مقدمه
انتشار گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل در مورد عملکرد اسراییل در باریکه غزه، تل آویو را با مشکلات تازه ای درعرصه داخلی و خارجی روبه رو نمود. یکی ازمهم ترین ویژگیهای این گزارش این است که تهیه کننده گزارش، ریچارد گلدستون[1] قاضی بین المللی، از کشور آفریقای جنوبی به عنوان یک یهودی گزارش نسبتا قابل قبولی از نظر محافل بین المللی ارایه نموده است. البته این گزارش نکاتی دارد که همچنان محل تامل است، اما مهم ترین امتیاز گزارش پیش رو، تدابیر و ترفندهای اسراییل برای گریز از جرم و جنایت علیه بشریت است. اسراییل برای کنترل فشار بین المللی ناشی از انتشار این گزارش اقدامات همه جانبه ای آغاز نمود. فعالیتهای دیپلماتیک آن شامل به کار گرفتن حمایت سنتی آمریکا و تعداد دیگری از کشورها جهت بی تاثیر و یا کم تاثیر نمودن نتایج انتشار این گزارش بوده است. تلاش برای معامله با محمود عباس رییس حکومت خودگردان کرانه باختری در زمینه جلوگیری از استفاده حماس و دولت قانونی فلسطین در نوار غزه از این گزارش برای تثبیت اوضاع به سود حماس نیز در همین چارچوب ارزیابی می شود. تهدید ریچارد گلدستون و اعضای خانواده وی نیز یکی دیگر از راهکارهای اسراییل برای مقابله با گزارش مذکور تلقی می شود. با توجه به اینکه گلدستون پیرو آیین یهود است، انتشار این گزارش ضربه ای حیثیتی بر پیکر درحال اضمحلال این رژیم تلقی شده است. محورهای اصلی عملیات روانی رژیم صهیونیستی علیه گزارش گلدستون شامل موارد زیر است:
-بی اعتبار ساختن گزارش و ایراد اتهام دیدگاههای جانبدارانه گلدستون؛
-زیر سوال بردن صلاحیت علمی گلدستون؛
-تخریب شخصیت گلدستون و ایراد اتهاماتی به وی از جمله صدور رای علیه یک نوجوان در دوران رژیم آپارتاید؛
-تهدید به اثرات زیانبار این گزارش علیه مذاکرات صلح فلسطین و اسراییل؛
-تهدید فلسطینی ها به تشدید شهرک سازی در اراضی فلسطینی؛
-توجیه اقدام خود علیه فلسطینیان غزه به عنوان اقدام علیه تروریسم و حق دفاع مشروع علیه تهدید تروریسم؛
-طرح موضوعات جعلی مانند توقیف سلاح قاچاق برای حزب الله جهت کاهش توجه افکار عمومی بین المللی به گزارش گلدستون؛
-طرح موضوع برری تخلفات احتمالی نظامیان اسراییلی از سوی خود صهیونیست ها و ایجاد امیدواری واهی برای برخورد با هرگونه تخلف؛
-تهدید جان گلدستون و اعضای خانواده وی؛
-متهم نمودن گلدستون به یهود ستیزی.
به نظر می رسد اسراییل برای مقابله باگزارش گلدستون مهم ترین تاکتیک عملیات روانی خود را ترور شخصیت ریچارد گلدستون می داند. با توجه به تسلطی که اسراییل بر رسانه های گروهی جهان دارد، برای کنترل تبعات گزارش مذکور مطالب غیر واقعی علیه گلدستون انتشار داد. آنچه در پی می آید مفاد گزارش گلدستون و عملیات روانی اسراییل برای تحت الشعاع قرار دادن جنگ 22 روزه غزه است.
مفاد گزارش گلدستون
گزارش کمیته حقیقت یاب جنگ غزه موسوم به گزارش گلدستون در تاریخ 15سپتامبر 2009(23 مهر 1388) ارایه و درآن تاکید شد که اسراییل در جنگ 22 روزه غزه مرتکب جنایت جنگی شده است. گزارش547 صفحه ای گلدستون درباره وقایع جنگ غزه که از 20 هزار صفحه سند و عکس مختلف و با استفاده از گفتگوی رودررو بابیش از 200 نفر تهیه شده، آشکارا اسراییل را به ارتکاب جنایتهای جنگی علیه فلسطینیان متهم کرده است.
گزارش مذبور در شورای حقوق بشر سازمان ملل پس از چندبار تعویق سرانجام به رای گذاشته و با اکثریت آرا تصویب شد. درشورای حقوق بشر 25 کشور شامل چین، روسیه، مصر، هند، برزیل، اردن، پاکستان، آفریقای جنوبی، آرژانتین، بحرین، بنگلادش، بولیوی، غنا، اندونزی، جیبوتی، لیبریا، قطر، سنگال، موریتانی، نیکاراگوئه و نیجریه به قطعنامه رای مثبت دادند و تنها شش کشور آمریکا، ایتالیا، هلند، مجارستان، اسلواکی و اوکراین با این قطعنامه مخالفت کردند و11 کشور بوسنی، بورکینافاسو، کامرون، گابن، ژاپن، مکزیک، نروژ، بلژیک، کره جنوبی، اسلوونی و اروگوئه رای ممتنع دادند و بعضی از کشورها حاضر نشدند رای خود را علنی کنند. روسیه به همراه چین و هند نیزبه نفع طرح بررسی گزارش گلدستون درباره جنگ 22 روزه غزه علیه اسراییل رای دادند. در قطعنامه یادشده که در سه بخش مجزا شامل:
1- اقدامات اخیر رژیم صهیونیستی دربیت المقدس و علیه مسجد الاقصی؛
2- گزارش هیات حقیقت یاببین المللی در خصوص غزه موسوم به گزارش گلدستون؛
3- گزارش دوره ای کمیسیر عالی حقوق بشر در خصوص تحولات حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی فلسطین، از سوی گروه کشورهای اسلامی عربی آفریقایی و عدم تعهد به نشست ویژه ارایه شده بود، اقدامات وسیاستهای اخیر اسراییل در گسترش شهرک سازی، ساخت دیوار حایل، مصادره زمین و اموال فلسطینی ها، ایجاد محدودیت در دسترسی به اماکن مذهبی به ویژه بیت المقدس شرقی و همچنینی تغییر ترکیب جمعیتی و جغرافیایی شهر بیت المقدس و نیز تغییر ماهیت اماکن مقدس اسلامی و از جمله مسجد الاقصی، ادامه فعالیتهای حفاری وکاوش در این مسجد محکوم شده و درخواست توقف فوری این اقدامات به عمل آمده است.
در بخش دوم قطعنامه شورای حقوق بشر، ضمن استقبال از گزارش گلدستون و محکومیت عدم همکاری اسراییل با هیات حقیقت یاب توصیه های مندرج درگزارش یادشده مورد تایید قرار گرفته است. شورای حقوق بشر به مجمع عمومی سازمان ملل توصیه نموده است تا گزارش هیات حقیقت یاب را در بخش اصلی نشست جاری خود مورد بررسی قرار دهد. در بخش سوم قطعنامه نیز از گزارش دوره ای کمیسر عالی حقوق بشر در مورد اجرای قطعنامه نشست ویژه در خصوص تجاوز غزه استقبال شده وتوصیه های مندرج در آن مورد تایید قرار گرفته است. همچنین از پیلای کمیسر عالی خواسته شده تا گزارشی در زمینه اجرای این قطعنامه به نشست آتی شورای حقوق بشر ارایه دهد. در ابتدای این نشست خانم پیلای کمیسر عالی حقوق بشر طی سخنانی به تشریح وضعیت وخیم جاری در سرزمینهای اشغالی فلسطین و نیز غزه پرداخت و خواستار رفع محاصره طولانی مدت این منطقه شد. نماینده اسراییل نیز در سخنان خود، شورای حقوق بشر و بانیان این نشست ویژه را به سیاست بازی متهم کرده و گفت این نشست هیچ ارتباطی بابحث حقوق بشر ندارد. وی همچنین گزارش گلدستون را به شدت مورد انتقاد قرار داده و مردود شمرد و آن را به عدم توازن و نادیده گرفتن موشک پراکنی مداوم گروه تروریستی حماس و عدم توجه به حق اسراییل در دفاع از خود و تامین امنیت شهروندانش متهم کرد. نماینده فلسطین نیز در سخنان خود ضمن اشاره به وضعیت وخیم سرزمینهای اشغالی خواستار توجه جامعه بین المللی به گزارش هیات حقیقت یاب و اجرا و پیگیری توصیه های آن شد. در ادامه این نشست نمایندگان گروههای جغرافیایی و تعدادی ازکشورهای عضو و ناظر شورای حقوق بشر و همچنین سازمانهای غیردولتی به ایرادسخنرانی و طرح نظرات خود پرداختند. اهمیت گزارش هیات حقیقت یاب و ضرورت پیگیری آن و نیز تحلیل جامع و محتوایی آن، ضرورت رفع محاصره غزه، ضرورت از سرگیری مذاکرات فرایند صلح درخاورمیانه در جهت یافت راه حل سیاسی، تاکید بر راه حل دو دولت و ایجاد دولت مستقل فلسطینی، لزوم توقف شهرک سازی و اقدامات غیرقانونی در اماکن مقدس اسلامی و غیره از جمله محورهای اصلی مطرح شده در این نشست بود.
نماینده جمهوری اسلامی ایران نیز درسخنرانی خود ضمن استقبال و حمایت کامل از برگزاری نشست ویژه جهت رسیدگی به نقض فاحش و نظام مند حقوق بشر درفلسطین اشغالی، تجاوزهای اخیر اسراییل علیه مردم مظلوم فلسطین را به شدت محکوم نمود و خواستار اقدام قاطع جامعه بین المللی جهت مقابله با اقدامات یادشده و محاکمه عاملان جنایت ارتکابی از سوی اسراییل شد. در این سخنرانی همچنین جمهوری اسلامی ایران ضمن تاکید بر اهمیت گزارش هیات حقیقت یاب بین المللی در خصوص غزه و لزوم توجه جدی و پیگیری فوری آن از جامعه بین المللی و سازوکارهای مربوطه با هدف محاکمه و مجازات عاملان جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در غزه خواستار پایان بخشیدن به مصونیت از مجازات و بی اعتنایی اسراییل به قوانین بین المللی شد. همچنین بر رفع فوری محاصره طولانی غزه تاکید شد و دلیل ریشه ای فجایع حقوق بشر ارتکابی اشغال و اشغال گری رژیم صهیونیستی عنوان شد. پیش نویس قطعنامه مذکور در خاتمه این نشست بنابر درخواست آمریکا و به بهانه عدم توازن و یکسونگری و غفلت از حملات راکتی حماس علیه اسراییل به رای گذاشته شد و درنهایت با 25 رای مثبت و 6 رای منفی(آمریکا، ایتالیا، مجارستان، هلند، اوکراین و اسلواکی) و 11 رای ممتنع عمدتا کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین به تصویب رسید.
پنج کشور عضو شورای حقوق بشر شامل انگلیس، فرانسه، قرقیزستان، ماداگاسکار و آنگولا در رای گیری در خصوص پیش نویس غایب بودند که در مورد انگلیس و فرانسه به رغم حضور در جلسه جای تامل دارد. پیش از رای گیری نماینده فرانسه جهت مشورت بیشتر با نمایندگان سایر کشورها درخواست دو ساعت تعلیق نمود که با مخالفت نماینده مصر صرفا با نیم ساعت موافقت شد. در مورد نوع رای به قطعنامه، بین کشورهای اتحادیه اروپا اختلاف نظر وجود داشت؛ هلند و ایتالیا و مجارستان و اسلواکی رای منفی و نروژ، بلژیک، بوسنی، اسلوونی رای ممتنع و انگلیس و فرانسه غایب بودند که این تشتت آرا در اتحادیه اروپا کم سابقه بود. به گزارش پایگاه خبری الجزیره، در حالی که برخی اعضای شورای حقوق بشرخواهان ارجاع گزارش گلدستون به شورای امنیت شدند، درخواست برگزاری نشست شورای امنیت از سوی آمریکا و متحدان اروپاییش به شدت مورد مخالفت قرار گرفت.
جان کلی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز ضمن تلاش برای به تعویق افتادن بررسی گزارش گلدستون گفت که بدین ترتیب راه برای ایجاد فضای مناسب برای پیشبرد روند سازش باز خواهد شد. وی مدعی شد که درحال حاضر تمام تلاشها برای پیشبرد روند سازش در جریان است و هر موضوعی که در ایجاد پیشرفت در این زمینه و رسیدن به هدف مانع ایجاد کند، باید از میان برداشته شود. گزارش گلدستون، و کمیته هیات حقیقت یاب سازمان ملل که تهاجم اسراییل به غزه را هولناک اعلام کرده، وقایع مربوط به عملیات سرب گداخته اسراییل را که از 27 دسامبر 2008 تا 18 ژانویه 2009 ادامه داشت و همچنین مسایل پیش و پس ازآن را بررسی می کند.
گزارش مذکور که در 574 صفحه و به صورت دقیق و با جزییات کامل فراهم شده است، موضعی سخت گیرانه دارد و به همین دلیل با انتقاد اسراییل هم روبه رو است. درگزارش گلدستون، زمینه های نگرانی در مورد اینکه اسراییل پیشگیریهای لازم برای حفاظت از مردم غزه را انجام نداده است، به چشممی خورد. این عوامل شامل استفاده نامتناسب اسراییل از زور، هدف گیری مردم فلسطین و زیربناهای زندگی آنهاست که همه شواهد علیه سلاحهای پیچیده و دقیقی است که در دست اسراییل قرار دارد. این گزارش درنتیجه گیریهای انجام گرفته، خواستار آغاز روند بازرسیهای مستقل توسط مقامات مشخص محلی است که صلاحیت آنها از نظر بین المللی تایید شده باشد. همچنین، روشهای بازرسی باید به شورای امنیت سازمان ملل و در نهایت دادگاه جرایم بین الملل در لاهه ارجاع داده شود. حتی از دادگاههای ملی که کشورشان عضو کنوانسیونهای ژنو سال 1949 هستند، می توان بهره برد. مقامات اسراییلی و حماس هر دو با این گزارش مخالفت ورزیدند، اگرچه حماس بخشهایی از گزارش گلدستون را تحسین کرد و خواستار اجرای بازرسی پیشنهاد شده توسط هیات حقیقت یاب سازمان ملل شد. بیشتر فشارها و حملات اهانت آمیز از سوی طرف اسراییلی صورت گرفته است و به راستی این گزارش تا حدی جامع و کامل است که بخشهای مهم تر آن به عملکردهای اسراییل مربوط می شود. اکثر تلفات و ویرانیها را طرف فلسطینی متحمل شد. گزارش این مضووع را به صراحت اعلام کرده است که هیچ تناسبی میان دو طرف این جنگ وجود نداشته است. در مورد جایگاه اسراییل به عنوان قدرتی اشغال گر، در مقایسه با جمعیت فلسطین اشغالی هیچ تساوی حقوقی دیده نمی شود.
از زمان انتشار این گزارش، اسراییل ماتم گرفته است؛ چرا که چنین بازرسیهایی برای مثال در مورد تهاجم آمریکا به عراق یا افغانستان انجام نمی شود. پاسخ رسمی اسراییل الگوی همیشگی و مایوس کننده ای دنبال کرده است. تاکید اسراییل به گونه ای است که به صورت پیشگیرانه یافته های گزارش گلدستون را بی اعتبار می خواند تا اینکه به طور واقعی به آنها بپردازد. ادعای مهم اسراییل که هیات حقیقت یاب سازمان ملل پیش از انجام بازرسیها به نتیجه گیری از یافته هایش پرداخته است، به نظر درست می آید، اما تنها اشکال این است که اسراییل تصمیم گرفت پیش از انتشار نتیجه نهایی بازرسیها، به این گزارش پاسخ بدهد. مقامات اسراییل از همکاری با هیات حقیقت یاب سازمان ملل خودداری کردند و از دیدار با اعضای هیات یا دادن اجازه ورود رسمی به سرزمینهای اشغالی یا کرانه باختری یا غزه امتناع ورزیدند. مقامات اسراییل حتی در جریان عملیات سرب گداخته از حضور رسانه ها در غزه جلوگیری کردند. مقامات این رژیم از شپیمون پرز، رییس جمهوری گرفته تا آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه ستیزه جوی این رژیم، همه بر رد این گزارش اصرار ورزیدند. در مقابل گزارش گلدستون، اسراییل نیز یک گزارش داخلی 157 صفحه ای درمورد عملیات غزه منتشر کرد که توسط نیروهای وزارت دفاع گردآوری شده بود، اما این کار فقط برای خود اسراییل توجیه پذیر بود و بازرسی محسوب نمی شد. کمیته حقوق بشر اسراییل ماهها از آن دولت درخواست کرده بود که بازرسی مستقل و موثقی را آغاز کند تا در مقابل جامعه بین الملل به منزله راه چاره ای محسوب شود. سازمان غیر انتفاعی حقوق بشر اسراییل با تکرار این درخواست به گزارش گلدستون پاسخ داد و پیشنهاد کرد دولت اسراییل یافته های گلدستون را جدی بگیرد. وجود گزارشهایی از این دست، بی سابقه و باورنکردنی نبود؛ گزارشهای مهم دیگری مانند گزارش کمیته کاهان درباره صبرا و شتیلا در سال 1982 میلادی، گزارش کمیته وینوگراد درباره وقایع نظامی مربوط به لبنان در سال 2006 میلادی، یا گزارش کمیسیون در مورد نوع رفتار با عرب های اسراییلی نیز وجود داشت.
اسراییل همواره نسبت به سازمان ملل بدگمان بوده و واکنشهایی از روی بی اعتنایی از خود نشان داده است. بررسیهای 48 ساعت نخست پس از انتشار گزارش، بروز اختلافات عمیقی را در رژیم صهیونیستی نشان می دهد. یکی از منتقدان مهم و دست راستی اسراییل در گزارشی در روزنامه معاریو نوشت، درسی که رژیم صهیونیستی باید یاد می گرفت آن بودکه این رژیم پس از 48 ساعت نخست حمله به غزه به تهاجم خود پایان دهد. از سوی دیگر، خبرنگار روزنامه هاآرتص به این امر اشاره کردکه اسراییل نباید پس از انتشار این گزارش به چنین فجایعی دست بزند، اظهارات وی انعکاس گسترده ای در جهان داشت. درحالیکه مقامات اسراییل هم اکنون درباره چگونگی عمل نکردن به پیشنهادهای گلدستون فکرمی کنند، به این واقعیت نزدیک تر می شوند که فجایع اتفاق افتاده در حملات به غزه، پیامدهایی نیز دارد. چهره اسراییل از مدتهاپیش سیاه و لکه دار شده بود، اما گزارش گلدستون با وسعت و دامنه زیاد باعث جلب توجه بسیاری شد و موجب شد تا بسیاری از کسانی که گزارشهای پیشین را بی اعتبار می خواندند، بار دیگر نسبت به مسایل توجه کنند. گزارش مذکور باعث بروز اختلاف و شکاف و نگرانی در میان جوامع یهود شده است. گروه هایی که بدون سؤال کردن درستی و صحت این گزارش را مورد حمله قرار می دهند، خود را هرچه بیشتر با عقاید یهودیان به خصوص نسل جوان بیگانه می کنند.
مجموعه نیروهای سیاسی بر این باورند که این گزارش در دادگاههای جرایم بین الملل مطرح نخواهد شد و مقامات اسراییل نیز در این محاکمه ها حضور نخواهند یافت، اما کاری که این گزارش انجام می دهد و یکی از مهم ترین نقاط قوت آن به شمار می رود، این است که به یک شکست اشاره می کند و آن در واقع غیرقانونی بودن سیاستی است که حملات رژیم صهیونیستی به غزه را هدایت کرد. گزارش مذکور این نکته را کشف کرد که نقض حقوق بشر در غزه توسط اسراییل، محصول ساختار سیاستهایی بود که هدف گیری مردم مظلوم فلسطین را مورد تشویق قرار داد. اسراییل تعریف گسترده ای از مردم فلسطین دارد که آن را به اصطلاح با برچسب تروریسم نام گذاری کرده است.
اسراییل در جنگ تابستان سال 2006 میلادی لبنان، بارها اعلام کرد که ضاحیه (حومه جنوبی بیروت و پناهگاه حزب الله)را مورد حمله قرار می دهد. گزارش گلدستون به نقل از رهبر وقت فرماندهی شمالی نیروی دفاعی اسراییل نوشت، حوادثی که در منطقه ضاحیه بیروت در سال 2006 میلادی رخ داد، در هر روستایی که رژیم اسراییل آنجا را بمباران کرد، به وقوع خواهد پیوست. اسراییل در قبال روستاهای فلسطینی از زور استفاده کرد و موجب ویرانیها و خسارتهای فراوانی شد. اسراییل رهنامه ضاحیه را در غزه نیز به کار برد.
رهنامه دوم، تعریف گسترده به اصطلاح «ساختار حمایت از تروریسم» است که کاربرد عملی آن بر اساس گزارش «پایه های زندگی مردم فلسطین» است و «جمعیت فلسطینیان» را به عنوان هدف در نظر گرفته است. از زمان پیروزی حماس در انتخابات سال 2006 میلادی و پس از اینکه کنترل غزه در سال 2007 را بر عهده گرفت، آشکارا یک خط مشی سیاسی اعلام شد که به معنای توجه به کرانه باختری در درجه نخست بود. شرایط زندگی در کرانه باختری درحال بهبود است، درحالی که غزه در خط فقر قرار داده شده بود تا مردم آن منطقه به مخالفت با رهبران خود بپردازند. گزارش به طور آموزنده ای به عمق این مسلئه می پردازد و سیستم محاصره غزه پیش از آغاز عملیات اسراییل به منظور محروم نگاه داشتن فلسطینیان از یک زندگی شرافت مندانه را توضیح می دهد. عبارت مناسب برای این کار، شکنجه دسته جمعی است. از شکنجه دسته جمعی فلسطینیان تا هدفی که در عملیات ارتش اسراییل دنبال شد، فاصله اندکی وجود دارد که عبارت است از هدف گیری مؤسسات دولتی، مراکز پلیس، زندانها و حتی بیمارستانهای فلسطینیان. دراین زمینه تنها اسراییل عامل این فجایع نیست، بلکه جامعه بین الملل شریک اسراییل بود و در برخی موارد فعالانه در پیشرفت این سیاست به آن رژیم کمک می کرد. بسیاری بر این تصورند که دوره آتش بس پس از ژوئن 2008 میلادی نتوانست امنیت را به جنوب سرزمینهای اشغالی بازگرداند، اگر چنین بود محاصره غزه پایان می یافت. هم اکنون شواهد بسیار قوی وجود دارد که این امر را بر اساس قانون بین الملل غیر قانونی می داند. در بعضی موارد، مقامات فلسطینی در کرانه باختری به این سیاست کمک کردند که خارج از محاسبات منافع سیاسی آنها بود.
مصر نیز با بسته نگه داشتن یکی ازگذرگاههای غزه که توسط اسراییل کنترل نمی شد، به این سیاست کمک کرد؛ گذرگاه رفح که به صحرای سینا در مصر منتهی میشد. بعضی از اعضای گروه چهار جانبه و کمیته کمکهای بین المللی از ابراز مخالفت با اسراییل ترس و واهمه داشتند. کشورهای دیگر نیز در اجرای این سیاست تاثیرگذار بودند. این گزارش به صورت علنی به شکست بین المللی اعتراف می کند و یکی از دلایل بی شمار این است که کشورهای جهان نمی خواهند مراحل قانونی را که گزارش پیشنهاد می کند طی کنند. بنابراین، زمان اعتراف به بی اعتبار بودن دو سیاست رهنامه ضاحیه و شکنجه های دسته جمعی اسراییل بر اساس تعریف گسترده به اصطلاح زیرساخت تروریسم فرار رسیده است. امیدها بر این است که اگر اسراییل آشکارا دو سیاست ضاحیه و شکنجه های دسته جمعی را بی اعتبار نمی داند، دست کم به صورت مخفیانه و عملی این کار را انجام دهد. مضمون اصلی گزارش این است که اقدامات انجام شده از سوی اسراییل در مورد اشغال سرزمینهای فلسطین، پاسخی ندارند. تداوم معافیت اسراییل از پاسخ دادن به فجایعی که انجام داد، بحران عدالت را به وجود آورد.
اسراییل افزون بر فجایعی که در مورد فلسطینیان انجام داد، در نتیجه ادامه سیاستهای جنگ طلبانه، امنیت مردم خود را نیز به خطر انداخته است. اشغال بی پایان فلسطین از سوی اسراییل، بزرگ ترین تهدید برای این رژیم و آینده آن محسوب می شود. یافته های گزارش گلدستون درباره خشونت علیه حقوق بشر نیازمند توجه جدی است و اسراییل نیز باید با بازرسیهای انجام شده خود، همین کار را انجام دهد. امیدها بر این است که هر قطعنامه ای که شورای امنیت سازمان ملل احتمالا در طول 6 ماه آینده به آن رای می دهد، از طرح صلح بین المللی برای راه حل دو کشور اسراییل و فلسطین حمایت کند.
در سال 2006 و 2009 میلادی ایالات متحده نه تنها نگاه دیگری به استفاده بمبهای خوشه ای و فسفر سفید توسط اسراییل داشت، بلکه با دادن اجازه به ادامه جنگ و فراهم کردن پوشش سیاسی برای جنایات مرتکب شده، ارتش اسراییل را تقویت می کرد. پس از افشای این حقیقت، واشینگتن به منظور جلوگیری از محکومیت جنایات اسراییل در امور سازمان ملل مداخله کرد و هرگونه گزارش هیاتهای تحقیقاتی را که تلاش می کردند اقدامات رژیم صهیونیستی را به صورت مدرک و سند ارایه دهند، رد کرد. ایالات متحده یکی از گزراشهای سازمان ملل در مورد فجایع رخ داده در غزه را مغرضانه توصیف کرد. مطمئنا اگر کشورها در 50 سال اخیر در جنایات جنگی دست داشتند، اما اسراییل به عنوان سیاست تهدید و ارعاب و با استفاده از تسلیحات آمریکایی و پوشش سیاسی برای انجام جنایتها، بارها و بارها به این اقدام مبادرت ورزیده است. جنایتهای جنگی این رژیم به شهرت آمریکا در سراسر جهان لطمه زده است. هنگامی که اسراییل دست به تجاوز می زند، کشورهای دیگر جهان واشینگتن را در ورای آن اقدامات می بینند. همچنان که کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه پیشین آمریکا پس از ویران کردن لبنان توسط رژیم صهیونیستی در ماه جولای 2006 میلادی این اقدام را درد زایمان برای تولد خاورمیانه جدید خواند. درک و احساس کشورهای جهان اسلام این است که اسراییل می تواند هرکاری با عرب ها بکند و هرگز از سوی ایالات متحده مورد نکوهش قرار نگیرد.
هم دستی واشینگتن در جنایتهای جنگی اسراییل، آسیبهای زیادی به منافع آمریکا در کشورهای خارجی و نیز در واشینگتن وارد آورده است. اسامه بن لادن بارها حمایتهای کورکورانه آمریکا از اسراییل را به عنوان یکی از توجیهاتش در مورد حملات تروریستی علیه مردم ایالات متحده عنوان کرده است. نظرسنجیها نشان می دهد که خارجیان به دلیل حمایت واشینگتن از اسراییل، از ایالات متحده نفرت دارند. صحنه های تجاوزهای وحشیانه اسراییل به مردم فلسطین موضوع اصلی برنامه های شبانه در سراسر جهان اسلام را تشکیل می دهد و در آن صحنه ها آمریکا به عنوان عامل اختیار دهنده به تل آویو دیده می شود. منتقدان عملکرد آمریکا در رابطه با فلسطین معتقدند اگر اوباما به راستی می خواهد کاری در جهت منافع مردم آمریکا انجام دهد، بنابراین به جز قطع فروش تسلیحات به اسراییل، اقدام مهم دیگری نمی تواند انجام دهد.
عملیات روانی اسراییل در جریان جنگ غزه
اسراییل با استفاده از کارشناسان عملیات روانی رژیم خود ضمن توجه و قانونی جلوه دادن جنگ غزه تلاش کرد تا جریان جنگ و درگیری را به گونه ای به تصویر بکشد که در آن رژیم اسراییل در نقش چهره ای نمایان شود که برای دفاع از خود درگیر جنگ شده است. دستگاه تبلیغاتی آمریکا و رژیم اسراییل در این عملیات تلاش کردند تا مشروعیت مقاومت حماس را زیر سؤال ببرند، اما حماس به دلیل راهبرد مردمی خود با استفاده از فرصت افشای جنایات اسراییل دراین جنگ توانست فضای سیاسی و روانی را به نفع خود تغییر دهد. حماس در این جنگ آشکارا از الگوی دفاع جنگ 33 روزه حزب الله لبنان در مقابل رژیم اسراییل استفاده نمود.
اهداف روانی جنگ غزه عبارت بود از: سرنگونی دولت قانونی حماس و خلع سلاح مقاومت اسلامی در این منطقه، تلاش برای درهم شکستن واحدهای نظامی فلسطینیان در غزه، به قتل رساندن رهبران حماس به ویژه فرماندهان واحدهای نظامی آن، نابودی حماس و مقاومت گروههای اسلامی فلسطینی، اعمال فشار علیه حماس برای تغییر رویه سازش ناپذیری با رژیم اسراییل. گفتنی است که عملیات روانی فعالیتی نرم افزاری است که با هدف از بین بردن امید مخاطبان، بی اعتمادی نسبت به رهبران، شکاف در بین جامعه مخاطب و جنگ علیه عقل دشمن انجام می گیرد. صلاح نصر از نویسندگان مصری در تعریف عملیات روانی می گوید: عملیات روانی همان جنگ کلمه و عقیده است، خواه به صورت مخفی، آشکار، شفاهی و یا کتبی باشد؛ سلاحی است که به انسان و عقل او توجه دارد و هرگاه امکان برقراری ارتباط عاطفی با مخاطب راداشته باشد، می تواند به اعماق او نفوذ کند. مهم ترین تاکتیکهای عملیات روانی عبارتند از:
-سانسور(عبارت است از حذف عمدی جریان عبور آگاهیها که امروزه بیشتر بمباران و هجمه خبری جایگزین آن شده است)؛
-تحریف(تغییر متن پیام به شیوه های گوناگون از جمله جرح و تعدیل)؛
-پاره حقیقت گویی، محک زدن، ادعابه جای واقعیت، اغراق، ساختن یک یا چند دشمن فرضی، تفرقه و شایعه، ترور شخصیتی به جای ترور فیزیکی. تأکید اصلی این عملیات بر تفرقه و تقابل در خاورمیانه و لبنان است، همچنان که بن گورین در خاطرات خودمی نویسد: برای ایجاد نفاق در اتحاد اعراب و تصرف سرزمین لبنان: «پاشنه آشیل اتحاد اعراب، لبنان است. تفوق مسلمانان در این کشور، مصنوعی و به سادگی قابل سرنگونی است».
محورهای عملیات روانی علیه حکومت قانونی نوار غزه به قرار زیر است:
-متهم ساختن حکومت قانونی غزه به مخالفت با روند صلح و سازش فلسطینیان با رژیم اسراییل؛
-القای حمایت ایران، سوریه، حزب الله لبنان از حماس و مقابله آنها با روند صلح خاورمیانه؛
-متهم کردن ایران به حمایت معنوی، مالی و تسلیحاتی از حکومت غزه؛
-متهم کردن سوریه به دخالت درجنگ فلسطینیان غزه علیه رژیم اسراییل؛
-معرفی حماس به عنوان گروهی ماجراجو و تروریست؛
-متهم کردن حماس به شروع جنگ.
اهداف عملیات روانی
در طی این دوره آنچه رژیم اسراییل و نیروهایش درگیر آن بودند، نه تنها یک جنگ گرم بلکه جنگی تبلیغاتی بود. نکته اصلی اینجاست که تلاش می شد جریان جنگ و درگیری به گونه ای تصویر شود و از رژیم اسراییل چهره ای جلوه دهند که با اکراه و بی میلی درگیر جنگ شده است. همچنین عملیات نظامی رژیم اسراییل در این مناطق به منزله حق اعمال حاکمیت این رژیم مطرح می شد. در جنگ تبلیغاتی رژیم اسراییل، هرگز در انعکاس رسانه ای اخبار جنگ به عدم توازن طرفین درگیر اشاره ای نمی شد. به تعبیری دیگر، عملکرد و انعکاس رسانه ای همواره و در همه حال در حمایت از اسراییل صورت می گرفت. دستگاه تبلیغاتی رژیم اسراییل و متحدان غربی آن در این عملیات روانی در پی دستیابی به اهداف زیر بود:
-زیر سؤال بردن مشروعیت مقاومت مردم مسلمان غزه؛
-روی گردانی افکار عمومی فلسطین از حماس؛
-اعمال فشار سیاسی به ائتلاف جمهوری اسلامی ایران و سوریه و حزب الله؛
-ممانعت از همبستگی اعراب و حمایت آنان از مقاومت اسلامی غزه؛
-کم رنگ جلوه دادن پیروزیهای حماس؛
-توجیه استیصال نظامی در برابر مقاومت اسلامی غزه؛
-تشدید اختلاف میان گروههای فلسطینی؛
-متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به دخالت در امور داخلی کشورهای عرب منطقه؛
-بازسازی اقتدار نظامی، امنیت روانی و وجهه بین المللی جامعه صهیونیستی پس از ناکامی در جنگ 33 روزه لبنان.
این تدابیر برای کم رنگ ساختن دستاوردهای مقاومت در قبال اسراییل به اجرا نهاده شدند. در این میان دستاوردهای حکومت قانونی غزه از جنگ عبارتند از:
-انتشار گزارش گلدستون و ایراد اتهام جنایت جنگی به سران رژیم اسراییل؛
-ایجاد رویکرد مثبت جهان اسلام به مقاومت اسلامی مردم غزه؛
-به چالش کشیده شدن برخی از کشورهای عربی منطقه، به ویژه مصر به دلیل حمایت نکردن از مقاومت اسلامی غزه و متهم شدن آنها به خیانت؛
-ظهور و بروز خشم و انزجار منطقه ای و جهانی علیه صهیونیست ها و آمریکا؛
-زیر سؤال رفتن نهادها و مجامع بین المللی؛
-شکسته شدن مجدد اقتدار رژیم اسراییل و تابوی شکست ناپذیری ارتش این کشور؛
-تثبیت وضعیت دولت قانونی حماس در غزه؛
-افزایش نفوذ حماس در کرانه باختری رود اردن و تضعیف جایگاه دولت دست نشانده؛
-شکل گیری صف بندی جهان اسلام و غرب؛
-به خطر افتادن منافع آمریکا و غرب در منطقه خاورمیانه؛
فرسایشی شدن جنگ و دست نیافتن به نتیجه ای مشخص و قابل قبول، سبب ایجاد چالش و شکاف در رژیم اسراییل شد که برخی از شواهد آن عبارت است از:
-افزایش مخالفتهای داخلی با عملیات نظامی غزه بین جناحهای سیاسی رژیم صهیونیستی؛
-چالش نظامیان با دولت و فرسایش روانی ارتش رژیم اسراییل؛
-افزایش فشارهای داخلی به دولت صهیونیستی برای رسیدن هرچه سریع تر به موفقیت سیاسی و نظامی.
پیامدهای گزارش گلدستون
پرفسور ریچارد فالک، استاد بازنشسته حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون آمریکا و نویسنده بیش از 20 کتاب مختلف درموضوعات جهانی، اخیرا مقاله ای در رابطه با گزارش گلدستون برای پایگاه اینترنتی «انتفاضه فلسطین» نوشته که طی آن به دلایل اهمیت این گزارش اشاره کرده است. این فعال امور بین الملل که پیش از این از سوی سازمان ملل برای تصدی دو منصب مرتبط با مسئله فلسطین انتخاب شده است، در مقاله خود نوشت: ریچارد گلدستون قاضی سابق دادگاه قانون اساسی آفریقای جنوبی، نخستین تعقیب کننده قانونی دادگاه لاهه دررابطه با دادگاه جنایات یوگسلاوی سابق وفعال ضدرژیم سابق آپارتاید آفریقای جنوبی، از سوی سازمان ملل برای به عهده گرفتن ماموریت تحقیق در رابطه با جنایات جنگیرژیم اسراییل در طی جنگ سه هفته ای غزه در زمستان سال گذشته انتخاب شد. این درحالی بود که گلدستون میل چندانی به قبول این ماموریت نداشت؛ زیرا معتقد بود که مسئله جنایات جنگی رژیم اسراییل در جریان یورش به غزه، «به شدت دارای بار سیاسی» است. گلدستون می گوید: با این وجود من این ماموریت را قبول کردم؛ زیرا به حکم رانی قانون و قوانین جنگ اعتقاد عمیق داشته و به حفاظت از غیرنظامیان در میدانهای نبرد اهمیت می دادم.
فالک در ادامه گزارش خود یادآورمی شود: گروه چهارنفره کمیته حقیقت یاب در مورد جنایات اتفاق افتاده در جریان جنگ غزه، دارای شخصیتهای مهم و باکفایتی بود که از جمله آنها می توان به کریستینا چینکین، محقق برجسته حقوق بین الملل و استاد دانشکده اقتصاد لندن اشاره کرد. البته باتوجه به این انتخاب، بدون شک به پیچیدگی تصمیم گیریهای گلدستون نیز پی خواهید برد؛ زیرا این عضو گروه حقیقت یاب گلدستون، یک یهودی است که روابط عاطفی و خانوادگی عمیقی با اسراییل و صهیونیسم داشته و از دیرباز چندین جامعه و سازمان فعال در اسراییل همکاری می کرده است.
استاد بازنشسته دانشگاه پرینستون در ادامه می نویسد: با وجود اعتبار بی عیب ونقص اعضای کمیته و شهرت و خوش نامی جهانی گلدستون به عنوان شخصیتی که امانت داری و سیاستمداری را در حد تعادل نگه داشته بود، رژیم اسراییل از همان ابتدا از همکاری با وی خودداری کرد و حتی به مسئولان سازمان ملل اجازه نداد تا وارد سرزمینهای اشغالی شوند. به طوری که این مسئولان مجبور شدند تا با تکیه به دولت مصر، از طریق گذرگاه رفح وارد غزه شوند. این گزارش تاکید می کند که اگرچه اسراییل بارها با حمله به گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل آن را یک جانبه و غیرعادلانه می خواند، اما باید توجه داشت که تنها توضیح قابل قبول در رابطه با خودداری رژیم اسراییل از همکاری با کمیته حقیقت یاب و استفاده نکردن این رژیم از فرصتی که برای دفاع از خود داشت، این است که اسراییل در واقع چیزی برای گفتن ندارد و نمی تواند شواهد به دست آمده مربوط به جنایات جنگی مرتکب شده در جریان جنگ غزه را تکذیب کند. در واقع، جنایات رژیم اسراییل به حدی آشکار است که هیچ کمیته معتبر بین المللی دیگری نیز قادر نبود تا به نتایجی به غیر از نتایج به دست آمده در گزارش گلدستون برسد.
فالک می نویسد: در حقیقت گزارش گلدستون هیچ چیز جدیدی را دربر نداشت و تنها گزارشها و تحلیلهای بسیار زیادی را که در مورد رفتار نظامیان صهیونیست در جریان جنگ غزه وجود داشت، تایید می کرد. بر این اساس، گزارشهای قابل اعتمادی وجود دارد که روشهای جنگی رژیم اسراییل را محکوم کرده و آنها را تخطی از قوانین جنگ و قوانین بشردوستانه بین المللی می داند؛ از جمله این گزارشها می توان به گزارش سازمان «عفوبین الملل»، «دیده بان حقوق بشر» و تعدادی از گروههای حقوق بشری حاضر در سرزمینهای اشغالی اشاره کرد. همچنین بسیاری از خبرنگاران و کارکنان ارشد سازمان ملل نیز به نتایج مشابهی با گزارش گلدستون دست یافته اند.
این گزارش می افزاید: شاید یکی ازمهم ترین گزارشهایی که تا پیش از گزارش گلدستون وجود داشت، سندی با نام«شکستن سکوت» بود که شامل اظهارات 30 نفر از نیروهای ارتش رژیم اسراییل می شد که در یورش این رژیم به غزه نیز مشارکت داشتند. این سربازان با اشاره به اینکه فرماندهانشان از قوانین جنگی تخطی کرده اند، به تشریح این مطلب پرداختند که چرا تدابیر اندکی برای جلوگیری از به وجود آمدن تلفات غیرنظامی اتخاذ شده بود. فالک می افزاید: نظامیان اسراییلی در اظهارات خود تشریح کردند که سیاست اسراییل این بود تا مردم غزه را به خاطر حمایتشان ازحماس، تنبیه کرده و هم زمان نیز به گونه ای عمل کند که تلفات ارتش این رژیم تا حد ممکن پایین بوده و به صفر نزدیک شود، حتی اگر رسیدن به این هدف نیازمند کشتار فلسطینیان بی گناه بود. در ادامه مقاله فالک می خوانیم: با توجه به این حقیقت که جامعه بین الملل پیش از این نیز دریافته بود که اسراییل در جریان حمله به نوار غزه از قوانین بین المللی سرپیچی کرده است، در ابتدا باید به این مسئله بپردازیم که چرا گزارش 575 صفحه ای گلدستون درحالی که تنها اندکی به دانسته های پیشین جامعه جهانی افزود، چنین موجب واکنش رژیم اسراییل شده و توجهات زیاد رسانه های جهانی را به خود جلب کرد. در واقع گزارش گلدستون بیش از گزارشهای پیشین نسبت به داستان فریبنده اسراییل که حماس را به دلیل شلیک موشکهایش مقصر معرفی می کرد، حساس بود و بر استفاده افراطی و بی وقفه اسراییل از زور متمرکز شده بود. فالک تصریح می کند: گزارش گلدستون به محاصره غیرقانونی نوارغزه که ورود مواد غذایی، سوخت و احتیاجات پزشکی را نیز محدود می کرد، پرداخته و تاکید می کرد که چنین محاصره ای نمونه زشتی از مجازات جمعی است که به صراحت توسط بند 33 کنوانسیون چهارم ژنو ممنوع شده است. بنابراین گزارش، اسراییل همواره انتقادات بین المللی نسبت به عملیات نظامی خود در جنگ غزه را رد کرده و ادعامی کند که ارتش اسراییل، اخلاقی ترین نیروی جنگی در کره زمین است! در همین رابطه نیز ارتش اسراییل اقدام به اجرای یک سری تحقیقات صوری نیز نموده است.
فالک می نویسد: اما با توجه به اینکه از مدتها پیش ادعاهایی مبنی بر ارتکاب اسراییل به جنایات جنگی وجود داشته و این رژیم نیز آنها را تکذیب می کرده است، چرا گزارش گلدستون در تل آویو به منزله بمبی تلقی شد که موقعیت اسراییل را به شدت تهدید می کند؟ در همین رابطه شیمون پرز، گزارش گلدستون را «استهزای تاریخ» خواندکه «قادر به تشخیص متجاوز و حق دفاع ازخود نبوده» و «فعالیتهای تروریستی را مشروعمی نمایاند». پرز همچنین گزارش گلدستون را جانبدارانه توصیف کرده و آن را نتیجه وجود گرایشهای ضد اسراییلی در شورای حقوق بشر سازمان ملل دانسته است. فالک در این باره توضیح می دهد: این گونه پاسخ گویی به انتقادات بین المللی توسط اسراییل امری است که همواره و به خصوص زمانی که انتقادات از سوی سازمان ملل و یا گروههای حامی حقوق بشر مطرح می شود، اتفاق می افتد و مانع از به وجود آمدن یک دید واقعی نسبت به اتهامات واردشده به اسراییل می شود. فالک می افزاید: این نمونه ای از چیزی است که من آن را «سیاست پیچش» می نامم؛ سیاستی که بر اساس آن تلاش می شود تا توجه مردم را از پیام و مقصود اصلی یک نفر دور کند. به طوری که هرچه انتقادات شدیدتر باشد، پاسخ به آن نیز خشن تر و شدیدتر خواهد بود. این نویسنده صاحب نام آمریکایی می نویسد: با نگاه دقیق تر، دلایل خوبی برای واکنش مضطربانه اسراییل به گزارش گلدستون آشکار می شود. نخستین دلیل این است که گزارش گلدستون با حمایت شخصیتهای برجسته بین المللی تهیه شده است که با توجه به اعتبار آنها، نمی توان اتهامات ضد اسراییل بودن را به آنها وارد کرد. به همین دلیل نیز کار اسراییل برای دور کردن توجهات از یافته های کمیته حقیقت یاب سازمان ملل دشوارتر شده است. به طوری که هرکس با خواندن گزارش مزبوربه این نتیجه می رسد که گزارش گلدستون کاملا متعادل و بی طرف است.
دلیل دوم واکنش مضطربانه رژیم صهیونیستی به گزارش گلدستون این است که یافته های نه چندان تعجب برانگیز کمیته حقیقت یاب سازمان ملل با پیشنهادات و توصیه های مهمی همراه شده است که همین امر سطح گزارش گلدستون را از نمونه های مشابه پیشین، فراتر می برد. فالک در تشریح توصیه های مطرح شده در گزارش گلدستون می نویسد: دو پیشنهاد در این گزارش موجب شده تا رهبری اسراییل دچار نگرانی شدیدی شود؛ این گزارش قویا توصیه می کند درصورتی اسراییل و حماس ظرف شش ماه با تحقیقات همکاری نکرده و اقداماتشان را بر اساس استانداردهای بین المللی در مورد نقض قوانین جنگی، پیگیری نکنند، باید شورای امنیت سازمان ملل وارد عمل شده و مسئله مسئولیت پذیری اسراییل و حماس را به تعقیب کننده قانونی دادگاه جنایات بین المللی لاهه ارجاع دهد.
فالک در ادامه با اشاره به اینکه هم اکنون حس هم دردی با فلسطینیان در جهان رو به افزایش است، می نویسد: فلسطینیان در دومین جنگ خود با رژیم اسراییل که یک جنگ غیرنظامی بود، پیروز شدند. در واقع، این نبرد غیرنظامی همان جنگ سیاسی است که موجب شد رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی محکوم شود. اما دلیل دیگر برای نگرانی بیش از اندازه رژیم اسراییل از گزارش گلدستون، چراغ سبزی است که این گزارش به دادگاههای بین المللی در سراسر جهان به منظور اعمال قوانین مرتبط با جنایات جنگی علیه صهیونیست ها داده است. به طوری که اگر مسئولان رژیم اسراییل به خارج از سرزمینهای اشغالی سفر کنند، یا بازداشت می شوند و یا به یک کشور ثالث استرداد داده می شوند.
نویسنده آمریکایی مقاله منتشر شده در پایگاه انتفاضه فلسطین می افزاید: واکنش رسانه های اسراییلی به پیشنهادات مطرح شده در گزارش گلدستون نشان می دهد که ساکنان سرزمینهای اشغالی هم اکنون نیز هنگام سفرهای خارجی خود از بازداشت شدن و تحت پیگرد قرار گرفتن بیم دارند. به طوری که یکی از مفسران نشریات اسراییل در این باره گفته است: از حالا، نه تنها سربازان باید حین سفرهای خارجی مراقب باشند، بلکه وزرا و مشاوران قانونی نیز باید درسفرهای خارجی خود دقت کنند.
فالک توضیح می دهد: در حقیقت بند یک کنوانسیون ژنو به کشورهای جهان می گوید که در هر رویدادی به قوانین بشردوستانه بین المللی احترام بگذارند و همین امر یادآور تلاشهای برخی دادگاههای 1998 برای تحت تعقیب قرار دادن پینوشه به دلیل جرایم ارتکاب شده در زمان رهبریش در شیلی است که نشان داد دادگاههای ملی نیز می توانند برای تحت پیگرد قرار دادن سران سیاسی و نظامی به دلیل ارتکاب جنایات جنگی، مورد استفاده قرار گیرند. این گزارش می افزاید: البته اسراییل نیز با عواقب گزارش گلدستون مبازره خواهد کرد. به طوری که هم اکنون نیز حمله دیپلماتیک و رسانه ای شدیدی طراحی کرده تا گزارش گلدستون را یک جانبه توصیف کند و این تصور را به وجود آورد که گزارش گلدستون شایسته توجهات جدی جهانیان نیست. همچنین دولت ایالات متحده نیز به طرز ناامیدکننده ای بر دیدگاه اسراییل صحه گذاشته و پیشنهادات اصلی گزارش گلدستون برای ارجاع پیگیری یافته های کمیته حقیقت یاب به شورای امنیت را رد کرده است. به طوری که سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل در روز 16 سپتامبر، یعنی یک روز پس از انتشارگزارش گلدستون، در شورای امنیت سازمان ملل گفت: ما نگرانیهای جدی از پیشنهادات مطرح شده در گزارش گلدستون داریم. رایس همچنین با اشاره به شورای حقوق بشرسازمان ملل، این سازمان را که فاقد اختیاراتاجرایی است، به عنوان «تنها محل مناسب» برای اتخاذ هرگونه تصمیمی بر اساس گزارش گلدستون معرفی کرد.
استاد بازنشسته حقوق بین الملل می افزاید: این واکنش آمریکا در حقیقت نشان دهنده آن است که در صورت پیگیری پیشنهادات گلدستون برای ارجاع موضوع جنایات جنگی رژیم اسراییل به شورای امنیت، این امکان وجود دارد که گزارش گلدستون توسط آمریکا و یا دیگر اعضای ثابت شورای امنیت، وتو شود. مقاله فالک در ادامه با اشاره با ادعاهای رژیم اسراییل مبنی بر یک جانبه بودن گزارش گلدستون، تاکید می کند که این گزارش حتی در برخی ازموارد به نفع رژیم اسراییل بوده و از برخی اقدامات صلح جویانه حماس در جریان جنگ غزه چشم پوشی کرده است. بر این اساس، گزارش گلدستون هیچ اشاره ای به آتش بس موقتی که در آغاز یورش رژیم اسراییل موجب متوقف شدن شلیک موشکهای حماس به سرزمینهای اشغالی شد، نکرده و یا حتی از تلاشهای مکرر حماس برای تمدید آتش بس نیز حرفی نزده است. همچنین باید توجه داشت که این اسراییل بود که با حمله شدیدبه نظامیان حماس در تاریخ چهارم نوامبر 2008، موجب شکسته شدن آتش بس شد. فالک تاکید می کند: با این حال، گزارش گلدستون با رد این حقیقت که جنگ غزه ازسوی رژیم اسراییل و به طوری ک جانبه صورت گرفته است، در واقع از شناسایی متجاوز خودداری کرده است. فالک می افزاید: مسئله ناامیدکننده دیگر این است که گزارش گلدستون در رابطه با جلوگیری رژیم اسراییل از خروج غیر نظامیان زندانی شده در نوار غزه، هیچ اظهارنظری نکرده است. این درحالی است که اسراییل حین جنگ غزه، تمامی مرزها را بسته بود و تنها به شهروندانی اجازه خروج از نوار غزه را می داد که دارای گذرنامه خارجی بودند. فالک با اشاره به اینکه اقدام اسراییل در جلوگیری از خروج غیرنظامیان اقدامی کم سابقه در جنگهای مدرن است، می افزاید: اگرچه قانون مشخصی وجود نداردکه کشورهای درگیر جنگ را ملزم کند تا به غیرنظامیان اجازه دهند از محدوده های درگیری خارج شوند، اما به نظر می رسد این امر یکی از ابتدایی ترین ملزومات انسانیت باشد و جای خالی این موضوع در قوانین بین المللی نیز احساس می شود؛ اهمیت این مسئله نیز زمانی به چشم می آید که به برخی از جنایات صورت گرفته علیه غیرنظامیان در غزه اشاره کنیم، به ویژه آنکه بدانیم 53 درصد از جمعیت این شهر را کودکان تشکیل می دهند. کارشناس حقوق بین الملل در پایان با اشاره به کاستیهای گزارش گلدستون می نویسد: درحالی که کمیته حقیقت یاب سازمان ملل به مسئله زندانی بودن «گلعاد شالیت»، نظامی اسیر اسراییلی اشاره کرده و توصیه می کند که آزادی وی بایدبر اساس زمینه های انسان دوستانه صورت گیرد، گزارش گلدستون هیچ گونه تاکید مشابهی نسبت به رژیم اسراییل برای آزادسازی هزاران اسیر فلسطینی که درشرایط ناگواری به سر می برند، نداشته است.
**منابع این گزارش به دلیل حجم کثیر آن در این شماره درج نشد و در سایت مرکز قابل استفاده می باشد. www.merc.ir
پی نوشت
[1] ریچارد گلدستون رییس کمیته حقیقت یاب شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد غزه در سال 1938 دریک خانواده یهودی آفریقای جنوبی به دنیا آمد. وی درسال 1962 در رشته حقوق از دانشگاه وایتواترزساند آفریقای جنوبی فارغ التحصیل شد و بلافاصله در کانون وکلای ژوهانسبورگ به عنوان وکیل شروع به کار نمود. وی در سال 1980 به عنوان قاضی در دادسرای عالی ترانسوال آفریقای جنوبی منصوب گردید و در سال1989 به عنوان قاضی استیناف در دیوان عالی مشغول به کار شد. طی سالهای 1991 تا 1994 به عنوان قاضی ویژه تحقیق در مورد خشونتهای عمومی درکمیسیونی تحت همین عنوان در آفریقای جنوبی مشغول کار بود. از سال 1985 تا 2000 ریاست موسسه ملی پیش گیری از جرایم و تعرض به افراد نیازمند توان بخشی را بر عهده داشته، در ضمن ریاست بنیاد برادلو را که در زمینه کمک به تحصیل نیازمندان فعالیت می نماید به عهده دارد. وی سرپرستی موسسه ملی حقوق بشر آفریقای جنوبی را نیز بر عهده دارد. وی از سال 1994 تا 2006 یعنی پس از فروپاشی آپارتاید به عنوان قاضی در دادگاه عالی قانون اساسی آفریقای جنوبی مشغول به کار بود. همچنین از سال 2004 به عنوان استاد میهمان دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد، دانشکده حقوق دانشگاه نیویورک، دانشکده حقوق فوردهام و دانشکده حقوق جورج تاون آمریکا تدریس می کند.
فعالیتهای بین المللی وی از سال 1994 آغاز شده و درطی سالهای 94 تا 96 به عنوان بازرس ویژه دادگاه جنایی سازمان ملل مسئول بررسی موضوع کشتار غیرنظامیان در یوگسلاوی و رواندا شد. وی در سال1998 ریاست کمیسیون ویژه ای را جهت تهیه پیشنویس وظایف و مسئولیتهای دبیر کل یونسکو بر عهده داشت. وی طی سالهای 99 تا 2001 مسئولیت یک کمیته بین المللی و مستقل تحقیق در مورد کوزوو رابر عهده داشت. در دسامبر 2001 از سوی کانونبین المللی وکلا به عنوان رییس کارگروه بین المللی تروریسم تعیین شد. وی جوایز بین المللی متعددی نیزدریافت نموده که برخی از آنها به قرار زیر است:
دریافت جایزه حقوق بین الملل مک آرتور در 2008؛
دریافت جایزه ریچارد نوستادت از مدرسه کندی دردانشگاه هاروارد در 2007؛
دریافت جایزه ویژه حقوق بشر بین المللی توسط کانون وکلای آمریکا 1994؛
دکتری افتخاری دانشگاههای کانادا، هلند، آفریقای جنوبی، انگلیس، اسراییل و آمریکا؛
قاضی افتخاری یک دادگاه در لندن؛
پذیرش افتخاری وی در کالج سنت جونز دانشگاه کمبریج؛
عضویت افتخاری در کانون وکلای نیویورک؛
عضویت افتخاری در مرکز مطالعات بین المللی و در هد دانشگاه هاروارد؛
وی یکی از اعضای خارجی آکادمی علوم و هنر آمریکا است؛
وی از سال 1996 به عضویت دایم دانشکده سالزبورگ سمینار درآمده است.