حضرت علی اکبر علیه السلام الگوی کامل در تربیت دینی جوانان

تربیت از ریشۀ «ربو» و در لغت به معنای «زیاد شدن، رشد کردن و بزرگ شدن» است (ابن منظور، بی تا، ۱۵/ ۱۱۹)

حضرت علی اکبر علیه السلام الگوی کامل در تربیت دینی جوانان

معنا و مفهوم « تربیت دینی»

تربیت از ریشۀ «ربو» و در لغت به معنای «زیاد شدن، رشد کردن و بزرگ شدن» است (ابن منظور، بی تا، 15/ 119). «تربیت» در لغت نامه دهخدا، به مـعنای «پروردن، آداب اخـلاق را به کسی آموختن، آموختن و پروردن کودک تا هنگام بالغ شدن» آمده است (دهخدا، 1377: 5/6601-6602). شهید مطهری، تربیت را «پرورش دادن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی که در شیء نهفته است » برمی شمرد (مطهری، 1375: 21).

معنای اصطلاحی تربیت، «ایـجاد تـغییرات مطلوب و تحولات ثمربخش در محیط زندگی انسان به منظور ساختن او و شکفتن استعدادهایش» است (قائمی، 1370: 101). در اصطلاح مربیان علوم تربیتی، تربیت عبارت است از «فعالیتی هدفمند میان مربی و متربی، به منظور کمک بـه مـتربی در جـهت شکوفایی قابلیت ها و استعداد های وی و پرورش شخصیت او در ابـعاد فـردی، اجـتماعی، اخلاقی، عقلانی، عاطفی، جسمانی و...» (همت بناری، 1383: 57).

پیامبر اکرم(ص) در توصیف ارزشمندی تربیت در ایام جوانی فرمود:

آن کس که در جوانی بیاموزد، آموزشش به مـنزلۀ نـقش در سـنگ است (ثابت و پایدار می ماند) و آن کس که در بزرگسالی بـیاموزد، آمـوزشش به منزلۀ نوشتن روی آب است. (حسینی راوندی، بی تا: 18)

امام علی(ع) تأثیر بی نظیر تربیت در جوانی را چنین تأیید فرمود:

دل جوان همچون زمـین نـاکشته اسـت؛ هر چه در آن افکنند بپذیرد. (شریف رضی، 1368: نامه 31، 297)

در همین باره امام صـادق(ع) به ابی جعفر احول فرمود:

به جوان ها بیشتر توجه کنید؛ زیرا جوانان به هر خیر و خوبی شتابان ترند. (کلینی، 1407: 8/93)

«تـربیت دیـنی» عـبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدف دار به منظور آموزش گزاره های معتبر یـک دیـن به افراد دیگر؛ به نحوی که آن افراد در عمل و نظر، به آن آموزه ها متعهد و پای بند گردند (داوودی، 1384: 17). فـرایند یـاری رسانی بـه متربی برای ایجاد تغییر تدریجی در خصوص بُعد دین داری وی که به واسـطۀ عـامل انـسانی دیگر، به منظور دست یابی او به کمال دین داری و شکوفا کردن استعدادها یا بازدارندگی و اصلاح صـفات و رفـتارهای دیـنی وی صورت می گیرد (اعرافی و حسین پناه، 1393: 29 ).

«تربیت دینی» در جوانان از دو جنبه اهمیت فراوان دارد:

الف) ارادۀ جوان، قوی و تـوان مـخالفت او با امیال و تمایلات نفس، بالاست.

ب) اخلاق فاسد و عادت های غلط، کمتر در رفتار او اثر کـرده و ریـشه دوانـده و به راحتی قابل تغییر است (بنایی، 1382: 115).

این دو جنبه باعث شده است امام خمینی(ره) تـمام روی سـخن خویش را به جوانان متوجه کند و بارها یادآور این نکته شود که جوانان بـاید دوران جـوانی را غنیمت شمارند و در همین ایام به اصلاح خویش بپردازند (خمینی، 1377: 157).

الگوی تربیتی و تأثیر آن در تربیت دینی

مـعنای لغـوی «الگو» را «مدل، سرمشق، مقتدا، اسوه، قدوه، مثال و نمونه » دانسته اند (دهخدا، 1377: 3/3248). اصطلاح الگـوی انـسانی، نـشان دهنده شخصیتی است که دیگران او را در پیمودن راه تربیتی و اخلاقی، پیشگام قرار می دهند و مانند او مسیر زندگی را مـی پیمایند و دوسـت دارنـد گام در جای پای او بگذارند (صداقت، 1391: 37).

الگوگیری، از روش های تربیت و تغییر رفتار در روان شناسی است کـه در آیـات و روایات بر آن تأکید شده است؛ چنان که خداوند در قرآن کریم، حضرت ابراهیم و پیامبر اکرم(ص) را الگو ی اهل ایـمان دانـسته (احزاب: 21؛ ممتحنه: 4) و مؤمنان را به پیروی از ایشان، توصیه نموده است. به سبب اهـمیت فـراوان الگوبرداری در تربیت و زندگی انسان ها، امام حسین(ع) در سـخنرانی روز عـاشورا فـرمود:

... فَلَکُمْ فِیَّ أُسْوَهٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نـَقَضْتُمْ عـَهْدَکُمْ، وَ خَلَعْتُمْ بَیْعَتِی مِنْ أَعْنَاقِکُمْ، فَلَعَمْرِی مَا هِیَ لَکُمْ بِنُکْرٍ، لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِی وَأَخـِی وَ ابـْنِ عَمِّی مُسْلِمٍ. ... (ابومخنف، 1433: 200)

این سـخن شـریف، بیانگر آن اسـت کـه امـام حسین(ع) خود را «الگو در زمینه های مختلف تـربیتی بـخصوص ستیز با ظلم» معرفی نمود؛ در حالی که می دانست مخاطبانش نقض عهد کرده اند. بـنابراین مـسلّم است که این «الگو بودن» بـرای کسانی که نمی پذیرند بـی اثر بـود و از این رو به نظر می رسد امـام درصـدد معرفی الگو برای آیندگان بود تا از این قیام مقدس و انسانی و الهی، الگو بـردارند؛ هـمان گونه که بسیاری از مسلمانان و غیر مـسلمانان بـا الگـو گرفتن از قیام حـسینی، در بـرابر ستم ایستادند و به عـزت و سـرافرازی دست یافتند (صداقت، 1391: 40).

در کربلا برای تمام انسان ها، الگوهای بی بدیل وجود داشت؛ الگوهایی مانند «زهـیر» بـرای پیران، «جون» برای بردگان، «وهب، مـادر و هـمسرش» برای تـازه مـسلمانان، «حـضرت زینب و دیگر زنان قـهرمان حاضر در کربلا» برای زنان و الگویی مانند علی بن الحسین (علی اکبر) برای جوانان، هم چنان تأثیرگذاری خود را در عرصۀ «تـربیت دیـنی» حفظ نموده اند که برخی نمودهای عـینی آن را هـمه سـاله در ایـام عـزاداری حسینی شاهدیم. در ادامـه بـه تبارشناسی علی بن الحسین (علی اکبر) و بررسی نقش الگویی ایشان در تربیت دینی جوانان خواهیم پرداخت.

تبارشناسی علی بن الحسین (علی اکبر(ع))

عـلی اکبر، نـخستین فـرزند پسر امام حسین(ع) بود. علت نامیده شـدن او بـه «عـلی بـزرگ تر» ایـن بـود که امام حسین(ع) به دلیل شدت علاقه ای که به نام پدر بزرگوارش داشت، نام سه فرزند پسر خود را «علی» گذاشت. از این جهت اولی به «علی بزرگ تر» و دومی به «علی مـیانه» و سومی به «علی کوچک تر» معروف شدند (محمدی ری شهری، 1430: 315). مادر علی اکبر، لیلی دختر ابومُره فرزند عُروه بن مسعود ثقفی و کنیۀ ایشان، ابوالحسن بود (ابن قولویه، 1356: 240). درباره سن علی اکبر در هنگام شهادت در کربلا، اختلاف نظر وجـود دارد و تـا بیست و هشت سال نیز گزارش شده است؛ لیکن بنا بر نظریه مشهور - که ایشان بزرگ تر از امام زین العابدین(ع) بوده است - و با عنایت به این که امام زین العابدین(ع) هنگام واقعۀ عاشورا، بـیست و سـه سال داشته، باید سن علی اکبر، بیش از این باشد و لذا گزارش های مبنی بر «ولادت وی در زمان خلافت عثمان» و بیست و پنج ساله بودن وی در وقت شهادت»، دربارۀ سـن ایـشان، واقع بینانه تر به نظر مـی رسد (مـحمدی ری شهری، 1430: 323).

در زیارت آن جناب که از امام صادق(ع) روایت شده است چنین می خوانیم:

صَلی اللهُ عَلیکَ وَ عَلی عِترَتَکَ وَ أَهل بَیتِکَ وَ آبائِکَ وَ أَبنائِکَ وَ أُمَّهاتِکَ الأَخیارِ الأَبرارِ الَّذینَ أَذهـَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تـَطهیراً. (ابـن قولویه، 1356: 239)

این فرمایش امام صادق(ع) بیانگر آن است که علی بن الحسین (علی اکبر) خانواده و فرزند داشته است؛ هر چند که از نسل و اعقاب ایشان، نشانی در دست نیست و ظاهراً این نسل، استمرار نیافته است (مقرم، 1406: 20 ).

دربـاره دوران کـودکی علی اکبر، روایتی نقل شده که گویای اعجاز و کرامت و تربیت او در دامان حسین بن علی(ع) است. در کتاب ضیاء العالمین از «زفیر بن یحیی» و او از «کثیر بن شاذان» گزارش نموده که گفت:

خودم شاهد بودم که علی اکبر در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش، انـگور طـلب کرد. نـاگاه امام حسین(ع) با دست به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد؛ پس فرزند خود را از آن خورانیده و فـرمود: ما عندالله لاولیائه اکثر. (شیرازی، 1421: 259)

از ویژگی های اخلاقی علی اکبر(ع) چنین نقل شـده اسـت کـه هرشب بر بام خانه، شعله آتشی بر می افروخت تا مستمندان و بیچارگان و بی پناهان، به سوی شعله های کرامت و سـخاوت او بـیایند و پای سفره اطعام و مهمان نوازی اش بنشینند؛ هیزم میهمان نوازی اش را آن چنان زیاد می کرد که هر فقیر و درمـانده ای از دورتـرین نـقطه آن را ببیند و نظرش را جلب کند؛ علی اکبر(ع) آن قدر در این صفت مشهور شد که به «نار القری: آتش فـروزان» مدینه لقب گرفت و شاعران عرب به مدح او پرداختند (اصفهانی، 1428: 46):

 

لم تری عین نظرت مـثله

من محتف یمشی ومـن نـاعل

 

یغلی نئی اللحم حتی اذا

أنضج لم یغل علی الأکل

 

کان اذا شبت له ناره

وقدها بالشرف الکامل

 

کیما یراه بائس مرمل

او فرد حی لیس بالآهل

 

اعنی ابن لیلی ذا السدی والندی

اعنی ابن بنت الحـسین الفاضل

 

لایؤثر الدنیا علی دینه

ولا یبیع الحق بالباطل

 

به اعتقاد صاحب نظران سه ویژگی «حسن جمال» و «ملاحت بیان» و «خوبی اخلاق»، سرچشمۀ تمام ملکات فاضله است و این سه خصلت در پیغمبر اسلام(ص) به سـرحد کـمال رسیده بود (قرنی گلپایگانی،1344: 316). از این رو خداوند درباره او فرمود:

(وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ). (قلم:4)

پس از آن حضرت(ص)، این سه خصلت در احدی مجتمع نشد، مگر درباره علی اکبر که امام حسین(ع) درباره او فرمود:

اَللّهُمَّ اشـْهَدْ عـَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ. (ابن طاووس، 1392: 132)

علی بن الحسین (ع) (علی اکبر)، الگوی ولایت مداری برای جوانان

مفهوم «ولایت مداری» این است کـه بـه همان دلیل که در تفکر اسلام ناب محمدی وجود «ولی الله» و «حجة الله» (کلینی، 1387: 1/ 468-472) در زمین به عنوان رهبر راستین الهی، واسطه فیض الهی، مقتدا و اسوه عملی مردم دین دار و ولایت مدار ضرورت دارد (طوسی، 1387:238؛ نـوری طـبرسی، 1408: 12/ 164-165)، پذیـرش ولایت ولیّ و حجت خدا تـوسط مـردم و گـردن نهادن به حاکمیت و ولایت او نیز ضروری است؛ زیرا پذیرش ولایت اولیای خاص الهی (پیامبر(ص) و ائمه(ع)) برابر است با پذیرش ولایت خدا، ایـمان بـه تـوحید و گردن نهادن به معتقدات دینی و در نتیجه درآمدن در زمرۀ مـسلمانی و ورود در مـسیر صراط مستقیم هدایت و رستگاری (ابراهیم زاده آملی، 1388: 20)؛ چرا که به تصریح قرآن کریم در آیات فراوان و از جمله در آیة الکرسی و نیز روایات مـعتبر، انسان ها از دو حال خارج نیستند؛ یا مسلمان مؤمن ولایت مدارند و قرین هـدایت و رسـتگاری حـقیقی: (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ)؛ یا فاسق و کافرند و تحت ولایت شیاطین و طـاغوت و دچـار گـمراهی و نگون بختی: (وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النـَّارِ هـُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) (بقره: 257 ).

تسلیم و اطاعت از امام و تأکید بر حق مداری و دفاع از حق تا ایثار جان (هنگام شـنیدن خـبر شهادت در مسیر کربلا از پدر بزرگوارش)، اذان گفتن برای اقامۀ جماعت به امامت امـام حـسین(ع) در جریان برخورد سپاه حر با کاروان امـام(ع)، پاسـداری از خـیام حرم و آب رسانی به خیمه ها در شب عاشورا، هـمراهی بـا امام حسین(ع) در دیدار با ابن سعد، بیعت مجدد با امام حسین(ع) و اعلام آمادگی در دفـاع از آن حـضرت (در شب عاشورا)، داوطلب شدن برای شـهادت پیـش از دیگر بـنی هاشم، رد امـان نامۀ دشـمن، حماسه سرایی و جهاد و شهادت در پاسداری از ولایت، نـمونه های ولایـت مداری حضرت علی اکبر(ع) است که در ادامه به تبیین برخی مؤلفه های آن خواهیم پرداخت:

بـصیرت

مـعنای لغوی «بصیرت»، «علم، عبرت و حجت» اسـت و در اصطلاح قرآنی، آن را به مـعنای «رؤیـت قلبی و باطنی » دانسته اند (نک. قـرشی بـنایی، 1381: ماده بصر). ابن منظور «بصیرت» را به معانی عقیده قلبی، معرفت قلبی، زیرکی، هوشمندی، عـلم، آگـاهی، شناخت و مانند آن دانسته است (ابـن منظور، بـی تا، 4/ 65)؛ امـا «بصیرت دینی » نـوع خـاصی از آگاهی و شناخت است کـه صـِرف شناخت نظری و فکری نیست؛ بلکه نوعی معرفت قلبی و شناخت درونی است که از راه های عـبادت، تـقوا، تفکر و تدبر به دست می آید:

... رَحـِمَ اللَّهُ امْرَأً تـَفَکَّرَ فـَاعْتَبَرَ وَ اعـْتَبَرَ فَأَبْصَرَ...؛ (شریف رضی، 1368: خـطبه 103، 95)

خدا بیامرزد مردی را که بیندیشد و پند گیرد؛ و پند گیرد و بپذیرد. ...

در همین راستا صِرف ایمان و عـمل تـعبدی و خالی از بصیرت نیز ارزش چندانی نـدارد و انـسان مـؤمن و بـاتقوای بـی بصیرت نیز راه به جـایی نـمی برد. از این رو، ایمان و عمل، زمانی ارزش حقیقی خود را دارد و تأثیرگذاری مطلوب را به جای می گذارد که با معرفت و بصیرت دیـنی هـمراه و آمـیخته باشد. این جاست که رابطۀ ناگسستنی میان ولایـت و ولایـت مداری و بـصیرت دیـنی، آشـکار مـی شود؛ زیرا بدون معرفت و درک درست از ولایت ائمه و شناخت دقیق جایگاه ولایت مداری آنان، نمی توان به درک و شناخت درستی از خدا دست یافت و شالودۀ یک ایمان راستین و استوار را پایه ریزی نمود (ابراهیم زاده آمـلی، 1388: 21).

افراد ولایت مدار و ولایت پذیر باید در امر دین و شناخت صفات الهی، آگاهی نسبت به احوال دنیا و آخرت و نیز شناخت کامل نسبت به حجت خداوند، بصیرت داشته باشند (خارستانی و سیفی، 1393:93)؛ چرا که بـی بصیرتی، پیـروان ولایت را از ولی خدا جدا می کند؛ چنان که در جنگ جمل، برخی با همۀ شناختی که از فضایل و مقام معنوی آن حضرت داشتند در حقانیت و مشروعیت این جنگ دچار تردید شدند و از امیر المؤمنین خواستند ایشان را به جـایی بـفرستد که یقین داشته باشند با کفار می جنگند! امام علی(ع) نیز آنها را به سرحدات فرستاد (نک: مجلسی،1403: 2/80).

آیت الله مرعشی نجفی(ره)، فرزند ارشد امام حـسین(ع) را الگـوی تمام عیار «بصیرت دینی» برای جـوانان دانـسته است:

... اما بعد بر هر آن که از بصیرت و اندیشه برخوردار است جلالت آن بزرگ و بزرگ زاده، یگانۀ روزگار و خلف صالح خاندانی عظیم الشأن، اُسوه فضل و خرد، اعـجوبۀ دوران و معدن عزت و شرف و آنکه مـادر زمانه دیگر از تولد شهزاده ای به سان او عقیم است، پوشیده نیست؛ سرورمان ابوالحسن علی اکبر را می گویم؛ شهید دشت نینوا و زاده ریحانه رسول خدا(ص) و پاره جگر و آرامش جان او، یعنی امام همام، مولایمان اباعبدالله الحـسین سـالار شهیدان. ... (مقرم، 1406: 7)

عقبة بن سمعان می گوید:

چون سحر آن شب که حسین(ع) ما را در منزلگاه «قصر بنی مقاتل » فرود آورد پدیدار شد، ما را به آب برداشتن دستور داد. سپس به راه ادامه دادیم. هنوز اندکی پیش نرفته بـودیم کـه حضرتش را بـر بالای مرکب، خوابی کوتاه فرا گرفت. چون بیدار شد فرمود: «إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ والْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعَالَمِینَ» و این جمله را سه بار تکرار نمود. فرزندش علی اکبر خود را بـه ایـشان رسـاند و گفت: فدایت شوم، علت چه بود که کلمه ی استرجاع بر زبان راندید و خدا را حمد کردید؟ امام(ع) فرمود: خـوابی کـوتاه مرا فرا گرفت؛ سواری را دیدم که راه را بر من گرفت و گفت: این قوم حـرکت مـی کنند و مـرگ هم آهنگ آنها را دارد. دانستم که گفتۀ او متوجه ماست و مرگ در تعقیب ما می باشد. علی اکبر(ع) گفت: هـمواره از گزند روزگار در امان باشی؛ مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بله، سوگند بـه کسی که بازگشت هـمگان بـه اوست، ما بر حقیم. علی اکبر(ع) عرضه داشت:« بعد از این که ما بر حقیم چه بیمی از مرگ داریم؟» امام حسین(ع) از این سخن شایستۀ فرزندش بسیار خرسند شده و فرمود:« خدا به تو پاداش دهد؛ بـهترین پاداشی که فرزند را از پدرش عنایت می فرماید.» (مفید، 1380: 431)

محبت و اطاعت

دومین شاخصۀ ولایت مداری علی اکبر(ع)، اطاعت بی چون و چرای او از ولیّ خداست؛ اطاعتی مخلصانه و از روی آگاهی و بر اساس حُبّ به ولایت؛ همان گونه که خداوند درباره ولایت پذیری از رسـول گـرامی اسلام(ص) فرمود:

به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلاف های خود، تو را به داوری طلبند و آن گاه از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند. (نساء: 65)

در همین زمـینه امـیر المؤمنین (ع) به مؤمنان ولایت مدار فرمود:

به اهل بیت پیامبرتان(ص) نگاه کنید و به آن سو که می روند بروید و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و به هلاکتان بازنخواهند آورد. اگر ایـستادند بـایستید و اگر برخاستند برخیزید. بر آنها پیشی مگیرید که گمراه می شوید و از آنان بازپس نمانید که تباه می گردید. (شریف رضی، 1368: خطبه 97،90)

از سوی دیگر محبت، شالودۀ هر نوع ولایتی است؛ زیرا بـدون کـشش و عـلاقۀ قلبی، هیچ گونه پیوند و ارتباط مـعنوی و روحـی بـرقرار نمی شود. اما محبت تنها یک علاقۀ قلبی ضعیف و خالی از اثر نیست؛ بلکه باید آثار آن، در عمل انعکاس یابد. مهم ترین آثار مـحبت عـبارتند از حـرکت آفرینی و پویایی، اطاعت پذیری، لذت بخشی انس با محبوب و کسب احـساس آرامـش، اطمینان و امید به آینده (خارستانی و سیفی، 1393:95). از میان این آثار، تلازم «اطاعت» با «محبت» در ارتباط با بحث «ولایت مداری» قابل تـبیین اسـت؛ چـنان که فرمایش قرآن کریم بر این تلازم دلالت دارد (آل عمران: 31). به فرمایش خـداوند متعال، آنان که پیوسته دم از عشق و محبت پروردگار و اولیای الهی می زنند، ولی رفتاری کاملاً مخالف با خواست و ارادۀ خدا و اولیـای او دارنـد مـدعیانی دروغین بیش نیستند (نک. طباطبایی، 1417: 3/ 162-187).

شیخ صدوق به نقل از عبدالله بن منصور، از امـام صـادق(ع)، از پدرش امام باقر(ع)، از جدش امام زین العابدین(ع)، چنین نقل می کند:

حسین(ع) در منزل رهیمه فرود آمد. عبیدالله بن زیاد، حر بن یزید را بـا هـزار سـوار، در پی او فرستاد. حر به هنگام نماز ظهر، به حسین(ع) رسید. حسین(ع) بـه فـرزندش (عـلی اکبر) دستور داد تا اذان و اقامه گفت و حسین(ع) برخاست و به اتفاق هر دو گروه، نماز گذارد... (صدوق، 1376: 154)

در شـب عـاشورا، علی اکبر(ع) همراه عمویش عباس و تنی چند از جوانان هاشمی، پاسداری از حرم را بر عهده داشت. امام حـسین(ع)، بـه عمر سعد، پیام فرستاد: «می خواهم با تو گفت وگو کنم. امشب میان لشکر مـن و لشـکر خـودت، همدیگر را ببینیم». عمر بن سعد، با بیست سوار و حسین(ع) نیز با همین تعداد، بیرون آمدند. هـنگامی کـه یکدیگر را دیدند حسین(ع) به یارانش فرمان داد و آنان از او کناره گرفتند و تنها برادرش عباس و پسـرش عـلی اکبر در کـنارش ماندند (اخطب خوارزم، 1423: 347). حضور علی اکبر در کنار امام حسین(ع) در حساس ترین لحظات گفت وگوی فرماندهان دو لشکر در کربلا، گـواه نـقش تأثیرگذار علی اکبر در حوادث کربلا و حضور ایشان به عنوان رکن اساسی در سپاه امـام حـسین(ع) در کـربلا است.

امام حسین(ع) در شب عاشورا، خاندان و یاران خود را آزاد گذاشت تا با استفاده از تاریکی شب، بـازگردند. امـا عـلی اکبر هم صدا با دیگر بنی هاشم و اصحاب امام، آمادگی خود را در دفاع از پدر اعلام نمود و مـاندن در کـنار حضرت را ترجیح داد (ابو مخنف، 1433: 198).

امام حسین(ع) در سحرگاه عاشورا فرمان داد در اطراف لشکرش، گودالی شبیه خندق حفر شـده و بـه دستور ایشان، پر از هیزم شد. آن گاه پسرش علی اکبر را با سی سوار و بیست پیـاده، بـرای آوردن آب فرستاد؛ در حالی که خطرهای بسیاری آنها را تهدید مـی کرد... آنگاه امـام حسین(ع) به یارانش فرمود: «برخیزید و آب بنوشید، کـه آخـرین توشۀ شماست؛ وضو بگیرید و غسل کنید و لباس هایتان را بشویید که کفن هایتان می شود» (صدوق، 1376: 156).

در روز عـاشورا وقـتی که از یاران، جز خاندان امـام(ع) بـاقی نماند عـلی بن الحسین (عـلی اکبر) خـدمت حضرت رسید - و او زیباترین مردم و خوش اخلاق ترین آنها بـود - و از پدرش رخصت کارزار خواست؛ حضرت به او اذن جهاد داد. از زیارات ناحیه مقدسه این گونه برمی آید کـه عـلی اکبر نخستین یاور امام(ع) از اهل بیت رسـالت است که عازم مـیدان رزم شده است:

السَّلامُ عَلَیکَ یـا أوَّلَ قـَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ. (ابن طاووس،1416: 3/73)

هنگامی که علی اکبر عـازم مـیدان شد، امام حسین(ع) رو به آسـمان کـرده و فـرمود:

بار الها، گـواه بـاش جوانی که در صورت و سـیرت و گـفتار، شبیه ترین مردم به پیغمبرت بود به جنگ این مردم رفت؛ ما هرگاه به دیـدن پیـغمبرت مشتاق می شدیم به این جوان نـگاه مـی کردیم. (ابن طاووس، بـی تا: 133 )

هـمچنین فـرمود: «خدایا! برکات زمین را از آنـان بازدار، جمعشان را به تفرقه و اتحادشان را به پراکندگی بدل ساز، آنان را به راه های گوناگون بدار و امـیران را از ایـشان هرگز راضی مساز. زیرا اینان مـا را دعـوت نـمودند تـا یـاریمان کنند؛ و چون اجـابت کـردیم آنان با ما دشمنی نمودند و با ما به جنگ برخاستند ». آن گاه حضرت(ع) رو به عمر سعد کـرد و فـریاد زد:« تـو را چه شده؟ خداوند، رحم (نسل) تو را قطع کـند و هـیچ امـر و آرمـانی را بـرای تـو مبارک نفرماید و بر تو کسی را مسلط کند که تو را در رختخواب بکشد؛ چنان که تو رحم [نسل] مرا قطع نمودی و قرابت و خویشی مرا با رسول الله(ص) مراعات نکردی» (قزوینی، 1388: 348).

صـبر و استقامت

از جمله الگوهای بارز صبر، علی اکبر(ع) است که در روز عاشورا، جلوۀ باشکوهی از صبوری را به نمایش گذارد؛ هنگامی که علی اکبر وارد میدان شد، مردی فریاد برآورد: «ای علی! تو با امیرالمؤمنین (یزید) نسبت خـویشاوندی داری و مـا قصد ملاحظه و مراعات حال خویشان او را داریم؛ اگر بخواهید شما را امان می دهیم». ایشان در پاسخ فرمود: «مراعات خویشاوندی رسول خدا(ص) به حقیقت نزدیک تر است» (ابن عساکر، 1398: 227).

پس از آن که علی اکبر، امان نامه سپاه ابن سعد را بـا بـی اعتنایی رد کرد حملات پی در پی خود به آن قوم را با این شعار آغاز نمود (مفید، 1380: 459):

 

أَنا عَلِیُّ بنُ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ

نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ

تااللهِ لا یـَحکُمُ فـینا اِبنُ الدَّعِیّ

اَضرِبُ بِالسَّیفِ اُحـامی عـَن اَبی

ضَربُ غُلامٍ هاشِمیٍّ قُرَشی

 

در شعارهای حماسی علی اکبر(ع)، چند نکته قابل تأمل است: او نخست خود را معرفی فرموده است؛ پیوند با پیامبر(ص) را بر خود اولی دیـده تـا پاسخی به امان آورندگان بـاشد؛ آن حرام زاده (ابن زیاد) را زشت شمرده است؛ اعلام نموده که هرگز تحت فرمان ابن زیاد نخواهد رفت؛ از پدرش حمایت خواهد کرد و با ابن زیاد جنگ و جهاد خواهد کرد؛ فخر خود را انتساب به پیامبر(ص)، قـبیله بـنی هاشم و قریش دانسته تا حساب خود را از بنی امیه جدا سازد (آقا تهرانی، 1384: 251 ).

هنگامی که پس از کشتن 120 قهرمان دشمن، به طلب جرعه ای آب به نزد پدر بازگشت و عرضه داشت: «تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن توانم ربود. آیا بـه جـرعۀ آبی راهـی هست که نیرو گیرم و بر دشمن تازم؟» امام حسین(ع) با این بشارت او را آرام ساخت که در آستانۀ ورود به دریای بـیکران رحمت الهی است و ناخدای آن هم جدش رسول خدا(ص) است کـه بـا جـام مصفایش او را سیراب خواهد ساخت، آن سان که دیگر هرگز تشنه نگردد. علی اکبر با تبعیت کامل از امام (ع)، به مـیدان شـتافت و با شجاعت جنگید تا آن که شمشیر مره بن منقذ عبدی به سر او اصابت نمود و ضـربت نـیزه، پشـت او را مجروح ساخت؛ علی غرقه به خون، دست بر گردن اسب آویخت و اسب، او را به لشکرگاه دشـمن برد و دشمنان او را قطعه قطعه کردند؛ در لحظات آخر، ضمن عرض ارادت به امام خود، تـحقق وعدۀ آن حضرت(ع) را بشارت داد: «ایـن جـدم است که بر شما سلام رسانده و می گوید: گام هایت را تندتر به سوی ما بردار» (ابن طاووس، 1392: 135).

امام خمینی(ره) در لزوم الگوپذیری از اولین جوان شهید آل الله در کربلا فرمود:

... وقتی که ما برای اسلام و برای احیای سنت پیـغمبر(ص) و اقامه عدل به پاخاستیم نباید از این بترسیم که از ما شهید [می شود] شهادت پیدا می کند؛ اولادمان شهید می شوند، خودمان شهید می شویم. این یک سیره ای بوده که در اسلام، از اول بوده. از اول پیغمبر خدا(ص) و ائمه ما(ع) فـداکاری کـردند، شهادت نصیبشان شد، اولاد دادند. حضرت علی بن الحسین (علی اکبر) به پدر بزرگوارشان عرض می کند که [مگر] ما به حق نیستیم؟! می فرماید: چرا، ما به حقیم. می فرماید: پس، از مردن نمی ترسیم (لا نبالی بالموت). کسی باید از مردن بترسد کـه خـیال کند بعد از مُردن، خبری نیست؛ همه اش همین است . .. زندگی انسانی در یک عالم دیگری، بالاتر از این جاست؛ این دیگر ترسی ندارد، خوفی ندارد. انسان از این محل به محل دیگری منتقل مـی شود کـه بهتر از این جاست. ... (خمینی، 1378: 7/ 276 )

ارزش معنوی این الگوی بی بدیل عاشورایی، تا آن اندازه است که پدر بزرگوارش با آن مقام عصمت و امامت، زندگی پس از او را «فنا و مرگ » و زیستن با او را «حیات واقعی» دانست:

قَتَلَ اللهُ قَوْماً قـَتَلُوکَ، مـٰا اَجـْرَأَهُمْ عَلَی الله و عَلَی اِنتهٰاکِ حُرْمَةِ رَسـوُلِ الله، عـَلَی الدّنـیاٰ بَعْدَکَ الْعَفاء؛ (ابن طاووس، 1392: 135)

خدا هلاک کند قومی که تو را کشتند ؛ چقدر در مقابل خدا و شکستن حرمت رسول خدا(ص)، گستاخی کردند! بعد از تـو، خـاک بـر سر دنیا.

قیام اباعبدالله الحسین(ع) و فرزندان و یاران بـا وفـایش، سرمشق آزادگی و عزتمندی برای شیعیان و برای تمام آزادگان جهان بوده و هست. در همین راستا جوانان ایران با اقتدا به سـرور و سـالار شـهیدان و الگوپذیری از شبه پیغمبر (علی الاکبر)، به دفاع از ولی فقیه (امام خمینی(ره)) پرداخـتند و او را که جانشین امام عصر(عج) بود یاری نمودند؛ به دستور او با مال و جان، بر ضد دشمنان اسلام و ایران بـه پا خـاستند و تـا آخرین قطره خون، از خط سرخ ولایت پاسداری نمودند. ملت ایران بـا تـقدیم هزاران شهید جوان ولایت مدار و حزب اللهی، درخت اسلام را بارور نمودند تا سرانجام دست یزیدیان زمان، از ایـران کـوتاه شـد و انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. پس از پیروزی انقلاب، وقتی ایران اسـلامی بـا هـجوم بی رحمانه رژیم بعث عراق و حامیان استکباری اش مواجه شد، همین جوانان حزب اللهی و ولایتی بودند کـه نـدای رهـبر و ولی فقیه خود را لبیک گفته و به جبهه ها شتافتند و با تمام قوای فکری و جسمی در خدمت دفـاع از اسـلام و انقلاب برآمدند؛ وقتی پس از هشت سال دفاع قهرمانانه، رهبر فرزانه، دستور آتش بس صادر نـمود، بـاز هـم همین جوانان عاشورایی، فرمان رهبر را با جان و دل پذیرفتند و با اتمام جنگ مسلحانه، مبارزه را در سـنگر عـلم، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... ادامه دادند.

به نظر می رسد تا وقتی که فرهنگ عـاشورا در بـین مـردم ایران، جاری است و تا زمانی که آیین های بزرگداشت و تعظیم شعائر حسینی، مانند هیئت های عزاداری و مـجالس وعـظ و خطابه و. .. جوانان و آینده سازان این مملکت را با اهداف قیام امام حسین(ع) و یارانش آشـنا مـی سازند و تـا هنگامی که جوانان ولایت مدار ایرانی، الگوهای عاشورایی مانند حضرت علی اکبر را سرمشق خود قرار می دهند و بـا رعـایت مـؤلفه های ولایت مداری از جمله «بصیرت، محبت و اطاعت، صبر و استقامت»، میزان آگاهی خود را از مسائل سـیاسی، فـرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جهان اسلام، در سطح مطلوب حفظ می نمایند فتنه های فرهنگی یزیدیان در عرصه های مختلف، تأثیری در «تربیت دیـنی» جـوانان ایرانی نخواهد داشت.

نتیجه گیری

در آن چه گذشت نقش الگویی علی بن الحسین (علی اکبر) در تربیت دیـنی جـوانان مورد بررسی قرار گرفت. علی اکبر، فرزند ارشـد ابـاعبدالله، حـسین بن علی(ع) است که در کربلا، از یاران و سرداران سپاه آن حـضرت بـود و پس از شهادت یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا، ایشان اولین شهید از خاندان بنی هاشم بود کـه داوطـلبانه پای در رکاب گذاشت و امان نامه یزیدیان را رد کـرد و تـا آخرین قـطره خـون، از امـامت و ولایت پدر بزرگوارش پاسداری نمود. ولایت مداری و ولایـت پذیری عـلی اکبر در واقعۀ عاشورا، بزرگ ترین درس برای جوانان است که در مؤلفه های «بصیرت، محبت و اطاعت، صـبر و اسـتقامت» نمود یافته است. مادران و پدران ایـرانی که عشق به اهـل بـیت(ع) و لزوم اطاعت و محبت ایشان را جزئی از «تـربیت دیـنی » فرزندان خود می دانند هر زمان که اسلام و آرمان های نهضت حسینی در خطر بوده اسـت بـا اخلاص و فداکاری، فرزندان خود را بـرای دفـاع از اسـلام، بسیج نموده اند کـه مـصداق عینی آن را در عصر حـاضر و در ایـام مبارزات مردم شریف ایران با نظام سلطۀ شاهنشاهی و سپس در جنگ تحمیلی عراق علیه ایـران، شـاهد بودیم.

به نظر می رسد نام و یـاد حـضرت علی اکبر(ع)، الگـوی «تـربیت دیـنی» جوانان ایرانی است و ایـن الگوپذیری از دو جنبۀ مستقیم و غیر مستقیم محقق می شود. بخشی از «تربیت دینی» جوانان در مجالس تعزیه و سخنرانی ویـژه ایـام محرم و صفر، از طریق آشنایی ایشان بـا شـخصیت و مـنش و رفـتار حـضرت علی اکبر حاصل مـی شود؛ امـا بخش مهم «تربیت دینی » جوانان، تربیت غیر مستقیم دینی است که از طریق تَشَبُّه حاصل می شود؛ چـرا کـه جـوانان علاقه مند هستند خود را شبیه قهرمانانی بسازند کـه هـم سـن و سـال خـودشان بـاشد و شرایط و اقتضائات فرهنگی و مذهبی آنان را داشته باشند؛ از آن جاکه علی اکبر، «قهرمان جوان عرصۀ جهاد و شهادت در راه دفاع از ولایت» است جوانان ولایت مدار ایرانی، که از دل خانواده های عاشورایی برخاسته اند سعی مـی کنند خود را در عِلم و عمل، به شبه پیغمبر (علی اکبر)، شبیه نمایند. نتیجۀ این الگوپذیری، حضور مستمر جوانان ایرانی در عرصه های مختلف دفاع از آرمان های اسلام و پاسداری از فرهنگ عاشورا و نهضت سرخ حسینی است؛ این حـضور ولایـت مدارانه، موجب تقویت امنیت نظام جمهوری اسلامی ایران و تحکیم جایگاه «ولایت فقیه » در جامعه اسلامی است.

منابع

- ابراهیم زاده آملی، عبدالله (1388ش)، «ولایت مداری و بصیرت دینی»، حصون، ش22، ص16-35.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1392 ش)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تـرجمه: مـهدی رمضانی، مشهد، جوان یاوران.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1416ق)، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، قم، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی.

- ابن عساکر، عـلی بن الحسین (1398 ق)، تـرجمه ریحانة رسول الله الامام الحسین (ع) مـن تـاریخ مدینه دمشق، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت، مؤسسة المحمودی، چاپ اول.

- ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356ق)، کامل الزیارات، نجف، مطبعة المبارکة المرتضویة.

- ابن منظور، محمد بن مکرم (بی تا)، لسان العرب، ج4 و 15، بـیروت، دار صـادر.

- اخطب خوارزم، موفق بـن احـمد (1423ق)، مقتل الحسین، تحقیق: محمد سماوی، قم، انوار الهدی.

- ازدی، ابومخنف لوط بن یحیی (1433 ق)، وقعة الطف، تصحیح: یوسفی غروی، بیروت، مجمع جهانی اهل بیت (ع).

- اصفهانی، ابو الفرج علی بن حسین (1428 ق)، مقاتل الطالبیین، بیروت، دارالکتب العلمیه.

- اعرافی، علیرضا و عـلی حـسین پناه (1393ش)، «نقش نخبگان دینی در تربیت دینی»، اسلام و پژوهش های دینی، ش11، ص25-44.

- ایزد پناه، عباس (1376ش)، «ولایت عاشورایی امام خمینی(ره) و تداوم انقلاب اسلامی »، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا - دفتر دوم، قم، مؤسسه آمـوزشی و پژوهـشی امام خمینی(ره)، ص83- 103.

- آقا تهرانی، مرتضی (1384ش)، یاران شیدای حسین بن علی(ع)، قم، نشر میم.

- بنایی، سید حسن (1382ش)، «مبانی اندیشه های تربیتی امام(ره)»، امام خـمینی و اندیشه های اخلاقی، عرفانی (مقالات اخلاقی1)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امـام خمینی(ره)، ص59-123.

- حـسین شیرازی، عبدالمجید (1421ق)، ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین و اصحابه(ع)، تحقیق: باقر دریاب، قم، تحسین، چاپ اول.

- حسینی راونـدی، ضـیاء الدین فضل الله بن علی، النوادر، قم، مؤسسه دارالکتاب.

- خارستانی، اسماعیل و فاطمه سیفی (1393ش)، «جایگاه ولایت پذیری و ولایت مداری در اسـلام و عـوامل مـؤثر بر تحکیم آن مبتنی بر قرآن کریم و روایات معصومین(ع)»، سراج منیر، ش17، ص85-106.

- خمینی، سید روح الله (1377ش)، شرح حـدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

- خمینی، سید روح الله (1378ش)، صحیفۀ امام، ج7 و 21، تهران، مـؤسسه تـنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

- داوودی، محمد (1384ش)، نقش معلم در تربیت دینی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.

- دهخدا، علی اکبر (1377ش)، لغت نامۀ دهخدا، ج3 و 5، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره جدید.

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1388ش)، المفردات فی الفاظ القرآن، ترجمه: خـسروی حسینی، تهران، مرتضوی.

- شریف رضی، محمد بن حسین (1368 )، نهج البلاغه، ترجمه: دکتر سید جعفر شهیدی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

- صداقت، محمد عارف (1391ش)، آثار تربیتی و جلوه های اخلاقی قیام عاشورا، قـم، المـصطفی.

- صدوق، محمد بن علی (1376ش)، الامالی، ترجمه: کمره ای، تهران، کتابچی.

- طباطبایی، سید محمدحسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

- طوسی، محمد بن حسن (1387ش)، ترجمه کتاب الغیبه، ترجمه: مجتبی عزیزی، قم، جمکران.

- قائمی، عـلی (1370ش)، پرورش مـذهبی و اخلاقی کودکان، تهران، امیری، چاپ چهارم.

- قرشی بنایی، سید علی اکبر (1381ش)، قاموس قرآن، قم، دارالکتب الاسلامیه.

- قرنی گلپایگانی، علی (1344 ش)، منهاج الدموع، قم، مؤسسه مطبوعاتی دین و دانش.

- قزوینی، رضی الدین بن نبی (1388ش)، تظلم الزهراء مـن اهـراق دماء آل العباء: تاریخ جامع زندگانی امام حسین(ع)، ترجمه: علیرضا رجالی تهرانی، قم، خادم الرضا.

- کلینی، محمد بن یعقوب (1387ش)، اصول کافی، ج1، تحقیق: مهدی آیت اللهی، تهران، جهان آرا.

- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی، تهران، دارالکـتب الاسـلامیه.

- مـجلسی، محمدباقر (1403 ق)، بحار الانوار الجامعة لدرر اخـبار الائمـه الاطـهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

- محمدی ری شهری، محمد (1430ق)، دانش نامه امام حسین(ع) بر پایۀ قرآن، حدیث و تاریخ، ج1، قم، دارالحدیث.

- مطهری، مرتضی (1375ش)، تعلیم و تـربیت در اسـلام، تـهران، صدرا، چاپ دهم.

- مفید، محمد بن محمد (1380ش)، الارشاد فی مـعرفة حـجج الله علی العباد، ترجمه: محمدباقر ساعدی خراسانی، تصحیح: محمد باقر بهبودی، تهران، اسلامیه.

- مقرم، عبدالرزاق (1406ق)، در شناخت فرزندان و اصحاب امام حـسین(ع): عـلی اکبر، سـکینه خاتون، مسلم بن عقیل، تهران، بنیاد فرهنگی کلینی.

- نوری طبرسی، میرزا حـسین (1408ق)، مستدرک الوسائل، ج12، قم، مؤسسه آل البیت.

- همت بناری، علی (1383ش)، تعامل فقه و تربیت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چـاپ اول.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر