به گزارش فردا به دنبال سی و نهمین نشست شورای همکاری کشورهای حاشیهی خلیج فارس که اوایل این ماه در ریاض برگزار شد، جنگ روایتها در مورد بحران قطر ادامه پیدا کرد. ارزیابیها در دوحه و دولتهای تحریمکنندهی قطر در مورد نتیجه و دستاوردهای این نشست کاملاً با هم متفاوت است. پیام اصلیای که از دوحه پایتخت قطر به گوش میرسد این است که قطر توانسته با موفقیت از زیر سایهی عربستان سعودی خارج شود و اینکه این امیری نشین غنی از منابع گازی همان بهتر که با ریاض، ابوظبی و منامه متحد نباشد. در همین حین رسانههای چهار کشور به اصطلاح ضد ترور (ATQ) یعنی بحرین، مصر، عربستان سعودی و امارات متحدهی عربی، قطر را متهم میکنند که به اتحاد شورای همکاری خلیج فارس آسیب رسانده و درنتیجه از انزوای ناشی از آن در رنج است.
واقعیتی که کاملاً آشکار است این است که 6 عضو شورای همکاری خلیج فارس گرچه به همکاری خود در سطوح تکنوکراتیک ادامه میدهند اما این نشست نتوانست قدمی برای نزدیک کردن قطر و چهار کشور بحرین، عربستان سعودی، مصر و امارات متحدهی عربی که دچار اختلافات عمیق سیاسی و ایدئولوژیک هستند بردارد. با نگاهی به آینده، جای هیچ سؤالی باقی نمیماند که شورای همکاری خلیج فارس در سال 2019 هم مانند سال 2018 سازمانی غیر مؤثر و دندان کشیده باقی میماند که به شدت از دستیابی به اهداف مصوب خود به عنوان یک نهاد منطقهای که در سال 1981 تأسیس شد، به دور است.
به زبان ساده، دریافت عمومیای که جمهوری اسلامی ایران خطرناکترین تهدید برای همهی شش کشور پادشاهی حاشیهی خلیج فارس است در کشورهای قطر، کویت و عمان جای خود را به دریافت جدیدی داده که محور ریاض- ابوظبی خطر جدیتری برای این کشورهای حاشیهی خلیج فارس هستند. از نظر چهار کشور بحرین، عربستان، مصر و امارات متحدهی عربی، قطر به خاطر حمایت از گروههایی که به نظر ابوظبی و ریاض سازمانهای تروریستی محسوب میشوند شایستهی طرد و مجازات است.
این سؤال که نقش ترکیه در ساختار امنیتی شورای همکاری خلیج فارس چیست هم به موضوع مناقشه برانگیز دیگری تبدیلشده است. قطر و کویت در حال تقویت پیوندهایشان با آنکارا هستند، برخلاف روابط رو به اضمحلال کشورهای عربستان، مصر، بحرین و امارات با ترکیه که به دنبال آشکار شدن پروندهی قتل جمال خاشقجی رو به وخامت گذاشت. آنچه با اطمینان میتوان گفت این است که با آشکار شدن اختلافات درونی شورای همکاری خلیج فارس، واضح است که گرچه اختلاف بر سر قطر عمیقترین منبع دو دستگی در شورای همکاری خلیج فارس است اما این جنجال 18 ماهه تنها بحرانی نیست که این گروه از کشورها با آن روبرو هستند.
در کویت، ادراک رو به افزایشی وجود دارد که عوامل محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و شریکش در ابوظبی یعنی محمد بن زاید در حال بیثباتسازی و تهدید کردن منافع حیاتی کویت هستند. کویت که در محاصرهی سه کشور بزرگتر (ایران، عربستان و عراق) است نسبت به تغییر و تحولات منطقهای که ممکن است استقلال ملی و حاکمیت این کشور را به خطر بیندازد خیلی حساس است. بر اساس کارشناسان منطقهی خلیج فارس، در میانهی سال 2017 این ترس در کویت وجود داشت که اگر تحریمهای قطر موفق باشند و دوحه را مجبور به تسلیم به خواستههای ریاض و ابوظبی کند، ممکن است کویت هدف بعدی احتمالی کشورهای تحریمکننده باشد.
نقاط بحرانخیز در روابط کویت با ریاض و ابوظبی که ممکن است در سال 2019 روشنتر شوند شامل میدانهای نفتی وارفا و خفجی در منطقهی بیطرف مشترک بین کویت و عربستان سعودی، سیستم سیاسی شبه دموکراتیک و نسبتاً لیبرال کویت که به گروه هاداس که نزدیک به اخوان المسلمین هستند اجازهی فعالیت رسمی سیاسی و داشتن کرسی در شورای ملی داده است و همچنین روابط نزدیک کویت- ترکیه میشود. در این زمینه است که کویتیها در حال عوض کردن کارتهای بازی خود و سرمایهگذاری در روابط عمیقتر نه تنها با ترکیه بلکه همچنین با چین و بریتانیا هستند تا آسیبپذیری خود را در برابر زیادهخواهیهای احتمالی ریاض و ابوظبی کاهش دهند. آنچه مشخص است این است که واکنش اولیه دونالد ترامپ به تحریم قطر در سال 2017 مقامات کویتی را به این صرافت انداخت که در عاقلانه بودن حفظ وابستگی شدید به واشنگتن به عنوان یک حافظ امنیتی شک کنند. وابستگیای که کویت و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از زمان بحران خلیج فارس در سال 1990-1991 روی آن حساب میکردند.
عمان که ریاض و ابوظبی در مواقع متعددی از آن به خاطر نزدیک بودن به ایران و درنتیجه تضعیف امنیت جمعی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس انتقاد کرده بودند، سیاست خارجی شاهزادههای سعودی و امارات را تهدیدکنندهی منافع اصلی مسقط میبیند. همانطور که کارشناس برجسته و مشهور عمانی عبدالله بعبود به الجزیره گفت، یک نارضایتی روزافزون در میان عمانیها از سوء مدیریت سعودیها و دخالت آنها در شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد و ریاض را به عنوان تضعیف کنندهی کل پروژهی شورای همکاری خلیج فارس که به مدت چند دهه است که مشغول به کار است میبینند.
بدون شک از منظر مسقط بحران یمن یک نگرانی اصلی است. حضور نظامی روزافزون عربستان سعودی و امارات متحدهی عربی در شرق یمن (منطقهای که به شکل تاریخی عمان در آن تأثیرگذارترین دولت خارجی بوده) رهبری سلطان عمان را به مخاطره میاندازد، علیرغم اتهامات بیاساسی که عمان را متهم میکند به ایران برای انتقال سلاح به حوثیها از طریق خاک و بنادر عمان کمک میکند.
رسوایی جاسوسی سال 2011 در عمان که در آن مقامات دولت مسقط امارات متحدهی عربی را متهم کردند که به طرزی غیر قانونی به دنبال دستیابی به اطلاعاتی دربارهی دولت و ارتش عمان بوده است، هشداری جدی به عمانیها داد که اماراتیها تهدیدی برای سلطنت این کشور هستند. علاوه بر این گمانهزنیهای زیادی وجود دارد که محور ریاض- ابوظبی قصد دارد در جابجایی قدرت بعد از مرگ سلطان قابوس دخالت کند و تحلیلگران بر این عقیده هستند که رهبران سعودی و اماراتی قصدشان از این دخالت این است که کسی بعد از سلطان قابوس بر تاج و تخت بنشیند که بیشتر طرفدار ریاض و ابوظبی باشد و مسقط را از تهران دور کند. در حالی که عمانیها همانطور که از دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر پرهیز میکنند از اینکه کسی در امور داخلی آنها دخالت کنند ناراحت میشوند و این کار فقط به شدیدتر شدن نارضایتی آنها از شاهزادههای سعودی و اماراتی منجر میشود و این انگاره را در ذهن عمانیها تقویت میکند که روابط عمیقتر با تهران بیشتر در خدمت منافع مسقط است و از استقلال این کشور بیشتر دفاع میکند.
در سال 2019 احتمال زیادی وجود دارد که نگرانیهای عمان و کویت در مورد عربستان سعودی که میخواهد خود را به عنوان قدرت برتر حاشیهی خلیج فارس تثبیت کند، این دو کشور را به سمت استقلال بیشتر از محور ریاض- ابوظبی بکشاند. تحت چنان شرایطی باید به جای اینکه بگوییم قطر از شورای همکاری خلیج فارس منزوی شده، این شورای همکاری خلیج فارس است که به دو نیم قسمت شده است. در حالی که امیدها برای اتحاد شورای همکاری خلیج فارس در آیندهی قابل پیشبینی روزبهروز کمتر میشود، سال 2019 سالی خواهد بود که در آن کویت و عمان باید تصمیمات سختی در مورد نحوهی برخورد با بیثباتی روزافزونی که میرود ظرفیت کشورهای خلیج فارس به عنوان زمین سفت ثبات در خاورمیانهی ناپایدار را از بین ببرد، بگیرند.
منبع