یکی از ویژگی های بارز دین مبین اسلام، پیوند وثیقی است که در آن میان مباحث دینی با مسائل سیاسی و اجتماعی وجود دارد، به همین دلیل یکی از هدف گذاری های خداوند متعال برای پیامبرانش برپایی قسط و عدل در جامعه است ، چنانکه قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط[1]»، این آیه و آیات مشابه دیگر که جملگی بر لزوم برپایی قسط و عدل به عنوان یکی از اصلی ترین اهداف انبیاء تاکید می کنند می تواند به عنوان منشور رسالت انقلابی انبیاء بر روی زمین تلقی شود، با این حال این رسالت پیامبران تنها در وجود خود آنان منحصر و محصور نشده است، بلکه خط انقلابی گری، خطی است که اگر پیامبران وارثانی داشته باشند، باید آنان نیز این خط را دنبال نمایند و از آنجایی که بر اساس منابع معتبر روایی، علما ورثه انبیاء محسوب می شوند[2] لذا می توان گفت «انقلابی گری» به عنوان یک ودیعه به علما و روحانیون به ارث رسیده است، به همین دلیل است که تاریخ اسلام همواره شاهد علمای آگاه، بیدار و مبارزی است که در راه حق و حقیقت جانانه مبارزه کرده و بسیاری از آنان شهد شهادت نوشیده اند تا جایی که حوزه های علمیه را می توان به نام حوزه های علم و جهاد، ایثار و شهادت نامگذاری کرد و شاهد آن ، تاریخ معاصر کشور ماست که طی آن حوزه های علمیه همراه و همگام با رهبری انقلابی همچون امام خمینی (ره) قیام کرده و با تدارک انقلابی اسلامی، از یک سو بساط رژیم فاسد شاهنشاهی را برانداختند و از سوی دیگر نظامی بر پایه اسلام ناب محمدی (ص) بنیانگذاری کردند؛ انقلابی که نقش روحانیون و حوزه انقلابی در آن به اندازه ای برجسته بود که دوست و دشمن مجبور به اعتراف به آن بوده اند، به عنوان مثال جان استمپل، از وابستگان سفارت امریکا در ایران، در کتاب خود درباره این موضوع می نویسد: «یک جنبه مهم رشد حرکت انقلابی، مشارکت دایمی و فزاینده سازمان های شیعی مذهب ایرانیان در جنبش توده است. در کشور 35 میلیونی ایران تقریباً 80 تا 90هزار مسجد و 180 تا 200هزار روحانی وجود دارند. سریع ترین و مطمئن ترین راه برای رساندن پیام از شهری به رهبران شهر دیگر، از طریق شبکه ی مسجد انجام می گرفت که توسط روحانیون رده بالا، سازمان می یافت[3]» امام خمینی (ره) نیز بارها به نقش مهم روحانیت و حوزه های انقلابی در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرده و فرموده اند : «در تمام این مراحل، روحانیت نقش اول داشت. … آنکه ملت را بسیج کرد، آن روحانیون بودند. یعنى هر محلهاى یک مسجد یا چهار تا مسجدى که دارد، چهار تا روحانى دارد، مردم به آن اعتقاد دارند. … اگر این روحانیت را از این نهضت از اول برمىداشتیم، اصلًا نهضتى نمىشد مردم به کس دیگر گوش نمىدادند.[4]»
انقلابی بودن به عنوان رسالت ذاتی آن می باشد
بر این اساس یکی از ویژگی های مهم حوزه های علمیه چه در طول تاریخ آن و چه در عصر حاضر در واقع انقلابی بودن به عنوان رسالت ذاتی آن می باشد، هر چند به دلایلی متعدد، در مقاطعی از تاریخ، از این ظرفیت بهره ای برده نشده است و گاهی حتی حالت رکود و رخوت در حوزه ها حکمفرما گردیده است، اما این به معنای نبود تفکر انقلابی در جوهره حوزه ها نمی باشد، به هر حال وجود چنین حالاتی در حوزه های علمیه حاکی از این است که می توان برغم وجود جوهرة تفکر انقلابی ، حالتی را در حوزه های علمیه تصور کرد که کارکردهای انقلابی آن به حاشیه رفته و یا به گونه ای از رفتارها چنین تصور شود که آن فاقد تفکر انقلابی است و این یک زنگ خطر بسیار مهمی است، به همین دلیل مقام معظم رهبری بارها به این مساله اشاره کرده و خواستار تداوم حوزه انقلابی شده و فرمودند : «اگر بخواهیم نظام اسلامی ... انقلابی بماند، اسلامی بماند، حوزهی قم باید انقلابی بماند؛ اگر حوزهی قم انقلابی نمانَد، حوزههای علمیّه اگر انقلابی نماندند، نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت. من این را به شما عرض کنم: حوزهی قم پشتوانه است. حرف من این است که میگویم حوزهی علمیّهی قم بایستی بهعنوان یک حوزهی انقلابی، بهعنوان مهد انقلاب، بهعنوان آن کورهی آتشفشانی که همینطور دارد انرژی انقلابی را صادر میکند از خودش، حضور داشته باشد و ظهور داشته باشد... مسئله انقلابی گری در حوزه قم در معرض خطر است؛ این را باید توجّه کنید.»[5]
علت تاکیدات مقام معظم رهبری بر تداوم انقلابی گری در حوزه های علمیه از همین فرمایش و فرمایشات دیگر معظم له کاملاً مشخص است و به رابطه تنگاتنگ میان نظام اسلامی و حوزه های علمیه باز می گردد چرا که نظام اسلامی بدون وجود حوزه انقلابی که هم از آن پشتیبانی نماید و هم به تئوری پردازی و ارائه طرح و برنامه برای پیشبرد اهداف حکومت اسلامی کمک نماید، فاقد معنا و مفهوم بوده و به تدریج از محتوای دینی خود خالی خواهد شد، در همین زمینه مقام معظم رهبری می فرماید: «گفتیم نظام مستظهر به حوزههای علمیه است، به خاطر این است که نظریهپردازی سیاسی و نظریهپردازی در همهی جریانهای ادارة یک ملت و یک کشور در نظام اسلامی به عهده علمای دین است. آن کسانی می توانند در باب نظام اقتصادی، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتی و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینی باشند و دین را بشناسند. اگر جای این نظریهپردازی پر نشد، اگر علمای دین این کار را نکردند، نظریههای غربی، نظریههای غیردینی، نظریههای مادی جای آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامی، هیچ مجموعهای در خلأ نمی تواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتی دیگری، یک نظام اقتصادی دیگری، یک نظام سیاسی دیگری که ساخته و پرداختة اذهان مادی است، میآید جایگزین می شود؛ همچنان که در آن مواردی که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد... امروز شبهههائی مطرح می شود که آماج آن شبههها نظام است. شبهات دینی، شبهات سیاسی، شبهات اعتقادی و معرفتی در متن جامعه تزریق می شود – بخصوص در میان جوانان - ... لذا برطرف کردن این شبههها، مواجههی با این شبههها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه – که به وسیلة علمای دین انجام می گیرد –یک پشتوانهی دیگر برای نظام اسلامی است.[6]» در این میان ضعیف شدن تفکر انقلابی در حوزه های علمیه در قالب های مختلفی خودنمایی می کند به طوری که گاه عیان و گاه پنهان است، در شکل عیان، این مساله در قالب کناره گیری حوزویان از ورود در مسائل سیاسی و اجتماعی و در بالاترین سطح آن ترویج تفکر سکولاریسم و جدایی دین و سیاست رخ می نماید، البته پیشینه چنین تفکر منحط و غلطی به سالها قبل باز می گردد و روحانیون آگاه و بیداری همچون حضرت امام خمینی (ره) در برابر آن واکنش نشان داده و مروجان آن را کسانی می دانستند که اسلام را نمی شناسند: «از اول القا کردهاند این اجانب در اذهان ما و حکومتها در اذهان ما که اسلام [و] آخوند چه کار دارد به سیاست. فلان آخوند را وقتى عیبش را مىگیرند مىگویند: آخوند سیاسى است! ... اینها اسلام را نشناختهاند.[7]»
تفکر جدایی دین از سیاست با فعال شدن حوزه انقلابی در دهه 40 و 50 و مشارکت گسترده حوزه های علمیه در پیروزی انقلاب اسلامی عملاً به حاشیه رفت، با این حال در سال های اخیر شاهد تحرکاتی هستیم که تلاش می کند تا به وجوه متعدد بار دیگر این تفکر را به صحنه بازگردانند، با این تفاوت که این بار این جریان ها به صورت سازمان یافته و گاه متصل به سرویس های دشمنان اسلام عمل می کنند، یکی از نماد های این جریان گروه هایی هستند که در قالب ادعای سنت گرایی بر تفکیک اسلام و سیاست تاکید می کنند و البته دیدگاه های خود را از طریق رسانه های دشمنان نظام اسلامی همچون صدای آمریکا و تلویزیون بی بی سی و چندین کانال ماهواره ای مستقر در اروپا و آمریکا اعلام می کنند و از این رو جزء جریانات معاند با نظام اسلامی محسوب می شوند. البته در همین جریان ممکن است افراد و گروه هایی باشند که بدون عنادی خاص نسبت به نظام اسلامی و صرفاً به دلیل اینکه به لحاظ تئوریک به اسلام انقلابی اعتقادی ندارند و یا به لحاظ شخصی تمایلی برای فعالیت و ابراز نظر های سیاسی ندارند، جریان غیر انقلابی محسوب شوند که حساب این ها را باید از جریانات معاند تفکیک کرد.
حوزه غیر انقلابی وجه دیگری نیز دارد که بر خلاف وجه اول چندان جلوه عیانی ندارد و حتی می توان گفت افراد وابسته به آن سابقه انقلابی هم دارند و آن عبارت است از حوزویانی که روزگاری انقلابی بودند اما اکنون استحاله شده و با تفکرات و رفتار انقلابی زاویه پیدا کرده اند، به گونه ای که این جریان اگر چه در ظاهر طرفدار پیوند دین و سیاست است و اگر چه اعضای آن همواره در لیست حوزه انقلابی قرار داشته اند اما به مرور زمان مواضعی اتخاذ کرده و رفتارهایی از خود نشان می دهند که دشمنان نظام و انقلاب بیشترین سوء استفاده را از آن می کنند و به نظر می رسد خطر این جریانات بیش از گروه اول باشد، چرا که گروه اول یا آشکارا در صف مخالفت با نظام اسلامی قرار دارد و یا اینکه اساسا تمایلی برای ورود به مباحث سیاسی ندارد، اما این گروه از یک سو ادعا می کند که جریانی است انقلابی ولی از سوی دیگر مواضعی اتخاذ می کند که چندان نسبتی با ارزش ها و آرمان های انقلاب نداشته و به همین دلیل باعث غبار آلودشدن فضا و نوعی سردرگمی در میان نیروهای انقلاب می گردد و بالاتر اینکه دشمنان را نسبت به این نیروها امیدوار گردانده و گاه اهداف خود را از زبان این گروه ها بیان می کنند. از طرفی این گروه نیز به دو شکل به تضعیف جبهه انقلاب و امیدواری دشمنان کمک می رسانند: نخست به شکل اظهار نظر هایی با محتوای غیر انقلابی و دشمن شاد کن که گاه ممکن است با نیات به ظاهر خیر نیز صورت گیرد و دوم با سکوت در شرایطی که ارزش های انقلابی و به ویژه نظام اسلامی در معرض خطر دشمنان قرار دارد، درست بر خلاف تعهد و وظیفه ای که انقلابی بودن بر دوش یک فرد انقلابی می گذارد همچون دوران فتنه 88 که طی آن بخشی از نیروهای منتسب به انقلاب با مواضع فتنه گون خود به فتنه افروزی مشغول بودند و بخشی دیگر نیز با سکوت مرگبار خود به جای روشن کردن حقایق بر غبار فتنه می افزودند. حال در چنین شرایطی اگر حوزه های علمیه نیز به جای روشنگری بر اساس وظایف شرعی و دینی خود، یا با جریان های ضد انقلابی همراهی نمایند و یا گوشه انزوا گزیده و حاضر به راهنمایی جامعه به مسیر درست نشوند عملاً در مسیر دشمنان انقلاب قرار گرفته اند و لو اینکه در ظاهر چنین هدفی را نداشته باشند و به نظر می رسد زمانی که مقام معظم رهبری حوزه های علمیه را خطاب کرده و هشدار می دهد که: «مسئلهی انقلابی گری در حوزة قم در معرض خطر است[8].» مقصود چنین روندی از تضعیف انقلابی گری حوزه ها باشد که در قالب استحاله حوزه ها از فرهنگ انقلابی و نیز کنار کشیدن حوزویان از دخالت در مسائل انقلاب خود را نمایان می سازد که توجه به این مساله به ویژه از جانب نخبگان همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری بوده است: « نخبگان ما هوشیار باشند... خیلی باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضعگیری کردن، مراقب گفتنها، مراقب نگفتنها. یک چیزهائی را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکردهایم. یک چیزهائی را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کردهایم.[9]» از طرفی عوامل متعددی وجود دارند که باعث می شوند تا روند استحاله حوزه انقلابی به حوزه غیر انقلابی اتفاق بیافتد که برخی از آنها عبارتند از:
1 – دنیا گرایی و خروج از زی طلبگی که بزرگترین آفت روحانیت در طول تاریخ بوده و نقش مهمی در موضع گیری و رفتار آنها به ویژه در قبال مسائل ارزشی و انقلابی که نیازمند گذر از دنیا می باشد داشته است؛ آفتی که حضرت امام (ره) بارها نسبت به آن هشدار می دادند: « من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانى خود مىخواهم که در زمانى که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است واداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است، از زىّ روحانى خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ایران است، پرهیز کنند و برحذر باشند که هیچ آفت و خطرى براى روحانیت و براى دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست.[10]»
2 – فقدان یا ضعف آگاهی و تحلیل سیاسی که این مساله بیشتر در مورد طلاب تازه وارد و یا کسانی که کمتر درگیر مسائل سیاسی شده اند اتفاق می افتد و باعث می شود تا در مواقع حساس، یا طلاب اساساً خود را درگیر نسازند و یا به دلیل ضعف داده ها و نیز بنیان های تحلیلی دچار اشتباه محاسباتی شوند و در نهایت دشمنان انقلاب بیشترین سوء استفاده را از این مساله بکنند، به همین دلیل مقام معظم رهبری همواره بر عنصر «آگاهی سیاسی» و ارائه تحلیل های سیاسی درست از سوی حوزه های علمیه به طلاب و روحانیون تاکید داشته و معتقدند: « اگر شما تحلیل سیاسی را به جوان حوزه ندادید، کسی که با راهاندازی جریان سیاسی به فکر سوء استفاده و طعمهطلبی است ... میآید از این ناتوانی درک سیاسی و تحلیل سیاسی حداکثر سوء استفاده را میکند. این خسارت است؛ بنابراین شما ناچارید. باید به طلاّب، آگاهیهای سیاسی و قدرت فهم و تحلیل سیاسی بدهند. طلبه باید بداند که تحرّکات دشمن در قبال شوکتی که امروز اسلام پیدا کرده است، چیست و چگونه است.[11]»
3 – ضعف بصیرت سیاسی که مرتبه ای فراتر از آگاهی سیاسی است و مربوط به درک درست حقایق می باشد، به عبارت دیگر بصیرت، عبارتست از نیرویی که به انسان قدرت تشخیص درست و به موقع داده و او را در زمانه انتخاب یاری می نماید. در قرآن کریم خداوند دعوت به دین را دعوت همراه با بصیرت معرفی کرده و می فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکینَ».[12] همچنین در قرآن کریم از هشدارهایی سخن به میان می آورد که اهل بصیرت با درک آنها به رستگاری می رسند و اهل بی بصیرتی که خود را به نادیدن و کوری می زنند در اثر ندیدن به گمراهی می افتند «قَدْ جَاءکم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا؛ به راستی رهنمودهایی از جانب پروردگارتان برای شما آمده است. پس هر کس با دیده بصیرت بنگرد، به سود خود او و هر کس به دیده بصیرت ننگرد، به ضرر خود اوست».[13] همین عامل در کوران حوادث سیاسی و به ویژه حوادث فتنه گون باعث می شود تا برخی علیرغم علم و آگاهی های لازم، به دلیل فقدان عنصر بصیرت دچار اعوجاج در فکر و رفتار شده و به تدریج از مواضع انقلابی خود عدول نمایند و آنان که از این قوه برخوردار و بهره مندند بر سر مواضع انقلابی خویش ایستادگی نمایند.
4 – نفوذ جریان های انحرافی و نیز القائات این جریان ها که در نهایت باعث ارائه تحلیل های غلط به برخی علما و روحانیون و دور شدن آنها از عرصه انقلاب و انقلابی گری می شود که ماجرای نفوذ باند مهدی هاشمی و نیز لیبرال ها و منافقین در بیت آیت الله منتظری و مواضعی که ایشان در حمایت از این گروه های منحرف ضد انقلاب داشتند شاهدی بر این مساله بود و به همین دلیل حضرت امام (ره) در سال های آخر عمر شریف خود بر مساله بیوت علما و مراجع و خطری که از این ناحیه می تواند هم خود و روحیه انقلابی آنها و هم اسلام را تهدید نماید تاکید داشتند چنانکه در پیام به نمایندگان مجلس خبرگان رهبری اینگونه می فرمودند: «شما که خود را پیروان اصحاب وحى و اولیاء عظیم الشأن مىدانید و بحمداللَّه هستید، خود را جز خدمتگزار به ملتهاى ستمدیده ندانید و باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند، و با اشخاص منحرفِ نفوذى در بیوت شما، با چهرههاى صددرصد اسلامى و انقلابى، ممکن است خداى نخواسته فاجعه به بار آورند، و با یک عمل انحرافى نظام را به انحراف کشانند، و با دست شما به اسلام و جمهورى اسلامى سیلى زنند. اللَّه، اللَّه، در انتخاب اصحاب خود.[14]»
5 – تعلقات و وابستگی های جناحی، گروهی، خانوادگی و ... که باعث می شود تا برخی افراد و لو در سطح علما و روحانیون در تحلیل ها و رفتارهای خود به تدریج از مواضع انقلابی خود عقب نشینی نمایند، به عنوان مثال رسیدگی به اتهامات یکی از وابستگان و یا مواضعی که دوستان هم گروه و هم جناح گذشته و حال می گیرند در کنار تمایلات عاطفی به این جریان ها و افراد در مجموع سبب می شود تا برخی به جای عمل به تکلیف شرعی و انقلابی خود، مواضع و گاه افکار خود را نسبت به جریان انقلابی تغییر دهند و نوعی استحاله را در درون خود کلید بزنند که ثمره آن را جز دشمن کس دیگری بهره برداری نمی کند، این در حالی است که در منابع دینی همواره از تعصبات کور و جاهلی پرهیز داده شده[15] و به جای آن توصیه شده است تا انسانها به آنچه حق و حقیقت است چنگ بزنند.
6 – ضعف ارتباط میان نیروهای انقلابی که این مساله نیز عمدتاً به دلیل ضعف تشکیلات در حوزه های علمیه و مشغولیت های طلبگی روزمره همچون درس و بحث در میان طلاب و روحانیون می تواند خود را نشان داده و باعث شود تا با غلبه روزمرگی بر فضای فکری طلاب، به تدریج شور و هیجان اولیه را از دست داده و در ادامه روحیات انقلابی آنان افول نماید.
پی نوشت ها:
[1] . حدید/25
[2] . اصول کافی، چاپ اسلامیه، ج1، ص32.
[3] . درون انقلاب اسلامی، جان. دی. استمپل، ترجمه ی منوچهر شجاعی، تهران، رسا، 1377، ص 70.
[4]. همان، ج11، ص 460.
[5]. بیانات در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، 25/12/94.
[6]. بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، 29/7/1389.
[7]. صحیفه امام، ج3، ص227.
[8]. بیانات در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، 25/12/94.
[9]. بیانات در سالروز عید مبعث، 29/4/1388.
[10]. صحیفه امام، ج20، ص: 342.
[11]. بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه، 14/7/1379.
[12]. یوسف / 108.
[13]. انعام / 104.
[14]. صحیفه امام، ج18، ص: 6.
[15]. به عنوان نمونه در اصول کافی امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «هر کس که تعصب داشته باشد رشته ایمان را از گردن خود باز کرده است»، اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب العصبیه، ح1.