به گزارش مشرق، امید زندگانی بازیگر، سینما، تئاتر و تلویزیون در خصوص فعالیتهای اخیر خود گفت: مشغول به فراهم سازی مقدمات یک تئاتر هستیم که که قرار است برای خرداد ماه آماده شود و در سالن پالیز پردیس تئاتر شهرزاد به روی صحنه خواهد رفت، من در این کار بازیگر و مشاور تهیه کننده هستم، این نمایش به نام شیش و بش به نویسندگی محمد چرم شیر و کارگردانی قلیچ خانی است.
وی افزود: یک آلبوم موسیقی هم در دست دارم که به امید خدا در بهار سال آینده عرضه میشود، آهنگسازی و خوانندگی این آلبوم به عهده بنده است و تنظیم آن را دوستان دیگر انجام داده اند؛ از کار تصویر متأسفانه خبری نیست، تلویزیون خیلی با من موافق نیست تا ببینیم که در سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.
بیشتر بخوانید:
مافیا در سینما از قدیم وجود داشته است
این بازیگر کشورمان اظهار داشت: مافیای سینما از قدیم بوده و ارتباطاتی که بازیگران با تهیه کنندگان و کارگردانان دارند، بیشتر قبل از شروع یک پروژه شکل گرفته است و چون من در هیچکدام از این مافیاها افتخار همکاری نداشتهام یا فراموش میشوم یا ترجیح میدهند آدمهایی که دم دست هستند را انتخاب کنند.
وی در ادامه بیان داشت: من بیش از 30 سال است که فعالیت هنری انجام میدهم اما قدمت کار برای این فیلمسازان نیست، بیشتر دغدغههای شخصی تهیه کننده و کارگردان مد نظر است و تکنیک و توانایی را فراموش کرده اند، نهایتاً اگر بخواهند به توانایی توجه کنند به بحث گیشه میپردازند که کدام بازیگر جذابتر و پرفروشتر است، شاید این نگاه را به من ندارند و من هم نمیخواهم به آنها جسارت کنم، کار من در سینما از 6، 7 سینمایی بیشتر نبوده است و امیدوارم در سال آینده اتفاقهای خوبی بیافتد.
بیشتر بخوانید:
برادرم ارتباطات بهتری نسبت به من دارد
زندگانی اذعان داشت: برادر من (امین زندگانی) ارتباطات بهتری دارد و همین 5 سالی که از من کوچکتر است باعث شده که من جزو بازیگرانی قرار بگیرم که نه میتوانند نقش یک جوان را به من بدهند و نه نقش یک فرد پیر را؛ معمولاً فیلمنامههایی که نوشته میشوند یا حول محور خانواده اند که برای افراد بزرگسال است و یا حول محور قصههای عاشقانه اند که به یک نسل جوانتر نیاز دارد؛ هنرپیشههای قدیمی هم شرایطشان به این گونه است که در کارشان یک موقعیت خواب دارند، در موقعیت خواب که قرار میگیرند چندسالی به دور از کار قار میگیرند، مانند پرویز پرستویی که 7، 8 سال مجبور شد به دور از سینما باشد.
خانه از پای بست ویران است
وی در ادامه افزود: خانه از پای بست ویران است، در هر جا که بعد اقتصادی مطرح باشد مانند سینما، این بخش معمولاً باندبازیها و ارتباطات حاکم بر ضوابط است؛ سالیانه فارغ التحصیلان زیادی از رشته بازیگری داریم ولی 90 درصد از آنها سرکار نمیروند، چون بیشتر سعی میشود از بازیگرانی انتخاب شود که در فیلم سرمایه گذاری کنند و بودجه را تأمین کنند؛ یعنی پول میدهند و نقش می خرند؛ اما در بعد حرفهای این مافیا زمانی شکسته میشود که قانونی تصویب شود که اولویت در انتخاب بازیگر با یک نظارت کلان، بر این باشد که کسوت کار و تحصیلات در اولیت باشد و اگر برای یک نقشی مناسب نبود با یک دلیل قابل دفاع کنار گذاشته شود؛ چون این گلوگاه در سینما مانند یک قیف برعکس عمل میکند یک نهاد مانند خانه سینما نمیتواند به تنهایی به آن عمل کند، باید از وزارت ارشاد این سیستم تغییر کند و یک قاعده و قوانینی بگذارند که امنیت مالی و کاری بازیگرانی که پیشکسوت هستند و مردم آنها را دوست دارند تأمین شود.
بازیگران را براساس چشم و ابرو انتخاب میکنند
امید زندگانی خاطرنشان کرد: من اگر خودم تهیه کننده و کارگردان باشم براساس فیلمنامه و نقش بازیگر انتخاب میکنم، همینطور در نظر میگیرم که میخواهم فیلم هنری یا برای گیشه بسازم، ما در طول سال گذشته چند فیلم هنری داشتهایم که به گیشه توجه نداشتهاند و در فیلمشان از بازیگری استفاده کرده باشند که فقط چشم و ابرو نداشته باشد؟ در این آمار متوجه خواهید شد که متأسفانه گیشه حرف اصلی را میزند، برای گیشه به سراغ هنرپیشههایی میروند که بیشتر در سینما دیده شده اند و جذابیتهای ظاهری برای یک قشری از جامعه را دارند؛ باید جلوی این اتفاق گرفته شود، من اگر بخواهم فیلم گیشهای بسازم باید حافظ منافع تهیه کننده باشم، یکی از پارامترهای تهیه کننده هم این است که برای حفظ گیشه از بازیگرانی استفاده شود که تا الان امتحان خودشان را برای گیشه پس داده اند؛ اما اگر فیلم هنری بسازم نگاه میکنم که چه هنرپیشه ای بر اساس نقشی که میخواهم بازی کند تأثیر گذاری بیشتری دارد، حتی ممکن است بروم و از خیابان یک نفر را انتخاب کنم و بعد از آن هنرپیشه شود.
محمدرضا گلزار نمیتواند نقش هامون را بازی کند
وی تشریح کرد: من فیلمهای برون گرایی که بیشتر براساس موقعیتهای طنز و روابط عاشقانه سطحی که به یک تراژدی کوچک اجتماعی نیز منجر میشود را هنری نمی دانم، مثال من برای فیلمهای هنری، آثار آلفرد هیچکاک است، حتی فیلمهای اسپلیبرگ هم به نظر من هنری نیستند؛ در سینمیا ما هم میتوان به فیلم هامون اثر داریوش مهرجویی اشاره کرد، نقش هامون را کسی غیر از خسرو شکیبایی نمیتوانست بازی کند، مثلاً محمدرضا گلزار نمیتواند این نقش را بازی کند، چون شرایط روحی و روانیای که شکیبایی در آن نقش ایجاد کرد را نمیتواند به وجود بیاورد زیرا آن را تجربه نکرده است.
اجتماع امروز ما درگیریهایی دارد که با انسانهای اولیه خیلی تفاوت ندارد
بازیگر سریال در قصهها زندگی میکنند اذعان داشت: در دانشکده بازیگری، بخشی به نام جامعه شناسی و روانشناسی داریم که باید آن را پاس کنیم، در این بخش شرایط روحی اجتماع را در نظر میگیریم؛ اجتماع امروز ما درگیریهایی دارد که با انسانهای اولیه خیلی تفاوت ندارد، فیلمهای مفهومی و معناگرا مخاطب خاص دارند، مخاطب عام پیدا نمیکنند؛ من می گویم که فیلم میتواند هم صنعت و هم هنر باشد، یعنی بین اینکه یک فیلم هنری و یا صنعتی بسازیم زمین تا آسمان فرق است، در فیلم صنعتی پول و اقتصاد حرف اول را میزند و در فیلم هنری به ذات هنر نگاه میشود؛ الان در جامعه ما اگر بخواهیم از فیلم پول در بیاوریم نمیتوانیم عوام را به سینما بکشانیم تا فیلم هنری ببینند.
اگر نتوانیم با فیلم هنری مخاطب عام را به سینما بکشانیم باید بمیریم
وی عنوان کرد: اگر نتوانیم با فیلم هنری مخاطب عام را به سینما بکشانیم باید برویم و بمیریم، مرگ یعنی چه؟ یک بخش از مرگ سکوت است؛ وقتی یک سری از هنرپیشههای قدیمی که مردم با آنها خاطره دارند را دیگر نمیبینیم و در سینما و تلویزیون هنرپیشههایی را میبینیم که نابازیگر هستند و با پول به این کار وارد شده اند، این یعنی مرگ معنای هنر و فیلم؛ البته من این را یک موج می دانم و ناامیدانه صحبت نمیکنم اما الان این موج رو به افول است و باید زمان بگذرد که شرایط اقتصادی و روحی جامعه بهتر شود و تهیه کننده که حرف اول را برای تولید فیلم میزند با اطمینان خاطر بیشتری به فیلمهای معناگرایانه فکر کند، ما میبینیم که در سطح کلان چقدر فیلمهای کمدی ساخته میشود و مردم به سینما میروند تا فقط بخندند؛ الان بیماری جامعه ما عدم خندیدن است.
من با 30 سال سابقه نمیتوانم به تهیه کنندگان بگویم به من نقش بدهید
زندگانی بیان داشت: به نظر شما من بعد از 30 سال سابقه و کار در بازیگری میتوانم به خودم اجازه دهم که به دفاتر تهیه کنندگان بروم و از آنها بخواهم که به من کار بدهند؟ هنرمندانی که مهجور واقع شده اند با هم اتحاد ندارند چون که هر کدام از آنها از طریقی به سینما وارد شده اند، یک عده تحصیل کرده اند، یک عده اتفاقی وارد این عرصه شده اند، یک عده از طریق آموزشگاه آمده اند؛ از لحاظ نگاه و عرق به هنر، این افراد متفاوت هستند؛ یک عده دو شغله هستند و یا بیشتر، یک عده دیگر فقط بازیگرند؛ آدمهایی داریم که کار اصلیاش چیز دیگری است و اصلاً برایش مهم نیست که بازی نکند.
فردی را داریم که دلال است اما بازیگری هم میکند
وی در ادامه گفت: من اصلاً در کار تجارت نبوده ام، یک سری از ورزشکاران مجوز یک شرکت رنت کار را به من هدیه دادند که 30 میلیون تومان قیمت آن بود، بعد از 3 یا 4 سال که این مجوز بی استفاده مانده بود، من دوست داشتم که از تهران کوچ کنم و در کیش زندگی کنم، بعد که به آنجا رفتم یک شرکت رنت کار تأسیس کردم، در این شرکت کسی آمد و سرمایه گذار شد، چون من سرمایه میلیاردی نداشتم، این شرکت تأسیس شد، اما چون من شم تجارت نداشتم و فقط برای کار هنری ساخته شده بودم، به راحتی کلاه بر سرم گذاشتند و مهر شرکتم را جعل کردند و تازه آنجا فهمیدم که وقتی کسی چنین جرمی مرتکب میشود با پول میتواند آن را حل کند و من نتوانستم کاری بکنم و بعد مجوزم را با نصف قیمت فروختم و الان 4 سال است که کاری نمیکنم؛ افرادی را داریم که پدر و پسر در بازار آهن کار میکنند اما بازیگر هم هستند، فردی را داریم که دلال است اما بازیگری هم میکند، اینها قبل از اینکه وارد سینما شوند شغل دیگری داشته اند.
بیشتر بخوانید:
اگر به من بگویند مدیر رستوران شوم، قبول میکنم
این بازیگر اظهار داشت: الان اگر به من پیشنهاد بدهند که برای فلان تبلیغات کار کنم یا مدیر یک رستوران شوم، این کار را انجام میدهم، چرا قبول میکنم؟ برای اینکه از لحاظ اقتصادی دچار مشکل هستم، برای اینکه شغل اصلی من که بازیگری است جوابگوی نیازهای مالی ام نیست؛ من از آن افراد 2 شغله نیستم، خواستم شغل دیگری داشته باشم اما موفق نشدم.
امید زندگانی در پایان گفت: در حال حاضر به فیلمسازی فکر میکنم، میخواهم خودم هم سرمایه گذاری کنم چون مجاب کردن سرمایه گذار سخت است، یکی از دغدغههایم این است که در سال 98 یک تله فیلم برای شبکه خانگی بسازم؛ از الان اعتراف میکنم که مجبورم فیلمی بسازم که هنری و گیشهای باشد، یعنی حرف دلم را در نظر بگیرم و با فرمی بسازم که سرمایه را برگرداند؛ متأسفانه یکی از ترازوهای قضاوت برای یک فیلم این است که آن فیلم از لحاظ اقتصادی شکست خورده و یا پیروز شده است.