن را نیز در نظر داشته باشند. اسلام به انتخاب واژه های مناسب، بیان سنجیده و نحوه طرح و ارائه مطلب توجه می کند (قرائتی، 1383، ج 1، ص 174). تعبیر «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» در آیه 263 سوره «بقره» نیز در همین زمینه، رعایت عرف جامعه در سخن و عمل را لازم می داند (همان، ص 426). بنابراین، در گفتارها و روابط انسانی باید تکریم شأن و شخصیت اجتماعی دیگران اساس قرار داده شود.
3.صداقت:
آنچه که اصالتا مطلوب و هماهنگ با نیاز فطری و مصالح زندگی اجتماعی انسان است، صداقت و راستی و کاشف بودن گفتار و رفتار از واقعیت است. ارزش مثبت راست گویی از بدیهیات است و نیازی به اثبات ندارد (مصباح، 1378، ج 3، ص 334). «صداقت» از دستورات اجتماعی قرآن است که علاوه بر بعد گفتاری، نوعی شیوه عملی و رفتاری نیز محسوب می شود. صدق عملی یا رفتاری به معنای مطابقت اعمال و رفتار انسان با گفتار و اعتقاد وی است. قرآن به ملتزم بودن این دو امر یعنی مطابقت رفتار و اعتقاد انسان اشاره کرده و آن را از ویژگی های صادقین تلقّی می نمایند:
ـ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ... أُوْلَئِک هُمُ الصَّادِقُونَ»(حجرات: 15)؛ در حقیقت، مؤمنان کسانی اند که به خدا و پیامبر او گرویده... اینانند که راست کردارند.
ـ «الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأَسْحَارِ» (آل عمران: 16و17)؛ همان کسانی که می گویند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، پس گناهان ما را بر ما ببخش، و ما را از عذاب آتش نگاه دار. [اینانند] شکیبایان و راستگویان و فرمان برداران و انفاق کنندگان و آمرزش خواهان در سحرگاهان. قرآن در این آیات صداقت را به معنای مطابقت گفتار و رفتار انسان با اعتقاد وی تلقّی می کند و این صفت را در وصف بندگان شایسته خداوند به کار می برد. صداقت آثار و پیامدهای مثبتی به همراه دارد. صداقت از جمله هنجارهای اجتماعی در جهت تأمین آرامش، اعتماد و اطمینان اجتماعی است. اساسا یکی از نیازهای انسان در روابط اجتماعی، اعتماد و اطمینان است. حاکمیت اعتماد و اطمینان بر روابط انسانی به خودی خود موجب تحکیم روابط اجتماعی گشته و روابطی سالم و خالی از آسیب را در پی خواهد داشت. اگر ایمان و اعتقاد قلبی به خداوند و آثاری همچون تقوا در انسان شکل بگیرد، صداقت نیز در وی درونی شده و به هنجاری پایدار در جامعه حاضر تبدیل می شود. یکی از اصلی ترین دلایل ضعف صداقت در فرهنگ ما، ضعف ایمان و عدم فرهنگ پذیری عمیق در این زمینه است. در واقع، در جامعه ما جامعه پذیری نسبت به هنجارهای دینی صورت گرفته، اما فرهنگ پذیری دچار خلل است؛ چراکه ارزش های دینی در وجود افراد عمیق و پایدار نگشته است و عامل اصلی درونی شدن هنجارهای دینی، ایمان و اعتقاد قلبی است.
ب. آداب گفتاری سلبی در قرآن
کلیه کنش های اجتماعی، نوعی تعامل و بده و بستان میان افرادند. انسان ها قابلیت تمیز لذت و رنج را دارند و به طور طبیعی همواره از رنج، گریزان و به دنبال لذت و احساس رضایت از کنش های خویش اند. بنابراین، کنش های انسانی باید در جهت کسب رضایت متقابل سازمان یابند؛ چراکه در غیر این صورت، منجر به قطع روابط انسانی خواهند شد. پاداش و رضایت در کنش اجتماعی گاه از نوع ذاتی و گاه عَرَضی می باشد. روابط مبتنی بر پاداش های ذاتی به خودی خود پاداش هستند، درحالی که روابط مبتنی بر پاداش های عَرَضی به منظور رسیدن به منافعی خاص برقرار می شوند و در صورت محقق نشدن، صدمات شدیدی را وارد ساخته و ممکن است به قطع رابطه منجر شوند. اما رابطه ذاتی حتی اگر غیرمتقابل باشد، یعنی پاداش و رضایتی از طرف مقابل حاصل نکند، ضربه خیلی جدی وارد نمی سازد (اسکیدمور، 1372، ص 707). روابط اجتماعی عَرَضی مصادیق متعددی دارند که در آیات قرآن با جنبه سلبی مورد تأکید قرار می گیرند؛ نوعی آسیب های رفتاری که در آنها رضایت طرفین تعامل حاصل نمی شود و به جای پاداش به طرف مقابل خویش، احساسی از درد و رنج را انتقال می دهند؛ یعنی فرد به جای اینکه از تعامل اجتماعی خویش احساس رضایت کند، از آن ناخرسند است. نتیجه وقوع چنین رفتارهایی، سست شدن روابط اجتماعی و وارد شدن تهدید به انسجام کل نظام اجتماعی خواهد بود. قرآن با تذکر در زمینه برخی از هنجارهای گفتاری، دسته ای از آداب سلبی را یادآور می شود که عبارتند از:
1.پرهیز از نجوا:
یکی از آداب گفتاری مطرح در فرهنگ قرآنی، پرهیز از نجوا کردن است. نجوا در حضور دیگران، یکی از آسیب های سخن و از عوامل ناپایداری ارتباط اجتماعی است. ازاین روست که قرآن نجوا کردن در جمع را امری شیطانی می داند و می فرماید:«إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیطَانِ لِیحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیسَ بِضَارِّهِمْ شَیئا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ»(مجادله: 10)؛ چنان نجوایی صرفا از [القائات ]شیطان است، تا کسانی را که ایمان آورده اند دلتنگ گرداند، و[لی ]جز به فرمان خدا هیچ آسیبی به آنها نمی رساند و مؤمنان باید بر خدا اعتماد کنند. «نجوا» سخن گفتن به پنهانی و سرّ برخلاف صفا و درستی و راستی است و کسی که اعمال و نیاتش روی حقیقت و صدق است، نیازی ندارد که گفتار و اظهارات خود را از مردم پنهان داشته و به نجوا بپردازد. مطابق با آیه، نجوا از شیطنت و از نیات سوء برمی خیزد و کمترین اثرش آن است که دیگران از دیدن آن ناراحت و افسرده و نگران و ناراحت می گردند و هر مشاهده کننده ای که با نجوا برخورد می کند، تصور می کند که در ارتباط با او مخفیانه سخن می گویند (مصطفوی، 1380، ج 16، ص 107). تفسیر نمونه در ذیل این آیه، حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با این مضمون مطرح می کند: «اذا کنتم ثلاثه فلا یتناجی اثنان دون صاحبهما، فان ذلک یحزنه»؛ هنگامی که سه نفر باشید دو نفر از شما جدای از شخص سوم به نجوا نپردازد؛ چراکه این امر نفر سوم را غمگین می کند (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 23، ص 436). انسان در حضور جمع باید از نجوا کردن پرهیز نماید؛ چراکه این امر از عوامل نفرت، بدبینی و دشمنی بین افراد جامعه، موجب بی اعتمادی و سوءظن دیگران و نشانه بی اعتنایی به آنان و خلاف ادب اجتماعی است (گروه پژوهشی علوم قرآن و حدیث، 1387، ج 2، ص 478). نجوا نوعی نگرانی و سوءظن در طرف مقابل ایجاد می کند و احساس نارضایتی از کنش اجتماعی به دست خواهد داد؛ درحالی که کنش های انسانی باید مبتنی بر احساس رضایت متقابل باشند، نه احساس درد و رنج. نجوا کردن آسیبی گفتاری و رفتاری است که کنش اجتماعی را در خلاف جهت مناسب هدایت می کند.
2.پرهیز از تمسخر و عیب جویی:
تمسخر و عیب جویی از جمله آسیب های رفتاری اند که آیه 11 «حجرات» به آن اشاره دارد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَی أَن یکونُوا خَیرا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِن نِّسَاء عَسَی أَن یکنَّ خَیرا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ.» کلمه «سخریه» که مبدأ اشتقاق کلمه «یسخر» است، به معنای استهزا می باشد. استهزا عبارت است از اینکه چیزی بگویی که با آن، کسی را حقیر و خوار بشماری؛ حال چه اینکه چنین چیزی را مستقیما به زبان بگویی و یا به این منظور اشاره ای کنی و یا عملاً تقلید طرف را درآوری، به گونه ای که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن و یا اشاره و یا تقلید بخندند (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 18، ص 481). در تفسیر نمونه ذیل این آیه چنین آمده است: «این آیه درباره ثابت بن قیس نازل شده است که گوش هایش سنگین بود و هنگامی که وارد مسجد می شد کنار دست پیامبر صلی الله علیه و آله برای او جایی بازمی کردند، تا سخن حضرت را بشنود. روزی وارد مسجد شد درحالی که مردم از نماز فراغت پیدا کرده و جای خود نشسته بودند. او جمعیت را می شکافت و می گفت: جا بدهید! جا بدهید! تا به یکی از مسلمانان رسید و او گفت: همین جا بنشین! او پشت سرش نشست. هنگامی که هوا روشن گشت، ثابت به آن مرد گفت: کیستی؟ او نام خود را برد. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتی که در جاهلیت می بردند یاد کرد. آن مرد شرمگین شد و سر خود را به زیر انداخت. آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه کارهای زشت نهی کرد. جمله «وَلَا نِسَاء مِن نِّسَاء» نیز درباره ام سلمه نازل گردید که بعضی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله او را به خاطر لباس مخصوصی که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهی قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل باز داشت. از آنجاکه قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامی بر اساس معیارهای اخلاقی پرداخته، پس از بحث درباره وظایف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه های مختلف اسلامی، در اینجا به شرح قسمتی از ریشه های این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات برچیده شده و درگیری و نزاع پایان گیرد. در این آیه، در زمینه مسائل اخلاق اجتماعی با سه حکم اسلامی به عدم سخریه، ترک عیب جویی و تنابز به القاب اشاره کرده است. سرچشمه استهزا و سخریه همان حس خودبرتربینی و کبر و غرور است که عامل بسیاری از جنگ های خونین در طول تاریخ بوده است. بسیاری از افراد بی بندوبار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتی بگذارند و از این طریق آنها را تحقیر کنند و شخصیتشان را بکوبند. اسلام صریحا از این عمل زشت نهی می کند و هر اسم و لقبی را که کوچک ترین مفهوم نامطلوبی دارد و مایه تحقیر است ممنوع می شمارد. در حدیثی آمده که روزی صفیه دختر حی بن اخطب (همان زن یهودی که بعد از ماجرای فتح خیبر مسلمان شد و به همسری پیامبر درآمد) خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و درحالی که اشک می ریخت گفت: عایشه مرا سرزنش می کند و می گوید: "ای یهودی زاده"! پیامبر فرمود: "چرا نگفتی پدرم هارون است، و عمویم موسی، و همسرم محمد!" در اینجا بود که این آیه نازل شد. به همین جهت، در پایان آیه می افزاید: «بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید» (همان، ج 4، ص 502). انسان ها همواره در تعاملات اجتماعی خویش به دنبال مطلوب واقع شدن و نوعی تأیید اجتماعی هستند. استهزا و مسخره کردن مانع دستیابی فرد به مطلوبیت اجتماعی شده و به مثابه یک رابطه عَرَضی به سست شدن رابطه اجتماعی با طرف مقابل منجر می شود. کرامت انسانی یکی از ارزش های اجتماعی است که همه انسان ها بدان نیاز دارند و بدون آن، زندگی اجتماعی دشوار می گردد. تمسخر، کرامت انسانی را زایل کرده و ارزش و احترام فرد را نزد دیگران از بین می برد. بخش دوم آیه می فرماید: «وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکمْ». کلمه «لمز» از مصدر «تلمز» به معنای این است که شخصی را به عیبش آگاه سازی. «انفسکم» نیز برای اشاره به این امر است که مسلمانان در یک مجتمع زندگی می کنند و در حقیقت، همه از هم اند و فاش کردن عیب یک نفر در حقیقت، فاش کردن عیب خود است (طباطبائی، 1374، ج 18، ص 482). این بخش از آیه با نهی انسان ها از عیب جویی، آن را در زمره آسیب های گفتاری و رفتاری خطرناک اجتماعی تلقی می نماید. عیب جویی موجب انتقال نوعی احساس رنج به طرف مقابل است و وی را از دایره روابط اجتماعی با دیگران خارج می سازد. در نتیجه عیب جویی، کرامت های انسانی زیرسؤال رفته و روابط اجتماعی آسیب پذیر می گردد. چه بسا عیب جویی به واسطه احساسی که به فرد انتقال می دهد، او را از ادامه روابط اجتماعی با دیگران منزجر کرده و زندگی اجتماعی را بر وی تنگ و محدود می سازد. اساسا یکی از رسالت های اسلام، حذف القاب بد و گسترش نیک نامی بین مردم است. روزی که پیامبر صلی الله علیه و آلهبه رسالت مبعوث شد، بسیاری از شهرها و آبادی ها نام بدی داشت، و بسیاری از قبایل با لقب های زشت و زننده اشتهار یافته بودند. ملت عرب برای فرزندان خود نام و لقب زشت و زننده که حاکی از درندگی و غارتگری بود می گذاشتند. قدم مؤثری که پیامبر صلی الله علیه و آله به دستور قرآن برداشتند این بود که بسیاری از شهرها و روستاها و لقب گروهی از قبایل و افراد را که نام و نشان بدی داشتند عوض کردند و فراتر از آن، دستور دادند که برای فرزندان خود نام نیک انتخاب کنید (سبحانی، بی تا، ص 154ـ155). اسم و لقب نمادی است که با حمل بار معنایی خاص خویش، فرد را با هویت خاصی به دیگران معرفی می نماید. بنابراین، کاربرد القاب زشت برای دیگران وجهه اجتماعی منفی ای را از وی متجلی خواهد ساخت و ازاین رو، در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است.
3.پرهیز از غیبت و تهمت:
غیبت نیز یکی از آسیب های گفتاری مورد نکوهش در قرآن است که در آیه 12 سوره «حجرات» به آن اشاره شده است:«وَلَا یغْتَب بَّعْضُکم بَعْضا أَیحِبُّ أَحَدُکمْ أَن یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتا فَکرِهْتُمُوهُ.» غیبت صورتی از کنش اجتماعی است که رودررو و مستقیم شکل نمی گیرد، بلکه به شکل غیرمستقیم و در غیاب دیگری عیبی را از وی مطرح می سازد که اگر بشنود موجب رنجش و ناراحتی وی خواهد شد. غیبت موجب فساد جامعه بشری و نیز افزایش تضاد و تنش های اجتماعی است. در نتیجه شیوع غیبت، نه تنها ارتباطات اجتماعی سست می شوند، بلکه امنیت و اعتماد اجتماعی بین افراد از بین خواهد رفت. ارتباطی که در آن هر لحظه امکان بروز محرک های منفی وجود دارد، دوام چندانی نداشته و پایدار نمی ماند. علّامه طباطبائی در فلسفه غیبت به این مطلب اشاره دارند که چون غیبت اجزای جامعه بشری را یکی پس از دیگری فاسد می سازد و از داشتن آن آثار صالحی که از هر کس توقع می رود، ساقط می کند، شارع اسلام از غیبت نهی فرموده است. هر فرد از افراد جامعه باید با افراد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتی از هر خطری، با دیگران یکی شود و ترسی از ناحیه آنان به دل راه ندهد و با آنان مأنوس شود، نه اینکه از دیدن آنها بیزار باشد. در این صورت، از تک تک افراد جامعه آثاری صالح عاید می گردد و جامعه عینا مانند یک تن واحد می شود. اما اگر فرد در اثر غیبت و بدگویی از دیگران ناراحت شود، با آنان قطع رابطه می کند و این قطع رابطه را هرچند اندک باشد، وقتی در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، خسارت بزرگی به جامعه به حساب می آید. پس در حقیقت غیبت، بلایی است جامعه سوز که مانند خوره ای در بدن راه می یابد و اعضا را یکی پس از دیگری می خورد تا جایی که بکلی رشته حیات را قطع می سازد. انسان از روز ازل به حکم ضرورت برای این اجتماع تشکیل داد که یک زندگی اجتماعی داشته باشد و دارای منزلتی شایسته و صالح باشد، منزلتی که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهره مند، و دیگران از خیر او برخوردار شوند. غیبت عامل مؤثری است که انسان را از این منزلت ساقط کرده و این هویت را از وی می گیرد. آن وقت است که «دواء» که همان تشکیل جامعه از روز نخست بود، به صورت دردی بی دوا درمی آید. غیبت در حقیقت، ابطال هویت و شخصیت اجتماعی افرادی است که خودشان از آنچه پشت سرشان گفته می شود، بی اطلاع اند و اگر از خطری که تهدیدشان می کند اطلاع داشته باشند از آن احتراز می جویند. خدای سبحان بدین منظور پرده پوشی می کند که حکم فطری بشر، یعنی گرایش به زندگی اجتماعی، حاصل شود و افراد بشر دور هم جمع شوند و با یکدیگر تعاون داشته باشند. اگر این پرده پوشی نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانی منزه از تمامی عیوب نیست، هرگز اجتماعی تشکیل نمی شد. جمله «أَیحِبُّ أَحَدُکمْ أَن یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتا فَکرِهْتُمُوهُ» در ضمن مثالی به همین حقیقت اشاره می کند. غیبت کردن مؤمن به منزله آن است که یک انسانی گوشت برادر خود را درحالی که او مرده است بخورد. دلیل این تشبیه، پذیرش این پیش فرض است که افراد جامعه اسلامی برادر یکدیگرند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: 10) و او را مرده می خواند بدین دلیل که یک فرد از اینکه از او غیبت می شود، بی خبر است (طباطبائی، 1374، ج 18، ص 484ـ486).
تهمت زدن نیز در زمره آسیب های گفتاری و رفتاری محسوب می شود که آثار آن بر جامعه اسلامی همچون آثار غیبت است. قرآن در اشاره به این آسیب می فرماید: «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْک مُبِینٌ» (نور: 12)؛ چرا هنگامی که آن [بهتان] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند این بهتانی آشکار است؟ واژه «افک» (بر وزن فکر) به هر چیزی گفته می شود که از حالت اصلی و طبیعی اش دگرگون شود؛ مثلاً، بادهای مخالف را که از مسیر اصلی انحراف یافته «مؤتفکه» می نامند. پس به هر سخنی که انحراف از حق پیدا کند و متمایل به خلاف واقع گردد، از جمله دروغ و تهمت، «افک» گفته می شود (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 14، ص 394). منظور از «افک» در آیه فوق تهمت است. این آیه اشاره دارد به اینکه چرا وقتی افک را شنیدید به جای اینکه نسبت به مؤمنان متهم حسن ظن داشته باشید، به تراشنده افک، حسن ظن پیدا کردید و بدون علم درباره اهل ایمان سخنی گفتید؟ تهمت نیز همچون سایر آسیب های رفتاری موجب کاهش امنیت و اعتماد اجتماعی، افزایش تضاد و تنش های اجتماعی و کاهش انسجام اجتماعی خواهد بود. جامعه ای که در آن رفتارهایی از این جنس حکم فرما شود، به مرور منهدم خواهد شد.
4.پرهیز از اشاعه فحشا:
یکی دیگر از آسیب های گفتاری، اشاعه فحشاست. در آیه 12 سوره «نور» در این زمینه آمده است: «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیرا وَقَالُوا هَذَا إِفْک مُبِینٌ»؛ چرا هنگامی که آن [تهمت] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار است. از نظر مفهوم لغوی، فحش و فحشا و فاحشه به معنای هرگونه رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ باشد که در قرآن مجید نیز گاهی در همین معنای وسیع استعمال شده است (همان، ص 403ـ404): «وَالَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ» (شوری: 37)؛ و کسانی که از گناهان بزرگ و زشت کاری ها خود را به دور می دارند و چون به خشم درمی آیند درمی گذرند. خداوند در این آیه، مسلمانان را به خاطر بدگمانی به همسر پیامبر و آسیب پذیری آنان در برابر شایعات، توبیخ می کند. بر اساس این آیه، در جامعه اسلامی باید روحیه حسن ظن حاکم باشد؛ چراکه مردم در برابر آبروی دیگران مسئول اند (قرائتی، 1383، ج 8، ص 155ـ156). اشاعه فحشا، بدبینی و عدم امنیت اجتماعی را در جامعه فراگیر می سازد و موجب کاهش همبستگی اجتماعی می گردد. در ادامه سوره نور در آیه 19 این مطلب تکمیل می شود: «إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛ کسانی که دوست دارند زشتکاری در میان آنان که ایمان آورده اند، شیوع پیدا کند برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود، و خدا[ست که ]می داند و شما نمی دانید. از آن رو که انسان یک موجود اجتماعی است، کلیه اعمال و رفتارهای وی در جامعه تأثیر می گذارد. در اسلام، با هر کاری که جو اجتماعی را ناامن کند شدیدا مبارزه شده است. پرهیز از اشاعه فحشا از عمومیت انحرافات اجتماعی پیش گیری می کند؛ چراکه تأثیر انحراف آشکار بسیار بیشتر از انحراف پنهانی است. انحراف همانند آتشی است که اگر در نقطه ای از جامعه روشن شود، باید آن را خاموش یا دست کم محاصره کرد، اما اگر به آن دامن زده و از نقطه ای به نقطه دیگر ببریم، همه جا را فراخواهد گرفت و کسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود. از این گذشته، عظمت انحراف در نظر مردم، خود سد بزرگی در برابر فساد است که اشاعه فحشا این سد را شکسته و آن را در دیدگاه مردم را کوچک می کند و آلودگی به آن را ساده جلوه می دهد. در حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه السلام می خوانیم: مردی خدمت ایشان آمد و عرض کرد: از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم. از خودش پرسیدم، انکار کرد، درحالی که جمعی از افراد موثق این مطلب را از او نقل کرده اند. امام فرمود: «گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن، حتی اگر پنجاه نفر سوگند خورند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام، از او بپذیر و از آنها نپذیر. هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از میان می برد در جامعه پخش مکن که از آنها خواهی بود که خداوند درباره آنها فرموده "کسانی که دوست می دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند"» (طیب، 1352، ج 9، ص 507؛ صدوق، 1298ق، ص 293، ح 1). اشاعه فحشا مفهوم وسیع و گسترده ای داشته و مشتمل بر اشکال مختلفی است. بر اساس آیه ای که در ذیل اشاعه فحشا ذکر گردید، اشاعه فحشا صرفا منحصر به این نیست که انسان تهمت و دروغ بی اساسی را در مورد زن و مرد باایمانی نشر دهد و آنها را به عمل منافی عفت متهم سازد. این یکی از مصادیق آن است، اما منحصر به آن نیست. این تعبیر، مفهوم وسیعی دارد که هرگونه نشر فساد و اشاعه زشتی ها و قبایح و کمک به توسعه آن را شامل می شود. انواع و مصادیق اشاعه فحشا را در چند مورد ذیل می توان خلاصه کرد:
1.یکی از مصادیق اشاعه فحشا این است که به یک دروغ یا تهمت دامن زده و برای دیگران بازگو می شود.
2.گاهی اشاعه فحشا از طریق ایجاد مراکزی است که موجب فساد و نشر فحشاست.
3.گاه اشاعه فحشا به این است که وسایل انحراف در اختیار جامعه قرار داده شده و یا آنها را به گناه تشویق کنند.
4.گاهی نیز اشاعه فحشا به این حاصل می شود که پرده حیا را بدرند و در ملأ عام مرتکب گناه شوند (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 14، ص 406ـ407). بنابراین، مفهوم کلمه اشاعه فحشا بسیار وسیع و گسترده است و همه موارد فوق می تواند از مصادیق اشاعه فحشا به شمار آید.
نتیجه گیری
در بررسی آداب گفتاری حاکم بر سبک زندگی اسلامی در این مقاله، نتایج ذیل حاصل می شود:
1.سبک زندگی اسلامی از لایه ها و عناصر متعددی تشکیل یافته است که آداب گفتاری به عنوان یکی از لایه های ظاهری و سطحی آن، بر پایه لایه های عمیق اعتقادی و ارزشی شکل می پذیرد. نظام گفتاری قرآن بر محوریت مبانی دینی و اعتقادی بنیادین در فرهنگ اسلامی بنیان یافته است.
2.هدف نهایی در نظام گفتاری قرآن، انگیزه ای اخروی تحت عنوان کمال و قرب الهی است که در عالم آخرت تأمین می گردد. این انگیزه معنوی، اساس رفتارهای فردی و اجتماعی در الگوی سبک زندگی قرآنی محسوب می گردد.
3.در نظام رفتاری و گفتاری قرآن، اصولی ارزش شناختی بر ارتباطات انسانی حاکم است؛ اصولی که ملاک و معیارهای رفتار انسانی را تعیین می نمایند و به رفتار انسان معنا بخشیده و آن را هدایت می نمایند. این اصول که مشخص می کنند چه چیزی مهم، ارزشمند، مطلوب و پسندیده است، اعم از مصلحت عموم، حفظ حقوق دیگران، امنیت اجتماعی، عدالت، حق محوری، کرامت، نوع دوستی، مسئولیت پذیری و... هستند.
4.نظام گفتاری مذکور معیار و شاخصه ای را در احیای سبک زندگی اسلامی به دست می دهد که متصدیان فرهنگی و دینی جامعه می توانند از آن در جهت تقویت فرایند فرهنگ سازی و جامعه پذیری کمک بگیرند. اقدامات لازم در جهت به کار بستن آداب اجتماعی قرآنی و در یک کلام نزدیکی بیشتر به فرهنگ مطلوب قرآن را در چند نکته می توان خلاصه کرد:
ـ تحلیل آسیب شناختی جامع از فرهنگ عمومی و شناسایی بحران های اخلاق اجتماعی؛
ـ اولویت دادن به ناهنجاری های عمومی و اجتماعی در سیاست گذاری ها؛
ـ تبیین استراتژی اصلاح رفتار و اخلاق؛
ـ سامان دادن تعاملات انسان در جهت ضمیر ناپیدا و باطن و قلب انسان؛ امید است متصدیان فرهنگی جامعه اسلامی بتوانند بیش از پیش بر غنای این فرهنگ بیفزایند و در جهت نزدیکی هرچه بیشتر جامعه حاضر به جامعه مطلوب قرآنی گام بردارند.