ماهان شبکه ایرانیان

قرعه‌کشی تلویزیونی؛ رؤیایی بزرگ، واقعیتی تلخ

بخت‌آزمایی نوعی «قمار دسته‌جمعی بزرگ» است که افراد بواسطه رخداد‌های کاملاً اتفاقی و موقعیت‌های احتمالی بسیار نادر، امکان برنده شدن در یک بازی جمعی و کسب جایزه‌ای بسیار بزرگ را پیدا می‌کنند.

روزنامه ایران - دکتر جبار رحمانی: نزدیک به هفت دهه است که در ایران موضوع «بخت‌آزمایی» در سطح ملی مطرح شده است و در سال‌های اخیر در رسانه‌ها بویژه رسانه ملی به‌طرز چشم‌گیری «فرهنگ قرعه‌کشی» رواج یافته است. بخت‌آزمایی نوعی «قمار دسته‌جمعی بزرگ» است که افراد بواسطه رخدادهای کاملاً اتفاقی و موقعیت‌های احتمالی بسیار نادر، ‌امکان برنده شدن در یک بازی جمعی و کسب جایزه‌ای بسیار بزرگ را پیدا می‌کنند.

رؤیایی بزرگ؛ واقعیتی تلخ

منطق بخت‌آزمایی در درون خود، نوعی فرصت غیرعقلانی برای تحول بنیادی در موقعیت زندگی است. نوعی آزمودن بخت و شانس و اقبال و طالع. ایده اصلی نیز آن است که اگر نیروی جادویی بخت و اقبال و طالع، با من همراه باشد، می‌توانم به موقعیت بسیار بالایی برسم. هرقدر این بخت‌آزمایی و جایزه آن، بزرگتر و بیشتر باشد، ‌جذابیت و مبهوت‌کنندگی آن نیز بیشتر است. منطق درونی بخت‌آزمایی این است که من با مقدار اندکی از پول خود، ‌در یک قرعه‌کشی شرکت می‌کنم و در عوض اگر شانس داشته باشم، ‌پول بسیار عظیمی را به‌دست خواهم آورد که نه تنها هیچ تناسبی با میزان مشارکت من در این قرعه‌کشی ندارد، ‌بلکه آنقدر بزرگ و زیاد است که کل زندگی من و حتی خاندان من را هم تغییر خواهد داد.

منطق لاتاری

در جهان سنت به‌دلیل نوع جهان‌بینی که مردم داشتند، نظم زندگی جامعه و موقعیت افراد در آن تقریباً تعریف شده بود. آدم‌ها موقعیت‌شان را پذیرفته بودند و می‌دانستند که اگر کسی، حتی از فقیرترین مردم، به شاهی برسد، ‌این پرنده بخت، ‌همای سعادت، است که بر شانه‌های او فرود آمده است. اما در پس این اتفاق بزرگ، این قاعده هم وجود داشت که در طالع آن فرد این بخت بزرگ وجود داشته است. لذا آدم‌ها بی‌حساب و کتاب (در منطق جهان‌بینی سنتی و نظمی که آنان در زندگی و کیهان و طالع آدم‌ها تعریف کرده بودند)‌ دچار این تحول بزرگ نمی‌شدند.

اما در دوره مدرن، ‌بخت‌آزمایی‌ها، همان ایده پرنده بخت، ‌همای، ‌را گرفتند؛ ولی قاعده پشت سر آن را حذف کردند. مسأله اصلی آن است که آدم‌ها انگیزه تحول و دگرگونی بنیادی را در خودشان ایجاد کردند. اما دیگر موقعیت جاری زندگی‌شان برای آنان مشروعیت نداشت.

رؤیایی بزرگ؛ واقعیتی تلخ

منطق فرهنگی و روانی پناه بردن به بخت‌آزمایی‌ها این است که انسان‌ها در زندگی واقعی معمولاً همه امور را عقلانی و به‌طور محاسبه‌شده پیش نمی‌برند. شاید در تلاش‌های روزمره و روال عادی زندگی، امر عقلانی و محاسباتی مبنای کار باشد، اما همه ما در لحظات عمیق و موقعیت‌های حاد زندگی، در جست‌وجوی راه‌هایی هستیم که فراتر از این روال‌های عقلانی و محاسبه‌پذیر بتواند عمل کند.

به عبارت دیگر در موقعیت‎هایی که به این نتیجه می‌رسیم کار آنقدر خاص و حاد و اورژانسی است که روال‌های عادی عقلانی توان حل آن را ندارند، به‌دنبال راهی متفاوت و فراعقلانی خواهیم بود. در این موقعیت‌ها، ‌ما دست به دامان نیروهای ماورایی می‌شویم که این موقعیت ناخوشایند را حل کنیم. به بیان دیگر، از طریق نوعی رابطه برقرار کردن با نیروهای ماورایی و نوعی کرنش بدان‌ها، ‌سعی می‌کنیم با نیروهای جادویی این موقعیت را ناگهان و در طرفة‌العینی تغییر دهیم. اینجا است که منطق جادویی وارد زندگی می‌شود؛ نیرویی که منشأ ماورایی دارد ‌و زندگی ما را می‌تواند عوض کند. این قاعده در بسیاری از عرصه‌های زندگی ما هست، زیرا ما در آن موقعیت‌ها پذیرفته‌ایم که کار از دست ما انسان‌ها و تلاش‌های انسانی ما خارج شده است. مانند کسانی که قدرت جادویی دارند، کسانی که دست به دامان نذر و خیرات می‌شوند، یا به طلسم و... متوسل می‌شوند؛ یا حتی در داستان‌ها، چراغ جادو و قدرت دیو درون آن برای برآورده‌سازی هر آرزویی که داریم.

در موقعیت‌های نذر این موضوع، معطوف به یک موقعیت خطرناک و دشوار مثلاً یک بیماری، ‌یک سرطان یا یک عامل تهدیدکننده زندگی نزدیکان ما است و در موقعیت‌هایی که داستان‌های چراغ جادو نشان می‌دهند، این موقعیت‌ها معطوف به آرزوها و تخیلات ما است، مثلاً داشتن قصری از طلا و....

میل به زندگی رؤیایی

به‌نظر می‌رسد قرعه‌کشی‌های رسانه‌ها که این روزها بسیار رواج یافته، امتداد همان چراغ جادوهایی هستند که قرار است خیال مهارناشده ما برای تحول در زندگی و رسیدن به موقعیت‌های افسانه‌ای را ارضا کنند. نوعی امیال درونی و بسیار عمیق که از یک‌سو بیانگر نارضایتی درونی ما از وضع موجود و از سوی دیگر بیانگر میل شدید ما به انقلابی عظیم در وضع موجود است.

آنقدر این وضع مطلوب و آرمانی را دور و دراز تعریف کرده‌ایم، که فقط و فقط می‌توان با نیروی عظیم بخت و طالع یا همان «قمار بزرگ» آن را عوض کرد. با این تفاوت که در این قمار بزرگ، وقتی طرفین برنده و بازنده دو نفر باشند، ‌یک نفر که جایزه بزرگ را می‌برد، ‌نفر مقابل، باید آن را پرداخت کند، لذا «برنده شدن بزرگ» همراه با «باخت بزرگ» است.

اما در قرعه‌کشی‌ها، این «باخت بزرگ» را جماعت بزرگی می‌دهند، آنقدر که سهم هرکس بسیار کوچک و لذا به ظاهر نامرئی و نادیدنی است. به همین دلیل تحمل‌پذیر است و آدم‌ها دائماً ترغیب می‌شوند در این قمار شرکت کنند، چون هزینه بسیار اندک واقعی، ‌با احتمال و امید برد بسیار بسیار بزرگ همراه است. در پس همه اینها نه یک نیت خیر، که یک تجارت و کاسبی بزرگ هست، نوعی تجارت مبتنی بر نیاز و میل مردم به بخت آزمایی و زندگی رؤیایی و شاهانه.

بازندگان بزرگ

نکته اصلی آن است که سیطره قرعه‌کشی متعلق به زمانه‌ای است که جامعه بشدت دنبال ارزش‌های مادی و منافع مادی است. خود این قرعه‌کشی‌ها هم به این مادی‌گرایی ارزشی دامن می‌زند. در مقابلِ جماعت اندکی که برنده شده‌اند، جماعت بزرگی قرار دارند که برنده نمی‌شوند، لذا هرچه بیشتر، موقعیت ناخوشایندشان تأیید و بازتولید می‌شود. لذا مسأله اصلی آن است که قرعه‌کشی اگر یک نفر را متحول می‌کند، هزاران نفر را سرجای خودشان می‌نشاند تا وضع خودشان را بپذیرند. اما با این فرق که همیشه از موقعیت‌شان ناراضی خواهند بود. باید در درون‌شان نوعی «نفرین‌شدگی» و «محکوم‌شدگی» برای ماندن در این موقعیت را بپذیرند.

تجارت با شانس و اقبال

بخت‌آزمایی گاه می‌تواند به یک سرگرمی و یک امر فرعی و حاشیه‌ای در زندگی افراد بدل شود، که در پس خود یک «صنعت شانس و اقبال» را ایجاد خواهند کرد؛ ‌همانند همه صنعت‌های مبتنی بر تفریحات مردم. لذا بیش از آنکه به مردم کمک کند، بخت‌آزمایی به‌دنبال پرکردن جیب برگزارکنندگان این مسابقه‌ها است.

اما وقتی منطق لاتاری و قرعه‌کشی به قاعده‌محوری زندگی مردم بدل شود، ‌بیانگر آن است که جامعه حال و روز خوشی ندارد. اعضای آن جامعه از زندگی‌شان راضی نیستند، اما این را هم می‌دانند که نمی‌توان به شیوه‌های عقلانی این زندگی را بهبود بخشید. به تعبیری در بطن خودش نوعی سازگاری با نظم ناعادلانه زندگی را دارد.

رؤیایی بزرگ؛ واقعیتی تلخ

بخت‌آزمایی در زمانی که قاعده مسلط باشد، نشان می‌دهد جامعه مبتنی بر قاعده‌های غیرعقلانی و روندهای تصادفی است. آدم‌ها می‌دانند که باید ریسک کرد ‌و اگر بخت با تو همراه باشد، ‌به‌زندگی مطلوب می‌توانی برسی. اما هرچه هست پذیرفته‌ایم که زندگی فعلی حق ما نیست و ما شایسته زندگی‌های بسیار برتری هستیم.

این موقعیت پناه آوردن به بخت‌آزمایی یا قرعه‌کشی به‌عنوان راه نجات، زندگی را به‌طور عمیقی با نارضایتی همراه خواهد کرد. از یک‌سو وضع موجود پذیرفتنی نیست و از سوی دیگر راه درستی برای خروج از این وضع وجود ندارد و مهمتر از همه آنکه همه افراد میل عمیقی به خروج از این وضع موجود دارند.

گنج بدون رنج

بخت‌آزمایی در بستر اجتماعی و فرهنگی‌ای در جامعه رواج پیدا می‌کند که رؤیای محوری مردم، رسیدن به یک زندگی بسیار باشکوه مادی است. همه آدم‌ها به هر قیمتی می‌خواهند به این زندگی مرفه و لاکچری برسند. نکته اصلی آن است که این گنج، باید نابرده رنج باشد. بدون رنجی باید به این ثروت بی‌حد رسید. بخت‌آزمایی و لاتاری‌ها یکی از راه‌های رسیدن به بهشت زمینی هستند.

بخت‌آزمایی در کنه خود، لزوماً عملی غیراخلاقی یا غیرمنطقی نیست. اما وقتی به پدیده‌ای مسلط در زندگی مردم بدل می‌شود، بیانگر شرایطی است که حال جامعه و زندگی مردم خوب نیست. به همین دلیل، بستر اجتماعی و فرهنگی سیطره‌یافتن بخت‌آزمایی در جامعه اهمیت دارد.

در چند دهه اخیر، در جامعه ما، بانک‌ها و مراکز اقتصادی و حتی برخی نهادهای مدنی خیریه‌ای برای جلب مخاطب دست به راه‌اندازی قرعه‌کشی و بخت‌آزمایی زده‌اند. شاید آنقدر تعداد این جوایز زیاد بوده که اگر توزیع می‌شدند، ‌به هر ایرانی حداقل یکبار تجربه برنده شدن در یک قرعه‌کشی می‌رسید! فقط کافی است به تعداد جوایز خرد و کلانی توجه کنید که بانک‌ها در تبلیغات‌شان برای جذب سپرده‌گذاران اعلام می‌کنند.

ناامیدان امیدوار به بخت‌آزمایی

اما مسأله اصلی به حجم زیاد میل و استقبال مردم از بخت‌آزمایی برمی‌گردد که این همه فراگیر شده، آنقدر که از یک امر اتفاقی و نادر، به امری رایج و عادی بدل شده است. در هرجا و در هر کنش اقتصادی (خرید، ‌سرمایه‌گذاری، و...) ما با نوعی قرعه‌کشی ضمنی مواجه هستیم. شاید در وهله نخست بتوان گفت اینها برای جذب مشتری و اقناع آنان برای خرید یا سرمایه‌گذاری در مرکز خاصی است. اما مسأله اصلی آن است که این میل و این قاعده به یک امر مسلط در جامعه بدل شده است.

آن سوی «امید» به بخت‌آزمایی برای تحول در زندگی، از نوعی «ناامیدی» از نتیجه‌بخشی تلاش‌ها و روال‌های قاعده‌مند برای تحول و بهبود زندگی حکایت دارد. بخت‌آزمایی در بطن خود یک رابطه قدرت را هم تعریف کرده است. اینکه ما قادر به تحول موقعیت خود نیستیم، مگر از طریق بخت و اقبال و طالع خاص. نوعی پذیرش وضع موجود، ؛ هرچند با نارضایتی و ناکامی‌های عمیق. اما وضع موجود در یک رابطه فرادستی صاحبان بخت و اقبال نسبت به فاقدان بخت و اقبال مشروعیت پیدا می‌کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان