آداب و مراسم ماه مبارک رمضان در کاشان و آبادیهای آن

ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی، ماه عبادت و پرهیز از گناه و از خود بریدن و به پروردگار پیوستن، ماه امر به معروف و نهی از منکر و ماه روزه و احسان و گسستن از تمام بدیها است.

آداب و مراسم ماه مبارک رمضان در کاشان و آبادیهای آن

ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی، ماه عبادت و پرهیز از گناه و از خود بریدن و به پروردگار پیوستن، ماه امر به معروف و نهی از منکر و ماه روزه و احسان و گسستن از تمام بدیها است.

در ماه مبارک رمضان در کنار بجا آوردن فرامین الهی در هر شهر و دیاری با توجه به فرهنگ بومی و جغرافیای طبیعی و انسانی، برای هرچه باشکوه تر برپا داشتن آداب و مراسم این ماه کارهایی انجام می شود که مجموعۀ آنها به گلستانی می ماند با هزاران گونه گل رنگارنگ و با رایحه ای خوش.

از چند روز به ماه مبارک رمضان مانده(بویژه در گذشته ای نه چندان دور) جنب وجوشی در مردم دیده می شود که همه خود را برای این ماه عزیز آماده می کنند، تا در ماه رمضان فارغ از هر کاری که سبب کوتاهی در عبادت و بجاآوردن آداب روزه داری شود، بپرهیزند.

مردم شهر کاشان و شهرستانها و آبادیهای آن که به دار المومنین مشهور است در انجام این امور پیشرواند. بانوان و دختران دم بخت به خانه تکانی و نظافت اسباب و اثاث خانه می پردازند. این کار آنقدر اهمیت دارد که مردم کاشان بر این باورند که نظافت خانه توسط دختران دم بخت در ماه مبارک رمضان سبب گشوده شدن بخت آنان می شود و آنها را برای زندگی آینده آماده می سازد.

در همین روزها نظافت شهر، بازار، حمامهای عمومی، حجره ها و کاروانسراها نیز انجام می پذیرد و سرانجام نوبت به نظافت و غبارروبی مساجد می رسد. در قمصر کاشان چند روز مانده به ماه مبارک رمضان متولی یا خادم هر مسجد بر فراز گلدستۀ مسجد می رود و با صدای بلند از زنان و دختران دعوت می کند برای نظافت خانۀ خدا بشتابند. به دنبال آن از بسیاری از خانه ها بانوان و دختران داوطلب، به مسجد می آیند و دسته جمعی به آب و جاروی مسجد و شستن فرش و زیلو و ظرفها و آماده سازی وسایل پذیرایی از نمازگزاران و مهمانان ماه رمضان، می پردازند. پس از غباررویی، محراب مسجد توسط پیش نماز مسجد یا یکی از سادات، با سلام و صلوات با گلاب ناب قمصر شستشو و معطر می گردد و بدین ترتیب مردم به استقبال ماه مبارک رمضان می روند.

دعوت از مبلغان مذهبی

مردم شهرها و آبادیهای کاشان، در آستانۀ ماه مبارک رمضان اقدام به دعوت پیش نماز و واعظ از حوزه های علمیۀ شهر کاشان یا قم می کنند. واعظ سی شب ماه رمضان را در مسجد یا خانۀ افرادی که بانی می شوند منبر می رود. چند روز قبل از عید فطر هم مردم در غیاب واعظ یا پیش نماز جلسه ای تشکیل می دهند و هدیه ای برای او در نظر می گیرند. در قدیم این هدایا بیشتر گلاب، جوزقند، سیب، گوجه و برگۀ زردآلو بود که در دستمال می پیچیدند و تقدیم وی می کردند و او را تا شهر کاشان بدرقه می کردند.

رؤیت هلال در شب اول ماه رمضان

یکی از واجبات ماه مبارک رمضان مشاهده و اطمینان یافتن از رؤیت هلال ماه رمضان است، مگر آنکه ماه شعبان سی روز باشد یا حاکم شرع روز آغاز ماه رمضان را اعلام کند. در شهر کاشان و دیگر بلاد آن بویژه در گذشته که وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، و خبرگزاریها نبود و آگاه شدن از رؤیت هلال ماه از شهرهای دور و نزدیک غیرممکن یا سخت بود، مردم شخصا برای دیدن هلال رمضان به بام خانه ها یا نقاط مرتفع و تپه های اطراف شهر می رفتند و به دقت در آسمان به جستجوی هلال ماه می گشتند.

مردم قمصر با خود یک کلام ا... مجید، یک آیینه و یک سینی که داخل آن ظرف آب با کمی سبزی و گلاب پاش پر از گلاب در آن بود، می بردند و رو به قبله می نشستند و سعی می کردند ماه را در آیینه ببینند.

به محض دیدن ماه شخص باسوادی با صدای رسا سورۀ یاسین را قرائت می کرد و دیگران آهسته با او سورۀ یاسین را می خواندند. بعد یک حمد و سه قل هو ا... قرائت می کردند و چند صلوات می فرستادند و بر روی خود و خانواده گلاب می پاشیدند و سرانجام جرعه ای از آب و سبزی را می نوشیدند و عقیده داشتند خوردن آن آب و سبزی به آنها نیروی قناعت می دهد و موفق می شوند بدون ناراحتی ماه مبارک رمضان را روزه بگیرند. پس از این اعمال یک نفر طبل می زد تا اگر کسانی موفق به دیدن مان نشده بودند، مطلع شوند.

ناگفته نماند پس از رؤیت هلال چشمانشان را می بندند و سپس بر قرآن مجید، انگشتر عقیق، آب، سبزه یا روی سادات می گشایند و صلوات می فرستند تا آن ماه را به میمنت آغاز کنند و تا پایان ماه از عهدۀ اجرای فرامین حق برآیند.

روشهای تشخیص زمان سحر و افطار

در روزگار ما تشخیص دقیق زمان، حتی هزارم ثانیه ها با تکنولوژی پیشرفته در زمان سنج ها، مانند ساعت و کرنومتر آسان شده است. این پیشرفت تا بدانجاست که تفاوت زمان را برحسب نصف النهارها و افق های مختلف جغرافیایی می توان تشخیص داد. ازاین رو آگاهی از اوقات شرعی کاری بسیار ساده است و وجود وسایل ارتباطی مانند رادیو، تلویزیون و ماهواره ها سبب شده است در هر نقطه از این کرۀ خاکی بتوان از زمان و اوقات شرعی آگاه شد.

اما این مهم؛ یعنی تشخیص زمان، تا گذشته ای نه چندان دور آسان نبوده است. ازاین رو انسان از روزگاران کهن در تلاش تشخیص زمان، به شناخت دانش نجوم پرداخت و با روشهای گوناگون توانست زمان را بشناسد و مراسم عبادی خود را سامان دهد.

مسلمانان از جمله مردم کاشان که تمدنی کهن دارند، برای تشخیص اوقات شرعی بویژه سحر و افطار روشهای گوناگونی ابداع کردند که آگاهی از آنها بسیار قابل توجه است:

ستارگان سحری

یکی از متداولترین روشهای تشخیص سحر بویژه در مناطق کویری مانند یزد، کردمان و کاشان، شناخت ستارگان سحری و موقعیت آنها در آسمان است.

مردم این مناطق بویژه در گذشته از جایگاه مجموعۀ ستاره های«نیم گزک» [1]، «گزو پرویز» [2] و«گزو ترازو» در آسمان، زمان سحر را تشخیص می دهند، بدین ترتیب: هنگامی که ستاره های «نیم گزک» که شامل چند ستاره در خط مستقیمی است و طول آنها به سبب خطای چشم نزدیک نیم گز به نظر می رسد، یا ستارگان«گزو پرویز» که مجموعه ای متشکل از دو قسمت است، به وسط آسمان می رسند می گویند سحر نزدیک است.

همچنین وقتی ستاره های«گزو ترازو» که مانند ستارگان«گزو پرویز» از دو بخش تشکیل می شوند و قسمت دوم آن شبیه به میزان ترازوست و به ستارۀ «سهیل» یا «روشن» نزدیک می شوند معتقدند صبح صادق نزدیک است.

جز این موارد مردم کاشان از جایگاه ستارگان خرس بزرگ و خرس کوچک یا هفت برادران و ستارۀ سهیل می توانند سحر را تشخیص دهند.

بانگ خروس

یکی دیگر از روشهای تشخیص سحر، بانگ خروس است. خروس شب هنگام سه بار می خواند، بار اول نیمه شب، بار دوم ساعتی بعد از نیمه شب و بار سوم هنگام سحر. مردم کاشان داشتن خروس بویژه خروس سفید را خوش یمن می دانند و اعتقاد دارند خروس سفید نمادی از خروس عرش الهی است و سبب خیر و برکت است.

مردم قمصر تعبیر زیبایی از خروس سفید دارند که می گویند خروس سفید نگهبان حضرت حجت (ع) است و بر این باورند که حضرت حجت در یک چاه نورانی است و دشمنان او بالای چاه منتظر هستند تا هوا روشن شود و داخل چاه شوند و آن حضرت را به شهادت رسانند. اما هنگام سحر فرشتگان خروس سفید عرش را با خبر می کنند و خروس مشغول خواندن می شود. با شنیدن بانگ خروس، دشمنان آن حضرت پا به فرار می گذارند.

مردم قمصر با خواندن سوره های یاسین و طه نیت می کنند سحر از خواب بیدار شوند. همچنین معتقدند اگر هنگام خواب چند مرتبه دستشان را بر متکا بزنند و بگویند: «دین هفتاد آسیابان به گردنت اگر سحر مرا بیدار نکنی» حضور ذهن می یابند و سحر از خواب بیدار می شوند. از دیگر روشهای بیدار شدن سحر در گذشتۀ کاشان، صدای نقارۀ حکومتی، طبل و شیپور، بوق حمام، توپ درکردن و صدای مناجات مناجات خوانان سحری بود. همچنین کوبیدن دیوار همسایه و زنگ ساعت و تلفن از دیگر روشهای بیدار شدن در سحرهای ماه مبارک رمضان در کاشان به شمار می رفت.

یکی از روشهای قابل توجه برای تشخیص زمان سحر و افطار در کاشان بویژه آبادیهای آن از روی رنگ کاه گل است. بدین ترتیب که نزدیک سحر در فاصلۀ دو متری دیوارهای کاهگلی می ایستند و به دقت به دیوار نگاه می کنند. چون در سحر، شب به سمت روز و روشنایی می رود، هرگاه بتوانند رنگ کاه را از گل تشخیص دهند، می گویند سحر شده است. در افطار برعکس این است. چون روشنایی روز به سمت تاریکی شب می رود هرگاه نتوانند رنگ کاه و گل را از هم تشخیص دهند معتقدند افطار شده است.

روزۀ کودکان

بسیاری از کودکانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده اند با پیروی از بزرگترها و تشویق پدر و مادر سحر از خواب برمی خیزند و روزه می گیرند. بلندشدن سحر و نشستن پای سفرۀ سحری برای آنان بسیار شیرین است. روزۀ این کودکان اغلب تا ظهر ادامه می یابد و پدر و مادر کودک که از چشمان کودک متوجه می شوند دیگر طاقت ادامۀ روزه را ندارد از او می خواهند که روزه را بگشاید به این روزه، روزۀ«کله گنجشکی» می گویند و به کودک می گویند ملائکه روزه های نصفۀ شما را بهم می دوزد و خداوند ثواب روزۀ کامل به شما می دهد.

فرزندانی هم که به سن بلوغ رسیده اند، در اولین روز روزۀ واجب هنگام افطار پدر و مادر به آنها هدیه ای می دهند و بدین وسیله آنها را تشویق به گرفتن روزۀ واجب می کنند.

برخی از غذاهای افطار و سحر در کاشان خورش چغندر

در نشلج کاشان برای افطار و سحر خورشی بنام خورش چغندر تهیه می بینند. برای درست کردن این خورش مقداری نخود در آب ریخته، یکی دو روز می گذارند تا نخود خیس بخورد. آن گاه نخود خیس خورده را در«سیرکو»[3] می ریزند و با دسته ای چوبی یا سنگی روی نخود می مالند تا پوست آن جدا شود. مقداری چغندر هم رنده می کنند، همراه با نخود و کمی گوشت و پیاز سرخ کرده و نمک کافی در دیگ می ریزند و به آن آب می افزایند و روی آتش می گذارند تا بپزد. نزدیک پختن کمی سرکه شیره به غذا می افزایند. پس از چند جوش غذا آماده می شود. این غذا را که به خورش چغندر معروف است به هنگام افطار و سحر می خورند.

دیزی تنوری

یکی از غذاهای مردم کاشان در قدیم مخصوصا در ماه رمضان دیزی تنوری بوده است. خانواده هایی که از امکانات مالی مناسبی برخوردار نبودند و در خانه تنور و اجاق نداشتند، از یکی دو ساعت مانده به غروب، دیزی سفالی خود را از گوشت و نخود و لوبیا و عدس و آب، پر می کردند و به دکان نانوایی محل می بردند. نانوا دیزی ها را پای تنور می گذاشت تا با حرارت تنور پخته شود-ناگفته نماند که نانوایی ها با چوب و خار و بوته تنور را آتش می کردند-وقتی دست از پختن نان می کشیدند یک نفر در دکان می ماند تا مواظب دیزیها باشد و چند مرتبه به دیزیها سر می زد تا آبشان تمام نشود و نسوزد.

نزدیک سحر صاحبان دیزی ها به دکان نانوایی می رفتند و دیزی خود را با دادن چند شاهی می گرفتند و به خانه می بردند و آن روز را با دیزی لذیذ تنوری روزه می گرفتند. چون خوراک با دم یکنواخت تنور و داخل ظروف سفالی می پخت بسیار لذیذ و خوشمزه بود.

همکارمان در ادامۀ این مطلب نوشته اند متأسفانه زندگی ماشینی امروز طعم و مزه خوراکها را از بین برده است و امروز جای تنورها و آرد گندم و جوهای بومی و خمیری که پیرزنها در خانه تهیه می کردند و آن نانها و آن دیزیهای تنوری خالی است.

آئین هومبابایی (humbabayi) در ماه رمضان

یکی از رسمهای قابل توجه که از قدیم در ماه مبارک رمضان در کاشان برگذار می شده، رسم«هومبابایی» است. این رسم قدیمی توسط بچه ها و جوانها از شب اول ماه رمضان آغاز و تا شب پانزدهم که مردم کاشان به آن «شب نیمه» می گویند ادامه دارد. تعداد هر دسته ای که به هومبابایی می روند چهار تا بیست نفر و گاهی بیشتر است و هر محله برای خود دسته ای دارد. این عدّه بنا به قول و قراری که بین خودشان می گذارند، بعد از افطار در محل معینی جمع می شوند و از بین خود یک صندوق دار و یک میدان دار انتخاب می کنند. وظیفۀ صندوق دار جمع آوری پول یا خوراکی هایی مثل«ترشاله»[4]، «الگاله»[5]، «جوزقند»[6]، کلوچه، خرما، گردو و بادام است. میدان دار هم باید خوش صدا باشد و وظیفه اش خواندن ابیات«هومبابایی» است. بقیۀ جوانها و بچه ها هم باید همصدا جواب میدان دار را می دهند.

پس از انتخاب صندوق دار و میدان دار بچه ها صلوات بلند می فرستند تا اگر افراد گروه جا مانده باشند، بیایند. پس از این که همه جمع شدند از اولین خانه«هومبابایی» را آغاز می کنند: در خانه را می کوبند و پس از شنیدن جواب، میدان دار شروه به خواندن می کند و بقیه جواب می دهند:

میدان دار:                                                           بچه ها

امشب، شب نیمه است که ما میهمانیم                  هومبابا، هومبابا

از ما حرجی نیست که ما طفلانیم[7]                                     هومبابا، هومبابا

بشقاب را پر از کلوچه و حلوا کن                             هومبابا، هومبابا

بردار و بیار به دامن ما ها کن                                  هومبابا، هومبابا

بعد از خواندن اشعار میدان دار بنا می کند به دعا کردن صاحبخانه و بچه ها آمین می گویند:

میدان دار:                      بچه ها

حق عمرش بده               آمین

برکتش بده                     آمین

سروریش بده                  آمین

تاج سرش بده                آمین

اگر صاحبخانه چیزی به آنها داد که به خانۀ دیگری می روند اما اگر جوابی نشنیدند شعر دیگری می خوانند. مثلا اگر اسم صاحبخانه حسین نمازی باشد چنین می خوانند:

میدان دار:                                               بچه ها

آقا حسین نمازی

از آن«قروشهای»[8] درازی                            هی هویار، هی هویار

یکیش را درآر و خرده کن                            هی هویار، هی هویار

قسمت بچه های در خونه کن                     هی هویار، هی هویار

تا بچه ها راضی شوند                              هی هویار، هی هویار

از در«خوند»[9] راهی شوند                          هی هویار، هی هویار

یا می خوانند:

میدان دار:                                               بچه ها

این شاخ شاخ درمنه[10]                              هوکو هوکو،[11] هوکو هوکو

کنده به شاخ درمنه                                  هوکو هوکو، هوکو هوکو

هرکه در این راه بده                                  هوکو هوکو، هوکو هوکو

علی نجاتش بده                                      هوکو هوکو، هوکو هوکو

به این ترتیب آن قدر شعر می خوانند تا جوابی بشنوند، یعنی پول یا مقداری خوراکی بگیرند. از خانه ای که به آنها چیزی نمی دهند حتی به کوزۀ آبی راضی می شوند و چنین می گویند:

یه جوابی، یه ثوابی یه جوابی، یه کوزۀ آبی چنانچه صاحبخانه به خواستۀ آنها توجه نکند یا از پشت بام بر سر آنها آب بریزد بچه ها ناراحت می شوند و با صدای بلند می گویند:

این خونه که توش تیغ افتاده

صاحب خونش ریق افتاده

این خونه که توش زغاله

صاحب خونش شغاله

با تکرار این کلمات از در خانه دور می شوند و در راه هم این شعر را می خوانند:

از آسمان شیر میاد

صدای شمشیر میاد

از آسمان غرّه میاد

شمر پدرسوخته میاد

رسم هومبابایی تا نیمۀ شب ادامه دارد و پس از این که بچه ها به تمام خانه ها سر زدند صندوق دار آنچه از پول و خوراکی جمع کرده است بین بچه ها به طور مساوی تقسیم می کند و از یکدیگر خداحافظی می کنند و به خانه هایشان می روند و خود را برای سحر و گرفتن روزه آماده می کنند.

شب آخر هم همۀ بچه ها صورت یکدیگر را می بوسند و از خدا می خواهند که زنده باشند تا در ماه رمضان سال بعد هم موفق به انجام این رسم بشوند.

رسم«هومبابا» در اغلب شهرها و آبادیهای کاشان از جمله در آران، قمصر، بیدگل، نیاسر، راوند و فین نیز برگزار می شود که کم وبیش شبیه به روایت کاشان است. از این میان روایت «فین کاشان» بسیار قابل توجه و شنیدنی است و ثبت و ضبط آن خالی از لطف نمی باشد.

هومبابا، روایت فین کاشان

اهالی فین کاشان عقیده دارند رسم«هومبابایی» از صدر اسلام و از زمان پیغمبر صلوات الله علیه و آله به یادگار مانده است و از این جهت بسیار مورد توجه و علاقۀ مردم است.

بنا به این عقیده می گویند شب پانزدهم ماه مبارک رمضان امام حسن و امام حسین(ع) به در خانۀ جد و پدر بزرگوارشان می رفتند و سورۀ نودویکم قرآن مجید یعنی سورۀ «و الشمس» را با صدای بلند و آهنگی خوش قرائت می کردند. بعد از خواندن و تمام شدن سورۀ «و الشمس» جد و پدر و تمام مسلمانان را دعا می کردند. آنگاه پیغمبر(ص) و حضرت علی(ع) برای خوشحالی و تشویق امام حسن و امام حسین(ع) مقداری خوراکی به آنها می دادند.

اکنون به یاد آن عزیزان در فین کاشان، جوانها و حتی بزرگترها از شب سوم تا شب پانزدهم ماه مبارک رمضان به همان ترتیبی که در روایت کاشان آمد به در خانه ها می روند و یک نفر خوش صدا سورۀ مبارکۀ«و الشمس» را می خواند و بقیه بعد از هر آیه جواب می گویند

میدان دار:                                                                       بچه ها

بسم الله الرحمن الرحیم                                                    هاهاهاها

و الشمس و ضحیها                                                          هاهاهاها

و القمر اذا تلیها                                                                هاهاهاها

و النهار اذا جلیها                                                              هاهاهاها

و الیل اذا یغشیها                                                              هاهاهاها

و السماء و ما بنیها                                                           هاهاهاها

و الارض و ما طحیها                                                           هاهاهاها

و نفس و ما سویها                                                           هاهاهاها

فالهمها فجورها و تقویها                                                     هاهاهاها

قد افلح من زکیها                                                              هاهاهاها

و قد خاب من دسیّها                                                         هاهاهاها

کذّبت ثمود بطغویها                                                           هاهاهاها

اذا نبعث اشقیها                                                               هاهاهاها

فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها                                   هاهاهاها

فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسوّیها                 هاهاهاها

بعد از خواندن سورۀ و الشمس، صاحبخانه را دعا می کنند و پول و خوراکی می گیرند و به در خانۀ بعدی می روند.

*** شعرهای دیگری نیز در مراسم«هومبابایی» در شهر کاشان و دیگر شهرستانها و آبادیهای کاشان خوانده می شود که شنیدنی است. نمونه هایی از این شعرها عبارت است از:

میدان دار:                                   بچه ها

آقای ما شمایی                           هومبابا، هومبابا

از باغ شا میایی                           هومبابا، هومبابا

نارج دست شایی                         هومبابا، هومبابا

تنباکو را گل نم کن                        هومبابا، هومبابا

آتش به سرش جمع کن                هومبابا، هومبابا

تا ما بکشیم دودی                        هومبابا، هومبابا

آواره شویم زودی                          هومبابا، هومبابا

یا این طور می خوانند:

ارخالق خطایی[12]                          هومبابا، هومبابا

بپوش بپوش نچایی                      هومبابا، هومبابا

آقای ما شمایی                          هومبابا، هومبابا

از خونه درنیایی                           هومبابا، هومبابا

مردم شما را می بینند                  هومبابا، هومبابا

از حسرتت می میرند                    هومبابا، هومبابا

تنباکو را گل نم کن                        هومبابا، هومبابا

آتش به سرش جمع کن                هومبابا، هومبابا

تا ما بکشیم دودی                        هومبابا، هومبابا

آواره شویم زودی                          هومبابا، هومبابا

یکی از شعرهای دیگر که در کاشان وقتی صاحبخانه از دادن فیض به بچه ها کوتاهی می کند خوانده می شود از این قرار است:

میدان دار:                                                                                   بچه ها

ای صاحب خانه، ای مرد زمانه، لطفی به اعانه                                  مکن عذر و بهانه

ای مرد حقیقت، ای نور بصیرت، باشی تو سلامت                              مکن عذر و بهانه

ما دلشدگانیم، ما غمزدگانیم، ما منتظرانیم                                       مکن عذر و بهانه

گر تو بدهی پول، راحت شی[13] و شنگول، از وزو و زنبول[14]                     مکن عذر و بهانه

لطفی به اعانه، بی عذر و بهانه، ای صاحب خانه                               مکن عذر و بهانه

یکی از اشعار جوشقان کاشان در رسم هومبابایی از این قرار است:

گلوخوان[15]:                                                                     بچه ها

شکر للّه که شدش نیمۀ ماه رمضان                                     هومبابا، هومبابا

کودکان جمله شدن خرّم و خندون ز جهون[16]                          هومبابا، هومبابا

بر در خانۀ ارباب همه حیرانیم                                             هومبابا، هومبابا

برسد خلعت و هم قند از این کاشانه                                    هومبابا، هومبابا

گر اینم نیست، نباتم خوبست                                            هومبابا، هومبابا

تخمه و بادم[17] و فندق همگی مرغوبست                              هومبابا، هومبابا

گر اینم نیست، بیارید پسه[18]                                              هومبابا، هومبابا

تا نمانیم بر طفلان حصّه[19]                                                  هومبابا، هومبابا

گر اینم نیست بیارید پول برشان                                          هومبابا، هومبابا

تا شوند جمع تمامی خشنود                                             هومبابا، هومبابا

*** رسم هومبابایی به همان ترتیبی که در کاشان و فین و جوشقان و... برگذار می شود در شهرستانهای محلات و جاسب محلات و بعضی از روستاهای قم از جمله روستای دستجرد از بخش کهک و روستای بریج با اندک اختلافی در شعرها انجام می گیرد.

مراسم عزاداری در ماه رمضان

مردم کاشان در روزهای ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع) در غم و ماتم فرو می روند و مجالس سوگ و مویه و تعزیه در شهر کاشان و آبادیهای آن یک لحظه قطع نمی شود. در این ایام به حرمت امام علی(ع) مجالس افطاری و اطعام روزه داران بیش از روزهای دیگر است.

روزهای نوزدهم تا بیست و سوم تعزیۀ ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع) در بسیاری از مناطق کاشان برگزار می شود که بسیار دیدنی و حزن آور است.

شبهای احیاء هم که مطابق با شبهای ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع) است بر قدر و منزلت این شبها می افزاید. در تمام مساجد و تکایا و بسیاری از خانه های کاشان، مراسم قرائت قرآن و دعا و نیایش برپاست و تا پاسی از شب مرد و زن، کوچک و بزرگ به راز و نیاز با پروردگار می پردازند.

برخی از اعمال و مراسم شب و روز بیست و هفتم در کاشان

شب و روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان برابر است با قصاص ابن ملجم مرادی، قاتل حضرت علی(ع) امام شیعیان. مردم در این ایام به شادی می پردازند و آداب و مراسم خاصی برگزار می کند. از جمله لعن فرستادن به ابن ملجم و بازیهای نمایشی مانند به آتش کشیدن شکلک ابن ملجم، قاشق زنی به در خانه ها و خواندن اشعاری در مدح حضرت علی(ع) و زمّ ابن ملجم، دوختن پیراهن مراد، و ساختن انگشتر گردان، حلقۀ مراد و کیسۀ مراد و تهیۀ نانی به نام نام«بیست و هفتمی» که برای رفع شرّ و بلا و ایجاد خیر و برکت پخته می شود. از جمله در قمصر کاشان برای کسی که بیمار است و امیدی به بهبودش ندارند پیراهن مراد می دوزند. زنی از بستگان بیمار پارچه ای می خرد و از چند زن خیاط دعوت می کند شب بیست و هفتم به مسجد بیایند. بعد از نماز عشا هنگام خواندن دعا پارچه را می برند و پیراهن موردنظر را می دوزند و هنگام دوختن پیراهن مرتب صلوات می فرستند. اگر پیراهن در آن شب تمام نشود روز بیست و هفتم بین نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا آن را تمام می کنند. بعد از دوختن پیراهن از آخوندی می خواهند روضۀ حضرت ابو الفضل بخواند و بیمار را دعا کند. آن گاه همه رو به قبله می نشینند و دعای«امّن یجیب...» می خوانند و صاحب نذر مقداری خرما بین جمعیت تقسیم می کند. بعد آخوند با عده ای از مؤمنان به دیدن بیمار می روند و هنگام عیادت برای او دعا می خوانند و پیراهن را به تن او می پوشانند و عقیده دارند خداوند بیمار را شفا خواهد داد.

عید فطر در کاشان

عید فطر که یکی از دو عید بزرگ مسلمانان است، در کاشان و آبادیهای آن بسیار باشکوه برگزار می شود. دیدن هلال عید از واجبات است و مانند دیدن هلال رمضان، مردم بر فراز بامهای خانه ها به جستجوی هلال ماه در آسمان می پردازند و به محض دیدن هلال شوّال بر چیز نیکویی نظر می افکنند و صلوات می فرستند و آیاتی از قرآن مجید را قرائت می کنند و برای تمام هم میهنان خود آرزوی سلامت و سعادت می کنند.

فطریه که از واجبات است و ذکاتی است برای شکرانۀ سلامتی خود و خانواده و تعاون و دستگیری از مستمندان، در همان روز آخر رمضان پیش از افطار کنار گذاشته می شود تا به مستحق پرداخت شود.

نماز عید فطر هم هرچه باشکوه تر در مسجد جامع و مساجد دیگر برپا می شود و باشکوه بسیار اتحاد مسلمانان را به نمایش می گذارد.

در کنار این آداب و سنن مذهبی، کارهای خوب و پسندیدۀ دیگری هم در گذشته در کاشان در روز عید فطر انجام می گرفت، از جمله هدیه برای عروس و داماد: در کاشان شب اول ماه رمضان داماد به خانۀ پدرزن آینده اش می رفت و از پدر عروس حلال بود می طلبید و دست او را می بوسید. داماد نسبت به تمکن مالی خود هدایایی هم برای عروس می برد. این هدایا عبارت بودند از: پارچه و یک قطعه طلا و یک جعبه شیرینی. در طول ماه رمضان هم پدر و مادر عروس یکی دو بار داماد را برای صرف افطار یا سحری دعوت می کردند. اگر بین عروس و داماد خطبۀ عقد خوانده شده بود عروس هم در جمع آنان حاضر می شد وگرنه خود را از نظر داماد آینده دور نگاه می داشت.

در شب بیست و هفتم ماه رمضان، شب قتل ابن ملجم که شبی میمون و مبارک است داماد مجددا یک قواره پارچه با جعبه ای شیرینی برای عروس می فرستاد. فردای آن شب یعنی روز بیست و هفتم، عروس پارچۀ هدیۀ داماد را با وسایل خیاطی برمی داشت و همراه چند تن از نزدیکانش به مسجد محل برای ادای نمای می رفت. بین دو نماز ظهر و عصر در همان مسجد، عروس پارچه را به میمنت و مبارکی می برید و می دوخت. اگر فرصت نبود قسمتی از پارچه را در مسجد و بقیه را در خانه می دوخت. عقیده داشتند این لباس، لباس سفیدبختی و سعادت عروس است.

در قمصر کاشان یکی دو روز از ماه رمضان گذشته از طرف خانوادۀ عروس برای داماد هدایایی می فرستادند. این هدایا عبارت بود از یک قرآن مجید با جلد مخصوص ابریشمی سبز یا مشکی که روی آن ملیله دوزی و مرواریددوزی شده بود، یک جانماز گلدوزی شده از مخمل سبز یا مشکی یا سفید. در جانماز تسبیح اعلا با صدف سرشمشه طلا یا عقیق و یک مهردان مخملی با مهری از تربت سید الشهداء (ع) یا مشهد مقدس قرار داشت. همراه با قرآن و جانماز یک پیراهن مردانه و یک دست کت و شلوار یا پارچۀ کت و شلواری هم فرستاده می شد. این هدایا را در سه «خوم»[20] می گذاشتند و توسط سه نفر حمامی یا سلمانی محل به خانۀ داماد می فرستادند.

در پانزدهم ماه رمضان هم داماد برای عروس هدایایی می فرستاد. چند روز قبل از ماه رمضان، داماد به کاشان می رفت و برای نامزدش مقداری شیرینی، یک قواره پارچۀ زنانه، مقداری میوه، برنج و روغن و چند کله قند می خرید و به قمصر می آورد. روز پانزدهم ماه رمضان وسایل خریداری شده را همراه با یک جلد کلام ا... مجید و یک آیینه و یک چراغ توری در چند خوم می گذاشتند و به خانۀ عروس می فرستادند. وقتی هدایا به نزدیک خانۀ عروس می رسید پدر و مادر و برادران عروس به استقبال می آمدند و اسفند دود می کردند و خومها را می گرفتند و نزد عروس می بردند. عروس خانم هم مقداری پول به هرکدام از افرادی که خومها را آورده بودند می داد و از آنها تشکر می کرد.

منبع: گزیده ای از کتاب«رمضان در فرهنگ مردم»، انتشارات سروش، چاپ دوم، 1376، نایاب.

پی نوشت ها

[1] گز، واحد طول و معادل بیست و چهار انگشت و برابر یک متر است.

[2] این ستاره به ستارۀ پروین، پرو، پرن، پرون، پرند، پارند و نرگسه و در عربی به ثریا مشهور است.

[3] سیرکو (sirku) : هاون.

[4] ترشاله (torsale) : زردآلوی خشک بدون هسته یا برگۀ زردآلو.

[5] الگاله (algale) : هلوی خشک بدون هسته یا برگه هلو.

[6] هلوی خشک بدون هسته که در میان آرد نخودچی و شکر می ریزند.

[7] در بعضی روایات«ما خرسانیم» آمده است. «خرس» به معنی بزرگ است؛ این کلمه زمانی گفه می شود که بزرگترها نیز در رسم«هومبابا» شرکت کنند.

[8] فروش (qorus) : واحد مسکوک رایج در ممالک عربی معادل 40 باره. در این شعر منظور پول خرد است.

[9] خوند (xunad) : خانه ات.

[10] درمنه (darmana) : گیاهی است از تیرۀ مرکبات جزء دستۀ آفتابیها که منشاء آن را ترکستان دانسته اند. ساقه اش راست و نسبتا سخت و چوبی در ناحیۀ قاعده است. برگهای قاعدۀ ساقه به هم فشرده و دارای بریدگیهای ریز و پوشیده از کرکهای مایل به سفید است، ولی برگهای قسمتهای فوقانی کوچک و بدون کرکند. درمنه خودرو و بیابانی است و ارتفاعش تا نیم متر می رسد. آب و عصارۀ آن در طب مستعمل است.

[11] huku huku

[12] ارخالق (arxaleq) : قبایی کوتاه در زیر قبای مردان، دارای آستر و رویه که قدری پنبه در میان دارد. گاهی سردست آستین و جلو سینه و پشت ارخالق به وسیلۀ یراقهای طلایی تزیین می شده است. خطایی (xatai) : نوعی پارچۀ منسوب به خطا(ختا)، ارخالق از پارچه خطایی.

[13] شی (s?i) : شوی.

[14] زنبول (zanbul) : زنبور

[15] گلوخوان (goluxan) : در جوشقان به میدان دار گلوخوان گویند.

[16] جهون (jahon) : جهان.

[17] بادم (badom) : بادام.

[18] پسّه (pesse ) : پسته.

[19] حصّه (hesse) : سهم، تقسیم کردن.

[20] خوم (xum) : مجمعه.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر