اگر تا چندین سال پیش قهوهخانهها قلمرو نفوذناپذیر مردان بود و حتی پسران نورسیده نیز راه بدانجا نداشتند، حالا چندسالی است که از انحصار مردان خارج شده و پاتوق دختران و پسران نوجوان و جوانی شده که هر روز طعم جدیدی از تنباکوهای فریبنده آن را تجربه میکنند و پس از چندی مشتری دائمی قلیان میشوند. این درحالی است که نه آمار رسمی از اعتیاد ناخواسته این دختران جوان در دست است و نه سیاستگذاری موثری برای مقابله با آن وجود دارد.
به گزارش به نقل از روزنامه صبح نو ،از مترو که خارج میشوم صدای اذان مغرب میآید. چهارراه ولیعصر مملو از زنان و مردان روزهداری است که مانند من تا رسیدن به خانه راه طولانی در پیش دارند، پس با شنیدن اذان به دنبال رستوران یا کافهای میگردند تا روزه ماه رمضان خود را افطار کنند.
اینجا پر است از اغذیهفروشی، رستوران و کافه؛ چند قدمی که جلوتر میروم تابلوی الوان رستورانی دوطبقه نظرم را جلب میکند: «رستوران خانوادگی، فقط 10هزار تومان» با بنری بزرگ سر در آن که بر رویش نوشته: «از افطار تا سحر میزبان شماییم». بدون تأمل پلهها را بالا میروم تا در یک مکان دنج خانوادگی افطار کنم. چند پسر جوان در فواصل مختلف راهپله خوشامد میگویند و با براندازکردن لباس و ظاهرم مرا به یکی از سالنهای رستوران هدایت میکنند.
لژ خانوادگی و دود چراغ جادو
چند قدمی ورودی سالن را مهای غلیظ پوشانده؛ وارد که میشوم مه غلیظتر میشود. صدای موسیقی بلند دیجی، رقص کمسوی نور لیزر و همهمه مشتریها این تصور را در ذهنم ایجاد میکند که احتمالاً اینجا استیج برنامه تلویزیونی است اما در اندک زمانی با سرفههای ممتد ناغافلم متوجه میشوم که این دود نه از مهساز برنامه تلویزیونی است و نه از چراغ جادوی علاءالدین.
چشم باز میکنم و میبینم تختهای سنتی رستوران مملو از دختران و پسران جوانی است که هرکدام قلیانی در دست گرفتهاند و پکی به آن میزنند. دخترانی که سن برخیشان به 16 سال هم نمیرسد و پسرانی که تلاش میکنند با به رخ کشیدن بازوهای تتوکرده و پکهای عمیقشان به قلیان، مردانگیشان را به رخ این دختران نوجوان بکشند. این میان روی برخی تختهای فرششده، خانوادههای جوانی هم هستند که با کودکانشان آمدهاند.
برخلاف من که گیج فضای دودآلود محیطم، سایر مشتریان رستوران فضا برایشان عادی و لذتبخش است. چشم که میچرخانم حتی یک تخت خالی هم برای نشستن پیدا نمیکنم. آن انتها، 6دختر جوان نشستهاند، خودم را به آنها میرسانم و اجازه میگیرم تا کنارشان بنشینم و افطار کنم.
دو روز قلیان نکشم کلافهام
پیشخدمت با قوری چای و یک قلیان ظریف زنانه به استقبالم میآید، چای را میگیرم و از پذیرش قلیان امتناع میکنم. دخترک جوان کنار دستی سر صحبت را باز میکند و میپرسد: «نمیکشی؟» و همزمان دود داخل دهانش را نثار صورتم میکند. از ظاهر و جزوههای بیرونزده از کیفش متوجه میشوم که دانشجوی سالهای اول دانشگاه است که با همکلاسیهایش قرار عصرانه گذاشته است. میپرسم: «اذیت نمیشوی» با جواب «اذیت؟ کیف میکنم!» راه را بر سؤال بعدی میبندد.
همکلاسیاش میگوید: «منم اول مثل شما اذیت میشدم اما چندبار که اومدم برام عادی شد، الان اگه دو روز قلیون نکشم، کلافهام، انگاری که یه چیزی کم دارم.» میدانم بدون آنکه خودش بداند دچار اعتیاد به تنباکو شده. او ادامه میدهد: «بین ما الان فقط مریم نمیکشه.» و با سر اشارهای به دختر ساکتی میکند که چای مینوشد.
پاتوق دیگری برای جمع دوستانهمان نداریم
میپرسم: «چرا در کافه یا دانشگاه قرار نمیگذارید؟ اینجا خیلی سروصدا و دود هست.» مریم جواب دندانشکنی دارد: «الان دیگه کجا میشه با 10هزار تومن چند ساعت نشست و گپ زد. کافهدارها که قیمت خون باباشونو میگیرند، توی کتابخونه که حتی نمیشه با صدای بلند نفس کشید، دانشگاه هم که سر یه ساعتی همهمونو از کلاسها بیرون و در کلاسها را قفل میکنن، آنقدر هم کوچیکه که حتی یه باغچه یا صندلی نداره که بتونیم اونجا بشینیم.»
دغدغههای مریم کمی قانعم میکند اما دوست کناریاش حرف دیگری دارد: «حالا گیرم که دانشگاه حیاط داشت. نمیشه که ما دخترا همیشه توی خونه و دانشگاه باشیم و پسرا خوش بگذرونند...»بقیه حرفهایش بسیار شبیه حرفهای چند شب پیش یکی از گزارشگران شبکه ماهواره است.
آن یکی آنقدر محو ایما و اشاره با مشتریان جوان آنسوی رستوران است که توجه همه دوستانش را جذب میکند.
اینجا هرکس به نیتی آمده، فضایی دنج و پرهیاهو که چند رستوراندار با دقت آن را کنترل میکنند تا بیگانهای وارد آن نشود و برای کسبوکارشان دردسرساز نشود.
دود به قدری آزارم میدهد که از خیر خوردن غذا میگذرم و دنبال رستورانی دیگر خارج میشوم. اینبار با دقتتر به تابلوها نگاه میکنم. در مسیر کوتاهی چند رستوران و قهوهخانه جدید میبینم که داخل آنها نیز پر از دختران و پسران جوان و خانوادههایی است که زن و مرد همراه فرزندان کوچک و بزرگشان با هم قلیان میکشند.
ممنوعیتی که باعث خانگی شدن قلیان شد
به یاد میآورم که چند سال قبل قانون منع فعالیت این اماکن اجرا شد اما پس از چندی نهتنها با شکست روبهرو شد بلکه پای قلیان به بسیاری از خانهها باز شد و قبح کشیدن قلیان زنان و کودکان شکسته شد.
حالا رواج قلیانهای خانگی کار را به جایی رسانده که در بیشتر سوپرمارکتهای شهری و بقالیهای کوچک روستایی، در کنار نان و چیپس و پفک مغازه که معمولاً کنار در ورودی و جلوی چشم مشتری است، بستهبندیهای ذغال با مارکهای مختلف به چشم میخورد. سادهانگارانه است که گمان کنیم همه این زغالها برای پیکنیک آخر هفته خانوادهها و کبابپختن روی آتش به فروش میرسد چرا که علاوه بر فروش زغال در سوپرمارکتها، چند سالی است که در هر محله چند مغازه فروش قلیان و ابزارهای جانبی آن افتتاح شده است. حالا کار به جایی رسیده که بر اساس آمار رسمی که چند روز پیش دبیرکل جمعیت مبارزه با دخانیات اعلام کرد، مصرف قلیان از مصرف سیگار پیشی گرفته است. براساس این آمار که محمدرضا مسجدی ارائه داد درحال حاضر حدود 12 تا 14 درصد مردان و یک تا سه درصد زنان سیگار مصرف میکنند اما حدود 45 درصد مردان و 35 درصد زنان از قلیان استفاده میکنند.
نازایی و سرطان، ارمغان کوچک قلیان برای زنان
گزارشهای میدانی ما نشان میدهد که روزبهروز هم بر تعداد زنان و دختران مصرفکننده قلیان اضافه میشود و هم سن مصرف قلیان در کشور سال به سال کاهش مییابد؛ قلیانهایی که از تنباکوهای غیراستاندارد و غیربهداشتی پر شدهاند که به گفته کارشناسان هیچ ارزشی ندارد چرا که از مواد زائد و دورریختنی تنباکو و افزودنیهای دیگر ساخته میشوند و با اسانسهای شیمیایی پرتقال، کیوی و سیب طعم آن را تغییر میدهند و عجیب نیست که روز به روز بر تعداد مبتلایان به سرطان اضافه میشود.
آمارها نشان میدهد که این تنباکوها علاوه بر آنکه عامل مهمی در بروز و شیوع بیماریهای قلبی و عروقی، سرطانها، بیماریهای مزمن تنفسی، دیابت و اختلالات روانی هم برای مصرفکنندگان آن و هم برای کسانی که در مجاورت دائمی با دود مصرفکنندگان هستند، است، بیماریهای غیرقابل علاجی را برای زنان به همراه دارد.
کاهش میزان تخمکها، تنبلی تخمدان، یائسگی زودرس، نازایی و در نهایت مشکلات غیرقابل جبران برای نوزادان آنها مانند نارسایی قلبی و بیماریهای مادرزادی فقط بخشی از عوارض مصرف قلیان در دختران و زنان است. به نظر میرسد تا این لحظه هیچیک از برخوردهای سلبی در برخورد با این پدیده مؤثر نبوده و شاید لازم است با عقل جمعی روانشناسان، جامعهشناسان و مسوولان، علل شیوع آن بهویژه در میان دختران نوجوان و جوان بررسی شده و راهکار موثری ارائه شود.