خبرگزاری مهر- گروه هنر: «جیوگی» یک برنامه ترکیبی و گفتگومحور است که فصل اول آن سال 94 به تلویزیون آمد و توانست گفتگوهای خوبی را شکل دهد که حتی جریان ساز باشند؛ در جایی که اکثر گفتگوهای تلویزیون به دعوت از هنرمندان و چهره ها و یا کارشناسان پزشکی و فنی در حوزه های مختلف منحصر شده بود این برنامه سعی کرد باب گفتگوهایی را در حوزه علوم انسانی برای نسل جوان باز کند.
اجرای این برنامه را میلاد دخانچی بر عهده داشت و سال گذشته نیز تا پایان اسفندماه فصل دوم را با اجرا و سردبیری خودش روی آنتن برد که البته این فصل به میزان سری قبل نتوانست موفقیتی کسب کند و به همان اندازه چالش آفرین باشد.
با پایان فصل دوم «جیوگی» گفتگویی با میلاد دخانچی و البته با حضور امیر قمیشی تهیه کننده برنامه های پرمخاطبی چون «قندپهلو» و «چشم شب روشن» انجام شد تا نوعی آسیب شناسی از فصل دوم این برنامه داشته باشیم.
در قسمت اول این نشست درباره حضور مردم در برنامه به عنوان کف خیابان و یا افرادی که توسط مجری هدایت شده اند سخن گفته شده و قمیشی برنامه «جیوگی» را اقتباسی از «اپرا شو» دانست که البته موفق هم نبوده است.
بخش اول این نشست را در زیر می خوانید:
*آقای قمیشی شما به عنوان یک برنامه ساز و کسی که در دوره ای از زندگی خود اجرا هم بر عهده داشته اید سال هاست در رسانه ملی فعالیت دارید و من می خواهم اینجا با چنین پیشینه ای و به نمایندگی از نسل جوان نوعی آسیب شناسی از «جیوگی» داشته باشید؛ برنامه ای که فکر می کنم در سری اول موفقیت های بیشتری را کسب کرد اما در سری دوم به اهداف مورد نظر خود نرسید.
امیر قمیشی: من ابتدا نمی خواستم در این نشست حضور داشته باشم و دلیلش هم این بود که گفتم با شرایط فعلی با توجه به مضیقه های مالی سازمان صداوسیما و تراکم بیش از حد رسانه های رسمی خارج از سازمان وقتی یک برنامه تلویزیونی دیده شود پس خوب بوده است و نباید آن را به چالش کشید بلکه باید تبریک گفت. مساله دیگر این است که من با اصل نقد به این شکل مخالف هستم چون یک نفر از دور می ایستد و درحالی که نمی داند سازندگان چه شرایطی داشته اند نقدهایی را وارد می کند.
بنابراین حضور من ابتدا به خاطر خود خبرگزاری مهر و دوم برای گفتن خسته نباشید به عوامل برنامه «جیوگی» بود. اکنون برنامه های زیادی در تلویزیون ساخته می شود که حتی از لحاظ فرم هم قابل دفاع هستند اما «آن» ندارند درحالیکه چنین برنامه هایی نمی توانند مخاطب داشته باشند. من نقد حرفه ای را بر «جیوگی» و برنامه هایی که دیده شده است روا نمی دانم. با این وجود بخشی از مباحثی که مورد نظر من است به اجرای آقای دخانچی و بخشی هم به تهیه کننده برنامه بازمی گردد. اولین باری که من «جیوگی» را دیدم به خاطر اسم آن بود که روی شبکه دو نگه داشتم و این امتیاز نام آن است که تمرکز مخاطب را جلب می کند و البته این انتقاد هم به آن وارد است که تا مخاطب برنامه نباشید، نمی دانید چرا «جیوگی» نامیده شده که احتمالا به خاطر سیال بودن آن است.
*در نظر شما به عنوان یک برنامه ساز که خودتان هم وسط گود هستید چه ویژگی هایی از این برنامه را می توان امتیاز آن دانست که باعث شده به تعبیر شما دیده شود؟
قمیشی: از طرفی محتوای تالیفی- ژورنالیستی غیرسطحی برنامه، خط شکنی های ژورنالیستی با ایستادگی کاملا منطقی بر اصول اعتقادی برنامه ساز از ویژگی ها و محاسن این برنامه است. بحث بومی سازی علوم انسانی سال هاست که طرح می شود و در این برنامه به شکلی کاملا منطقی بومی سازی علوم انسانی و جامعه شناختی با زبانی جذاب و تاثیرگذار دنبال شد. استفاده از ظرفیت نظریه پردازان جهانی مثل چامسکی نیز اتفاق خوبی بود که حداقل مخاطب را با نام این افراد و عقایدشان آشنا می کند.
*به لحاظ ساختار برنامه را چگونه می بینید؟
قمیشی: برنامه شروع بسیار خوبی دارد و مخاطب را نگه می دارد اما وقتی وارد بخش گفتگویی می شویم برنامه افت پیدا می کند. ضمن اینکه نحوه پرسشگری مجری نیز ریتم تندتری را می طلبد و حداقل باید با شروع برنامه هماهنگ باشد درحالیکه این چنین نیست. قرار گرفتن پلاتو سلام در خارج از استودیو تاک شو نیز ابداع درستی است که خوب جواب داده است. میلاد دخانچی نیز یک مجری مولف استاندارد و قابل دفاع است که ویژگی های ژورنالیستی خودش را هم حفظ کرده است. به این نکته باید اشاره کرد که فرم و گرافیک برنامه به هیچ وجه همقواره محتوا نیست که این فارغ از خوب و بدی آن است و ارتباطی بین گرافیک و محتوا وجود ندارد. به طور مثال من به عنوان مخاطب نمی دانم دلیل رنگ بنفش در بک گراند دکور برنامه چه بود. اتفاقا با توجه به نام «جیوگی» می شد از المان های تصویری مرتبط با آن استفاده کرد که جذاب تر هم هستند. به طور مثال المان درجه با نام جیوه نزدیک تر است و نوعی آوانگارد بودن را هم در بر دارد. مباحث «جیوگی» هم در حوزه جامعه شناختی است و به مدرنیته ختم می شود و این آوانگاردیسم را می طلبید درحالیکه فرم هیچ ارتباطی با شیوه اجرا و محتوا نداشت.
میلاد دخانچی: من هم هماهنگ نبودن فرم و محتوا را مخصوصا آنجا که به مسایل حوزه کار گرافیکی و دکور مربوط می شود به عنوان نقد قبول دارم و باید بگویم که واقعا مسایل مالی اینجا تاثیر گذارند. در چنین مواردی ما همیشه از خود سوال می کنیم که از کدام بخش می توانیم، بزنیم تا بخش های دیگر را جبران کنیم و به همین خاطر است که به طور مثال برنامه ما پاساژ، تیتراژ و حتی دکور لازم را ندارد.
قمیشی: بحث درباره گران بودن و یا ارزان بودن و نبود بودجه نیست. شما می توانستید حتی یک المان ساده تر داشته باشید اما با محتوای مورد نظرتان سازگار باشد. در شبکه آموزش برنامه «رادیو هفت» که توسط منصور ضابطیان تولید می شد از روز اول هیچ چیز نداشت اما عوامل برنامه از ساده ترین امکانات مثل آکوستیک استودیوی پخش یا یک ساعت به عنوان المان های دکور استفاده کردند. اتفاقا به نظر من دکور شما در میان برنامه های استودیویی دکور گرانی است اما مدیریت منابع به درستی اتفاق نیفتاد.
دخانچی: این دکور به ما تعلق نداشت چون ما هزینه ای برای گرافیک و یا ساخت دکور نداشتیم. من قبول می کنم که دکور ضعیف بود ولی مساله این است که واقعا بودجه ای برای این کار نبود مخصوصا در «جیوگی 2» برآورد ما کاهش یافت. دکور ما در این برنامه دکور خبر بود و ما تلاش می کردیم کمی به دکور یک برنامه اجتماعی نزدیک شود. این دکور به پرس تی وی تعلق داشت و ساز و کار این شبکه به شکلی است که ما راس ساعت 4 هم باید کارمان را تمام می کردیم.
*متاسفانه این مساله به یک کلیشه تبدیل شده است که هر انتقادی به برنامه ها می شود برنامه ساز و تهیه کننده و کارگردان از کمبود بودجه گلایه می کنند.
قمیشی: خیر مشکل بیشتر از نبود مدیریت در بودجه است تا کمبود بودجه. غیر از دکور، روند برنامه هم به این صورت بود که هر شب به شیوه ای پیش می رفت و در طول هفته تفاوت هایی بین این برنامه های متعدد وجود دارد درحالیکه باید دانست مخاطب به صورت هرشبی ممکن است برنامه را نبیند.
دخانچی: ما هر شب یک برنامه متفاوت داشتیم ولی این برنامه ها از یکدیگر مستقل بودند و مخاطب اگر دنبال نمی کرد متوجه برنامه می شد و مستقل بودن این برنامه ها در عین پشت سر هم بودن مشکلی را ایجاد نمی کرد.
قمیشی: به هر حال مخاطب امروز را نمی توان هر شب به صورت سریالی در مقابل یک برنامه نگه داشت.
*یکی از بخش های برنامه نیز به حضور مخاطبان داخل استودیو و مشارکت آنها در زمینه موضوعات اختصاص دارد فکر می کنید حضورشان چقدر نقش دارد؟
قمیشی: این تماشاگران به صورت آکساسوار در برنامه حضور دارند و حضور افراد زنده در صحنه به جای آکساسوار اشتباه است. یکی از ویژگی های برنامه «خندوانه» این است که تماشاچی را از آکساسوار بودن درآورده است یعنی تماشاگر حداقل چند واژه بیان کرده و به ریتم برنامه هم کمک می کند.
تماشاگران به صورت آکساسوار در برنامه حضور دارند و حضور افراد زنده در صحنه به جای آکساسوار اشتباه استدخانچی: فکر می کنم اگر یک برنامه در تلویزیون ما مردم را از حالت آکساسوار درآورده باشد «جیوگی» است. ممکن است در یک برنامه تماشاچی باشند اما در برنامه ای که در شبی دیگر پخش می شود یعنی میدان جیوگی و سبک جیوگی محتوا از طریق گفتگوهای مخاطبان استودیویی شکل می گیرد.
قمیشی: اتفاقا لزوما نیاز نیست که تماشاگر حرف بزند تا آکساسوار نباشد بلکه اگر اکت و ریکشن مناسب او را هم بگیرید از آکساسوار درمی آید. نمونه مناسبی از برنامه «اپرا شو» که در ایران ساخته شده است «باز هم زندگی» کاری از بیژن بیرنگ است. از اپرا مثال می زنم چون به هر حال ریشه برنامه شما به آن بازمی گردد. مخاطب در «باز هم زندگی» به هیچ وجه آکساسوار نبود و ممکن بود تدوین هر قسمت از برنامه حدود یک هفته طول بکشد و حدود یک روز هم ضبط برنامه انجام می شد که بیشتر هم به جای گفتگو با مهمانان گرفتن ریکشن های تماشاگران طول می کشید. همین ها باعث شد که برنامه در یک فصل 12 قسمته ساخته و بعد 10 مرتبه در زمان های مختلف پخش و تکرار شود. اما در برنامه «جیوگی» ما این اکت ها را نداریم و حتی گاهی دوربین به شکلی تصویربرداری می کند که موجب تحقیر مخاطب است.
*یک سوال هم اینجا مطرح است که به فلسفه حضور این افراد بازمی گردد اینها افراد عادی جامعه هستند که به برنامه می آیند تا تجربه شخصی خود را بیان کنند اما این تریبون به جایگاهی تبدیل شد که آنها تئوری پردازی کنند.
دخانچی: به نظر این سوال خوبی است که قبل از اینکه یک بحث فرمی تلوزیونی باشد می تواند به عنوان یک بحث فلسفی دیده شود. یک نگاهی وجود دارد که می گوید ما دسته ای از افراد را داریم که حکمت نزد آنهاست و نخبه یا کارشناس هستند و بعد با تریبون دادن به مردم عادی شأن این نخبگی و کارشناس بودن را زیر سوال می بریم و حتی نوعی اعتماد به نفس کاذب به مردم می دهیم که می توانند در جایگاه هر کسی که دوست دارند نظر بدهند و تلویزیون هم این نظرات را پخش می کند. به نظرم این نقد اگرچه خام است و هنوز پختگی لازم را بدست نیاورده اما از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که در آن یک نخبه گرایی وجود دارد. در دفاع باید گفت بخشی از تاکید روی اصالت دادن به مردم عادی به سلوک شخصی خود من بازمی گردد، من زمانی حدود 6 ماه تاریخ اسلام خواندم و به نتایجی هم در این زمینه رسیده بودم اما بعد از آن روزی در یک تاکسی سوار شدم و راننده تاکسی شروع کرد به گفتن تاریخ اسلام و همه حرف هایی را که من بعد از 6 ماه تحقیق به آنها رسیده بودم او به زبان ساده بیان می کرد. از طرف دیگر من بعد از تکمیل امتحان جامع دکتری به یک مربع اندیشه رسیدم، مربع بینش، روش، دانش و زایش که احساس کردم می تواند کلا مطالعات فرهنگی را برای من توضیح دهد و آنجا بود که هیبت علوم انسانی و مرجعیت آن و نظرات افردای مانند دریدا، فوکو و دلوز برایم فروریخت. علاوه بر اینها من در همین برنامه «جیوگی2» و در بخش میدان جیوگی دیدم که گاهی اوقات مردم چقدر حکیمانه سخن می گویند و همه این ها باعث شد که بخواهیم به مردم به عنوان یک رویکرد اصالت دهیم و بگذاریم تا حرفشان را بیان کنند و به نوعی حوزه عمومی شکل بگیرد. امروز از این دسته بندی ها دفاع می کنم چون اعتقاد دارم ما هم برای واقعیت کف خیابان اعتباری قایل شده ایم و هم چون دست به تدوین می زنیم و این محتوا را منظم می کنیم این حکمت فرصت منظم شدن پیدا می کند. به نظرم این اولین بار است که ترکیب خوبی از من رسانه به عنوان جبر و نظر مردم به عنوان اختیار در کنار هم قرار می گیرد و این یک تجربه جدید است و از این منظر باید جدی گرفته، بسط نظری داده شده و به لحاظ فرمی توسعه داده شود.
*بحث اتفاقا اصلا بر سر دفاع از حضور این آدم ها نیست چراکه ما هم از این مساله دفاع می کنیم بحث بر سر نحوه حضور و هدایت آنهاست که از روی تصنع است و حتی گاهی حضار داخل استودیو سخنانی کارشناسانه و الفاظی تخصصی به کار می برند که یک شهروند عادی استفاده نمی کند و مشخص است که از آنها خواسته شده از آن لفط استفاده کنند. درواقع این آدم ها اصلا خودشان نیستند آن افراد کف خیابانی که شما می گویید نیستند. راننده تاکسی، کاسب و... نیست بلکه گویی به آنها آموزش داده می شود که چه تعبیری به کار ببرند و فارغ از اینکه چه کسی هستند درنهایت سخن شما را می گویند.
دخانچی: من هدایتشان نمی کنم و اصلا دلیل استقبال حضار هم همین است. کاری که من انجام می دهم این است که می گویم موضوع این است و یا در بحث ها می خواهم المان ها و پارامترهای دیگر یک مساله را پیدا کنند.
قمیشی: به هر حال این برنامه صددرصد به دخانچی تعلق دارد و تعجبی نیست که سخن او از تماشاگران استودیو مطرح شود، از طرفی برنامه نوعی اقتباس از یک شوی معروف از اپراست ولی نتوانسته به آن تبدیل شود.
دخانچی: من واقعا تحت تاثیر اپرا نبوده ام اما شاید برنامه های دیگری بوده که تحت تاثیر آنها قرار گرفته ام. درباره حضور تماشاگران و نظرات آنها نیز باید به یک نکته اشاره کنم، من زمانی برای یک کنفرانس محیط زیستی به مونترآل رفتم. در آن کنفرانس یک استاد دانشگاه پشت تریبون رفت و توضیح داد که چگونه او و دانشجویش چندین سال وقت گذاشتند در کشوری تا درباره مساله ای تحقیق کنند و زمانیکه یک روز به درخواست بومیان آن کشور نتایج تحقیق خود را به زبانی عامیانه و ساده بیان کردند، دیدند که یکی از بومیان هم آن نتیجه را تایید کرد، اما گاهی حکمت کارشناسی آنقدر خودش را جدی می گیرد که گاهی فرهنگ عامه را پس می زند.
*حضار داخل استودیو را چگونه انتخاب می کنید؟
دخانچی: ما ممیزی در انتخاب مهمانان نداریم بلکه از حدود 100 صد در صد مهمانانی که در برنامه حضور می یابند حدود 70 درصد از طریق فراخوان و حدود 30 درصد با توجه به موضوع مورد بحث و از طریق جایگاهی که دارند به برنامه می آیند. به طور مثال موضوع درباره یک مساله اجتماعی است و ما مشخص می کنیم که چند مددکار هم در برنامه حضور داشته باشند.
*و قبول دارید که ممکن است حتی هدایت برنامه ناخودآگاه به سمتی برود که منجر به این شود که حتی خود تماشاگر برنامه در جایگاه کارشناس بخواهد شعار بدهد؟
دخانچی: اتفاقا ما در تدوین بسیاری از این جملات شعاری را حذف می کنیم. به هر حال نور و صدا و تصویر تاثیری می گذارد که حضار را ناخودآگاه به این سمت می کشاند که خودش نباشد اما مساله این است که اتفاقا حتی من و تدوینگر ترکیبی با عنوان حرف «صداوسیمایی» میشناسیم که هر جا از جمله ای چنین برداشتی داشته باشیم آن را حذف می کنیم و دقت می کنیم که چنین اتفاقی رخ ندهد.
ادامه دارد...