ماهان شبکه ایرانیان

سیره سیاسی امام هادی (ع)

امام هادی (ع) در نیمه ذیحجه سال ۲۱۲ هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد

درآمدی بر سیره سیاسی دهمین پیشوای بزرگ شیعیان

امام هادی (ع) در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد. آن حضرت در سال 220 ه. ق در 8 سالگی، پس از شهادت پدرشان ،امام رضاعلیه السلام به پیشوایی شیعیان رسید. دوران امامت امام هادی (ع) از نظر سیاسی – اجتماعی این ویژگی ها را دربرداشت: 1- بی کفایتی زمامداران عباسی؛ 2- گسترش فساد اخلاقی و مالی در دستگاه خلافت؛ 3- بروز آشوب ها و فتنه ها در قلمرو اسلامی؛ و 4- گسترش نهضت های علویان.

امام علی النقی (ع) در طول 33 سال امامت خویش، با چند تن از خلفای عباسی هم عصر بود؛ که به ترتیب عبارتند از:

1- «معتصِم»، برادر مأمون (217 - 227)

2- «واثِق»، پسر معتصم (227 - 232)

3- «متوکِّل»، برادر واثق (232 - 248)

4- «منتصِر»، پسر متوکل (6 ماه)

5- «مستعین»، پسر عموی منتصر (248  252)

6- «معتَزّ»، پسر دیگر متوکل (252  255 )

پس از شهادت حضرت رضا (ع)، رویکرد عباسیان نسبت به ائمه روی به تندی و شدت گذاشت؛ امام جواد (ع)، به بغداد فراخوانده شد و مأمون به رغم اکراه امام جواد (ع)، با هدف نظارتِ هر چه بیشتر بر امام و نیز بازسازی چهرۀ خود در جامعه به عنوان قاتل حضرت رضا (ع)، دخترش را به عقد امام جواد (ع) درآورد و بدین ترتیب شبکه جاسوسی خود را تا عمق خانه امام نفوذ داد.

در زمان امام هادی (ع)، اوضاع بغرنج تر شده بود. حکومتیان که دیگر نظیر گذشته تنها از نژاد عرب نبودند، بر اساس تیره و نژاد به گروه های قدرت طلب درون دولت عباسی تجزیه شده بودند. آشکارترین اثر این اتفاق، زوال هیبت و عظمت مقام خلافت بود. چنانکه موضوع کشمکش بردگان، ترکان و اعراب در درون حکومت عباسی کاملا روشن شده بود. هم زمانی و مقارنت دوره کوتاه امامت حضرت هادی (ع)، با زمان خلافت شش خلیفه از خلفای عباسی، مؤید تزلزل مقام خلافت و جنگ قدرت درون حاکمیت است. همچنین خوش گذرانی و هوسرانی درباریان در این دوره، شدتی بیش از پیش یافت و بالطبع دو نکته مزبور، ظلم و خودکامگی گسترش یافت و موجبات نارضایتی بیشتر مردم فراهم آمد.

متوکل عباسی

از میان این شش تن، متوکل شخصیتی ویژه و استثنایی است. هوش و سیاستش، قساوت و شدت عملش، بی بندباری و شهوت رانی اش در کنار نفرت و کینه اش از حضرت علی (ع) دوره خلافت او را نه تنها در میان شش خلیفه معاصر امام، بلکه در تمام دوران خلافت عباسیان و حتی امویان، به دوره ای حساس تبدیل کرده است. مهمترین نمونه های دشمنی متوکل با اهل بیت عبارت است از:

1- نفرت از حضرت علی (ع) و تلاش برای تخریب شهرت و شخصیت او با فعالیت های تخریبی نظیر برگزاری نمایش های مضحک در دربار که حتی با عکس العمل منتصر، فرزندش، روبرو شد.

2- تخریب مرقد امام حسین (ع) و تبدیل آن به زمین کشاورزی، همراه با مجازات زایران آن امام مظلوم و احداث پست های بازرسی جهت ممانعت از رسیدن زوار به مرقد شریف.

3- محاصره اقتصادی علویان و محبان اهل بیت، آنچنان که موجبات نابودی آنان فراهم شود.

4- تلاش برای ایجاد یک جایگزین ضعیف برای رهبری شیعیان از طریق حمایت از موسی، برادر امام هادی (ع)، تا ضمن انحراف جریان امامت، فردی دست نشانده به رهبری مخالفان گمارده شود.

5- فراخوانی امام هادی (ع)، به سامرا و اسکان ایشان در این شهر که ماهیتاً شهری نظامی و محل سکونت سپاهیان و لشگریان متوکل بود.

اما به گواهی تاریخ امام هادی (ع)، با زیرکی و دقت نظر الهی خود نه تنها توانست از کمند حیله ها در امان بماند، بلکه با سکونت در سامرا، علاوه بر خنثی کردن تبلیغات اطرافیان خلیفه و نیز با گرفتن فرصت هرگونه بهانه جویی از شخص خلیفه، توانست در ادامه فعالیت های امام جواد (ع)، شبکه ارتباطی وکالت را بیش از گذشته سامان دهی، تثبیت و تقویت کند و از طریق بسط تشیع به شیوه مکاتبه ای، موجبات آشنایی شیعیان را با شرایطی آتی، خصوصاً شرایط غیبت امام معصوم، فراهم آورد. ایشان همچنین با حضور در مناظرات علمی که نوعاً در دربار عباسی برگزار می شد، توانست از حوزه های مختلف اندیشه اسلامی، نظیر فقه و اعتقادات پاسداری نماید و با پاسخگویی به مسائل، از بروز و گسترش هر چه بیشتر انحراف در میان عامه مسلمین جلوگیری کند.

نگاهی به شیوه های رهبری امام هادی (ع)

 

روش های مبارزه امام هادی (ع) با طاغوتیان و کژاندیشان

1- نفوذ در میان دولتمردان

امام (ع) با تمسک به اصل رازداری (تقیّه) شیوۀ سکوت و مدارا را پیشۀ خویش ساخته بود به گونه ای که   کارگزاران خلافت که زندگی و رفتار و گفتار حضرت را رصد می کردند، جز وقار، آرامش و بزرگمنشی از امام (ع) چیز دیگری نمیدیدند و او را در رواق چشمشان بزرگ می شمردند. نمونه ای از اینگونه نگاه را در گفتار برخی از آنان آمده است؛ هنگامی که «هرثمه»، آن حضرت را وارد بغداد کرد، «اسحاق بن ابراهیم طاهری» که والی بغداد بود، به او گفت: تو متوکل را می شناسی (که چه قدر فرد پلید و بدسرشتی است) اگر او را بر قتل این آقا تحریک کنی، امام را خواهد کشت. آنگاه، رسول اکرم (ص) در روز رستاخیز دشمن تو خواهد بود. او نیز گفت: «سوگند به خدا، جز نیکی از او ندیده ام.» «وصیف ترکی» یکی از امرای بزرگ ترک در دستگاه خلافت، در سامرا هرثمه را تهدید کرد که اگر مویی از سر او  کم شود، تو مسؤول خواهی بود. ارادت به حضرت به غلامان و خادمان دربار نیز کشیده شد، تا جایی که موجب حسد و ناراحتی بعضی از درباریان شده بود. آنچه این احترام را برای امام (ع) در دستگاه خلافت افزون می کرد، دانش امام در حوزه های گوناگون زندگی بود، حتی خود خلیفه (متوکّل) نیز به هنگام بیماریَش -که دملی بر روی پای او روییده بود- از نسخه حضرت (ع) بهره مند شده بود. نمونه ای دیگر، هنگامی بود که فقیهان دربار در ارائۀ فتوای درست دربارۀ یک مسیحی که با زنی مسلمان زنا کرده بود، درمانده بودند که خلیفه ناچار شد از دانش امام بهره بگیرد. همچنین هنگامی دیگر که خلیفه (متوکّل) دربارۀ ادای نذرش به اینکه چه اندازه باید بپردازد، حیران شده بود، از دانش امام بهره جست. درواقع، احاطۀ علمی امام (ع) او را زبانزد همگان کرده بود که نتیجه ای جز تحقیر دستگاه خلافت و آشکارشدن ستمی که در غضب این منصب صورت گرفته بود، برای آنان دربرنداشت.

مبارزات سیاسی امام هادی (ع)

 

2- سازماندهی مبارزات سرّی

زمانه ای که امام رهبری شیعیان را به عهده داشت، از امنیتی ترین دوره های سیاسی بود. حضرت (ع) کار شیعیان را با ظرافت بسیار سامان می داد تا از کمترین آسیب به جان و مالشان پرهیز شود. امام (ع) نمونه ای از این شیوه را در پذیرفتن اموالی نشان داد که از قم و مناطق اطراف آن برای حضرت فرستاده شده بود. آنان وجوهات شرعی، نذورات، هدایا و جواهراتی را برای حضرت بار زده بودند که امام (ع) در این هنگام به آنان دستور بازگشت داد و پس از مدتی، به حمل آن اموال بر شترانِ بی سوار و گسیل‏شان به سوی وِی فرمان داد. نمونه ای دیگر هنگامی بود که امام (ع) یکی از یارانش را از همراهی آشکار با خود بر حذر می داشت تا به دوستی آل محمد (ص) و حضرتش شناخته نشود و جان و مال او از دست درازی دارُالخلافه مصون بماند.

نگاهی به تلاش های سیاسی امام علی النقی(ع)

 

3- شبکه بندی سازمان وکالت

امام هادی در دفاع از حقانیت شیعه و گسترش تشیع در مناطق اسلامی دست به اقداماتی زد که شبکه ارتباطی وکالت یکی از آن‏ها بود. به خاطر محدودیت های فراوان در زمان امام هادی (ع) ، موانع و مشکلات سیاسی و اجتماعی، حساسیت های حکومت به اطرافیان ائمه، حفظ هویت تشیع و زنده نگه داشتن هسته های مرکزی مقاومت، انسجام و گسترش شبکه وکالت را ضروری می نمود. در دوران طولانی امامت امام هادی (ع) «٢٢٠ -  ٢٥٤ه.ق» با بروز وضعیت جدید، یعنی انتقال آن حضرت از مدینه به سامرا و ناممکن شدن تماس بین امام و پیروانش، نقش مذهبی و سیاسی وکالت را افزایش نهاد و وکلای آن حضرت، مسئولیت بیشتری در گردش امور یافتند. به تدریج این سازمان، تنها مرجعی شد که می توانستند حقانیت امام جدید را تعیین و ثابت کند. برای نمونه، زمانی که امام جواد (ع) در سال ٢٢٠ هجری به شهادت رسید رهبران برجسته نهاد وکالت، جلسه ای سری در منزل «محمد بن فرج» ترتیب دادند و امام هادی (ع ) را به عنوان امام جدید معرفی کردند. البته باید به این نکته توجه داشت که موضع گیری اجتماعی امام هادی(ع ) در راستای دور نگه داشتن شیعیان از برنامه های انقلابی باعث شد آنان با تهدیدهای کمتری مواجه شوند. در نتیجه در مرکز خلافت عباسی حضور خود را حفظ کردند. زیر نظر بودن امام هادی(ع ) که تقریبا در تمام دوران زندگی ایشان را در بر گرفت. باعث ایجاد مشکل در برقراری رابطه امام با پیروانش می شد. همین مساله امام را واداشت تا از طریق نهاد وکالت فعالیت های شیعه را مدیریت نمایند. برقراری پیوند میان ائمه با شیعیان از طریق وکالت باعث حفظ حیات فرهنگی و اجتماعی شیعه شده و از جذب شدن اقلیت شیعه در جامعه اهل سنت جلوگیری کرد.

تبیین نقش سازمان وکالت در ایران عصر امام هادی (ع)

 

4- مبارزه با اندیشه های انحرافی و برخورد با غلوکنندگان در حق امام (ع)

این، کار سترگی بود که حضرت  با جریان غلو انجام داد. اینان فقط با باورهای گمراهشان به خود لطمه نمی زدند، بلکه بهترین دستاویز را به دستگاه خلافت ارمغان می دادند تا بتواند امامت شیعه را با تبلیغات گسترده اش خوار کند و از چشم مردم بیفکند. امام هادی (ع) شیعیان را برای خنثی کردن تاثیر غالیان از همراهی با آنان پرهیز می داد. افرادی مانند: علی بن حسکه قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بابای قمی، محمد بن نصیر و فارس بن حاتم قزوینی و... از جمله این کج اندیشان منحرف بودند. زمانی یکی از یاران امام (ع) به حضرت نامه نوشته و اعتقادات «علی بن حسکه» را شرح داد؛ «فدایت گردم ای آقا و سرور من! علی بن حسکه معتقد است تو ولیّ او و همان خدای قدیم هستی، و خود را پیامبری می داند که از جانب شما مأموریت یافته مردم را به سوی شما دعوت کند.» آن حضرت پاسخ داد: «ابن حسکه دروغ گفته است. من او را در شمار دوستان خود نمی دانم... به خدا سوگند خداوند، محمد (ص) و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتاپرستی و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است. محمد (ص) فقط به خدای یکتای بی شریک دعوت کرده است و ما جانشینان او نیز، بندگان خداییم و به او شرک نمی ورزیم. در صورت اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته و چنانچه از فرمانش سرپیچی کنیم، عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتی بر خداوند نداریم و خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از کسی که این سخنان را به زبان آورده بیزاری جسته، به خدا پناه می برم  خدا آنان را لعنت کند  شما نیز از آنان دوری کنید و آنان را در تنگنا قرار داده و تکذیبشان کنید... .» در جای دیگر، امام (ع) پاره ای جز حذف فرد غالی نمی دید چراکه او علاوه بر اینکه راهزن باور مردم شده بود، اموالی را که آنان به وِی داده بودند تا به حضرت برساند، برای خود برداشته بود. این کار به کیان امامت ضربه های سهمگینی میزد؛ نمونۀ آن، «فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی» بود که حضرت (ع) حکم ارتداد و کفرش را داده بود؛ «فارس  -که خدا او را لعنت کند- خود را نمایندۀ من می داند در حالی که او مردی آشوبگر و فتنه ساز است و مردم را به سوی بدعت می خواند، قتل او واجب است و هر کس او را بکشد و مرا از شر او راحت نماید، بهشت را برایش ضمانت می کنم. » حکم امام (ع) به دست «جنید» انجام شد.

مبارزه امام هادی با غالیان

 

5- برخورد امام هادی با واقفیه

این گروه نیز با توقف در امامت پیشوای هفتم «کاظم (ع)» به کیان تشیع ضربه می زدند و شیعیان را سرگشته می ساختند و خوشنودی حاکمان غاصب عباسی را فراهم می آوردند. آنان امام هفتم (ع) را مهدی موعود می پنداشتند. روزی یکی از شیعیان نامه ای به امام نوشته و در ضمن آن پرسید: فدایت شوم، این افراد را می شناسید، آیا در قنوت نماز آن ها را لعن و نفرین بکنیم؟ امام هادی (ع) نوشت: «نَعَمْ، اُقْنُتْ عَلَیْهِمْ فی صَلاتِکَ؛ آری در قنوت نماز آن ها را نفرین کن.»

شمعی در برابر آفتاب(مقابله امام هادی (ع) با فرقه های منحرف عقیدتی)

 

6- مبارزه با صوفیه

مقابلۀ امام (ع) با فرقه های کژاندیش دیگر نیز با قاطعیت انجام می شد؛ فرقۀ صوفیه یکی از این گروه ها است. روزی امام و یارانش در مسجد بودند که ناگاه گروهی از صوفیان به مسجد شدند و گِرد هم حلقه زده و به ذکر «لا اله الا الله» پرداختند. امام هادی ع به یارانش گفت: «به این دغل بازان ریاکار توجه نکنید، آن ها هم پیمانان با شیطان ها و ویرانگران بنیادهای دین هستند، آن ها برای آسایش جسم پارسایی نشان می دهند و شب زنده داری آن ها برای به چنگ آوردن غذاهای چرب و شیرین است... کسی که به دیدار زنده و مرده آن ها برود، گویی به دیدار شیطان و بت پرستان رفته است... »

امام هادی(ع) و راهنمایی گمراهان

 

7- ارائۀ زیارت جامعه یا «منشور امامت»

حضرت (ع) برای تبیین جایگاه امامت و مشخص شدن منزلت پیشوایان معصوم (علیهم السلام) یکی از آثار ماندگار خویش را به نام زیارت «جامعه کبیره» که یک دوره امام شناسی جامع و کامل می باشد، به دوست داران و پیروان اهل بیت (ع) عرضه کرده است. به گفته علامه مجلسی، این زیارت از نظر سند صحیح ترین و از جهت محتوی فراگیرترین زیارت ها نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) می باشد و در مقایسه با دیگر زیارت ها از فصاحت لفظ و بلاغت معنی و شأن و منزلت والایی برخوردار است.

امام (ع) علاوه بر زیارت جامعه، رخداد «غدیر» و پیشوایی اهل بیت (ع) را در چشم مردم و حاکمان برجسته می کرد؛ امام در زمان معتصم (خلیفه عباسی) زیارتی را ویژۀ این رخداد انشا کرد. در بخشی از آن گفته است: «ای امیر مؤمنان! شهادت می دهم هر کس در مورد تو تردید داشته باشد، به رسول اکرم (ص) که امین خداوند است ایمان نیاورده و کسی که از ولایت تو به سوی غیر تو عدول کند از دین استوار خداوند که پروردگار جهانیان برای ما برگزیده و در روز غدیر با ولایت تو آن را کامل نموده برگشته است و گواهی می دهم که معنی این آیه تو هستی که فرمود: این راه مستقیم من است، از او پیروی کرده و راه های دیگر را پیروی نکنید.»

زیارت جامعه کبیره و امام عصر عج الله تعالی در آیینه جامعه کبیره

 

8- بهره گیری از موقعیت ها برای اندرز حاکمان ستم پیشه

امام (ع) هرچند «رازداری» را شیوۀ اصلیَش برای صیانت از شیعیان برگزیده بود، اما به تناسب زمان، در برابر دستگاه خلافت بی پرده سخن می گفت: زمانی به خلیفه گفته بودند حضرت در خانه اش سلاح و نوشته ها و اشیای دیگری است که از سوی شیعیان به وی رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوکل حضرت را  شبانه به دارالخلافه آورد مأموران گزارش دادند که در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند.

متوکل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امام بی اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخی جام شرابی را که در دست داشت به امام (ع) تعارف نمود. امام سوگند یاد کرده و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار!» متوکل حضرت را معاف نمود و گفت: شعری بخوان! حضرت فرمود: «من شعر کم می خوانم». متوکل گفت: «باید بخوانی!» امام هادی (ع) آنگاه که اصرار وی را دید، اشعاری را خواند که همۀ اهل مجلس متأثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جام های شراب را بر زمین کوبیدند. اشعار امام چنین بود:

«[گردنکشان مغرور و پادشاهان مقتدر] بر قلّه کوهسارها شب را به روز آوردند در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، ولی قلّه ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.

آنان پس از مدت ها عزت از جایگاه های امن به زیر کشیده شدند و در گودال ها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندی!

پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها، تاج ها و لباس های گران قیمت و فاخر؟

کجاست آن چهره های در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها می آویختند؟ گور به جای آنان پاسخ داد: اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم می ستیزند!آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولی بعد از خوردن طولانی، خود خورده شدند!»

متوکل بر آشفت و دستور داد حضرت را زندانی کنند. حضرت روانه زندان شد و شخصی از حضرت شنید که می‌فرمودند: «اَنا اَکرَمُ عَلَی اللهِ مِن ناقَةِ صالِحٍ» و سپس این آیه را خواندند: «تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ؛ در خانه‌هایتان سه روز به آسایش و خوشگذرانی سپری کنید (سپس عذاب الهی خواهد رسید) آن وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود.» (هود/ 65) بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید. منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت، ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راه کار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود. امام هادی (ع) با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنان از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می‌بردند تا اینکه تنها راه خویش را حذف او پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی (ع) نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم شد. منابع معتبر و مورخان شیعه شهادت حضرت را در ماه رجب سال 254 قمری می‌دانند. رحمت الهی بر آن پیشوای شکیبا باد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان