“پدربزرگ من برای من قصر و قلعه ساخته است نه خانه . باروهای بلند ، دیوارهای منقش ، سقفهای منبت کاری شده و …”
با خواندن این عبارت از نیما در مورد خانه پدری اش، برآن شدیم تا قصر نیمایی را باهم ببینیم و به یاد #نیما یوشیج سری به این خانه بزنیم.
خانه نیما یوشیج در یوش
وارد شهر یوش که میشوی ، حضور نیما (علی اسفندیاری) را در همه جای شهر حس می کنی . اهالی روستا نیز همه خود را نیمایی میدانند و با او پیوندی دیرینه دارند .
به کوچه نیما که می رسی ، در هنگام ورود به خانه نیما نیم تنه او بر ورودی خانه (موزه) قرار داده شده و تو را بانگاهش به داخل خانه دعوت می کند .
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم …
خانه ای قاجاری
خانه ای که نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی در آن دیده به جهان گشود و امروز در مرکز حیاط آن آرام گرفته، خانه ای قاجاری و با سبک و سیاق معماری آن دوره است که به دستور “ناظم الایاله”در محله لالوی یوش با مصالح خشت و گل و چوب بنا شده است.
با قدم گذاشتن به حیاط خانه اجدادی نیما یوشیج و دیدن دیوارهای بلند و سقف ملون و گل های ختمی داخل حیاط و پنجره های ارسی و چوبی آن توصیف نیما از خانه پدری اش به ذهن انسان خطور می کند.
این خانه سه در ورودی و اتاق های بسیاری دورتا دور حیاط دارد که امروز به #موزه تبدیل شده است.
موزه و آرامگاه نیما یوشیج
در میانه حیاط سه سنگ قبر را مشاهده می کنید که متعلق به نیما، خواهرش بهجت و دیگری سیروس طاهباز است. اتاق ها امروز به موزه و کتابخانه تبدیل شده اند. سه تا از اتاق ها محل کتابخانه اند و البته در هر کتابخانه همه نوع کتابی خواهید دید و کتاب هایی که از آن نیما نیست.
اتاق های دیگر را آثار و دست نوشته های وی قرار دارد، در یکی از اتاق ها نقاشی جالبی از مناره قزوین را خواهید دید که امضای نیما پایین آن جالب توجه است، عکس هایی از نیما، و شعرهایی که از طرف شاعران مازندرانی و در وصف شهر یوش و #مازندران و پدر شعر نو سروده شده است.
از دیگر اشیا به نمایش درآمده می توان به وسایل شخصی یوشیج مانند عینک و قلم و لباس و کفش و چراغ و پیه سوز اشاره کرد.
در حین تماشای موزه اگر کمی با زندگی علی اسفندیاری بنیانگذار شعر نو فارسی آشنا باشید، حتما در حیاط و اتاق ها صدای نیما را در کنار خواهر و برادرش خواهید شنید و یا زندگی بعد از ازدواج او با عالیه خانم برایتان تداعی می شود.
اندکی راجع به علی اسفندیاری (نیما یوشیج)
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج در آبان ماه سال 1274 خورشیدی در خانه اجدادی خود در یوش متولد شد و در دی ماه 1338 خورشیدی در شهر تهران دیده از جهان بست. وی از شاعران معاصر ایران زمین است که با مجموعه تأثیرگذار افسانه بنیان شعر نو فارسی را بنا نهاد. او آگاهانه و با شناخت کامل از ادبیات فارسی این انقلاب را در شعر رقم زد.
علی اسفندیاری در زادگاه خویش تا سن دوازده سالگی ماند و سواد را از آخوند ده فرا گرفت. بعد از آن با خانواده به تهران می آید و در شهر به مدرسه میرود.
نیما تاریخچه خاندان خود را چنین شرح میدهد:
“محمدرضا خان، حکمران و یکی از رقبای زورمند آقامحمدخان بوده است. نسب این مدعی پیشوای قاجار به فاصله کم به اسفندیار پسر کیا جمالالدین، یکی از سران این دودمان مربوط میشود. از کیا جمالالدین، چهار پسر ماند (اسفندیار، کریم، جمشید و داوود) از اینجاست نام اسفندیاریها، کریمیها، جمشیدیها و داوودیهای یوش”
علی اسفندیاری تخلص خود به نیما را از سال 1300خورشیدی از نام یکی از اسپهبدان تبرستان برای خود برمیگزیند و شعرهای خود را با این تخلص امضا می کند.
او قبل از ازدواجش با عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل در سال 1305شمسی، دوبار عاشق شد اما عشقی نافرجام.
سال 1307شمسی به خاطر کار همسرش عالیه به بابل آمده و در آنجا ساکن شدند.
در سال 1321 خورشیدی نیما صاحب فرزند پسر به نام شراگیم شد.
در سال های آخر زندگی نیما از سرمای شدید یوش دچار ذات الریه مبتلا شد و برای درمان به تهران آمد . سرانجام در 13 دی 1338 شمسی دارفانی را وداع گفت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد، اما به خاطر وصیتش پیکر او را به یوش بازگرداندند و در حیاط منزل پدری درکنار خواهرش آرام گرفت.
خانهام ابری است
یکسره روی زمین ابری ست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نیزن که ترا آوای نی بردهست دور از ره کجایی !
نگاهی گذرا به تاریخچه ی ساخت خانه اجدادی نیما یوشیج
این خانه از ارزش فرهنگی بسیار بالایی برخوردار است چرا که محل زندگی و خانه اجدادی شاعر معاصر و نامدار ایرانی بوده است.
خانه ای متعلق به عصر قاجار و با معماری قاجاری بر سردر ورودی این بنا تاریخ 1128 دیده می شود اما تاریخی که در شیر سرنمای قسمت شمالی آمده تاریخ 1136 را نشان می دهد.
ضلع شمالی خانه یک ارسی پر ارزش با طرح گره چینی پرکار را می بینید و اتاق های دیگر دارای ارسی و دارای 6 نورگیر مشبک چوبی با طرحهای جالب و دیدنی است. مصالح آن خشت و گل و چوب است و روکار نما نیز گچبری می باشد.
کی و چگونه برویم ؟
بهترین فصل برای رفتن به یوش اواخر بهار و تابستان است با شروع فصل پاییز هوا کم کم سرد می شود و تنها علاقه مندان به فصل سرما در پاییز و زمستان به یوش می روند. البته منظره برفی آن نیز بسیار دیدنی است.
دسترسی به یوش و منزل نیما یوشیج از هراز یا جاده چالوس باید رفت. از جاده چالوس پس از تونل کندوان به سیاهبیشه رفته، سپس با رسیدن به پل زنگوله، با توجه به تابلوی راهنمایی سبز رنگ مسیر خود را تا خانه نیما پیش بگیرید.
یا اینکه از هراز نرسیده به آمل سمت چپ جاده تابلوی یوش بلده را دیده و مسیر را در این جاده ادامه دهید.
توصیه های دوستانه کارناوالی
برای رسیدن به یوش از روستاهای چون دونای سفلی و علیا، کمربُن، الیکا، نسن، پیل، میناک، کلاک، تنه و نیکنام ده عبور خواهید کرد که هرکدام مناظر فوق العاده ای دارند. لحظه ای درنگ و استراحت در هرکدام از این روستاها تجربه ای دلنشین را به ارمغان خواهد اورد و عکس های ماندگاری را در این روستاها از خود و دوستان در مناظر بکر می توانید بگیرید.
برای اسکان در یوش اقامتگاهی نیست. می توانید از خانه هایی که اهالی اجاره می دهند استفاده کنید. البته دو اتاق با 8 تخت در خانه نیما برای پذیرایی از مسافران و وابستگان سازمان میراث فرهنگی و #گردشگری در نظر گرفته شده است.
اگر هوس یک صبحانه محلی کرده اید، نزدیک به خانه نیما، دکانی هست با نان و پنیر و کره محلی. تجریه این صبحانه بسیار ماندنی است و در شهر امکان این تجربه را نخواهید داشت.
خرید سوغات خوشمزه #یوش را شیر، سرشیر، پنیر، کره، ماست، قره قوروت، گردو، زردآلو، گیلاس، فندق، سیب، آلو، لواشک و عسل را فراموش نکنید.
سخن کارناوال
آیا تا به حال به خانه و موزه ی نیما یوشیج سفر کرده اید ؟ دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید .