ارسلان ظاهریبیرگانی کارشناس ارشد اقتصاد در فرهیختگان نوشت: بررسی آمارهای اقتصادی نشان میدهد پس از راهاندازی بازار ثانویه توسط دولت و به رسمیت شناختن نرخ ارز در این بازار [با فرض دلار 8000 تومانی]، تنها از محل مابهالتفاوت دلار 3800 تومانی [یعنی نرخی که تا پیش از این صادرکنندگان مبتنیبر آن دلارهای خود را به ریال تسویه میکردند] با دلار 8000 تومانی، صادرکنندگان غیرنفتی یعنی پستهفروشها، فرشفروشها، فولادیها، پتروشیمیها، صادرکنندگان مواد خام و... تنها تا پایان سال 97 بیش از 160 هزار میلیارد تومان رانت نصیبشان خواهد شد و مسلما این رانت که معادل یارانه «چهار سال کل مردم ایران» است، از جیب 80 میلیون ایرانی و در قالب تورم فزاینده و کاهش شدید قدرت خرید و در ادامه بهصورت رکود و بیکاری پرداخت خواهد شد.
اما در این میان یکی از استدلالهای متواتر طرفداران تعدیل [گرانکردن] نرخ ارز و لیبرالهای اقتصادی این است که میگویند اتفاقا برای اینکه تولید داخل رونق بگیرد، باید کاری کنیم که خرید کالای خارجی برای مصرفکننده داخلی نصرفد. وقتی از آنها میپرسیم چگونه؟ میگویند اگر هر سال نرخ ارز را متناسب با تورم [همچون گرانی سایر کالاها!] گران کنیم، آنگاه گرانشدن نرخ ارز همان و گرانشدن کالای خارجی که با این ارز وارد میشود همان و طبیعتا گرانشدن ارز که گرانشدن کالای خارجی را بهدنبال دارد، باعث میشود کالای خارجی گرانتر از کالای داخلی باشد و اصطلاحا خرید آن برای مصرفکننده داخلی نصرفد! آنوقت عرصه برای تولید داخلی باز شده و مصرفکننده کالای داخل را که ارزانتر است، ترجیح میدهد!
اما این استدلال به چند دلیل محل اشکال یا حداقل محل سوال است:
1- وقتی سخن از تعدیل نرخ ارز همگام با تورم میشود اولا باید پرسید که علت اصلی افزایش تورم در اقتصاد ایران چیست؟ ثانیا نقش نرخ ارز در این رشد سالانه تورم چگونه ارزیابی میشود؟ آیا در اقتصاد ایران [بهویژه در سالهای 74 و 91 که نرخ تورم دورقمی شده و حتی تا مرز 50 درصد هم رسیده بود] این «جهش نرخ ارز» نبوده که تورم را دورقمی کرده یا بالعکس تورم بوده که جهش نرخ ارز را بهدنبال داشته است؟ مثلا شما که میگویید نرخ ارز باید با تورم گران شود، بفرمایید این روزها که دلار گران شده، چرا همهچیز را مجددا با خودش گران کرده و یک «موج تورمی جدید» به همه بخشهای اقتصاد کشور سرایت میدهد؟ اگر نرخ ارز با تورم تعدیل و تخلیه شده، چرا دوباره تورم را افزایش میدهد و اگر قرار باشد طبق نسخه تعدیل، مدتی بعد دوباره و پس از بالا رفتن نرخ تورم [در پی افزایش نرخ دلار]، بازهم نرخ ارز با آن تعدیل شود، نقطه پایان و حد یقف این تعدیلها و گرانشدنها کجاست؟ آیا غیر از آن است که پول ملی را در یک «چرخه خود تشدیدشونده» که اصطلاحا آن را «چرخه تورم - نرخ ارز» مینامیم، قرار میدهید که اگر کنترل این چرخه از دست دولت خارج شود، با این کار پول ملی کشور عملا وارد چرخهای خواهد شد که آن را «چرخه مرگ ریال» مینامند؟ و در این میان «ثبات اقتصادی»، «ارزش پول ملی» و «قدرت خرید مردم» چه میشود؟
2- آیا وقتی به اسم «تعدیل سالانه ارز با تورم» هر سال اقدام به «افزایش نرخ ارز» کردید، با این هدف که «قیمت تمامشده» کالای خارجی را در رقابت با کالای داخلی افزایش دهید، اتفاقا این کالای داخلی نیست که متاسفانه بهعلت «وارداتیبودن» حدود 80 درصد از مواد اولیه و کالای واسطهایاش مجبور است قیمت تمامشده خود را افزایش دهد؟ و آیا در این فرآیند معیوب سالانه، این تولید داخلی نیست که اولین و بزرگترین متضرر خواهد بود؟ [البته مسلما غیر از خامفروشانی که سالها سرمایههای ملی را تحتعنوان صادرات غیرنفتی صادر میکنند و در ابتدای یادداشت توضیح داده شد که از گرانشدن نرخ ارز چه رانت هنگفتی نصیبشان خواهد شد!]
3- بهراستی اگر حامی تولید داخلی و شکلگیری توان تولیدی در داخل هستید و با همین تابلو از گرانکردن نرخ ارز میگویید تا کالای خارجی برای مصرفکننده داخلی نصرفد، چرا بهجای این کار اولا از «سیاستهای تعرفهای» استفاده نمیکنید، یعنی «تعرفه واردات» را افزایش نمیدهید؟ نه «نـرخ ارز» را، آنهم نرخ ارزی که بهعنوان «کلیدیترین قیمت در اقتصاد ایران» وقتی تکان میخورد «1470 مولفه اقتصادی» دیگر را هم بهطرز چشمگیری با خودش تکان میدهد! [شاهد این حرف حال و روز این روزهای اقتصاد ایران است که با گرانشدن ارز، همه نرخها از آن متاثر شده است]
4- واقعا اگر حامی تولید داخلی و شکلگیری توان تولیدی در داخل هستید و با همین تابلو سخن از گرانکردن نرخ ارز میکنید، چرا بهجای این کار جلوی «قاچاق سازمانیافته» را نمیگیرید؟ شما که میدانید چه بلایی از محل قاچاق سازمانیافته بر سر تولید داخل میآید. هیچ برای شما این سوال پیش آمده که بهراستی «دلار لازم» برای این همه قاچاق در سال [رقمی بین 12 تا 20 میلیارد دلار] از کجا تامین میشود؟ و این دلارها توسط چه کسانی و طی چه فرآیندی به دست قاچاقچیان محترم میرسد؟
اینجاست که ما مبتنیبر «دکترین پول را دنبال کن- Follow the money » میگوییم اگر در یک فرآیند شفافیتآفرین [البته شفافیت برای داخل و نه شفافیت برای خارج در قالب FATA] بتوانیم رد این پولها را بگیریم، خواهیم فهمید که اولا این پولها چگونه به دست اینها میرسد و از کجا تامین میشود [آنهم با این حجم گسترده!]، ثانیا نقش «عدم بازگشت دلارهای غیرنفتی» [که عدهای قلیل به اسم صادرات غیرنفتی سالها سرمایههای بیننسلی این مملکت را بهصورت خام و به ثمن بخس صادر میکنند] در رسیدن این دلارها به دست متولیان قاچاقهای میلیاردی چیست؟
5- بهراستی چرا در این سالها که تفکرات لیبرالی و نئولیبرالی تقریبا در همه دولتهای پس از جنگ بر اقتصاد کشور سیطره داشته، اصلیترین دغدغه و کار ویژه این «منادیان بازار آزاد» بهجای «اصلاح ساختارهای اقتصادی»، تنها بازیکردن با «قیمتهای کلیدی» در اقتصاد همچون نرخ ارز و سود بانکی و قیمت حاملهای انرژی بوده است، آنهم در راستای «آزادسازی قیمتها»؟
6- آیا اگر تولید داخل آنگونه که باید رونق نمیگیرد، یک دلیل اساسی این عدم رونق، این نیست که «رونق گرفتن تولید داخل در تضاد با منافع کسانی است که سالیان سال شریانهای حیاتی واردات و قاچاق را در این کشور در اختیار گرفتهاند» و تا اراده میشود پیکر نیمهجان تولید داخل تقویت شود، این باندهای مافیایی قدرت [که هم پول دارند و هم بانک و هم دلار و هم حقوقدان و هم قاضی!] آنچنان «ثبات اقتصادی کشور» را بههم میزنند که متولیان امر از خیر این کار میگذرند تا آنها هم پایشان را از روی گلوی تولید و اقتصاد و مستضعفان و طبقه متوسط بردارند و بیشتر از آن ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم را به نابودی نکشانند؟
7- ناگفته پیداست که تغییرات تعدیل یکباره نرخ ارز آنهم در مدت کوتاه و به شیوه شوکآفرین، نهتنها ثمره مطلوبی برای اقتصاد کشور ندارد، بلکه مستقیما بر «تولید ملی»، «تـورم و گرانی»، «صادرات و واردات»، «هزینهها و مخارج دولت» و از همه مهمتر «قدرت خرید مردم» اثرات زیانبار و جبرانناپذیری دارد. یکی از استدلالهای متواتر لیبرالها برای مخالفت با «تثبیت نرخ ارز» همیشه این بوده که میگویند «گرانشدن نرخ ارز باعث کاهش واردات خواهد شد و این بهنفع اقتصاد داخلی است!» حال آنکه نتیجه یک پژوهش علمی در دفتر پژوهشهای اقتصاد توسعه اتاق مشهد نشان میدهد «کمترین میزان واردات در 50 سال اخیر مربوط به دورانی است که نرخ ارز تثبیت شده است.»