روزنامه جوان؛ عباس حاجی نجاری نوشت: ترامپ عامل اصلی و محرک جاهطلبیهای محمد سلمان و گستاخیهای او است و ادامه حضور او طبعاً به این جنایت خلاصه نمیشود و میتواند هزینههای دیگری را بر منطقه تحمیل کند که البته نتیجه بدیهی آن سقوط بیشتر آلسعود و استمرار شکست سیاستهای منطقهای امریکا خواهد بود.
مواضع متشتت ترامپ، رئیسجمهور امریکا و دیگر مسئولان کاخ سفید در مورد قتل روزنامهنگار سعودی، هر روز بر ابهامات این پرونده میافزاید، ترامپ که در آخرین موضعگیری خود مدعی شده است پادشاه عربستان از قبل از قتل خاشقجی مطلع نبوده و اگر کسی از مقامات سعودی در این کار دست داشته باشد، این شخص محمد بن سلمان است، نهایتاً پذیرفت که این قتل دستوری و مبتنی بر یک برنامهریزی از سوی خاندان آلسعود صورت گرفته است. اهمیت این موضع ترامپ در این است که این واکنش بعد از سفر رئیس سازمان سیا و وزیر خارجه ترامپ به منطقه مطرح شده است.
ترامپ پس از تأیید خبر کشته شدن خاشقجی از سوی ریاض گفته بود که عربستان سعودی متحدی فوقالعاده برای امریکا است و امریکا به روابط خود با ریاض نیاز دارد تا از این کشور برای توازن قوا در منطقه علیه ایران کمک بگیرد. او همچنین بر اهمیت نقش ریاض در خرید تجهیزات نظامی که عمدتاً برای سرکوب مردم مظلوم یمن استفاده میشود، تأکید کرده بود که من دوست ندارم جلوی ورود پول عظیمی را که به کشورمان سرازیر میشود بگیرم، آنها 110 میلیارد دلار خرج جنگافزار میکنند.
تردیدی در این نیست که بحرانیتر شدن شرایط منطقه غرب آسیا در سالهای اخیر و ایجاد تقابل و چالش میان کشورهای منطقه ناشی از سیاستهای کاخ سفید است، زیرا زمانی که سردمداران امریکا در دولت لاحق و سابق نتوانستند از طریق ایجاد گروهکهای افراطی تکفیری و تروریستی موج اقبال به گفتمان انقلاب اسلامی و مقاومت را مهار کنند، به خاستگاه اصلی تروریسم و تفکر تکفیری یعنی رژیم آلسعود متوسل شده و این تصور در آنها ایجاد شده بود که از این طریق و ایجاد تقابل میان عربستان و ایران بتوانند نیروهای جبهه مقاومت را مهار و رژیمهای فرتوت و در حال فروپاشی حاکم بر برخی از کشورهای خلیج فارس را از فروپاشی نجات دهند.
پیش نیاز این راهبرد میدان دادن به شاهزادگان قدرت طلبی بود که بتوانند با شکستن پیله سنتی حکام آلسعود و آل زاید، به عنوان سرپلهای منطقهای امریکا عمل کنند که البته لازمه آن سرازیر کردن تسلیحات جدید نظامی و سکوت در قبال جنایات عربستان و امارات علیه مردم یمن و با حرکتهای آزادیخواهانه مردم بحرین و... بود.
این واقعیت را هفته گذشته روزنامه نیویورکتایمز در مطلبی به قلم نیکلاس کریستوف خبرنگار و تحلیلگر امریکایی به درستی تشریح کرد. او دولت امریکا را در جسور شدن محمد بن سلمان ولیعهد سعودی مقصر دانست و نوشت: «حالا هم کاخ سفید معتقد است با مرگ خاشقجی، پس از یک وقفه کوتاه دوباره با ریاض رابطه عادی خواهد داشت. وقتی محمد سلمان مدیران شرکتهای تجاری عربستان را زندانی کرد، نخستوزیر لبنان را به گروگان گرفت، عجولانه بحرانی با قطر ایجاد کرد و سپس به جنگ با یمن رفت، جنگی که طبق اعلام سازمان ملل سبب ایجاد بدترین بحران انسانی در جهان و در یمن شد. این رسوایی و فضاحتبار است که مقامهای دولت ترامپ و شرکتهای بزرگ امریکایی او را تشویق کردند و ابزار لازم را برای توانمند شدن او در اختیارش قرار دادند و در حالی که حدود 8 میلیون یمنی در معرض قحطی و گرسنگی هستند.» نیویورکتایمز سپس ایده اصلاحگر و میانهرو بودن محمد سلمان را که ترامپ و دامادش در منطقه در حال شخصیتسازی برای او هستند، به تمسخر میکشد.
اگرچه ابعاد این قتل هنوز گشوده نشده است، ولی کارشناسان یکی از دلایل اقدام محمد سلمان را نگرانی از افشای اطلاعات و کمکهای سالهای اخیر آلسعود به گروههای تروریستی میدانند که خاشقجی از آنها مطلع بود و طبعاً با افشای آن دیگر محمد سلمان نمیتوانست سمبل یک دولت اسلام میانهرو باشد که ترامپ قرار بود برای مهندسی آینده منطقه از آن استفاده کند.
روندهای فوق نشان میدهد که ترامپ عامل اصلی و محرک جاهطلبیهای محمد سلمان و گستاخیهای او است و ادامه حضور او طبعاً به این جنایت خلاصه نمیشود و میتواند هزینههای دیگری را بر منطقه تحمیل کند که البته نتیجه بدیهی آن سقوط بیشتر آلسعود و استمرار شکست سیاستهای منطقهای امریکا خواهد بود.
چندی پیش و در پی تلاش محمد سلمان برای نزدیکی به صهیونیستها، دکتر فیلکینز، روزنامهنگار مشهور امریکایی با انتشار تحقیقی در نشریه نیویورکر به نقل از یک مقام سابق این کشور مینویسد: دولت ترامپ به دنبال مزدوری برای تغییر در منطقه خاورمیانه است و تصمیم گرفته از محمدبن سلمان ولیعهد عربستان سعودی حمایت کند تا تغییر مورد نظر دولت ترامپ در منطقه را ایجاد کند، بنابراین عربستان قرار است در آرایش جدید منطقهای امریکا به بهانه جنگ با تروریسم و در واقع با هدف مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران و تضعیف و حذف محور مقاومت فعال شود، محمد بن سلمان نیز به دلیل بلندپروازیهای خام و ناپختهاش و هزینههایی که حاضر است برای این بلندپروازی پرداخت کند – مانند قرارداد 500 میلیارد دلاری اخیر عربستان و امریکا – گزینهای مناسب برای واشنگتن محسوب میشود. مقام معظم رهبری به درستی تأثیر این جاهطلبیها در تزلزل رژیم آلسعود را در 21 فروردین 94 و در آغاز حمله سعودیها به یمن پیشبینی و یادآور شده بودند که: ما با سعودیها در مسائل گوناگون سیاسی اختلاف متعدد داریم، اما همیشه میگفتیم که آنها در سیاست خارجی متانت و وقار نشان میدهند، اما چند جوان بیتجربه امور آن کشور را در دست گرفته و دارند جنبه توحش را بر جنبه متانت و ظاهرسازی غلبه میدهند و این کار قطعاً به ضررشان تمام خواهد شد.