نامه امام هادی علیه السلام به اهالی اهواز

در عصر امام هادی(ع) بسیاری از شکوک و اوهام پیرامون اصول عقاید اسلامی رایج گشته بود که آغاز پیدایش آنها از روزگاران حکومت بنی امیه بوده است.

بررسی نامه امام هادی علیه السلام به اهالی اهواز از دیدگاه روش شناسی کلامی بخش دوم

در عصر امام هادی(ع) بسیاری از شکوک و اوهام پیرامون اصول عقاید اسلامی رایج گشته بود که آغاز پیدایش آنها از روزگاران حکومت بنی امیه بوده است.

د- اسناد بخش هایی از نامه در سایر منابع نقلی

 درباره موضوع اعتقادی و مهم عدل الهی و احتجاج در خصوص جبر و اختیار در منابع مختلف روایی پرداخته شده است.[28] با این حال، با توجه به اینکه یکی از راه های بررسی اعتبار یک متن روایی، بررسی سندیِ بخش های مختلف آن است، به این مبحث هم به طور مختصر اشاره می کنیم.

بخش قابل توجهی از نامه مذکور به ذکر آیات قرآنی و روایات پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و امام صادق(ع) اختصاص یافته است.[29] برخی از روایات یاد شده در کتب حدیثی مختلف به طور مجزّا مورد بررسی سندی قرار گرفته و تأیید شده که به این ترتیب به اعتبار متن نامه افزوده می شود. اشاره به اسناد تمام روایاتِ متن نامه، از حوصله این مقاله خارج است، ولی از جمله این روایات که برای نمونه ذکر می شود عبارتند از:

- حدیث ثقلین: از احادیث متواتر است. (ر.ک. هندی، میرحامد، خلاصه عبقات الانوار(مجلد حدیث الثقلین)، سید حسن افتخار زاده، تهران، نبأ، 1387) - در تفسیر آیه 55 و56 سوره مائده. (طباطبایی، ج6، ص 4) - حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه.ُ» (امینی، ج1، صص 8 به بعد و ج 3 ص 215 و ص 245. نیز: شرف الدین موسوی، ص 69.؛ دهقان، صص 95-129) - حدیث منزلت: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.» (مجلسی، ج 37: 254-289؛ حنبل، ج1، ص 709) - پرسش فردی از امیرالمؤمنین(ع) هنگام بازگشت از شام (صفین) و پاسخ حضرت. (کلینی، ج 1، ص 155.؛ مجلسی، ج 108، ص: 61؛ مجلسی، ج2 ص 174.؛ ابن بابویه، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 140؛ حسینی ارموی (محدث)، ج 2، ص1181.؛ رضی (سید)، ص: 1120)

و- گفتاری در وجه استناد به ادلّه نقلی در مباحث معرفتی و اعتقادی

 با وجود اهمیت بررسی سندی که پیشتر به آن اشاره شد، با مطلبی کلّی در ارتباط با محتوای نامه و میزان نیازمندی آن به بررسی های دقیق سندی، این بخش را به پایان می بریم. موضوع جبر و اختیار در زمینه مبحث "عدل الهی" و به عنوان یکی از اصول اعتقادی بررسی می شود در این نوع مباحث تقلید مجاز نبوده و وظیفه هر انسان عاقل یقین پیدا کردن بر اساس یافته ها و درک فطری و عقلانی است. از این رو به طور کلّی استناد به ادلّه نقلی، چه قرآن و چه روایات، در چنین مواردی جنبه تعبّدی محض ندارد و با غیر مستقلّات عقلیه (مانند فروع احکام شرعی) متفاوت است. در باب احکام، انسان هیچ درک عقلانی در مورد آن ها ندارد، لذا استناد به دلایل نقلی صرفاً تعبّدی است. ولی در مستقلّات عقلیه که مسائل برای انسان وجدانی است تمسّک به دلایل نقلی صرفاً از جهت تعبّد نسبت به آنها نیست. در واقع احکام عقلی با ادلّه نقلی ثابت نمی شوند. لذا آن دسته از دلایل نقلی که احکام عقل را بیان می کنند، احکام ارشادی نامیده می شوند؛ چون جنبه هدایت و ارشاد بندگان را به سوی حکم عقلی آنها دارند. ارشاد به حکم عقل، تذکّر و تنبّهی است که از این طریق برای انسان غافل پیدا می شود. به طور کلّی آیات و روایاتی که ناظر به مباحث عقلی هستند، بیشتر جنبه تنبیهی دارند نه تعلیمی. به این معنا که انسان مفاد آنها را وجدان می کند و در فهمیدن آنها نیاز به آموختن ندارد. در این موارد که گاه مورد غفلت و بی توجّهی قرار گیرند، ادلّه نقلی می تواند او را متذکّر به حقیقت کرده، از اشتباه درآورد. مانند کسی که از وجوب اطاعت نسبت به خدا و رسول(ص) غافل است و تذکّر قرآن یا احادیث او را به خود آورده و متذکّر می شود به آنچه عقلاً می فهمد. باید دید به طور کلّی دقّت و بررسی در سند حدیث در چه مواردی لازم است. تفصیل این موارد در علم اصول فقه مطرح شده است. برای رعایت اختصار به نقل نظر یکی از فقهای معاصر (آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی) در این زمینه اکتفا می کنیم. ایشان در این باره چنین فرموده اند: «در قسمت هایی که عقلی خالص باشد فقط متن حدیث ملاحظه می شود؛ ولی در قسمت هایی که دلیل اثبات آن نقل باشد، سند حدیث را هم باید ملاحظه کرد.» (صافی گلپایگانی، فروع ولایت در دعای ندبه، ص 28) این مطلب را ایشان به عنوان یک شیوه مورد اتّفاق در نظر فقها و اصولیّین مطرح کرده اند نه اینکه صرفاً نظر شخصی ایشان باشد. به این ترتیب: «فحص و رسیدگی و تحصیل اطمینان به صدور حدیث در مورد احادیثی که راجع به حکم الزامی شرعی مثل واجب و حرام یا معاملات و امور مالی و حقوقی و سیاسی باشد بیشتر انجام می شود و معمولاً در احادیث دیگر مانند اخبار مربوط به اصول عقاید و مستحبّات به این مقدار رسیدگی و دقّت نیاز پیدا نمی شود.» (همان)

اصولاً در مطالب عقلی نیازی به بررسی سندی نیست، نهایتاً اگر فرد متذکّر به حکم عقل خود شد، مدلول آن ادلّه را به اعتبار آنچه وجدان می کند می پذیرد. بنابراین بالاخره به فضل خدا باید مطلب برای شخص یافته ای وجدانی شود تا بتواند به راحتی تسلیم آن گردد. (ر.ک.: بنی هاشمی، ص 147 به بعد)

بخش سوم: فهرستی از موضوعات مطرح شده در نامه امام هادی(ع) به اهالی اهواز

1- شروع و طرح بحث2- مقدمه در اهمیت مراجعه به اهل بیت: که همان پیروی از قرآن و راه بهره مندی از قرآن است.3- ورود به موضوع اصلی بحث3-1- اشاره به قول امام صادق(ع) در رابطه با مقام منزله المنزلین (بین جبر و تفویض) و پنج امر مربوط به آن.3-2- اشاره به تصدیق قرآن، بیانات پیامبر(ص) و اهل بیت: را در تمام موارد و در مورد خاص که همان انکار جبر و تفویض است. 3-3- بیان سه صورت موضوع و ذکر مثال ها و بیان شواهد قرآنی برای هر کدام از آنها. 3-3-1- در جبر3-3-2- در تفویض 3-3-3- در "منزله بین المنزلتین" 3-4- شرح و توضیح پنج امر مربوط به منزله بین المنزلتین 4- شواهد قرآنی بر منزله بین المنزلین 5- طرح چند سؤال در موضوع بحث و ارائه پاسخ آنها 5-1- مگر خدا سرنوشت بندگان را نمی داند که آنها را آزمایش می کند؟ 5-2- مفهوم هدایت و اضلال پروردگار 6- اشاره به حجت بودن آیات محکم در مقابل آیات متشابه 7- خاتمه نامه با دعا و حمد و صلوات.

بخش چهارم: ساختار نامه از دیدگاه روش شناسی کلامی[30]

در این بخش مطالب مطرح شده در نامه مذکور، به ترتیبی که تنظیم شده، از این دیدگاه مورد بررسی قرار می گیرد:[31] طرح موضوع بحث و توجه به ویژگی های زمانی و مکانی مخاطب[32] از عبارت زیر که در ابتدای نامه آمده است، مشخص می شود که آن حضرت(ع) به اطلاع خود از وضعیت مخاطب اشاره داشته اند: "... آنچه را پیرامون اختلافات خود در کار دین و بحث در تقدیر یاد کرده بودید و نیز گفتار پاره ای از شما را در جبر و پاره ای که به تفویض مایلند و هم اختلاف شما را در این مبحث و گسیختگی روابط شما را از یک دیگر و آن دشمنی را که بدین سبب در میانه شما پدید آمده. .. این همه را دریافتم."

روش شناسی استنباط در اعتقادات با توجه به کلام آن حضرت ضمن نظر به آثار و اخبار موجود:

 "بدانید- خدایتان رحمت کناد-که ما در آثار بسیاری که رسیده و اخبار فراوانی که آمده نظر کردیم و دریافتیم گفته تمام کسانی که خود را مسلمان می دانند و به عنایت خدای عزّ و جلّ خرد می ورزند از دو حال بیرون نیست: یا حقّ است که باید پیروی شود و یا باطل است که باید از آن دوری جست."[33]

2.اتفاق تمام مسلمانان بر اهمیت رجوع به قرآن و تصدیق آن برای رفع اختلافات:"قَدِ اجْتَمَعَتِ الْأُمَّه قَاطِبَه لَا اخْتِلَافَ بَیْنَهُمْ أَنَّ الْقُرْآنَ حَقٌّ لَا رَیْبَ فِیهِ عِنْدَ جَمِیعِ أَهْلِ الْفِرَقِ...". همچنین: "...فَإِذَا شَهِدَ الْقُرْآنُ بِتَصْدِیقِ خَبَرٍ وَ تَحْقِیقِهِ وَ أَنْکَرَ الْخَبَرَ طَائِفَه مِنَ الْأُمَّه لَزِمَهُمُ الْإِقْرَارُ بِهِ ضَرُورَه."[34]"طبق گفته پیامبر خدا(ص) که فرمود: «امّت من بر گمراهی اتّفاق نکنند» و خبر داد که آنچه تمام امّت (اسلام) بر آن اتّفاق کنند جملگی حقّ است.""نخستین خبری که درستی و راستیش از قرآن شناخته می شود و قرآن بر آن گواه است خبری است که از پیامبر(ص) رسیده... چنان که در آن ایشان را اختلافی نیست، آنجا که فرمود: «من در میان شما دو چیز گرانقدر به جا می گذارم: کتاب خدا و عترت خودم، خاندانم را، تا شما به این دو تمسّک جویید هرگز گمراه نشوید.... »"

روش های دفاع اعتقادی در کلام حضرت[35]در این بخش، به برخی از روش ها و نمونه هایی از هر یک در نامه یاد شده اشاره می شود: تسجیل در لغت بمعنی «ثابت و محکم کردن» آمده است.[36] در این روش در حین گفتگو از الفاظی استفاده شود که وقوع مطلب را بر مخاطب، مسجّل و حتمی می کند تا جایگاه مطلب مورد نظر برای او و یا ناظرین، ثابت، قطعی و مسلّم گردد.

الف) مسجّل نمودن ولایت امیر المؤمنین(ع) بر اساس نصوص وارده (شواهد قرآنی و روایات عامّه و خاصّه):

در این مقام حضرت هادی(ع) ضمن ارائه نصوصی از آیات و روایات در موضوع ولایت امیر المؤمنین(ع)، به لوازم این مبحث که پیروی کامل تمام مسلمانان از ایشان است، اشاره می فرمایند. نصوصی چون:

 آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُونَ»)[37] و ذکر مصداق آن با اشاره به روایات عامه و بیان شأن نزول آن، احادیث پیامبر اکرم(ص): «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، حدیث منزلت، حدیث «عَلِیٌّ یَقْضِی دَیْنِی وَ یُنْجِزُ مَوْعِدِی وَ هُوَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی»؛ آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ. ..» و گفتار نبوی در این مورد که: «مَنْ آذَی عَلِیّاً فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ وَ مَنْ آذَی اللَّهَ یُوشِکُ أَنْ یَنْتَقِمَ مِنْهُ» و «مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَحَبَّنِی فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» و گفتار حضرتش در باره بنی ولیعه[38] و در روز خیبر[39] (و حکم به پیروزی پیش از مواجهه با دشمن.)

ب) مسجّل نمودن لزوم مراجعه به ثقلین بر اساس نصّ کتاب و بیان قطعی پیامبر(ص)

«نخستین خبری که درستی و راستیش از قرآن شناخته می شود و قرآن بر آن گواه است خبری است که از پیامبر(ص) رسیده و موافق قرآن و مورد گواهی آن است چنان که در آن ایشان را اختلاف کلمه ای نیست، آنجا که فرمود: «من در میان شما دو شیء گرانقدر به جا می گذارم: کتاب خدا و عترت خودم، خاندانم را، تا شما بدین دو تمسّک جویید هرگز گمراه نشوید، و به راستی، که این دو هم از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من درآیند.[40]»

در پایان این بخش از نامه، دلیل ارائه این بیان آمده است: «و همانا، ما این توضیح و بیان را دلیل و پشتوانه ای برای آنچه در باره جبر و تفویض و مقام بین این دو که قصد شرحش را داریم، پیشگفتار قرار دادیم و یاری و نیرو از خداست و ما در همه کار خود به او توکّل داریم.»[41]

2.:[42] امام هادی(ع) در ابتدای روشنگری خویش، با آوردن حدیثی از حضرت صادق(ع) دو پاسخ مهم روش های بشری را در موضوع عدل و افعال انسان – جبر و تفویض- آورده و سپس تبیین خود را بعنوان نظر صحیح- امرٌ بین الأمرین- مطرح نموده اند: "پس در این باره به گفتار (امام) صادق(ع) آغاز می کنیم (که فرمود)، «نه جبر است و نه تفویض (واگذاری)، ولی مقامی است بین این دو.»"[43] نیز در استدلال امیر المؤمنین(ع) برای عبایه در مورد استطاعت از این روش استفاده شده است.[44]

الف) تعریف جبر: «َأَمَّا الْجَبْرُ الَّذِی یَلْزَمُ مَنْ دَانَ بِهِ الْخَطَأُ فَهُوَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَی الْمَعَاصِی وَ عَاقَبَهُمْ عَلَیْهَا.»[45]

ب) تعریف تفویض: «امّا تفویضی که (امام) صادق(ع) آن را باطل شمرد و هر کس بدان معتقد باشد و از آن پیروی کند به خطا رفته عقیده کسی است که گوید: به راستی خداوند جلّ ذکره اختیار امر و نهی خود را به بندگان واگذاشته و آنها را سر خود رها کرده است. و در این باره سخن دقیقی است برای کسی که دنبال فهمی آزاد (از قید خطا) و همراه با دقّت می رود.[46]

ج) تعریف «امر بین الامرین»: «مقامی است بین این دو که عبارت است از: تندرستی و آزادی و مهلت کافی و توشه، مانند مرکب، و وسیله تحریک فاعل بر فعل خود.»[47]

د) نمونه دیگر تعریفی است که در همین نامه از گفتار امیرالمؤمنین(ع) با عبایه در تعریف "حول" و "قوه" نقل شده است.[48]4.خ»[49]

الف) لزوم ستمگر دانستن خداوند در صورت اعتقاد به جبر

«...رَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ رَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَی الْمَعَاصِی وَ کَلَّفَهُمْ مَا لَا یُطِیقُونَ فَقَدْ ظَلَّمَ اللَّهَ فِی حُکْمِهِ فَهُوَ هَالِکٌ.»همچنین:«... پس هر که معتقد به جبر یا آنچه به جبر منجرّ می شود باشد در واقع خدا را ستمگر دانسته و نسبت جور و تجاوز به او داده زیرا (گوید خداوند) بر کسی که خود به زور وادار به گناهش کرده کیفر را واجب ساخته است. و هر که پندارد خدا بندگان را مجبور کرده به قیاس گفته خود ایجاب کرده که باید خدا کیفر را از ایشان باز دارد.»[50]

ب) لزوم ناتوان شمردن خداوند در صورت اعتقاد به تفویض و لزوم پذیرش تبعات این عقیده

«...رَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَیْهِ فَقَدْ وَهَّنَ اللَّهَ فِی سُلْطَانِهِ فَهُوَ هَالِکٌ فِی سُلْطَانِهِ فَهُوَ هَالِکٌ...»نیز: «و این گفتار به دو معنی باز می گردد: یکی اینکه بندگان بر او چیره شدند و او را بر آن داشتند که آنچه ایشان به نظر و رأی خود برگزیده اند، خواه و ناخواه، بپذیرد که در این صورت سستی و ضعف خدا لازم آید، یا اینکه خدای عزّوجلّ به اراده خویش از کشیدن آنها به بندگی و قبولاندن امر و نهی خود بدانها، چه بخواهند و چه نخواهند، درمانده است و امر و نهی خویش را به آنان واگذاشته و ایشان را به دلخواه و خوشامد خودشان وانهاده و چون از این که آنان را به زیر فرمان اراده خود درآرد ناتوان بوده، اختیار کفر و ایمان را به کف خودشان سپرده است...»[51]

ج) راهنمایی امیر المؤمنین(ع) به باطل بودن عقیده به جبر یا تفویض بدلیل لزوم کفر و تکذیب قرآن در صورت اعتقاد به هریک از آن دو«پس امیر مؤمنان بر طبق قرآن رهنمایی کرده (و دلیل آورده) و جبر و تفویض هر دو را، که اعتقاد هر کس بدانها و پیروی از آنها باطل و کفر و تکذیب قرآن است، نفی فرموده، و ما از (گزند) گمراهی و کفر به خدا پناه می بریم، و نه به جبر معتقدیم و نه به تفویض.»[52]«خَبَرٌ عَنْهُ أَیْضاً مُوَافِقٌ لِهَذَا أَنَّ الصَّادِقَ(ع) سُئِلَ هَلْ أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَی الْمَعَاصِی فَقَالَ الصَّادِقُ(ع): هُوَ أَعْدَلُ مِنْ ذَلِکَ فَقِیلَ لَهُ فَهَلْ فَوَّضَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ(ع) هُوَ أَعَزُّ وَ أَقْهَرُ لَهُمْ مِنْ ذَلِکَ».«برای هر یک از این ابواب مثالی می زنم تا مقصود را برای جوینده نزدیک (به فهم) کند و بررسی شرحش را آسان سازد.»[53]بعنوان نمونه برای ابطال عقیده تفویض، پس از ذکر یکی از لوازم آن (لزوم پذیرش هر تصمیم فرد از طرف خداوند)، به مورد نقض اشاره شده است:"اگر اختیار کار خود را به بنده هایش سپرده بود، انتخاب امیه بن ابی الصلت و ابی مسعود ثقفی را برای قریش امضاء می کرد زیرا این دو در نظر آنان از محمد(ص) برتر بودند."[54]«از امیر مؤمنان(ع) روایت شده است که چون نجده نزد آن حضرت آمد و از شناخت خدا پرسید، عرض کرد: ای امیر مؤمنان، پروردگارت را به چه شناختی؟ (امام) (ع)فرمود: به تمیز و تشخیصی که به من داده و به خردی که مرا رهنمون گشته. نجده عرض کرد: آیا تو بر این معرفت و شناخت سرشته (و مجبور) شده ای؟ فرمود: اگر سرشته شده بودم برای نکوکاری ستوده و برای تبهکاری ناستوده نبودم، و نکوکار از تبهکار به سرزنش سزاوارتر می بود، پس دانستم که خداوند پاینده ماندگار است و آنچه جز اوست پدیده دگرگونی پذیر و نابود شونده، و پاینده دیرین چون پدیده نابودی پذیر نیست.»[55]نیز: «وَ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ سَأَلَهُ بَعْدَ انْصِرَافِهِ مِنَ الشَّامِ. ..: مَهْ یَا شَیْخُ. ...لَعَلَّکَ ظَنَنْتَ أَنَّهُ قَضَاءٌ حَتْمٌ وَ قَدَرٌ لَازِمٌ لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ لَسَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِیدُ وَ لَمَا أُلْزِمَتِ الْأَشْیَاءُ أَهْلَهَا عَلَی الْحَقَائِقِ.»نمونه بارز این روش، توضیحاتی است که در اواخر این نامه در مورد پنج جزء مبناییِ اعتقاد «امر بین الامرین» از بیان امام صادق(ع) - آمده است.[56]

در بخش پایانی نامه پرسش هایی مطرح شده و پاسخ آن ارائه گردیده است:

الف) علت آزمایش بندگان با وجود علم پروردگار به سرنوشت آنان

ب) مفهوم هدایت و اضلال پروردگار

بخش پنجم: بررسی محتوای نامه از جهت بهره گیری از منابع نقلی

امام هادی(ع) از منابع نقلی پرشماری شامل آیات قرآنی و مستندات روایی در طول نامه بهره جسته اند:

1- استفاده از آیات قرآنی

 در بررسی این نامه امام هادی(ع)، 68 آیه از آیات قرآن را می توان برشمرد به این شرح (به ترتیب ورود در نامه):

سوره مائده، آیات: 60-61-48 /سوره احزاب، آیات: 36-57/سوره کهف، آیه: 47/سوره حج، آیات: 10-28/سوره یونس، آیه: 45 /سوره بقره، آیات: 76-79-273-123-286-225 /سوره نساء، آیات:11-40-59-100-165/سوره انفال، آیه:161/سوره ال عمران، آیات:20-7-91-97-152-166/سوره مؤمن، آیه:17-110/سوره زمر، آیات: 9-19/سوره ذاریات، آیات:56-57 /سوره زخرف، آیه:31/سوره ص، آیه:27-33/سوره اسراء، آیات:16-72/سوره تین، آیه:4 /سوره انفطار، آیات:6-7-8/سوره نحل، آیات:5-7-14-106/سوره تغابن، آیه:16 /سوره طلاق، آیه:7 /سوره نور، آیات:31-60 /سوره فتح، آیه:17/سوره مجادله، آیات:4-5 /سوره توبه، آیه:91 /سوره طه، آیه:134-87 /سوره فصلت، آیه:17/سوره صف، آیه:2/سوره محمد، آیه:33-5/سوره اعراف، آیات:181-154/سوره عنکبوت، آیه:1 /سوره قلم، آیه:44-17 /سوره انعام، آیات:18-165 /سوره ملک، آیه:2.

2- استفاده از روایات معصومین:

 در نامه مذکور، بالغ بر 16 حدیث از سه معصوم آورده اند که برخی کوتاه و بعضی نسبتاً مفصّل هستند.

الف) روایات پیامبر اکرم(ص): شامل 9 مورد.[57]

ب) روایات امیرالمؤمنین علی(ع) (3 مورد):

1- در پاسخ به پرسش های فردی به نام عبایه.[58] و3[59]

2- در پاسخ به پرسش های فردی به نام نجده.1و[60][61]

3- در پاسخ به پرسش مردی هنگام بازگشت از شام(صفین) و پاسخ حضرت (ع) به او.3[62]

1- «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ مَنْزِلَه بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْنِ وَ هِیَ صِحَّه الْخِلْقَه وَ تَخْلِیَه السَّرْبِ وَ الْمُهْلَه فِی الْوَقْتِ وَ الزَّادُ مِثْلُ الرَّاحِلَه وَ السَّبَبُ الْمُهَیِّجُ لِلْفَاعِلِ عَلَی فِعْلِهِ.»

2- در پاسخ به پرسش از مجبور بودن بندگان بر گناهان یا واگذاری به آن ها.4[63]

3- در تقسیم نمودن مردم به سه دسته از نظر نوع اعتقاد به قدر.5[64]

4- در نتیجه اعتقاد به جبر و تفویض.6[65]

بخش ششم: جایگاه اصول اخلاقی در نامه

ائمه: پاک شدگان از هر گونه آلودگی اند[66] و روش ایشان که اصل و معدن خیر و نیکی هستند[67] برترین الگو برای رشد عقل و اخلاق است، با نظری دوباره به متن نامه مورد بحث، می توان موارد ذیل را به عنوان برخی اصول اخلاقی[68] موجود در آن اشاره نمود:

الف- بهره مندی از روش جدال احسن

خداوند متعال، پیامبر اکرم(ص) را به مجادله و گفتگو با مخالفان به نیکوترین طریقه و روش امر فرموده[69] است: (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن.)[70] در حدیثی از امام صادق(ع) در ویژگی های جدال احسن، حضرت این نوع گفتگو را موجب قطع عذر و بهانه های کافران و از بین بردن شبهه های آنان می داند.[71]نامه مذکور چنین ویژگی را به بهترین نحو داراست و استدلال های مختلف در تأیید منظر حضرت و ردّ دو مسیر باطل دیگر به خوبی نشانگر این حقیقت است. همچنین نوشته امام هادی(ع) از معیارهایی که برای جدال غیر احسن بیان شده (مانند: تحقیر طرف مقابل و اثبات تفوّق و پیروزی بر او و انکار حق موجود در گفتار او) به دور است.

ب- سایر اصول اخلاقی به کار گرفته شده

برخی از دیگر اصول اخلاقی بکار گرفته شده در نامه مذکور عبارتند از: بیان نرم وآرام، دوری از کلمات تند و زننده، خیرخواهی، ایجاد فضای اعتماد، تأکید بر مشترکات، دوری از مغالطه، رعایت اعتدال در مناظره.

جمع بندی و نتیجه گیری

موضوع عدل خداوند به لحاظ ارتباطش با انسان و اختیار وی در انجام کارها و تکالیف و استحقاق پاداش و عقوبت اعمال، در طول تاریخ به نحوی مطرح بوده است. جبر و اختیار که از مباحث قدیمی کلامی است، مبحث محوری در موضوع عدل الهی بوده و با توجه به برداشت های مختلفی که نسبت به «اختیار انسان» وجود داشته، موجب پیدایش فرق و مذاهب گوناگونی شده است. ائمه اهل بیت: به عنوان جانشینان پیامبر و حافظان دین، عهده دار رد نظرات ضد دینی به وسیله دلایل متقن علمی شدند. ایشان در برابر پرسش هایی قرار می گرفتند و برای روشنگری مواضع اعتقادی، پاسخ های مناسب را ارائه می کردند. در عصر امام هادی(ع) انحرافات عقیدتی در اصول عقاید اسلامی رایج شده بود، روندی که از زمان حکومت بنی امیه آغاز شده و با سیاست های دولت بنی عباس مبنی بر ترجمه کتب ملل دیگر به ویژه یونان، گسترش یافته بود. از این رو مکاتبی چون «معتزله» و «اشاعره» رشد یافته و تضادهای عقیدتی در اثر مباحث کلانی چون جبر و تفویض، در افکار عمومی مسلمانان بروز کرده بود.

پاسخگویی و مقابله آن امام هدایتگر به صورت مناظرات، نامه ها و بیانات در مجالس و محافل گوناگون صورت می پذیرفت. در موضوع عدل الهی ایشان با تبیین آیات قرآن، عنوان امربین الامرین را در مقابل دو طرز تفکّر نادرست اشعریّه و معتزله (جبر و تفویض)، مطرح ساختند. نامه ایشان در پاسخ به پرسش های اهل اهواز بخوبی بیانگر این باور سلیم می باشد. استفاده از روش جدال احسن با بکارگیری ساختار مناسب (نوع ورود به بحث و بهره مندی از روش ها و قواعد عقلی) و محتوای غنی و رعایت اصولی چون بیان نرم و آرام، خیرخواهی، تأکید بر مشترکات، رعایت اعتدال در مناظره به نیکوترین طریقه و روش موجب قطع عذر و بهانه های مخالفان و از بین بردن شبهه های آنان گردید. همان گونه که از سرچشمه جوشان علم مصبوب خاندان اهل بیت: مورد انتظار بوده و هست. امید که این بررسی مختصر مورد پذیرش آن مهربانان و موجب بهره مندی بیشتر باورمندان و حق جویان قرار گیرد.

پی نوشت:

28.مبنای این قسمت، عناوین و دسته بندی های مطرح شده در منابع زیر بوده است:

الف) برنجکار، روش شناسی علم کلام (اصول استنباط و دفاع در عقاید)

ب) نیازی پور، روش شناسی مناظرات هشام بن حکم در موضوع امامت

ج) عصیری، آداب مناظره با وهابیت

د) صادقی، سلسله دروس «مبانی احتجاج و گفتگو در قرآن و حدیث» ارائه شده در دانشگاه علوم قرآن و حدیث

29.بجاست که پس از پذیرش ضرورت تمسّک تامّ به قرآن و اهل بیت:، در دفاع از آموزه های اعتقادی نیز روش آنان بعنوان ملاک و معیار اصلی روش شناسی قرار گیرد. از این رو نامه ی مذکور و متون فراوان مشابه در منابع غنی روایی می توانند در تدوین "علم روش شناسی کلامی" تأثیر بسزایی داشته باشند. در این زمینه به یادکرد روایتی از کتاب اصول کافی بسنده می کنیم: یونس بن یعقوب در ضمن حدیثی که از مناظره ی امام صادق(ع) نقل می کند می گوید:"... فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی سَمِعْتُکَ تَنْهَی عَنِ الْکَلَامِ وَ تَقُولُ وَیْلٌ لِأَصْحَابِ الْکَلَامِ یَقُولُونَ هَذَا یَنْقَادُ وَ هَذَا لَا یَنْقَادُ وَ هَذَا یَنْسَاقُ وَ هَذَا لَا یَنْسَاقُ وَ هَذَا نَعْقِلُهُ وَ هَذَا لَا نَعْقِلُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّمَا قُلْتُ فَوَیْلٌ لَهُمْ إِنْ تَرَکُوا مَا أَقُولُ وَ ذَهَبُوا إِلَی مَا یُرِیدُون". (الکافی؛ ج 1؛ ص171) ترجمه: به حضرت عرض کردم: قربانت شوم، من شنیدم که شما از علم کلام نهی می نمودی، و می فرمودی: «وای بر اصحاب علم کلام زیرا می گویند: این پذیرفتنی است و این پذیرفتنی نیست، این روا است و این روا نیست، این را تعقل می کنیم و این را تعقل نمی کنیم». امام صادق(ع) فرمود: «من گفتم وای بر آنها اگر گفته ی مرا رها کنند و دنبال خواسته ی خود بروند.»

30.تلاش محققین برای یافتن متن سؤالات مردم اهواز نتیجه ای نداشت، با این حال از آنچه در متن آمده، آگاهی امام هادی(ع) از شرایط مربوطه بصورت اجمالی بدست می آید.

31.«اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَنَّا نَظَرْنَا فِی الْآثَارِ وَ کَثْرَه مَا جَاءَتْ بِهِ الْأَخْبَارُ فَوَجَدْنَاهَا عِنْدَ جَمِیعِ مَنْ یَنْتَحِلُ الْإِسْلَامَ مِمَّنْ یَعْقِلُ عَنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ لَا تَخْلُو مِنْ مَعْنَیَیْنِ إِمَّا حَقٌّ فَیُتَّبَعُ وَ إِمَّا بَاطِلٌ فَیُجْتَنَبُ.»

32.این مورد در «ذکر لوازم» یا «قاعده اقرار و الزام» نیز بکار رفته که در عناوین بعدی به آن اشاره می شود. نمونه دیگری از متن نامه عبارت است از: «فَإِذَا شَهِدَ الْقُرْآنُ بِتَصْدِیقِ خَبَرٍ وَ تَحْقِیقِهِ وَ أَنْکَرَ الْخَبَرَ طَائِفَه مِنَ الْأُمَّه لَزِمَهُمُ الْإِقْرَارُ بِهِ ضَرُورَه حِینَ اجْتَمَعَتْ فِی الْأَصْلِ عَلَی تَصْدِیقِ الْکِتَابِ فَإِنْ هِیَ جَحَدَتْ وَ أَنْکَرَتْ لَزِمَهَا الْخُرُوجُ مِنَ الْمِلَّه.»

33.این روش ها با قطع نظر از دسته بندی های پنجگانه در روش شناسی دفاع (تبیین، تنظیم، اثبات، پاسخ به شبهه و ردّ عقائد معارض) و بدون ادعای استقصا عنوان شده اند.

34.عمید.

35.سوره مائده، آیه 55.

36.«لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْهِمْ رَجُلًا کَنَفْسِی یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قُمْ یَا عَلِیُّ فَسِرْ إِلَیْهِمْ.»

37.«لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْهِمْ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ لَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ.»

38.«فَأَوَّلُ خَبَرٍ یُعْرَفُ تَحْقِیقُهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ تَصْدِیقُهُ وَ الْتِمَاسُ شَهَادَتِهِ عَلَیْهِ خَبَرٌ وَرَدَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله وَ وُجِدَ بِمُوَافَقَه الْکِتَابِ وَ تَصْدِیقِهِ بِحَیْثُ لَا تُخَالِفُهُ أَقَاوِیلُهُمْ حَیْثُ قَالَ «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.»

39.«وَ إِنَّمَا قَدَّمْنَا هَذَا الشَّرْحَ وَ الْبَیَانَ دَلِیلًا عَلَی مَا أَرَدْنَا وَ قُوَّه لِمَا نَحْنُ مُبَیِّنُوهُ مِنْ أَمْرِ الْجَبْرِ وَ التَّفْوِیضِ وَ الْمَنْزِلَه بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْنِ وَ بِاللَّهِ الْعَوْنُ وَ الْقُوَّه وَ عَلَیْهِ نَتَوَکَّلُ فِی جَمِیعِ أُمُورِنَا.»

40.از این روش با عنوان "قاعده سبر و تقسیم " نیز نام برده شده است.در تعریف آن گفته اند: سبر و تقسیم هر دو یکی است و عبارت است از محدود کردن خصوصیات و اوصاف در اصل و بی اعتبار نمودن بعضی از آنها به منظور متعیّن ساختن باقیمانده برای اینکه علت باشد. (عصیری، سید مجتبی، پیشین، ص 156 به نقل ازعبدالقاهر جرجانی، کتاب التعریفات، ص 68)

41.«فَإِنَّا نَبْدَأُ مِنْ ذَلِکَ بِقَوْلِ الصَّادِقِ ع لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ مَنْزِلَه بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْنِ.»

42.«فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): سَأَلْتَ عَنِ الِاسْتِطَاعَه تَمْلِکُهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْ مَعَ اللَّهِ فَسَکَتَ عَبَایَه فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) قُلْ یَا عَبَایَه قَالَ وَ مَا أَقُولُ قَالَ(ع) إِنْ قُلْتَ إِنَّکَ تَمْلِکُهَا مَعَ اللَّهِ قَتَلْتُکَ وَ إِنْ قُلْتَ تَمْلِکُهَا دُونَ اللَّهِ قَتَلْتُکَ قَالَ عَبَایَه فَمَا أَقُولُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ(ع) تَقُولُ إِنَّکَ تَمْلِکُهَا بِاللَّهِ الَّذِی یَمْلِکُهَا مِنْ دُونِکَ فَإِنْ یُمَلِّکْهَا إِیَّاکَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَ إِنْ یَسْلُبْکَهَا کَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلَائِهِ هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّکَکَ وَ الْقَادِرُ عَلَی مَا عَلَیْهِ أَقْدَرَکَ.»

43.اما جبری که هر کس بدان معتقد باشد دچار خطاست, گفته آن کس است که پندارد خدای عز و جل بندگان خود را به نافرمانیها مجبور کرده و هم بدانها مجازاتشان می کند.

44.«أَمَّا التَّفْوِیضُ الَّذِی أَبْطَلَهُ الصَّادِقُ(ع) وَ أَخْطَأَ مَنْ دَانَ بِهِ وَ تَقَلَّدَهُ فَهُوَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ فَوَّضَ إِلَی الْعِبَادِ اخْتِیَارَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ أَهْمَلَهُمْ وَ فِی هَذَا کَلَامٌ دَقِیقٌ لِمَنْ یَذْهَبُ إِلَی تَحْرِیرِهِ وَ دِقَّتِهِ.»

45.مَنْزِلَه بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْنِ وَ هِیَ صِحَّه الْخِلْقَه وَ تَخْلِیَه السَّرْبِ وَ الْمُهْلَه فِی الْوَقْتِ وَ الزَّادُ مِثْلُ الرَّاحِلَه وَ السَّبَبُ الْمُهَیِّجُ لِلْفَاعِلِ عَلَی فِعْلِهِ.

46.«أَ مَا سَمِعْتَ النَّاسَ یَسْأَلُونَ الْحَوْلَ وَ الْقُوَّه حِینَ یَقُولُونَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّه إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ عَبَایَه وَ مَا تَأْوِیلُهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ(ع) لَا حَوْلَ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ إِلَّا بِعِصْمَه اللَّهِ وَ لَا قُوَّه لَنَا عَلَی طَاعَه اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَ عَبَایَه فَقَبَّلَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ.»

47.از این روش باعنوان "قاعده اقرار و الزام" نیز نام برده شده است. در این روش، طرف مقابل به آنچه خود معتقد است ملزم می گردد. در مورد اقرار نیز گفته اند: «اقرار و اعتراف عقلا علیه خودشان مورد قبول است.» در حدیث صحیح السندی از امام کاظم(ع) روایت شده است: «مخالفان را به آنچه خود به آن معتقدند، ملزم نمایید.» (طوسی،تهذیب الأحکام، ج 8، ص59؛ عصیری، ص 110)

48.«فَمَنْ دَانَ بِالْجَبْرِ أَوْ بِمَا یَدْعُو إِلَی الْجَبْرِ فَقَدْ ظَلَّمَ اللَّهَ وَ نَسَبَهُ إِلَی الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ إِذْ أَوْجَبَ عَلَی مَنْ أَجْبَرَهُ الْعُقُوبَه.»

49.«وَ تَنْصَرِفُ هَذِهِ الْمَقَالَه عَلَی مَعْنَیَیْنِ إِمَّا أَنْ یَکُونَ الْعِبَادُ تَظَاهَرُوا عَلَیْهِ فَأَلْزَمُوهُ قَبُولَ اخْتِیَارِهِمْ بِآرَائِهِمْ ضَرُورَه کَرِهَ ذَلِکَ أَمْ أَحَبَّ فَقَدْ لَزِمَهُ الْوَهْنُ أَوْ یَکُونَ جَلَّ وَ عَزَّ عَجَزَ عَنْ تَعَبُّدِهِمْ بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ عَلَی إِرَادَتِهِ کَرِهُوا أَوْ أَحَبُّوا فَفَوَّضَ أَمْرَهُ وَ نَهْیَهُ إِلَیْهِمْ وَ أَجْرَاهُمَا عَلَی مَحَبَّتِهِمْ إِذْ عَجَزَ عَنْ تَعَبُّدِهِمْ بِإِرَادَتِهِ فَجَعَلَ الِاخْتِیَارَ إِلَیْهِمْ فِی الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ.»

50.«فَقَدْ دَلَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَلَی مُوَافَقَه الْکِتَابِ وَ نَفْیِ الْجَبْرِ وَ التَّفْوِیضِ اللَّذَیْنِ یَلْزَمَانِ مَنْ دَانَ بِهِمَا وَ تَقَلَّدَهُمَا الْبَاطِلَ وَ الْکُفْرَ وَ تَکْذِیبَ الْکِتَابِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الضَّلَالَه وَ الْکُفْرِ وَ لَسْنَا نَدِینُ بِجَبْرٍ وَ لَا تَفْوِیضٍ.»

51.أَضْرِبُ لِکُلِّ بَابٍ مِنْ هَذِهِ الْأَبْوَابِ مَثَلًا یُقَرِّبُ الْمَعْنَی لِلطَّالِبِ وَ یُسَهِّلُ لَهُ الْبَحْثَ. (برای طولانی نشدن این مقاله، علاقمندان را به متن نامه صص461 به بعد ارجاع می دهیم).

52.«وَ لَوْ فَوَّضَ اخْتِیَارَ أَمْرِهِ إِلَی عِبَادِهِ لَأَجَازَ لِقُرَیْشٍ اخْتِیَارَ أُمَیَّه بْنِ أَبِی الصَّلْتِ وَ أَبِی مَسْعُودٍ الثَّقَفِیِّ إِذْ کَانَا عِنْدَهُمْ أَفْضَلَ مِنْ مُحَمَّدٍ». برای توضیح این مطلب ر.ک. متن نامه و کتاب "رهاورد خرد"(ترجمه تحف العقول)، صص 482-483.

53.«...وَ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) حِینَ أَتَاهُ نَجْدَه یَسْأَلُهُ عَنْ مَعْرِفَه اللَّهِ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ(ع) بِالتَّمْیِیزِ الَّذِی خَوَّلَنِی وَ الْعَقْلِ الَّذِی دَلَّنِی قَالَ أَ فَمَجْبُولٌ أَنْتَ عَلَیْهِ قَالَ لَوْ کُنْتُ مَجْبُولًا مَا کُنْتُ مَحْمُوداً عَلَی إِحْسَانٍ وَ لَا مَذْمُوماً عَلَی إِسَاءَه وَ کَانَ الْمُحْسِنُ أَوْلَی بِاللَّائِمَه مِنَ الْمُسِی ءِ فَعَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ قَائِمٌ بَاقٍ وَ مَا دُونَهُ حَدَثٌ حَائِلٌ زَائِلٌ وَ لَیْسَ الْقَدِیمُ الْبَاقِی کَالْحَدَثِ الزَّائِلِ..»

54.این پنج جزء عبارتند از: صِحَّه الْخِلْقَه، تَخْلِیَه السَّرْبِ، الْمُهْلَه فِی الْوَقْتِ، الزَّادُ، السَّبَب الْمُهَیِّجِ (النیّه). (ر.ک. متن نامه صص 470 به بعد)

55.دو حدیث اول: «لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَی ضَلَاله» و حدیث ثقلین: «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ هفت مورد دیگر در بخش «روش های دفاع اعتقادی در کلام حضرت - تسجیل» این مقاله ذکر شد.

56.أَخْبَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَبَایَه بْنَ رِبْعِیٍّ الْأَسَدِیَ حِینَ سَأَلَهُ عَنِ الِاسْتِطَاعَه الَّتِی بِهَا یَقُومُ وَ یَقْعُدُ وَ یَفْعَلُ- فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) «سَأَلْتَ عَنِ الِاسْتِطَاعَه تَمْلِکُهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْ مَعَ اللَّهِ فَسَکَتَ عَبَایَه. فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) قُلْ یَا عَبَایَه قَالَ وَ مَا أَقُولُ قَالَ(ع) إِنْ قُلْتَ إِنَّکَ تَمْلِکُهَا مَعَ اللَّهِ قَتَلْتُکَ وَ إِنْ قُلْتَ تَمْلِکُهَا دُونَ اللَّهِ قَتَلْتُکَ قَالَ عَبَایَه فَمَا أَقُولُ یَا أَمِیرَ ←الْمُؤْمِنِینَ(ع) قَالَ(ع) قُولُ إِنَّکَ تَمْلِکُهَا بِاللَّهِ الَّذِی یَمْلِکُهَا مِنْ دُونِکَ فَإِنْ یُمَلِّکْهَا إِیَّاکَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ عَطَائِهِ وَ إِنْ یَسْلُبْکَهَا کَانَ ذَلِکَ مِنْ بَلَائِهِ هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّکَکَ وَ الْقَادِرُ عَلَی مَا عَلَیْهِ أَقْدَرَکَ أَ مَا سَمِعْتَ النَّاسَ یَسْأَلُونَ الْحَوْلَ وَ الْقُوَّه حِینَ یَقُولُونَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّه إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ عَبَایَه وَ مَا تَأْوِیلُهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) قَالَ(ع) لَا حَوْلَ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ إِلَّا بِعِصْمَه اللَّهِ وَ لَا قُوَّه لَنَا عَلَی طَاعَه اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ قَالَ فَوَثَبَ عَبَایَه فَقَبَّلَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ».

57.«عبایه بن ربعی اسدی» از خواص اصحاب أمیر المؤمنین(ع) بوده است. (نمازی شاهرودی، ج 4 ص 363؛ فیض کاشانی، ج 25 ص 632؛ خوئی، جلد 10، ص 2400)

58.رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) «حِینَ أَتَاهُ نَجْدَه یَسْأَلُهُ عَنْ مَعْرِفَه اللَّهِ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّکَ...[الی…] فَإِنْ أَتَیْتُ السَّیِّئَه بِمَکَانِ الْحَسَنَه فَأَنَا الْمُعَاقَبُ عَلَیْهَا» (برای مشاهده متن کامل روایت به متن تحف العقول مراجعه شود).

59.نجده بن عامر یمامی (حروری) از سران خوارج بوده است. (ذهبی، ج 4ص 245؛ طوسی، ج 6 ص 483)

60.وَ رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) «أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ سَأَلَهُ بَعْدَ انْصِرَافِهِ مِنَ الشَّامِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَخْبِرْنَا عَنْ خُرُوجِنَا إِلَی الشَّامِ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ قَالَ(ع) نَعَمْ یَا شَیْخُ. ..[الی:] ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ.»

61.أَنَّ الصَّادِقَ(ع) «سُئِلَ هَلْ أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَی الْمَعَاصِی فَقَالَ الصَّادِقُ(ع) هُوَ أَعْدَلُ مِنْ ذَلِکَ فَقِیلَ لَهُ فَهَلْ فَوَّضَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ(ع) هُوَ أَعَزُّ وَ أَقْهَرُ لَهُمْ مِنْ ذَلِکَ.»

62.رُوِیَ عَنْهُ «أَنَّهُ قَالَ النَّاسُ فِی الْقَدَرِ عَلَی ثَلَاثَه أَوْجُهٍ رَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَیْهِ فَقَدْ وَهَّنَ اللَّهَ فِی سُلْطَانِهِ فَهُوَ هَالِکٌ وَ رَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ أَجْبَرَ الْعِبَادَ عَلَی الْمَعَاصِی وَ کَلَّفَهُمْ مَا لَا یُطِیقُونَ فَقَدْ ظَلَّمَ اللَّهَ فِی حُکْمِهِ فَهُوَ هَالِکٌ وَ رَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ کَلَّفَ الْعِبَادَ مَا یُطِیقُونَ وَ لَمْ یُکَلِّفْهُمْ مَا لَا یُطِیقُونَ فَإِذَا أَحْسَنَ حَمِدَ اللَّهَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَهَذَا مُسْلِمٌ بَالِغٌ.»

63.فَأَخْبَرَ(ع) «أَنَّ مَنْ تَقَلَّدَ الْجَبْرَ وَ التَّفْوِیضَ وَ دَانَ بِهِمَا فَهُوَ عَلَی خِلَافِ الْحَقِّ.»

64.(إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا"). احزاب/33

65.إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه. (ابن بابویه، ج 2 ص 616 )

66.در مورد اصول اخلاقی در مناظره ر.ک. عصیری، پیشین.

67.(...وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن.. ) نحل(16)/125.

68.نحل/125.

69. َالَ الصَّادِقُ(ع) «فَهَذَا الْجِدَالُ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ لِأَنَّ فِیهَا قَطْعَ عُذْرِ الْکَافِرِینَ وَ إِزَالَه شُبَهِهِم.» (مجلسی، ج 2، ص1266)

منابع

قرآن کریم

کتب فارسی

1.ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، (مصحح: علی اکبر غفاری)، قم، جامعه مدرسین، 1363.

2.-----، ترجمه (فارسی) محمد باقر کمره ای و علی اکبر غفاری، تهران، کتابچی، 1376.

3.-----، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ترجمه (فارسی) حسن زاده، قم، آل علی(ع)، 1382ش.

4.----، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ترجمه (فارسی) اتابکی، پرویز(رهاورد خرد)، تهران، فرزان روز، 1376 ق.

5.برنجکار، رضا، روش شناسی علم کلام (اصول استنباط و دفاع در عقاید)، چاپ اول، تهران، نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)،1393.

6.----، معرفت توحید و عدل، تهران، نبأ، 1393.

7.بنی هاشمی، محمد، گوهر قدسی معرفت، چاپ دوم، تهران، انتشارات منیر، 1386.

8.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، تهران، ناشر: علم، 1390.

9.حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، تعلیقات نقض، انتشارات انجمن آثار ملی، 1358.

10.دهقان، مرتضی، میثاق آسمانی، چاپ سوم، نشر مکیال، 1389.

11.رضی (سید)، محمدبن حسین، ترجمه و شرح نهج البلاغه، علی نقی فیض الاسلام اصفهانی، تهران، مؤسسه چاپ ونشر تألیفات فیض الاسلام، بی تا.

12.صافی گلپایگانی، لطف الله، رساله عملیه، قم، دار القرآن الکریم، 1414ق.

13.-----، فروع ولایت در دعای ندبه، تهران، نشر بنیاد بعثت، 1360.

14.صدر حاج سیدجوادی، احمد (و همکاران)، دایره المعارف تشیع، بنیاد اسلامی طاهر،1366.

15.طالعی، عبدالحسین، دادگری خداوند، قم، رادنگار، 1385.

16.طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان (ترجمه فارسی)، مترجم: موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش.

17.قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، 1371.

18.قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1412ق

19.عصیری، سید مجتبی، آداب مناظره با وهابیت، قم، مؤسسه بوستان کتاب، پاییز 1393.

20.عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، چاپ سوم، تهران، موسسه امیرکبیر، 1369.

21.کرمی فریدنی، علی، نگاهی نو به زندگی امام هادی (ع)، چاپ اول، ناشر: نسیم انتظار، 1390.

22.هندی، میرحامد، خلاصه عبقات الانوار (مجلد حدیث الثقلین)، سید حسن افتخار زاده، تهران، نبأ، 1387.

کتب عربی

1.آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دار الاضواء، 1403ق.

2.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.

3.ابن بابویه، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تهران، نشر جهان، 1378ق.

4.----، توحید صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1398ق.

5.----، معانی الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1403 ق.

6.----، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413 ق.

7.ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.

8.ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، چاپ: اول، قم، نشر دار بیدار، 1369ق.

9.امینی، عبدالحسین، الغدیر، چاپ چهارم، بیروت لبنان، دارالکتاب العربی، 1397ق.

10.امین، سید محسن، اعیان الشیعه، چاپ بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1419ق.

11.البرقی، احمدبن محمد، المحاسن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1330.

12.جلالی، سیدمحمدحسین، فهرس التراث، قم، دلیل ما، 1380.

13.حرعاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل، بغداد، مکتبه الاندلس، بی تا.

14.حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر للطباعه والنشروالتوزیع، 14144ق.

15.الحسینی القزوینی، سیّد محمد، موسوعه الإمام الهادی(ع)، چاپ اول، قم، ناشر: مؤسسه ولی العصر(عج)، 1421 ق.

16.حنبل، احمد، مسند احمد حنبل، بیروت، دارصادر، بی تا.

17.خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، دهاقانی(اسماعیلیان)، 1390ق.

18.ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بیروت، دار المعرفه، بی تا.

19.سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات فقهاء، چاپ قم، موسسه امام صادق(ع)، 1418ق.

20.شرف الدین موسوی، سیدعبدالحسین، المراجعات، قم، المجمع العالمی لأهل البیت:، 1426ق.

21.شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمه: (خصائص أمیر المؤمنین(ع))، چاپ: اول، مشهد، آستان قدس رضوی، 1406 ق.

22.طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق.

23.-----، الإحتجاج علی أهل اللجاج، قم، دارالاسوه، 1442ق.

24.طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق.

25.-----، الخلاف، قم، موسسه انتشارات اسلامی، 1417ق.

26.فراهیدی، خلیل ابن احمد، کتاب العین، قم، نشرهجرت، 1409 ق.

27.فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، أصفهان، مکتبه الامام أمیر المؤمنین علی(ع)، 1374.

28.قمّی، عباس، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، قم، نشر اسوه، 1373.

29.-، الکنی و الالقاب، محمدصادق الکتبی، نجف، 1376ق.

30.عطاردی قوچانی، عزیزالله، مسند الامام الهادی ابی الحسن علی بن محمد8، مشهد، الموتمر العالمی للامام الرضا(ع)، 1368.

31.کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410 ق.

32.کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407 ق.

33.مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق.

34.-----، مرآه العقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363.

35.نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، فرزند مؤلف، 1404ق.

مقالات

1.باقری، حمید، «پژوهشی در انتساب چند اثر جدید الانتشار به ابومحمد حسن بن علی بن شعبه حرانی، محدّث شناخته شده شیعی»، علوم حدیث، شماره چهارم، سال نوزدهم.

2.برنجکار، رضا، «روش شناسی علم کلام؛ استنباط از متون دینی»، نقد و نظر، شماره 9، زمستان 1375.

3.برنجکار، رضا؛ نصرتیان اهور، مهدی، «روش شناسی تبیین در علم کلام»، سفینه، شماره 33، سال نهم، زمستان 1390.

4.جعفریان، رسول، «اسوه های بشریت: امام هادی(ع)»، نور علم، شماره 46، مرداد و شهریور1371.

5.نیازی پور، راضیه، «روش شناسی مناظرات هشام بن حکم در موضوع امامت»، مقالۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه قرآن و حدیث، اسفند 93.

6.هادی منش، ابوالفضل، «تلاش ها و مبارزات فرهنگی امام هادی(ع)»، پاسدار اسلام، بهمن 1383، شماره 278.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان