خبرگزاری مهر-گروه هنر-محمد صابری: «غیرمنتظره»؛ این خلاصهترین توضیحی است که فارغ از موضع مثبت و یا منفی میتوان در واکنش به فیلم «کاتیوشا» عنوان کرد. فیلمی کمدی از علی عطشانی با بازی احمدمهرانفر و هادی حجازیفر که همین جمله کوتاه برای آنها که شناختی از مختصات تولید در سینمای ایران دارند، در همان مرحله پیشتولید کنجکاویبرانگیز بود و انتشار تیزر فیلم هم بر این کنجکاوی افزود.
غافلگیری از «کاتیوشا» اما به اینجا محدود نمیماند و تا پایان نمایش فیلم در سالن، همراه شما است! عجله نکنید، نه آن کنجکاوی و نه این غافلگیری هیچکدام به معنای مواجهه با یک شاهکار سینمایی و فیلم بیعیب و نقص نیست. اتفاقاً فیلم کم ایراد هم نیست و بهعنوان یکی از مخاطبان فیلم معتقدم در هدفگذاری و رسیدن به مقصد از آثار ناکام کارنامه کارگردانش محسوب میشود اما این دلیل کتمان «غیرمنتظره» بودن فیلم نیست.
بخشی از این غیرمنتظره بودن به همکاری هادی حجازیفر بهعنوان ستاره نوظهور سینمای جدی یکی دو سال اخیر با علی عطشانی بهعنوان یکی از پرحاشیهترین فیلمسازان سالهای اخیر بازمیگردد و بخش دیگر به حال و هوای حاکم بر بریدههایی از فیلم که از نگاه طیفی از مخاطبان تاثیرگذار از کار درآمده و از نگاه نگارنده نامانوس و ابتر.
همین موضع انتقادی نسبت به فیلم، تبدیل به انگیزهای مضاعف برای مواجهه و گفتگو با کارگردان و بازیگر اصلی «کاتیوشا» شد؛ علی عطشانی و هادی حجازیفر که با سعهصدر نقدها را شنیدند، برخی را پذیرفتند و به برخی پاسخ گفتند. البته علی عطشانی با اندکی تاخیر به جمع پیوست و به همین دلیل سوالات اولیه ما بر نقشآفرینی و کارنامه هادی حجازیفر متمرکز شد.
اکران فیلم «کاتیوشا» که امروز چهارشنبه 7 شهریور از سرگروه زندگی خداحافظی میکند، در سینماهای زیرگروه ادامه خواهد داشت. داستان این فیلم درباره «خلیل کاتیوشا» است که به دلیل برخی تندرویها از محل کار خود اخراج شده و در مسیر یافتن کار تازه عهدهدار مسئولیت محافظت از «عرشیا» میشود؛ جوان پولداری که فاصله فکری بسیاری با خلیل دارد.
بخش نخست نشست خبرگزاری مهر با بازیگر و کارگردان «کاتیوشا» را با تمرکز بیشتر بر کاراکتر «خلیل کاتیوشا» با بازی هادی حجازیفر میخوانید.
* آقای حجازیفر! برای بنده نفس حضور هادی حجازیفر در فیلمی از جنس «کاتیوشا» عجیب بود و هنوز هم هست. این تعجب چقدر ناشی از شناخت ناقص من از علایق سینمایی شما در مقام بازیگر است و چقدر محصول انتخاب متفاوت و ریسکپذیریتان؟
هادی حجازیفر: انتخابهای ما در زندگی دلایل مختلفی دارد که میتواند به حس و حال ما هم برگردد. مثل ایام جشنواره فجر گذشته که واقعاً اندکی دلخوری داشتم از فضای سینما. درباره فیلم «کاتیوشا» هم واقعاً نمیخواستم حضور در فیلم را بپذیرم و زمانی که فیلمنامه را خواندم پاسخ اولیهام منفی بود، اما همانطور که قبلاً هم در گفتگویی که با هم داشتیم گفته بودم «نه» گفتن برایم بسیار سخت است. معمولاً وقتی دعوت به کار میشوم، تصمیم میگیرم حضوری بروم و عذر بیاورم و پاسخ منفی بدهم اما غالباً وقتی با نیت قرارداد نبستن هم میروم، قرارداد بسته برمیگردم. (میخندد)
درباره «کاتیوشا» هم دقیقاً همین اتفاق افتاد. به دفتر علی عطشانی رفتم، نقطه نظراتم را درباره فیلمنامه گفتم اما از هر راهی برای پاسخ منفی رفتم، به نتیجه نرسیدم! البته من سینمای کمدی را دوست دارم و فکر هم میکنم که این سینما را بلدم...
* اتفاقاً جنس طنزی که از هادی حجازیفر مثلاً در مجموعه تلویزیونی «کرکره» سراغ داشتیم سنخیتی با این جنس فیلم کمدی نداشت!
-بله اما بهرغم همه نکتههایی که گفتم، امروز که نتیجه نهایی کار را میبینم خیلی دوستش دارم. به نظرم فیلمی ساده، بیادعا و سالم است.
* درباره این سه ویژگی فیلم بعداً صحبت میکنیم، اما قبل از ادامه بحث درباره «کاتیوشا» علاقهمندم کمی بیشتر درباره آن دلخوری که در ایام جشنواره داشتید صحبت کنید. متوجه ارتباط آن با حضور در «کاتیوشا» نشدم...
-واقعاً هم ارتباطی نداشت زیرا من قراردادم برای حضور در فیلم را قبلاً بسته بودم و همزمان با جشنواره فیلمبرداری شروع شده بود، برای همین هم صحبت درباره آن را ادامه ندادم.
* اما دلخوری وجود داشت.
-بله. دلخوریام از جشنواره بیشتر از آن جهت است که احساس میکنم اتفاقی که میبایست برای خیلی از فیلمها در این رویداد رخ بدهد، رخ نمیدهد. این قضیه هم در وجه هیاتداوران وجود دارد و هم در حوزه منتقدان و اصحاب رسانه. شخصاً برای منتقدان احترام قائلم و همه نوشتهها درباره کارهایم را با جدیت دنبال میکنم و میخوانم. حتی در مواردی تلاش میکنم منتقد را پیدا کنم و درباره ابهامی که در ذهنش دارد با او صحبت کنم. این یعنی موضوع «نقد» برایم مقولهای جدی است اما وقتهایی فراموش میکنیم که در یک رویداد جمعی مراقب موجها باشیم. این محدود به حوزه هنر و سینما هم نیست و در همه عرصهها مانند اقتصاد و سیاست هم عوارضی دارد.
زمانی که فیلمنامه «کاتیوشا» را خواندم پاسخ اولیهام منفی بود. به دفتر علی عطشانی رفتم، نظراتم را درباره فیلمنامه گفتم اما از هر راهی برای پاسخ منفی رفتم به نتیجه نرسیدم! در این موقعیتها هم فقط میتوان از موج فرار کرد و هیچ گزینه دیگری وجود ندارد. اصلاً فراموش میکنیم درباره اینکه یک نفر چه کرده و آیا ابزاری را که برای هدفش انتخاب کرده بهدرستی مورداستفاده قرار داده یا نه، صحبت کنیم. درصورتی که فارغ از سلیقه من و شما، اینکه یک نفر خودش بهدنبال چه هدفی بوده است هم موضوعیت دارد. درباره گروه ما هم در عین اینکه خیلیها تشویقمان میکنند، یک بدبینی و شکاکیت عجیبی هم شکل گرفته است که نمیدانم ریشهاش کجاست...
* منظور از این «ما» کیست؟
-تیم حسین مهدویان و آدمهایی که با گروه او در سینما همراه هستند. باورتان نمیشود در مواردی و در خلوتهای دوستانه برخی موارد مطرح میشود که بهزور میتوانم جلوی خندهام را بگیرم. تحلیلها و ذهنیتهای عجیبوغریبی درباره این تیم وجود دارد، در حالی که همه چیز خیلی خیلی سادهتر از آن چیزی است که برخی تصور میکنند. معتقدم اگر این تیم به یک موفقیت رسیدهاست میتوان درباره آن مطالعه و بررسی کرد و اگر تیم ناموفقی هم بوده باز میتوان درباره آن بررسی کرد. این مهم است که یک تیم جوان فیلمسازی در کمتر از سه سال تا این اندازه توجهات را به سمت خود جلب میکند.
* عادت جمعیمان در مواجهه با این دست پدیدهها این است؛ اگر بد بود نادیدهاش میگیریم و اگر موفقیتی بهدست آورد با تردید اصالت آن را زیر سوال میبریم.
-دقیقاً. مدام هم بهدنبال داستان پشت پرده هستیم! البته این قابلدرک است چراکه مدتها است در کشور شاهد شرایط عجیبوغریبی هستیم که همهمان را دچار شکاکیت کرده است. هم به گرانی مشکوکیم و هم به ارزانی! مدتی قبل صفحه اینستاگرامم را بستم، بدون هیچ دلیل خاصی اما به بالای 500 نفر توضیح دادم که اتفاقی نیفتاده و هیچکس مجبورم نکرده، فقط بهدنبال وقت آزادتر برای کارم بودم. این میزان شکاکیت متاسفانه باب گفتگو را میبندد و این خوب نیست.
* شنیدن این گلایهها جالب بود، اما برگردیم به «کاتیوشا» و اینکه اشاره کردید فیلمنامه اولیهاش را نپسندیده بودید.
-اصلاً با سروشکل داستان مشکل داشتم و احساس میکردم کار متفاوتی از آب درنخواهد آمد. نقطه نظراتی داشتم که علی از آنها استقبال کرد و درنهایت هم که خودم پایکار رفتم.
من بسیار آدم تجربیای هستم و این الزاماً به معنای تمایز و تفاخر نیست، کلاً ویژگیام این است که از تجربههای تازه استقبال میکنم. شاید این روحیه در پذیرش حضور در این فضای متفاوت بیتاثیر نبوده است.
* یعنی ریسک شکست را به تکرار یک تجربه موفق ترجیح میدهید؟
-بله. البته این دلیل هم دارد. تصور کنید یک مریض سرطانی که میداند تا دو هفته دیگر میمیرد در میدان جنگ جانفشانی کند و دست به کارهای ایثارگرانه بزند، این واقعاً ارزش فداکاری یک انسان سالم را ندارد. حکایت من در عرصه بازیگری هم چیزی از جنس همین مریض سرطانی است! نگاهم به این حوزه کاملاً موقت و زودگذر است و شاید به همین دلیل ترجیح میدهم در این بازه اندک حضورم تا میتوانم تجربههای متفاوت داشته باشم. دوست دارم ریسک کنم و حتی با سر زمین بخورم! تا امروز زمین خوردهام اما با سر نه؛ دوست دارم با سر زمین خوردن را هم تجربه کنم.
دوست دارم ریسک کنم و حتی با سر زمین بخورم! تا امروز زمین خوردهام اما با سر نه؛ دوست دارم با سر زمین خوردن را هم تجربه کنم* پیش از «کاتیوشا» چه شناختی از سینمای علی عطشانی داشتید؟
-خیلی نمیشناختم و هیچکدام از کارهایش را هم ندیده بودم.
* بعد از قبول همکاری هم سراغ فیلمهای قبلی او نرفتید؟
-فرصت نداشتم. ما هنوز درگیر اواخر تولید «لاتاری» بودیم که «کاتیوشا» کلید خورد. اما شاید جالب باشد این را بدانید که تا امروز دو کارگردان بودهاند که حین کار اعصاب همدیگر را خرد نکردهایم یکی محمدحسین (مهدویان) بود و یکی هم علی (عطشانی)!
علی عطشانی به معنای واقعی کلمه کارش را بلد بود و بهرغم آنکه بهعنوان بازیگر کلاً آدم مسالهداری در حین کار هستم به هیچ مشکلی در این همکاری برنخوردیم. من چون روحیه کارگردانی دارم ناخودآگاه بر همه جزییات و حتی کار بازیگران دیگر دقت میکنم و دست خودم هم نیست. درباره «کاتیوشا» اما همه چیز عالی بود و وقتی خروجی کار را روی پرده دیدم هم واقعاً برایم فراتر از انتظار بود.
شاید جالب باشد این را بدانید تا امروز دو کارگردان بودهاند که حین کار اعصاب همدیگر را خرد نکردهایم! یکی محمدحسین (مهدویان) بود و یکی هم علی (عطشانی)* واقعاً انتظارتان از یک فیلم چیست که «کاتیوشا» را فراتر از انتظار توصیف میکنید؟ به ویژه که محمدحسین مهدویان هم در متن کوتاهی که درباره فیلم نوشت از چنین توصیفی استفاده کرد. هم هادی حجازیفر و هم حسین مهدویان را سینماگرانی صریح و بیتعارف میدانم اما با این موضعشان نسبت به «کاتیوشا» نمیتوانم کنار بیایم!
-اصلاً از سر تعارف نیست. فراموش نکنیم که درباره یک فیلم کمدی صحبت میکنیم...
* اما فیلم حتی در زمینه خنداندن مخاطب هم نمیتواند موفق عمل کند.
-اتفاقاً مخاطب آنجایی که باید، میخندد. اصلاً قرار نبود فیلمی بسازیم که مخاطب ریسه برود. بهدنبال خلق موقعیتهایی بودیم که مخاطب را بخنداند. چرا میگویید فیلم نمیتواند مخاطب را بخنداند؟ خودم در چهار نوبت و بدون تشریفات در میان مردم فیلم را دیدهام و واقعاً جایی که ما انتظار داشتهایم، از مخاطب خنده هم میگیریم. معتقدم خنداندن مردم برخلاف آنچه خیلی باب شده و میگویند، خیلی خیلی آسان است. اما در «کاتیوشا» بهدنبال چیز دیگری بودیم...
* یعنی تعمداً میزان طنز و کمدی فیلم را کنترل کردید؟
-دقیقاً. من سمت شوخیهای جنسی نرفتم؛ فارغ از اینکه بخواهم بگویم این کار بد است یا خوب. در فیلم تلاش کردیم شوخیهای سخیف و رکیک نداشته باشیم اما در عین حال میدانستیم هر زمان فیلممان اکران شود، همزمان چند فیلم کمدی روی پرده است یعنی در هر بازهای که اکران میشدیم ناخودآگاه با همین فیلمهای کمدی روی پرده مقایسه میشدیم نه با آثاری مثل «ورود آقایان ممنوع» و «مجسمه»...
* چه مثالهای خوبی از فیلم کمدی استاندارد.
-بله. بد نیست بدانی من پیشنهادهای کمدی بسیاری در این مدت داشتم. خیلی پیشنهادهای بیربط کمدی داشتم که حتی خودم نمیدانستم چرا سراغ من آمدهاند. پیشنهادهای خوبی مانند فیلم «مصادره» هم بود که نقش «خاوندی» اولین بار از طرف آقای قاسمی به بنده پیشنهاد شد.
بهشخصه تمام تلاشم در فیلم این بود که بگویم آدمهای تندرویی که در جامعه میبینیم و بسیاری از آنها وحشت داریم، اینقدر وحشتناک نیستند. حرف من این است که آنچه در ذهنمان میگذرد، ارزش آن را ندارد که آدمهای دیگر را دوست نداشته باشیم.* کاراکتری که بابک حمیدیان بازی کرده است؟
-بله. اما من این نقش را نپذیرفتم چراکه احساس کردم یک کاراکتر مذهبی، متعصب و تندرو است که درنهایت از همه اینها سوءاستفاده میکند. نمیخواهم بگویم حفظ تصویری که در ذهن مخاطب از خودم ساختهام برایم اهمیت دارد، کمااینکه همین روزها سریال «ممنوعه» توزیع شده و نقش کاملاً متفاوتی به نسبت کارهای قبلی در آن داشتهام اما معتقدم اگر قرار است آن تصویری را که در ذهن مخاطب ساختهام بشکنم، هرگز نباید آن را خرج کاراکتری با این مختصات بکنم. احساس میکنم نسبت به این تصویر در ذهن مخاطب مسئولیت دارم.
* یعنی «خلیل کاتیوشا» ارزش این خرج کردن را داشت؟ کاراکتری که در همان اولین سکانس معرفی نشانههایی از یک طیف متعصب، تندرو و بیمنطق از او ارایه میشود اما در ادامه فیلم او را تا مرز تبدیل شدن به یک «حاج کاظم» آرمانخواه و مظلوم پیش میبرد! این حتی در قالب کنتراست هم نیست که تبدیل به کمدی شود، بیشتر تناقض است.
-نه اینطور نیست واقعاً. به نظر من خلیل کاتیوشا کاراکتری است که حتی اگر انتقادی هم به او داریم، مخاطب نمیبایست از سر تمسخر به او میخندید. مثلاً وقتی در خیابان به او میگویند برو دنبال «نیسان» و او متوجه نمیشود، کاراکتر مقابلش میگوید حق دارید، شما تصورتان از «نیسان» همان وانت آبی است که این برای مخاطب خندهدار است اما زندگی واقعی این کاراکتر است. او واقعاً ماشینهای مدلبالا را نمیشناسد و مخاطبی که به او میخندد هم از سر تمسخر نمیخندد بهخصوص وقتی در فیلم به خانه و محله او میرویم مشخص است با کاراکتری مواجهیم که هیچوقت کلاهی برای خودش ندوخته و اتفاقاً به همین دلیل هر جا هم میرود از کارش اخراج میشود چون نمیتواند شرایط را تحمل کند.
* ایکاش قصه این بود اما ارجاعات و نشانهگذاریهای نیمه ابتدایی فیلم چیز دیگری است. همان اولین سکانس فیلم و دعوای خلیل کاتیوشا او را در قالب کلیشهای معرفی میکند که پیشتر بهعنوان یک آدم تندرو و بیمنطق در سینما میشناختیم. زاویه نگاه فیلم و تاکید بر اظهارات مدیر شهری همزمان با این درگیری به من مخاطب میگوید نگاه فیلم به این کاراکتر انتقادی است. چطور ورق در نیمه دوم فیلم برمیگردد؟
-فراموش نکن که طرف دیگر این درگیری فرزند وزیر است و وقتی در نیمههای فیلم بار دیگر او را در ترافیک خیابان اندرزگو میبینیم وجوه بیشتری از کاراکترش مشخص میشود. در واکنش به طرف دوم شخصت خلیل هم تعریف میشود. خلیل کاتیوشا کسی نیست که در خیابان و به روابط آدمهای معمولی گیر بدهد. حتی وقتی همراه عرشیا (با بازی احمد مهرانفر) در خیابان است و او بهدنبال صحبت با دخترهای ماشین کناری میشود، تنها واکنش خلیل تلاش برای بالا دادن شیشه ماشین است و هیچ واکنش عصبیای ندارد.
* نسبت این آدم با فضای مجازی و مدل ویدیوهایی که با لحن خاص گفتن «بسمالله الرحمن الرحیم» منتشر میکند با این گزارههای منطقی چیست؟ این که دیگر یک کد مشخص از آدمهای خاصی است که ما در فضای مجازی میشناسیم. این دیگر با آن حال و هوای حاجکاظمی خلیل که اشاره کردم در یک سوم پایانی پررنگ میشود، نسبتی ندارد.
علی عطشانی (که دقایقی پیش به جمع ما اضافه شد و شنونده پرسش و پاسخ ما بود): من اجازه دارم در این قسمت ورود کنم؟ من همین الان از جلسه نقد و بررسی دیگری میآیم و به همین دلیل هم کمی با تاخیر رسیدم. نگاه منتقد آن نشست کاملاً متفاوت با شما بود و معتقد بود که وجه ارتباط خلیل کاتیوشا با فضای مجازی اتفاقاً تنها نکته شخصیتپردازی او بود! میخواهم به تفاوت نگاهها اشاره کنم.
حجازیفر: من متوجه سوال شما هستم اما معتقدم اگر چنین اتفاقی در فیلم رخ داده، این هدف ما در شخصیتپردازی خلیل نبود. من در مواردی حتی به علی پیشنهاد دادم که میتوانیم با سکانسهای معروف فیلمهای دفاع مقدسی هم شوخی کنیم مثلاً حاج خلیل توهمی دارد و گاهی خودش را در موقعیت قهرمانان فیلمها میبیند. حتی میخواستیم با حضور خودم در یکی از سکانسهای «ایستاده در غبار» شوخی کنیم.
* این که ایده خوبی بود و اتفاقاً چقدر هم شخصیت خلیل را جذابتر میکرد. تناقضی که باعث میشود نتوانم فیلم را دوست داشته باشم ناشی از شخصیتپردازی دوپاره اوست که گاهی سوءاستفادهگر است و گاهی راوی صادق یک دوران حماسی.
حجازیفر: کجای فیلم سوءاستفادهگر معرفی میشود؟
* صراحتاً این دیالوگ بین خلیل کاتیوشا و دخترش در اوایل فیلم هست که دخترش از او میخواهد با کلاه و چفیه ویدیوی تازهای برای اینستاگرام بگذارد تا بتوانند پول دربیاورد!
عطشانی: کدام سوءاستفاده؟ اتفاقاً مشکل ما با همین نگاه شماست؛ نگاه زشتی که همه را سفید و سیاه میبیند. اگر بخواهیم اینگونه آدمها را قضاوت کنیم که همه در حال سوءاستفاده از یکدیگریم خیلی اتفاق بدی رخ می دهد. این نگاه را باید کنار بگذاریم...
* ایرادی نیست این نگاه را نقد کنیم. دقیقاً کدام وجه صحبتهای من نشان از نگاه سیاهوسفید داشت؟
عطشانی: اینکه میگویید خلیل دوپاره است؛ جایی حاجکاظم است و جایی دیگر سوءاستفادهگر. کجای خلقت آمده است که آدمها باید یکی از این دو باشند، مگر خلیلها نمیتوانند سوءاستفاده کنند؟ مگر سوءاستفادهکنندهها نمیتوانند در خلوت خود و در لحظاتی شبیه خلیل شوند؟
* حتماً در عالم واقع میتوان چنین استدلال کرد. کمااینکه حتی کاراکتر «حاجکاظم» که الان بهصورت مصداقی مطرح میکنیم در فیلم نشانههایی از عبورش از قانون و بیتوجهی به حقوق دیگران را هم میبینیم. حرف من این نیست که چرا فرشته یا شیطان خلق نکردهاید. اتفاقاً خاکستری بودن کاراکترها در سینما یک ارزش و امتیاز است، اما حرفم این است که فیلم «کاتیوشا» در آغاز نشانهگذاریهایی میکند که خود را منتقد یک «تندروی» نشان دهد اما....
عطشانی: البته از نگاه شما، رفتارش تندروی است.
عطشانی: اینکه میگویید خلیل دوپاره است، جایی حاجکاظم است و جایی دیگر سوءاستفادهگر. کجای خلقت آمده است که آدمها باید یکی از این دو باشند، مگر خلیلها نمیتوانند سوءاستفاده کنند؟ مگر سوءاستفادهکنندهها نمیتوانند در خلوت خود و در لحظاتی شبیه خلیل شوند؟* کارگردانی شما و تمرکز بر اظهارات مقام شهری درباره لزوم دوری از خشونت در همان سکانس اولیه این برداشت را میدهد.
عطشانی: تعریف تندروی از نگاه شما چیست؟
* هر رفتار فراتر از چارچوبهای منطقی تعامل انسانها در جامعه....
عطشانی: اگر رفتار خلیل را فراتر از چارچوبها میدانید پس حتماً مدافع رابطه آن دختر و پسر هستید و آن را در چارچوب میدانید. بالاخره کدام را تایید میکنید. بالاخره حالت سوم که نمیتواند وجود داشته باشد!
* چرا نمیتواند؟ این نگاه که شد همان «سیاه و سفید» که منتقدش هستید!
عطشانی: بالاخره دودوتا یا چهارتا میشود یا نمیشود. حالت سوم که ندارد...
* حتماً دو طرف اشتباه میکنند و میتوانیم درباره آن صحبت کنیم اما اجازه دهید روی این تقابل و سکانس بهصورت مصداقی متوقف نمانیم تا بحث پیش برود. حرفم درباره شخصیتپردازی «خلیل» است. کاراکتری که استفادهاش از فضای مجازی اگر نگوییم فانتزی، خیلی اگزجره است، شعار میدهد و شوآف میکند اما همین آدم ناگهان در پایان فیلم با بغض میخواهد از ناگفتهها و خاطراتش از پسرخاله شهیدش بگوید که این یک تناقض است.
حجازیفر: من بهواسطه نقشهایی که تا امروز بازی کردهام و به قول محمدحسین (مهدویان) دارم کاراکتر آدم متعصب را تبدیل به یک کاراکتر کلاسیک در فیلمها میکنم (میخندد)، معتقدم حتماً «خلیل» یک آدم تندرو است. اگر تندرو نبود که از کارش اخراج نمیشد اما این آدم در آغاز فیلم ویدیو میگذارد و در سکانس پایانی هم میگوید بیا عکس بگیریم میخواهم پست بگذارم. او تغییری نمیکند، هنوز اهل تصویر و نمایش است.
بهشخصه تمام تلاشم در فیلم این بود که بگویم آدمهای تندرویی که در جامعه میبینیم و بسیاری از آنها وحشت داریم، اینقدر وحشتناک نیستند. مثلا تندروهایی که در درگیری های خیابانی در هر دو طرف درگیری شاهد بودیم، از یک منظر تفاوتی با هم نداشتند و هر دو در خانه عزیزانی داشتند که چشمبهراهشان بودند. هر کدام هم احتمالاً با باور کامل به چیزی به میدان آمده بودند. حرف من این است که آنچه در ذهنمان میگذرد، ارزش آن را ندارد که آدمهای دیگر را دوست نداشته باشیم.
میشود خلیلها را هم دوست داشت. این آدم اهل سوءاستفاده نیست. این آدم به آنچه در اطرافش در جریان است، معترض است و اصلاً هم برای بیان اعتراضش مصلحتاندیشی نمیکند. مساله و سوال اصلی این است که مجموعه کاراکتر «خلیل کاتیوشا» را با تمام ویژگیهایی که از او دیدهای، دوست داشتهای یا نه؟ این باید مساله من و شمای مخاطب باشد. من آدم بیرحمی نسبت به کارنامه خود هستم، اما اگر توانسته باشیم خلیل را طوری بازی کنم که آدمهای مختلف با دیدگاههای مختلف او را دوست داشته باشند، معتقدم کارم را درست انجام دادهام. اینکه فیلم دو آدم را که در حالت طبیعی انتظار داریم در خیابان به هم بپرند، مجبور میکند زیر یک سقف و در کنار هم باشند و گاهی هم نگران هم بشوند، نکته مهم داستان است.
* اتفاقاً تبوتاب من برای انتقاد هم ناشی از این است که معتقدم «خلیل» کاراکتری دوستداشتنی است و ایکاش برخی گزارهها و نشانهگذاریها درباره او در فیلم نبود.
حجازیفر: من و علی دوست نداشتیم آدمهایی از جنس «کاتیوشا» هم از تماشای فیلم ناراحت شوند. نمیخواستیم احساس کنند آنها را سوژه کردهایم تا مردم به آنها بخندند کمااینکه واکنشهایی از طیفی از همین آدمها داشتیم که بعضاً حتی تشکر میکردند که به اعتقادات و باورهایشان در فیلم احترام گذاشته شده است.
ادامه دارد...