ماهان شبکه ایرانیان

مدرسه دارالفنون و نقش آن در آموزشهای نوین ایران

س: آقای حکیمی[۱]، هدف ما در این گفتگو آن است که در باره مدرسه دارالفنون و جایگاه آن در تاریخ معاصر ایران برای ما و خوانندگان و کاربران سایت دارالفنون سخن گوئید

مدرسه دارالفنون و نقش آن در آموزشهای نوین ایران

س: آقای حکیمی[1]، هدف ما در این گفتگو آن است که در باره مدرسه دارالفنون و جایگاه آن در تاریخ معاصر ایران برای ما و خوانندگان و کاربران سایت دارالفنون سخن گوئید. پژوهش های ما نشان می دهد که شما بیش از هر تاریخنگار دیگری در باره امیرکبیر و دارالفنون مقاله نوشته و کتاب تالیف نموده و منتشر کرده اید. از این جهت دوست داریم که ابتدا در زمینه آثارتان در این خصوص سخن بگویید.

ج: همانطور که فرمودید من تا کنون مقاله های بسیاری در نشریات مختلف در باره امیر کبیر و دارالفنون نوشته ام. بحث و گفت و گو در باره هر کدام از آنها وقت زیادی می گیرد. اما در مورد کتاب های من، تا کنون در مجموعه 22 جلدی «داستان تاریخ تمدن ایران و جهان برای نوجوانان» در فصل مربوط به قاجاریه به تفصیل از امیرکبیر و دارالفنون سخن گفته ام. در مجموعه هفت جلدی «تاریخ تمدن ایران و جهان برای بزرگسالان» دو فصل جلد هفتم این مجموعه را به دارالفنون اختصاص دادم. دو فصل از کتاب «ایران در عصر قاجاریه» نیز به دارالفنون اختصاص داده شده. دو کتاب «داستان هایی از زندگانی امیرکبیر» و «در قربانگاه استعمار و خودکامگی» فقط به خدمات فرهنگی امیرکبیر اختصاص یافته است.

س: دوست داریم برایمان بگویید علت علاقه شما به امیرکبیر و دارالفنون چیست که اینچنین روزها و ساعت های بسیار به مطالعه و پژوهش درباره آنها پرداخته و آثار زیادی درباره آنها تألیف کرده اید؟

ج: مدت به مدت 33 سال در آموزش و پرورش به تدریس اشتغال داشته ام و خوب می دانم که مدرسه معلم و کتاب درسی در تعلیم و تربیت انسان ها بسیار و بسیار مؤثرند و من دارالفنون را یکی از مدارس بسیار ارزشمند در تاریخ آموزش و پرورش می دانم این است که به این مدرسه و بنیانگذار آن میرزا تقی خان امیرکبیر علاقه بسیار دارم.

س: تا آنجا که اطلاع داریم شما در تاریخ مطبوعات ایران هم پژوهش هایی انجام داده اید و قصد دارید مجموعه ای تحت عنوان تاریخ مطبوعات برای نوجوانان هم منتشر سازید. واقعا همینطور است؟

ج: آری، سالها است که قصد دارم این مجموعه را به چاپ برسانم. در آن مجموعه درباره وقایع اتفاقیه هم بحث کرده ام علت علاقه من به تاریخ مطبوعات این است که من تأثیر یک مقاله یا کتاب را کمتر از گفته های یک معلم نمی دانم و عقیده دارم که تأثیر مقاله و کتاب گاه بیش از گفته های یک معلم است.

س: با توجه به اینکه شما برای تألیف تاریخ مطبوعات ایران برای نوجوانان تا کنون مقالات بسیاری از نویسندگان مختلف درباره دارالفنون و یا امیرکبیر خوانده اید کدام مقاله را بهترین یافته اید؟

ج: پاسخ دادن به این پرسش اندکی دشوار است چون هر نوشته و مقاله ای مانند یک کتاب و یا سخنرانی نقاط قوت و ضعف دارد. اما اگر درباره امیرکبیر خوانده ام بخواهم داوری کنم مقاله «راز ماندگاری امیرکبیر» از آقای موسی فقیه حقانی را که شماره ویژه ایام که در اردیبهشت1384 در ضمیمه روزنامه جام جم چاپ شد بهترین یافتم. ایشان در بخش خداباوری و دینداری امیرکبیر براستی بسیار خوب نوشته اند. بخش های عدالت قضایی، سختگیری بر مأموران خاطی، برخورد عزتمند با بیگانگان از قسمت های جالب این مقاله است.

س: نظر شما درباره مقالات دیگری که پژوهشگران دیگر درباره دارالفنون نگاشته و یا سخنرانی کرده اند چیست؟

ج: پاسخ به این پرسش هم دشوار است. چون تا کنون دهها پژوهشگر درباره خدمات امیر و یا دارالفنون مقاله نگاشته و یا سخنرانی کرده اند. در همایش امیرکبیر و اندیشه های نو که در سال 1387 انجام گرفت و سپس متن مقالات در تعدادی کم منتشر شدند براستی من در آن مجموعه مقالات ارزشمندی از دکتر احسان اشراقی، دکتر سید حسن شهرستانی، دکتر ناصر تکمیل همایون، دکتر منصوره اتحادیه، دکتر فتح الله توحید لو، دکتر رضا شعبانی، دکتر هادی خانیکی، دکتر فرشاد مومنی و دکتر علی صادقی خواندم که براستی بسیار ارزشمند بودند.

س: به نظر شما بهترین مقاله در آن مجموعه کدام بود؟

ج: مقاله آقای دکتر خانیکی تحت عنوان «امیرکبیر و دغدغه آگاهی» به نظر من بهترین مقاله بود. محتوای آن مقاله درباره روزنامه وقایع اتفاقیه بود.

س: شما برجستگی امیرکبیر را که این چنین مورد علاقه مردم ایران شده است در چه می دانید؟

ج: امیرکبیر نقاط مثبت بسیار داشت اما به نظر من علاقه وی به استقلال ایران و نفرت او از استعمار مهمترین نقطه مثبت او بود و همین امر موجب شد که دو کشور روسیه و انگلیس که از اقدامات امیر سخت نگران شده بودند با دشمنان داخلی امیر همکاری کردند. من این حقیقت را درکتاب«در قربانگاه استعمار و خودکامگی» به تفصیل نوشتم و شرکت سهامی انتشارات قلم آن را در سال 1388 منتشر ساخت.

س: چه عاملی سبب شده است که شما برخی از کتاب های تاریخی و یا مذهبی خود را به صورت داستان می نویسید؟

همانطور که گفتید من فقط برخی از کتاب های تاریخی خود را به صورت داستان نوشته و منتشر نموده ام. این به علت آن است که بیشتر خوانندگان آثار من نوجوان و جوان هستند و آنها داستان را خیلی دوست دارند. به همین علت است که کتاب«داستان هایی از زندگانی امیرکبیر» به چاپ چهلم رسید. البته خوانندگان آثار من می دانند که تمام اسناد و مدارک تاریخی حتی در کتاب هایی که به صورت داستان نوشته ام صحیح و بدون تغییر یا دستکاری آورده ام. هدف من رساندن حقایق تاریخی به نوجوانان و جوانان میهنم می باشد.

س: آقای حکیمی، چه عاملی سبب شده است که شما در تمام آثاری که درباره امیرکبیر نوشته اید بر روی دینداری او تاکید بسیار می کنید؟

ج: به خاطر اینکه امیرکبیر یک دیندار واقعی بود. هرگز برای کسب محبوبیت بیشتر تظاهر به دینداری نمی کرد. او بخوبی می دانست که عده ای از درباریان پادشاهان قاجار ادعای دینداری می کنند اما از دروغ و فریب انسان ها باکی نداشتند. دین در واقع وسیله ای شده بود برای رسیدن به مقامات بالا.

امیرکبیر بدینگونه نبود. او به حقیقت اسلام راستین، یعنی شیعه اثنی عشری پی برده بود و به اهل بیت (علیهم السلام) عشق می ورزید. او می دانست که اگر دین وسیله استثمار شود، بسیار خطرناک می شود. دروغ و ریا و فریب از نتایح اولیه دینداری ریاکارانه است و امیر بشدت با آن مبارزه می کرد.

س: نخستین کتابی که توجه شما را جلب کرد و موجب شد که شروع به نگارش و تالیف هایی درباره دارالفنون و امیرکبیر بپردازید چه کتابی بود؟

ج: در سال 1344 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کتابی تحت عنوان امیرکبیر و دارالفنون را منتشر ساخت. در آن کتاب مقاله مرحوم محمد محیط طباطبایی توجه من را جلب کرد و موجب شد که شروع کردم به مطالعه تاریخ قاجاریه و مخصوصا دوران ناصرالدین شاه.

س: شما فکر می کنید چه عاملی سبب گردید که در دوران قاجاریه ایران دجار عقب ماندگی شد و این عقب ماندگی موجب گردید که شخصیت هایی مانند قائم مقام و امیر کبیر نتوانستند به اصلاحات خود ادامه دهد و حتی جان خود را در این راه از دست دادند.

ج: من استبداد و خودکامگی پادشاهان را عامل اصلی عقب ماندگی در دوران قاجاریه می دانم. دکتر محمود سریع القلم، در کتاب ارزشمند «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» (انتشارات فرزان روز، تهران، 1389) در کتاب خود به این نکته بخوبی توجه کرده است. فریدون آدمیت هم در کتاب «امیرکبیر و ایران» به این نکته اشاره کرده است و گفته آن سفیر خارجی را می آورد که نوشته است: «بزرگان این مملکت دشمن امیرنظام هستند... چیزی که در این ملک وجود ندارد، شرف، حیثیت، ایمان و حق شناسی است. سود پرستی، طمع ورزی حاکم بر هر چیزی است.»[2]

س: همانطور که شما در کتاب های تاریخی خود نظیر تاریخ تمدن ایران و جهان، تاریخ معاصر ایران دوره قاجاریه، داستان هایی از عصر ناصرالدین شاه، داستان هایی از زندگانی امیرکبیر و مقالات دیگر نوشته اید، اصولا در دوره قاجاریه، درباریان و شاعران و نویسندگان و خطیبان چاپلوس از ادامه حکومت هایی مانند قائم مقام و امیرکبیر نگران بودن و برای برکناری آنان تلاش می کردند. علت اصلی آن مخالفت ها را در چه می دانید؟

ج: اصولا در حکومت های استبدادی، غارتگران بیت المال و استعمارگران از ادامه قدرت میهن دوستان سخت نگرانند. در دوران سلطنت محمد شاه قاجار، قائم مقام فرهانی برای مدتی کوتاه به قدرت رسید. درباریان فاسد از همان آغاز در اندیشه برکناری او بودند. عبدالرضیع حقیقت، مولف کتاب نهضت های فکری ایرانیان در چگونگی قتل قائم مقام می نویسد: «آن مرد بزرگ ( قائم مقام) در زمانی اندک، تمرکز قدرت و سلطنت را برای محمد شاه آماده ساخت... بیگانگان چون دیدند که قائم مقام مردی کافی و از هر حیث لایق می باشد و ممکن است که مملکت را ترقی داده و از زیر بار استعمار آنان بیرون آورد به وسیله عمال خود به محمد شاه وانمود کردند که قائم مقام خیال سلطنت دارد و اگر خودش هم نشود با قدرت و نفوذی که داراست یک نفر از شاهزادگان دیگر را به سلطنت انتخاب خواهد کرد این وسوسه ها سرانجام در وجود شاه موثر واقع شد و دستور قتل او را صادر کرد. محمد شاه قائم مقام را در 24 صفر سال1251 هجری از باغ لاله زار که به منزلش بود به نگارستان احضار کرد و خواست که همان روز یا روز بعد او را بکشند. به محمد شاه گفتند که در ماه صفر سیدی را کشتن بدشگون است. بگذارید که ماه صفر تمام شود. این بود که پس از شش روز زندانی کردن در آخر صفر او را خفه کردند.»[3]

س: شما فکر می کنید بهترین تعریفی که نویسندگان یا سیاستمداران غربی از امیرکبیر داشتند کدام یک مهم تر است؟

ج: من نظرات گرانت واتسون (Watson) مؤلف کتاب تاریخ ایران درباره امیرکبیر را بسیار مهم می دانم. او در دوران صدارت میرزا آقاسی و امیرکبیر، منشی سفارت انگلیس بود و پس از بازگشت به کشور خود، کتاب «تاریخ ایران دوره قاجاریه» را منتشر ساخت. وی از وضع آشفته دربار تهران و ادارات دولتی در اواخر صدارت میرزا آقاسی سخن می گوید و سرانجام می نویسد: «ماموریتی که امیر در پیش داشت، بسیار سنگین بود.»

و پس از ---- مفصل از خدمات امیر می نویسد: «در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان ثبت تاریخ جدید است میرزا تقی خان امیرنظام بی همتاست. «دیوژانس»، روز روشن با چراغ در پی او می گشت. به حقیقت سزاوار است که عنوان «اشرف مخلوقات» به شمار آید، بزرگوار مردی بود.»[4]

س: نخستین اصلاحات امیرکبیر در چه زمینه ای بود؟

ج: می توانم بگویم اولین تلاش امیر در جهت سامان دادن به وضع پریشان و در هم ریخته مالیه و خزانه دولت بود. وی برای ایجاد یک اقتصاد سالم و مستقل قبل از هر چیز از حقوق و مستمری گزاف شاهزادگان و درباریان کاست. برای پادشاه حقوق ثابت معین کرد و از فرمانروایان خواست که مالیات هایی را که از مردم می گیرند به مرکز بفرستند.

س: اصلاحات دیگر امیرکبیر در چه زمینه هایی بود؟

ج: اصلاح امور شهری و امور نظامی، رواج صنایع جدید و توسعه کشاورزی از دیگر اصلاحات امیر بود که بحث درباره هرکدام از آنها زمان بسیار می طلبد. اما با قاطعیت می توان گفت که تلاش امیر برای نشر دانش و فرهنگ در رأس اصلاحات وی بود. گذشته از تأسیس دارالفنون و انتشار وقایع اتفاقیه که به آنها خواهیم پرداخت تلاش امیر برای ایجاد چاپخانه نشانه دیگری از علاقه وی به اصلاحات فرهنگی بود.

س: امیرکبیر عامل اصلی عقب ماندگی ایران را در چه می دانست؟

ج: امیر عامل اصلی عقب ماندگی هرکشور را در میزان استبداد و خودکامگی پادشاهان و یا صاحبان قدرت می دانست. دکتر ادوارد پولاک (1818-1891 میلادی)که مدت کوتاهی پس از برکناری و قتل بیرحمانه امیرکبیر به ایران آمد، در سفرنامه خود این حقیقت را آشکارا بیان می کند و شرح می دهد که با اوج گرفتن دوباره استبداد ناصری پس از قتل امیرکبیر، بار دیگر ایران در سراشیب انحطاط و عقب ماندگی افتاده است. وی می نویسد:  «هرچه حکومتی مطلقه تر و استبدادی تر باشد به همان نسبت هم احترام به قانون در آن کاستی می گیرد. حاکم استبداد از آن رو که تمام قوانین ناشی از اراده شخصی وی است، در نتیجه جزئی ترین تخطی به آنها را از نوعی تمرد از فرامین خود تلقی می کند و آن را مانند جرم خیانت به وطن کیفر می دهد.»[5]

س: دوکشور روس و انگلیس از ادامه حکومت میرزا تقی خان امیرکبیر نگران بودند. علت آن نگرانی ها چه بود؟

ج: اصلاحات امیر خشم بسیاری را برانگیخت. او از چند سوی با نیروهای مخالف برخورد داشت. در میان این نیروها توطئه درباریان فاسد و طمع کار و نیروهای استعمارگر خارجی بیش از همه بود. درباریان فاسد با رهبری مهد علیا با هم متحد شدند و مقدمات برکناری آن مرد بزرگ را فراهم ساختند. در این میان دو کشور روس و انگلیس از اصلاحات امیر دچار هراس شده بودند زیرا آن دو کشور پیشرفت خود را در عقب ماندگی ایران می دانستند. دو وزیر مختار(سفیران) روس و انگلیس همچنان می خواستند که در امور داخلی ایران دخالت کنند و امیر کبیر مانع بزرگی در سر راه آنان بود. امیرکبیر تلاش فراوان کرد که به نمایندگان و کشور استعمارگر- روس و انگلیس- بفهماند که در رابطه با ایران با یک کشور مستقل روبرو هستند.

امیر درمقابل خواسته ها و تقاضاهای غیرقانونی آن دو دولت با سرسختی تمام مقاومت می کرد. نامه های جاندار، پرمعنا و دلیرانه امیر به سفیران آن دو دولت سلطه جو نشان می دهد که وی چگونه توانست اعتبار ایران را در نظرخارجیان بالا ببرد.

امیر از رجال بی کفایت و نادان که هنری جز چاپلوسی و یا خدمت به بیگانگان نداشتند نفرت داشت. وی تا آنجا که می توانست به ارشاد و راهنمایی رجال ایران می پرداخت و تلاش می کرد که روح ایران دوستی را در قلب و روح آنان نیرومند سازد. اما هرگاه کسی از تمایل به بیگانه و خدمت به سفارتخانه های خارجی دست بر نمی داشت او را از کار برکنار می کرد.[6]

س: بزرگترین اقدام اصلاحی امیر را در چه می دانید؟

ج: من بزرگترین اقدام اصلاحی امیرکبیر را بنیان نهادن مدرسه دارالفنون می دانم. با آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه در سال 1264 هجری قمری و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، در زمینه آموزش تحولاتی آغاز شد. اقدام امیرکبیر برای تأسیس دارالفنون براستی اقدامی بزرگ برای تحولاتی در زمینه آموزش بود.

امیر آگاهانه می دانست که هرگونه اصلاح برای پیشرفت باید به دنبال تحولی در آموزش باشد. وی از دوران نوجوانی به کسب دانش اهتمام ورزیده بود و پس از مدتی در دستگاه قائم مقام فرهانی و امیر نظام به مناصب لشگری و کشوری دست یافت. او به واسطه تجربیاتی که در دوران خدمات دولتی خود در دستگاه وزیر عباس میرزا، میرزا ابوالقاسم قائم مقام و دستگاه محمد خان زنگنه امیر نظام داشت پس از رسیدن به مقام صدارت درعصر ناصرالدین شاه در صدد ایجاد تحولاتی پیش رونده در اوضاع کشور برآمد. او نیک می دانست که هرگونه تحولات مترقی بدون تحولاتی فرهنگی امکان پذیر نیست. پس به فکر تأسیس مدرسه ای در ایران افتاد که علوم جدید در آن به جوانان ایران آموزش داده شود.

بدون تردید باید گفت که اندیشۀ ایجاد دارالفنون و تلاش در ایجاد بنا و استخدام معلمان استادان خارجی برای مدرسه دارالفنون همه نتیجه فکر و دوراندیشی امیر کبیر بود. طرح بنای دارالفنون را میرزا رضای مهندس باشی ریخت. وی از محصلینی بود که در عهد عباس میرزا نایب السلطنه برای تحصیل به لندن رفته و در فن بنا و قلعه سازی استاد شده بود و محمد تقی خان معمارباشی در سال1266 و1267 هجری قمری به ساختن آن مأمور گردید.

س: ساختمان دارالفنون از چه زمان آغاز شد؟

ج: در اوایل سال 1266 هجری قمری ساختمان مدرسه دارالفنون در زمینی واقع در شمال شرقی ارگ سلطنتی آغاز شد. نقشه مدرسه را میرزا رضای مهندس فراهم آورده بود. میرزا رضا همان گونه که خواندیم، از شاگردانی بود که در زمان عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان رفته بود. میرزا رضا طی سه سال و نیم اقامت در آن کشور توانست تجربه های فراوانی در رشته مهندسی و فنون نظامی به دست آورد. او در سال 1324 ه. ق. به ایران بازگشته بود.[7]

محمد تقی خان معمارباشی مأمور ساختن عمارت دارالفنون شد و شاهزاده بهرام میرزا به کار بنایی آن رسیدگی می کرد. البته امیر خودش به بنایی دارالفنون سرکشی می کرد. از قسمت های مهمی که به دستور وی در نقشه ساختمان آمده بود، می توان به تالار تئاتر، کتابخانه، آزمایشگاه فیزیک، شیمی و دواسازی اشاره کرد.

در دورانی که کارگران و معماران مشغول ساختن بنای دارالفنون بودند، بهرام میرزای معزالدوله، دومین پسر عباس میرزای نایب السلطنه حاکم پایتخت بود. او از رجال مؤثر و با نفوذ بود و سال ها در کرمانشاهان و قزوین و فارس و آذربایجان و خوزستان و لرستان حکومت کرده بود. امیرکبیر مراقبت و مواظبت در کار پیشرفت دارالفنون را به وی سپرد. بهرام میرزا غالبا به جریان کار سرکشی می کرد و نتیجه را به عرض امیر می رساند. میرزا رضا گذشته از علاقه به رشته خود به نگارش و ترجمه کتاب نیز علاقه داشت. از وی نوشته های زیادی برجای مانده است که «تاریخ پطر کبیر» و «تاریخ ناپلئون» از جمله آنها می باشد.

در شماره 29 روزنامه وقایع اتفاقیه درباره بنای دارالفنون و مراقبت شاهزاده بهرام میرزا می نویسد: «پارسال امنای دولت عِلّیّه بناگذاشتند که در میان ارک سلطانی دارالخلافه تهران تعلیم خانه ای بسازند که علوم و صنایع در آنجا تعلیم و تعلم شود و از آن وقت هم مشغول ساختن این عمارت هستند و لیکن هنوز تمام نشده است. چونکه کارش خیلی است و تمام کردنش طول دارد. در روز دوشنبه گذشته نُوّاب شاهزاده بهرام میرزا به آنجا رفتند و رسیدگی به کار آنجا کردند و اهتمام نمودند که زود و خوب به انجام برسانند و بطوری محکم و مضبوط می سازند که بیشتر از اغلب بناهای این ولایت سالهای سال آثار جلال این ایام فرخنده باقی خواهد ماند.»

ساختمان مدرسه در شمال شرق ارگ سلطنتی که پیش از آن سربازخانه بود نهاده شد. ساختمان قسمت شرقی دارالفنون در اواخر 1267 به انجام رسید و مورد استفاده قرار گرفت بقیه آن تا اوایل سال 1269 پایان یافت. چهار طرف مدرسه را 50 اتاق «منقش مذهب» هرکدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ایوان های وسیع بنا نمودند. در گوشه شمال شرقی تالار تئاتر احداث شد.

در پشت دارالفنون کارخانه شمع کافوری و آزمایشگاه فیزیک، شیمی و داروسازی برپا نمودند چاپخانه ای هم ضمیمه آن گردید. به علاوه کتابخانه و سفره خانه ای ساختند در ورودی دارالفنون به طرف خیابان ارگ در «باب همایون» باز می شد. درِ کنونی آن در خیابان «ناصریه» به سال 1292 ساخته شد.

به دلیل اینکه قرار بود هر فنی در این مدرسه، تعلیم داده شود، به دارالفنون معروف شد. وا‍‍ ژه «دارالفنون» برگرفته از دارالفنون فرانسه و عثمانی است که در فرانسه به «پلی تکنیک»معروف بود. نام دیگری که برای دارالفنون در «وقایع اتفاقیه» آمده «تعلیم خانه» و «معلم خانه» است. عنوان دارالفنون نخستین بار در نامه ای که میرزامحمدعلی خان، وزیر امور خارجه که امیر وی را برای ریاست دارالفنون در نظر گرفته بود، در 24 محرم 1268 به کلانتر تهران نوشته، آورده، و در روزنامه وقایع اتفاقیه اولین مرتبه در شماره سوم صفر 1268 به کار رفته است.

آغاز ساختن بنای مدرسه دارالفنون

پس از انتخاب محل ساختمان مدرسه و کسب اجازه از ناصرالدین شاه، امیرکبیر به میرزا رضا خان دستور داد که نقشه بنای مدرسه را طرح کند. میرزا رضا خان یکی از پنج محصلی بود که عباس میرزای نایب السلطنه آنان را برای آموختن دانش و هنر همراه «سنگ دارسی» به انگلستان فرستاد. وی پس از بازگشت به خدمت دولت درآمد و میرزا رضا مهندس باشی لقب گرفت. امیر پس از آماده شدن نقشه محمد تقی خان معمار را به ساختن مدرسه مأمور نمود و البته نظارت بر کل ساختمان بر عهده شاهزاده بهرام میرزا بود. اقبال یغمایی در کتاب مدرسه دارالفنون می نویسد: «خود امیر از شوق بسیار زیادی که در پیشرفت کار ساختمان و تأسیس مدرسه داشت هر زمان فرصت می یافت به محل ساختمان می آمد و از نزدیک به کار بنایان توجه می کرد و به بهرام میرزا و معمار دستورهای مناسب را می داد.»[8]امیر در یک جا می نویسد: «امسال در هیچیک از امور بنایی از قبیل عمارت [نیاوران] و مدرسه نظامیه و سربازخانه ها کار نشده، سبب معلوم، از جهت بی پولی است» جای دیگر می گوید: «دیروز رفته مدرسه را دیدم، زیاد ناتمامی دارد... تأکیدی که لازم بود، کردم.»[9]

 آماده شدن ساختمان دارالفنون

 و سرانجام با کوشش و پیگیری امیرکبیر ساختمان مدرسه دارالفنون به اتمام رسید. میرزا حسن خان اعتماد السلطنه در مورد پایان یافتن ساختمان دارالفنون و سپس افتتاح آن می نویسد: «در این سال (1267 ه. ق) در ارگ همایون، مدرسه مبارکه دارالفنون ساخته شد. اگرچه شروع به ساختن و اقدام به بنای این محل مُنیف و مکان رفیع، فی الحقیقه در سال قبل شد، ولی در این سال خجسته مال ساخته آمد. طرح این بنا را میرزا رضا خان مهندس باشی کرد و به معماری محمد تقی خان معمار باشی بنا نمودند و قسمت شرقی آن به انجام رسانیدند و معلمین برای تعلیم علوم جدید و انکشافات تازه و السنه مختلف دول اروپایی از فرنگستان طلبیدند»[10]

دکتر یوسف متولی، مؤلف کتاب «وزیر تاریخ نگار» عقیده دارد که کتاب «مرآت البُلدان» کار یک نفر نیست و گروهی در این کتاب که مانند دایرة المعارف بزرگی از نوشته های تاریخی، سفرنامه ها و تحقیقات نوین است، در زمانی طولانی این کتاب را تألیف کرده اند.

افتتاح دارالفنون

درباره افتتاح مدرسه دارالفنون در «مرآت البلدان» آمده است: «روز یکشنبه پنجم ربیع الاول سال 1268 ه. ق یکصد نفر از اولادان شاهزادگان و اُمرا و رجال دولت که برای تحصیل در مدرسه مبارکه دارالفنون منتخب شده بودند، به توسط میرزا محمد علی خان وزیر دوَل خارجه، شرف اندوزِ خاک پای مبارک شده، بعد از آن به مدرسه مبارک آمده به میمنت شروع به تحصیل کردند و در این روز، دارالفنون افتتاح شد و حسب الرّسم، تشریفات معمول به عمل آمد.»[11]

خبر افتتاح دارالفنون در وقایع اتفاقیه

«پارسال امنای دولت عِلّیه بنا گذاشتند که در میان ارگ سلطانی دارالخلافه طهران تعلیم خانه بسازند که علوم و صنایع در آنجا تعلیم و تعلم شود و از آنوقت هم مشغول ساختن این عمارت هستند ولکن هنوز تمام نشده است و چونکه کارش خیلی است، تمام کردنش طول دارد. در روز دوشنبه گذشته نواب شاهزاده بهرام میرزا به آنجا رفتند و رسیدگی بکار آنجا کردند و اهتمام نمودند که زود و خوب بانجام برسانند و بطوری محکم و مضبوط می سازند که بیشتر از اغلب بناهای این ولایت سالهای سال آثار جلال این ایام فرخنده باقی خواهد ماند.»[12]

دعوت استادان

در همان حین که ساختن بنای مدرسه در جریان بود، امیر برای استخدام معلمان متخصص از اروپا اقدام کرد و مسیو جان داوود را -که مدت ها پیش در ایام سفارت ارزنه الروم در خدمت او بود و در این دوران جزو اعضای سفارت ایران در سن پطرزبورگ بود- برای آوردن معلمان از آلمان، پروس و اتریش مأمور کرد.

جان داوود به کشور اتریش رفت که در اثر کفایت و حسن سیاست مترنیخ، صدر اعظم اتریش، در آن موقع یکی از برجسته ترین کشورهای اروپایی به شمار می رفت و به جهت رقابت با عثمانی علاقه مند به دوستی با کشور ایران بود و می خواست ایران دارای قوای منظم و تشکیلات مرتبی شود تا بتواند خود را از اعتراض های دولت عثمانی حفظ کند به همین دلیل، سفیر ویژه ایران را با احترامات زیاد پذیرفت و دستور داد 7 تن از بهترین معلمان و افسران را انتخاب و همراه مسیو جان داوود نمایند. امیر مردی سیاست مدار و باهوش بود و به همین دلیل تلاش کرد معلمانی که برای دارالفنون استخدام می کند، از یک کشور بی طرف باشد به دلایل زیر:

جلوگیری از نفوذ دولت های روس و انگلیس

توجه به تجربه تلخی که مربیان نظامی فرانسه در جنگ اول ایران و روس و مربیان انگلیس در جنگ دوم ایران و روس و در جنگ هرات برای ایران به جای گذاشته بودند. ماده پنجم عهدنامه ایران و انگلیس که می گفت ایران باید از کشورهایی که با انگلیس در نزاع نیستند معلم استخدام کند. در مورد معلمان فنون و رشته های دارالفنون امیر در نامه ای به مسیو جان داوود می نویسد: معلم نظام پیاده یک نفر، معلم توپخانه یک نفر، معلم علم هندسه یک نفر، تشریح یک نفر و معلم سواره نظام یک نفر که باید مسیو جان داوود از مملکت ایتالیا و اتریش و پروس برای مدت 5 تا 6 سال اجیر کند و با آن ها قراردادی منعقد نماید.

حقوق این معلمان سالی 4 هزارتومان تعیین شده بود. امیر در نامه دیگری به مسیو جان داوود می نویسد که بنای مدرسه تمام شده و سعی کند هرچه سریع تر معلمان را به ایران بیاورد و معطل نکند. این تعجیل امیر نشان از استفاده وی از زمان دارد که شاید دوَل استعمارگر در افتتاح دارالفنون و در سیاست ها و برنامه های آن نتوانند تأثیر بگذارند و نیز در انتخاب معلمان دخالت کنند، چرا که دوَل روسیه و انگلستان تمایل نداشتند پای کشور ثالثی به ایران باز شود.

ابتدا قرار بود این مدرسه بزرگ تنها برای فرزندان دیوانیان و لشگریان و درباریان و از همه بالاتر، شاهزادگان گشوده بشود، ولی این انحصار گرایی به وسیله شخص امیر شکسته شد و مدرسه شاگردان متفرقه ای از طبقات دیگر را در خود جای داد. لباس شاگردان دارالفنون فراخور رشته تحصیلی شان متفاوت بود و سالانه دو دست لباس مجانی زمستانی و تابستانی به آن ها داده می شد. شاگردان ناهار را به خرج مدرسه می خوردند و جزو خدمتگزاران دولت محسوب شده و مقرری مختصری نیز داشتند. دوره تحصیلی معمولا 6 سال بود. در مدرسه نمازخانه ای نیز دایر بود که شاگردان به موقع در آنجا نماز می گذاردند. بودجه دارالفنون در سال تأسیس آن 7750 تومان بود.

ورود معلمان اروپایی به تهران در تاریخ 26 محرم 1268ق/24 نوامبر1851 میلادی، یعنی یک روز پس از عزل امیر بود. با تمام این مسایل، امیر پس از ورود معلمان نگران وضع آنان بود و سفارش می کرد که مراقب احوال آن ها باشند، طوری که از آمدنشان به ایران پشیمان نشوند چراکه دشمنان امیر به دنبال بازگرداندن معلمان به کشورشان بودند؛ اما با علاقه ای که ناصرالدین شاه به مساله داشت، این امر منتفی شد ولی بر خلاف تلاش های امیر، مخالفان توانستند در میان این معلمان کارشناسان انگلیسی را نیز استخدام کنند. سرانجام یک روز پس از ورود معلمان اروپایی مسیو جان داوود آن ها را به شاه معرفی کرد و شاه با تقدیر نامه ای وی را مورد تفقد قرار داد. مدرسه پنجم ماه ربیع الاول 1268 با انتخاب اولاد شاهزادگان عظام و امرا و اعیان و رجال دولت، توسط میرزا محمد علی خان شیرازی وزیر دول خارجه و پس از تأیید شاه شروع به کار کرد و دارالفنون افتتاح شد. تعداد شاگردان دارالفنون ابتدا بیش از 30 تن نبود و کم کم به 120 نفر رسید و تا زمان افتتاح تکمیل شد. نخستین فارغ التحصیلان در سال 1276 از مدرسه جهت اعزام به اروپا فارغ التحصیل شدند.

س: معلمان ایرانی مدرسه دارالفنون چه کسانی بودند؟

ج: در مرآت البلدان تألیف محمد حسن خان اعتماد السلطنه اسامی معلمان ایرانی دارالفنون بدین ترتیب ذکر شده است:

1- میرزا احمد حکیم باشی کاشانی، معلم طب قدیم

2- ابوالقاسم حکیم باشی، معلم طب قدیم

3- اسدالله، معلم فارسی و عربی و پیشنماز مدرسه

4- ملاحسین، معلم فارسی و عربی

5- میرزا رضای دکتر که در اروپا تحصیل کرده بود، معلم طب

6- شیخ صالح، معلم فارسی و عربی

7- میرزا عبدالغفار نجم الملک، معلم علوم ریاضی

8- علی اکبرخان نقاش باشی، معلم نقاشی و زبان فرانسه

9- محمد کاظم محلاتی، معلم فیزیک و شیمی

10- میرزا علی دکتر همدانی، معلم طب

دارالفنون، در دوره اول و دوم و سوم توانست عده زیادی از دانشمندان را به جامعه تحویل بدهد. برای نمونه افرادی چون حاج نجم الدوله، میرزا کاظم خان شیمی، دکتر علم الدوله ثقفی، میرزا رضاخان مهندس الملک، دکتر ولی الله خان نصر، میرزا محمد علی خان ذکا الملک(فروغی) و بسیاری دیگر از تربیت شدگان دارالفنون بودند.

س: معلمان اروپایی که در دارالفنون مشغول تدریس شدند چه کسانی بودند؟

ج:

1- بارون گومنز اتریشی، معلم پیاده نظام

2-مطراتسو ایتالیایی، مربی سپاه و فن آرایشی لشگر

3-کرزیز اتریشی، معلم توپخانه و ریاضیات

4-پنه رو اتریشی، معلم سواره نظام

5-زاتی اتریشی، مهندس نظام و معلم ریاضی

6- بوهلر فرانسوی، معمل ریاضیات و نقشه کشی

7- کارنتای اتریشی، معمل معدن شناسی

8- فکتی ایتالیایی، معلم فیزیک و شیمی و داروسازی

9- دکتر پلاک اتریشی، معلم طب و جراحی

10-شیلمر هلندی، پزشک

11-ریشارخان فرانسوی، معلم زبان فرانسوی

12-کاژر پلو ایتالیایی، معلم نقاشی

برخی از معلمان اروپایی دارالفنون پس از اتمام قراردادشان به کشور خود بازگشتند و برخی دیگر در ایران ماندند. اوضاع دارالفنون با توجه به اهدافی که امیرکبیر برای آن در نظر داشت پیش نرفت. ناصرالدین شاه تا مدتی به دارالفنون علاقه داشت و به دلیل همین علاقه و مقدمات صحیحی که امیر برای این بنای خیر چیده بود تعلیم یافته گان فاضلی بیرون آمدند.

س: در مورد شخصیتهای خارجی که در مورد امیرکبیر و خصوصیات و ویژگیهای او سخن گفته اند مواردی را بیان فرمائید.

ج: شخصیت های علمی ادبی سیاسی و... درباره امیرکبیر سخن گفته اند از جمله:

کنت دوگوبینو، سفیر مشهور فرانسه در ایران زمان سلطنت ناصرالدین شاه درباره ویژگی های امیرکبیر می نویسد: «امیرنظام می خواست عظمت دیرینه کشورش را بازگرداند. درهمه جا سربازخانه، کاروانسرا و پل بنا کرد. تشکیلات پست را بازسازی کرد و در سراسر کشور شبکه ای از چاپارخانه ها به وجود آورد و... به تجدید نظر در مساحی و ثبت اراضی و املاک پرداخت و اساس مالیات ها را تغییر داد به نحوی که بدون آنکه به روستائیان فشار وارد سازد، درآمد دولت را افزایش دهد. توجه زیادی به کارخانه ها نمود و احداث صنایع جدید را تشویق کرد. او می خواست همه کارمندان دولت خود او را الگو قرار دهند که بسیار پاک بود.»[13]

لرد کرزن نایب السلطنه هند و وزیر امور خارجه انگلیس درباره امیرکبیر چنین نوشت: «ناصرالدین شاه هم به عادت معمول صفحه های خونینی برتاریخ سیاه این ملت تیره روز افزود. مثلا یکی از فرزندان لایق و رشید ایران میرزا تقی خان امیرکبیر که می توانست ایران را به اوج عظمت برساند به دست همین پادشاه کشته شد. امیرکبیر شوهر خواهر پادشاه بود و هیچگونه تقصیری جز اصلاح امورکشور در مدت بسیار کوتاه مرتکب نگردید.» [14] 

س: تا کنون نویسندگان و پژوهشگران بسیاری درباره مدرسه دارالفنون کتاب ها و مقالات بسیار نوشته اند. شما بهترین مقاله ای که درباره مدرسه دارالفنون نوشته شده کدام مقاله می دانید.

ج: همانطور که گفتید تاکنون کتاب ها ومقالات بسیار درباره دارالفنون نگاشته شده و شاید بتوانم بگویم که بسیاری از آن مقالات را خوانده ام. به نظر من مقاله مرحوم محمد محیط طباطبایی پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر بهترین مقاله درباره دارالفنون است. این مقاله در سال 1354 در کتاب امیرکبیر و دارالفنون به چاپ رسید.

س: شما در بیشتر گفت و گوهای خود با خبرنگاران از مرحوم محیط طباطبایی تعریف و تمجید بسیار می کنید. ممکن است علت این علاقه را بدانم.

ج: مرحوم طباطبایی براستی اندیشمندی فرزانه و بزرگوار بود. من تا کنون بیش از صد کتاب درباره تاریخ مطبوعات ایران خواندهام و قصد دارم کتابی در این زمینه منتشر کنم. در میان ده کتاب من کتاب تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران از مرحوم محیط طباطبایی را بسیار مفید یافتم.

س: در میان سیاحان و خارجیان که درباره امیرکبیر مطالبی نوشته اند کدامیک از قتل بیرحمانه او سخن گفته اند.

ج: بیشتر خارجی ها از قتل امیر سخن گفته اند اما خانم مری شیل بهتر از دیگران آن فاجعه عظیم را شرح داده است.

در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، کلنل شیل در برکناری میرزا تقی خان امیرکبیر نقش بسیار داشت اما همسرش خانم مری شیل در خاطرات خود از امیرکبیر تعریف بسیار کرده است. و در صفحه 158 ترجمه فارسی وی آمده است: میرزا تقی خان امیرکبیر صدر اعظم ایران از خیلی جهات مرد برجسته ای به شمار می آید. یکی از آرزوهای بزرگ او این بود که مقام ایران را در بین خانواده ملل ترقی دهد و این مملکت را از قید اسارتی که به نظر او از جانب سه قدرت بزرگ همسایه اش در آن گرفتار بود رهایی بخشد.»[15]

 

خانم شیل در خاطرات خود شرح می دهد که حتی پس از برکناری امیر دشمنان او همچنان نگران بودند که باردیگر امیرکبیر«مورد مرحمت قرارگیرد» این بود که تلاش کردند که شاه را به قتل او وادار سازند.

خانم شیل در این باره نوشته است: «... در این مدت دشمنان امیر آرام نمی نشستند و بیشتر از این وحشت داشتند که مبادا یک روز او دوباره مورد مرحمت پادشاه قرار گیرد و به سرکارش باز گردد. آنان هر روز گوش شاه را از خطراتی که زنده نگه داشتن مردی مثل امیر که هر آن منتظر فرصتی برای نابودی او و از هم پاشیدن بساط سلطنتش می باشد داشت، پر می کردند و این عده -که مأذون به فاش کردن نامشان نیستم- آنقدر به عملیات خود ادامه دادند تا سرانجام فرمان قتل امیر را به امضای شاه رساندند و فراش باشی مخصوص شاه را با این دستورنامه به معیت چند میرغضب بفوریت روانه کاشان نمودند. این فراشباشی از کسانی بود که تحت توجهات امیر ترقی کرده و از هیچ به این مقام رسیده بود.

به دلایلی که هیچکس جز خود ایرانی ها از آن سر در نمی آوردند، آنها قبل از اجرای حکم شاه، متوسل به حیله ای شدند و برای فریب دادن همسر امیر، یکی از زنان اندرون را به سراغ شاهزاده خانم (عزت الدوله) فرستادند تا به او بگوید: اشک از چشم پاک کند و مژده دهد که شاه با امیر به سرمهر آمده و بناست او را یا به تهران بازگرداند و یا به کربلا بفرستد... و شاه خلعتی برایش فرستاده که در راه است و ظرف یکی دو ساعت آینده خواهد رسید. پس بهتر است که امیر به حمام رود تا برای پوشیدن خلعت آماده باشد. امیر که تا بحال جرأت نداشت از حریم امنیتی فراهم شده در مجاورت شاهزاده خانم دور شود، با شنیدن این خبر مسرت انگیز راضی به توصیه آن زن شد و برای رفتن به حمام از شاهزاده خانم جدا گشت، ولی خبر نداشت که این آخرین جدایی آنهاست و دیگر موفق به دیدار یکدیگر نخواهند شد. وقتی که امیر به حمام رسید، فراش باشی و گروه دژخیمان به سروقتش آمدند و فرمان قتلش را ارائه دادند، ولی نحوۀ اجرای آن را به خودش واگذار نمودند. جنایت با گشودن رگهایش به انجام رسید و به طوری که می گویند امیر در کمال شکیبایی و متانت به سرنوشت خود تسلیم شد و تن به مرگ داد.»[16]

پی نوشت

[1] استاد محمود حکیمی در نهم شهریور 1323 در تهران و در خانواده ای مذهبی متولد شدند، بعد از پایان دوره ابتدائی به دبیرستان حافظ جنب امام زاده زید رفت و پس از کسب مدرک دیپلم بعنوان سپاه دانش به یکی از روستاهای کردستان رفت و مشغول به تدریس شد ، به گفته خودش از سال 1335 نویسندگی را آغاز کرد ، وی به مدت یکسال در برخی از مجله ها مقالات سیاسی ،داستانی و علمی می نوشت بعد از درگذشت پدرش به دلیل کافی نبودن حقوق معلمی ، کار ترجمه و نوشتن را با شدت بیشتری ادامه داد .

استاد محمود حکیمی از سال 1345 به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شد و تا پایان دوره خدمتش مشاغل بسیاری بر عهده داشت از جمله : معلمی ، دبیر و معاون راهنمائی ، دبیر دبیرستان ، مؤلف برخی از کتاب های درسی تاریخ ، سرپرست واحد مطالعات آموزش و پرورش کودکان استثنائی ، وی در چند سال گذشته در آموزش ضمن خدمت زبان انگلیسی ، مرجع شناسی و روش تحقیق ، ادبیات کودک و نوجوان تدریس کرده است . وی از سال 1351 در مجله های مکتب اسلام ، نسل جوان ، نسل نو ، مکتب تشیع و پیام شادی شروع به داستان نویسی کرد که بعدها داستان هایش به صورت کتاب ، چاپ و منتشر شدند .

تا کنون 134 اثر از محمود حکیمی به چاپ رسیده است که 26 مورد آن ترجمه و بقیه تالیف و داستانند ، 36 اثر وی درون مایه ای مذهبی دارند و همه آثارش ویژه نوجوانان و جوانانند ، دوره 22 جلدی تاریخ تمدن ویژه نوجوانان ، تا کنون جوایز بسیاری را به همراه داشته و مجموعه دانشنامه نوین ویژه کودکان نیز در سال 1378 در جشنواره رشد برنده جایزه شد. محمود حکیمی در شهریور 1381 در پنجمین جشنواره شهید رجائی لوح افتخار از دست ریاست جمهوری وقت به خاطر تالیف آثار بسیار در زمینه ادبی و هنری دریافت کرد.

[2] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، چاپ هفتم، انتشارات خوارزمی،1362، ص 665.

[3] عبدالرضیع حقیقت، تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان)، بخش دوم تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران، 1368، ص1075

[4] «تاریخ ایران دوره قاجاریه»، گرانت واتسون، ترجمه وحید مازندرانی، تهران: کتاب های سیمرغ، 1356، ص 342.

[5] سفرنامه پولاک: «ایران و ایرانیان»، ترجمه جهانداری، تهران: انشارات خوارزمی، 1361، ص 294.

[6] تاریخ معاصر ایران در دوره قاجاریه، تالیف: محمود حکیمی، ص 122.

[7] وقایع اتفاقیه، شماره 29 پنجشنبه23 شوال 1267ه. ق

[8] اقبال یغمایی، مدرسه دارالفنون، (تهران: انتشارات سردا،1376)ص 39

[9] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران و( تهران: انتشارات خوارزمی،1355)، ص256.

[10] مرآت البلدان، ص79

[11] عمان

[12] وقایع اتلافیه، 23 شوال 1267

[13] سفرنامه کنت دوگوبینو صفحه 230

[14] جرج . ن کرزن کتاب : ایران و مساله ایران، ص 76

[15] خاطرات لیدی شیل، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، نشر نو، تهران1362.

[16] همان،  به نقل از کتاب داستان‌هایی از زندگانی امیرکبیر، نوشته: محمود حکیمی،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سی و هفتم، 1384، ص 220.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان