به گزارش ایسنا، در این مراسم، کوروش کمالی سروستانی، مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس گفت: اوجی گویی در تکثر شعرهایش، قصههای خود را مینویسد؛ شاعری مصمم، خوشمنش و آگاه؛ خیره به افقهای دوردست تاریخ و روح شرقی دیرآشنا. در تار و پود شعر که میپیچد، ناممکن را در کلام، امکان میبخشد. او شاعر طبیعت است، مُولِعِ سحرخیزی است و کوهنوردی؛ به کشف شعرهایش از قُرُق تا خروسخوان در همین گشت و گذارها دست یافته است.
او درباره اوجی ادامه داد: شعرهایش لبریز از کشف جهانبینیهای خاص اوست. راوی احساسهایی است که در جریان سیال ذهنش هماره و هر روزه شکل میگیرد؛ سیلان میکند و بر دل اسپید سطرها، سرزیر میشود، تا روزی روزگاری، یک عمر شاعری منصور اوجی شود و با توامانی چند خصلتِ کوتاهی، رسایی و شیوایی، تکرار بنمایههای مرگ و تکثر بنمایهای زندگی و شور و حیات، سرریز شویم از احساسی که در شعر او پا گرفته است.
کمالی افزود: نبض نگاه اوجی با شعر درآمیخته است . تار و پود شعر را میشناسد و در شاعرانگیهایش آن را به تجلی میگذارد. شعرهایش از تندیسی باستانی از اعماق خاک و احساس تا لاجوردی آسمانی را به توصیف مینشینند با دستاری از جنس واژگان و طراوتی از جنس باران. گاه با تردید و وسواس به تاریخ مجسم مینگرد و گاه با شکوه و اضطراب، چشم در چشم رخدادها، کاهگل نمگرفتۀ احساس را در فرایندی شاعرگون به تصویر میکشد تا فراسوی مرز روزمرگی و زمان خاکخوردۀ فراموشی، شمایلی از دوباره روییدن ترسیم کند و بدینسان میانجیگری باشد بر سوژههایی از جنس از یادرفتگی و روییدن و تا مرز دمیدن روحی تازه بر غبارگرفتگی جهان زیست انسانی پیش میتازد.
مدیر دانشنامه فارس اظهار کرد: در سکانسهایی از شعرهای اوجی، بیآنکه فردا را از یاد ببریم، همگام با او به گوشههایی از دیروز گره میخوریم و جهانهای دیگری را درک میکنیم؛ انگار رویاسازی تمامعیار میشود برای خلق جهانی تازه در واژگانی که در کلام او جان میگیرند، تا فراتر از هیاهویی که جهان پیرامونمان را تنگ دربر گرفته است، به خلوتهای ناخواستهمان سرک کشد و دوبارهای بیافریند برای ما تا در کلمات او زندگی را تکرار کنیم.
کمالی همچنین گفت: در بنمایههای اندیشه اوجی، شیراز، شعر، عشق، گرگ، حیرت، گنجشکها و کلاغها، انار، بهارنارنج و لاله عباسی حدیث مکرری میشوند؛ بدین سان و به گواه خویش، فرزند راستین زمان و مکان خود میشود تا زیست حقیقیاش را به شعر بنشاند و خود را سکوی پرش و مرکز شعری میکند تا سبکِ ویژهاش را سامان دهد و با نگاهی اصیل، تجربههای درونی و برونی خویش را به تصویر کشد و خود در آن بازتاب یابد و چنین میشود که او شاعر لحظهها و حالتها میشود تا تجربههایش درونمایۀ شعرش شوند؛ لبریز از گل و گیاه و سبزه و باغ.
موهبت و موقعیت اوجی
منصور اوجی نیز در این مراسم گفت: کسی در هر رشتهای بخواهد کسی شود باید موهبتی داشته باشد و موقعیتی. برای من این دو موقعیت فراهم بود؛ شاعری در خانواده ما ارثی است. دو خواهر من شاعر هستند که از یکی از آنها تاکنون دو کتاب شعر منتشر شده است. من بیش از 80 سال سن دارم و از کودکی در خانوادهای بزرگ شدم که شبهای بارانی دور اجاق جمع میشدند و شعر میخواندند، لذا محیط هم برای من مساعد بود.
او افزود: ششم ابتدایی بودم که مریض شدم و مجبور شدم تا یک هفته در خانه بمانم. یکی از روزها به اتاق پدرم رفتم و یک کتاب شعر پیدا کردم که رباعی دوخطی بود. شعرهای این کتاب با غزلهایی که خوانده میشد یک گونه نبود و بعد از آن من دو کتاب چاپ کردم که بدون شک شعرها و کوتاهی آنها تحت تأثیر این رباعیات بود. و اگر بعدها تم "مرگ" در کارهای من تکرار شد به غیر از مرگ مادرم که در حضور من آن هم تنها در خانه پیش آمد، باز هم تحت تأثیر این رباعیات بود.
اوجی در روایت خاطراتش ادامه داد: سیکل دوم بودم که دو کتاب، من را با شعر نیمایی سفید آشنا کرد: "زمستان اخوان" و "هوای تازه شاملو" و من شروع کردم با شعر نیمایی کار کردن. سال 1337 درست 60 سال پیش برای تحصیل در رشته فلسفه به دانشگاه تهران رفتم در آن سال دو شعر از من در مجلههای معتبر "روشنفکر" و "فردوسی" چاپ شد که بعدها این دو شعر در کتاب اول من به چاپ رسید. از آن زمان تاکنون 38 کتاب از من به چاپ رسیده که 25 کتاب آن عیناً شعر است و امروز کتاب "یک عمر شاعری" که حاوی 400 شعر از بین دوهزار شعر چاپشده در 25 جلد کتاب شعرهایم هست و با وسواس از میان آنها انتخاب شده در معرض دید شما قرار دارد.
این شاعر همچنین گفت: از من دو کتاب ترجمه شعر و سه کتاب دیگر که 110 نامه به دو سیمین، تاریخ شفاهی و سفر سبز (مجموعه مقالاتی در خصوص بزرگان شعر و قصه)، و چند گزیده شعر به چاپ رسیده که دو گزیده اشعار را زندهیاد گلشیری و ضیاءالدین خالقی منتشر کردهاند.
او عشق، بهارنارنج، لاله عباسی و گنجشک و کلاغ را از دیگر بنمایههای شعر خود برشمرد و در پایان گفت: "قالی" یکی دیگر از بنمایههاست که هنوز کسی گزیدههای آن را از میان شعرهای من بیرون نیاورده و منتظر همت است.
سیروس رومی، روزنامهنگار و شاعر نیز در این برنامه با خواندن بخشی از شعرهای منصور اوجی در حالی که از خاطرات خوب خود با این شاعر گفت، افزود: اوجی از سادهترین حرکتها شعرهای بسیار خوبی میسازد.
«یک عمر شاعری»؛ آبروی شعر شیراز و ایران
کاووس حسنلی، شاعر و پژوهشگر هم در این آیین از یک تردید گفت که با مطالعه کتاب «یک عمر شاعری» در خصوص آن به یقین رسیده است: سیمین دانشور بانوی داستان ایران در چهار نوشته و یادداشتی که درباره اوجی نگاشته تأکید دارد که منصور اوجی گرایش به خیام دارد اما از او تقلید نکرده است. به نظر میرسد این نگاه دانشور ناشی از وجود بنمایه مرگ آگاهی در اشعار اوجی است که به اعتقاد او به نگاه و بنمایههای خیام نزدیکی دارد در حالی که به نظر من اگر همه کتابهای اوجی را کنار بگذاریم از کتاب "یک عمر شاعری" که به واقع آبروی شعر شیراز و ایران نیز هست بیشتر از شنیدن اندیشه خیامی، صدای اندیشه عرفانی شنیده میشود.
او افزود: اوجی در اشعارش زندگی و مرگ را توأمان و همزمان با هم میستاید و شور و شوق زندگی در شعرهایش در کسالت و نومیدی غلبه دارد و مرگ را به عنوان موقعیتی شیرین برشمرده است.
این پژوهشگر با بیان اینکه در شعرهای اوجی شاهد نگاهی دیگرگونه به مرگ و نشانههای روشنی از باوری تناسخگونه به آن هستیم گفت: بدون شک اگر بنمایه نگاه به مرگ در آثار اوجی را خیاموار ببینیم داوری کاملی نخواهیم داشت زیرا اوجی مرگ را چندان تلخ و سخت نمیبیند و نگرش تلخ به مرگ در اشعارش دیده نمیشود.
او در بخش دیگری از سخنانش به شعرهای درخشان و شناسنامهدار اوجی اشاره کرد و افزود: با شعرهای با بنمایه مرگ در اشعار اوجی شاهد آمیزش شیرین مرگ، شعر و زندگی و پذیرفتن آن به عنوان بخشی از واقعیت زندگی هستیم.
حسن لی شیراز را از دیگر بنمایههای شعر اوجی خواند.
جایگاه شیراز در شعر اوجی
منیژه عبداللهی استاد دانشگاه و منتقد ادبی هم در این آیین گفت: تفسیرکنندگان شعر اوجی تاکنون چندین بنمایه در شعر او را به بحث گذاشتهاند از جمله شعر، شیراز، عشق، مرگ، حیرت، پرندگان، میوهها و گلها و به همین گونه از درک مضامین تکرارشونده دیگر نظیر قالی و بهارنارنج و شبیه به آنها نیز سخن به میان آمده است که برخی از آنها را میتوان در دایره چند بنمایه اصلی قرار داد چنانکه مضمون تکرارشونده «حیرت» با بنمایه مرگ قرابت دارد و یا پرندگان و بهارنارنج و لاله عباسی میتواند در دایره طبیعت قرار داده شود که به عنوان وابستهها یا بنمایههای فرعی از بنمایههای اصلی شیراز میتوان معنی کرد. به عبارت دیگر سخن شیراز در شعر اوجی پهنهای است که بر زمینه و بر بستر آن زندگی، عشق، شعر و البته مرگ پا میگیرد و هست میشود و نمود مییابد.
او اضافه کرد: در اشعار اوجی «شیراز» هم «هست» و هم هستیآفرینی میکند یعنی «هست»های دیگر بر مدار بسته آن پدیدار میشوند بنابراین میتوان گفت اصلیترین بنمایههای شعر اوجی یعنی شعر، زندگی، عشق و مرگ در شیراز آفریده و هست شده و تفسیر میشوند.
عبداللهی با بیان اینکه «شیراز» در اشعار اوجی در سه ساحت شیراز اساطیری، شیراز تاریخی و واقعی و شیراز شخصی یا شاعرانه نمود پیدا میکند، ادامه داد: اوجی در شیراز اساطیری از عرصه مکان و زمان محدود خارج میشود و به زمان و مکان ازلی و نیز بنمایه هستی پیوند مییابد. او شیراز را مادر و منشأ برکت و هستی و زیبایی دانسته و آن را با زمین و مادر اساطیری همه باشندگان زمین یکسان قرار داده و از آنجا خود را در پیوند با این شهر اسطورهای، شاعری داشته که شناور در عطر رهای بهارنارنج این زلال سبز را مینوشد و به خدا میرسد. به عبارت دیگر شیراز اساطیری در شعر اوجی پهنه زمان ازلی و مکان ازلی است و همچون مادری است که مایه هستی و برکت و حیات را میپروراند و سرانجام شاعر را تا رسیدن به خدا و حقیقت ازلی همراهی میکند.
این استاد دانشگاه گفت: «شیراز تاریخی- واقعی» برای منصور اوجی، «نقطهای شد بر نقشهای» تعریف شده است. نمیتوان انکار کرد که خواه ناخواه حال و هوای نوستالژیک در یاد کردن از گذشتههای دور و شهر دوران کودکی و نوعی اندوه بر آنچه از دست رفته در شعر اوجی به چشم میآید و گاه این اندوه به شعر تحمیل شده است.
او «شیراز شاعرانه» را کانون ذهنی اوجی خواند که از برآیند «شیراز اساطیری» و «شیراز تاریخی» در کوره ذهن و خیال او ساخته و پرداخته شده و همزادی است که لحظه لحظه در حیات او حضور دارد و در رقم زدن هستی شاعر دخیل است.
عبداللهی همچنین بیان کرد: «شیراز ذهنی و شخصی» اوجی مکانی تخت و لخت و بیکنش نیست که فقط عرصهای برای رخ دادن وقایع باشد بلکه همچون صحنه تئاتر عمل میکند که کنش و واکنش بازیگران در آن رقم میخورد و در پیشبرد حوادث همچون یکی از شخصیتهای نمایش نقش بازی میکند نقشی که مخصوص اوست و نه هیچ جای دیگر
این مراسم به همت مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس، دانشنامه فارس و انجمن فرهنگ و ادب شیراز برگزار شد.