به مناسبت شبهای قدر چند نکته را یادآوری می کنیم:
1- شانس یا تقدیر
کلمه فرانسوی «شانس» در فرهنگ ایرانی بسیار طرفدار دارد. مردم بسیاری از کارها را به بخت و شانس نسبت می دهند. از نظر توده مردم، بخت و شانس اتفاقاتی است که هیچ برنامه یا مقدماتی برای تحقق آن نبوده است. چنین تفکری موجب می شود که از بار مسئولیت حادثه خود را برهانند و آن را به گردن روزگار بیندازند، در حالی که بر اساس آموزه های وحیانی و حتی احکام عقلی و مبانی و اصول فلسفه، هیچ رخداد و حادثه ای اتقاقی و بدون علت تامه و به اصطلاح شانسی تحقق نمی یابد و تا تک تک اسباب یک حادثه و رخداد فراهم نشوند، آن رخداد پیش نمی آید.
شهید مطهری(ره) می نویسد: «شانس در سنت پیامبر(ص) و مکتب اسلام جایگاهی ندارد و درست نمی باشد؛ چراکه با اصل علیت منافات دارد.»[1]
شانس یک دروغ بین المللی است که هیچ پایه عقلی، علمی و شرعی ندارد و قمار، جوایز بانکها، قرعه کشیها و... باور به آن را تقویت نموده اند؛ اما آنچه در اسلام بر آن تأکید شده، تقدیر الهی و قضا و قدر است.
قرآن در شبی بابرکت نازل شده است. شبی که (فِیهَا یُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)[2]؛ «در این شب است که هر کاری طبق حکمت خداوند جدا (تعیین و تنظیم) می گردد. »
2- عوامل تغییر تقدیر
در شب باعظمت و بزرگ قدر، با فرود ملائکه آسمانی، مقدرات یک سال انسان بر اساس عملکرد او مشخص و بر قلب حجّت زمان (عج) عرضه می شود. همان گونه که ساختن سرنوشت به دست انسان و با اعمال و عقاید اوست که توسط خدا تقدیر می گردد، تغییر و تبدیل سرنوشت نیز با همت وی ممکن و مقدور است.[3]
طبق روایات، عواملی در تغییر تقدیر و سرنوشت انسان موثرند؛ نظر و نفس اولیای الهی، ادب، دعا، اخلاص، تهذیب، صدقه، صله رحم و... سرنوشت انسان را به بهشت رقم می زنند و عواملی مثل دلبستگی به دنیا، قطع رحم، ظلم، دروغ، اهانت به مؤمن، عُجب و خودشیفتگی، بی ادبی، حرص و طمع، آبرو بردن و... سرنوشت انسان را به دوری از رحمت الهی رقم می زنند که در این مختصر به سه نمونه اشاره می کنیم:
الف) نظر و نفس اولیای الهی
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بوَد که گوشه چشمی به ما کنند
عده ای از اراذل و اوباش که در صدد توهین به مرحوم شیخ محمدتقی مجلسی(ره) بودند، او را برای خواندن خطبه عقد به مجلسی دعوت کردند. وقتی ایشان وارد شد، فاحشه ای آرایش کرده از در وارد شد و شروع کرد به شعر و آواز خواندن و رقصیدن و اوباش هم شروع به زدن تار و شرب خمر نمودند. زن فاحشه می رقصید و این غزل حافظ را می خواند که:
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
مرحوم مجلسی(ره) همان طور که سر به زیر انداخته بود، فرمود: تغییر دادیم قضا را!
ناگهان حال اهل مجلس منقلب شد و زن فاحشه چادر بر سر انداخت و جلوی پای مرحوم مجلسی افتاد و اوباش و جهال آلات لهو و لعب و جامهای شراب را شکستند و در حضور آن بزرگوار تضرع و زاری نموده، توبه کردند.[4]
ب) ادب
یکی دیگر از عوامل تغییر سرنوشت، ادب می باشد که نمونه های این موضوع فراوان است. مثلاً «حر بن یزید ریاحی» به خاطر ادبش به حضرت زهرا(ع) به جمع شهدای کربلا پیوست و سحره فرعون به خاطر احترام و ادبی که در حق حضرت موسی(ع) رعایت کردند، به ایمان راستین راه یافتند.
آنجا که به حضرت فرمودند: (قالُوا یا مُوسَی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَإِمَّا أَنْ نَکونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ)؛[5] «(ساحران) گفتند ای موسی یا تو بیفکن یا ما می افکنیم!»
ساحران در عهد فرعون لعین
چون مرَی کردند با موسی به کین
لیک موسی را مقدم داشتند
ساحران او را مکرم داشتند
زان که گفتندش که فرمان آن توست
خواهی اول آن عصا افکن نخست
گفت: نی، اول شما، ای ساحران
افکنید آن مکرها را در میان
این قدر تعظیم دینشان را خرید
کز مرَی آن دست و پاهاشان برید[6]
ج) دعا
امام صادق(ع) می فرمایند: دعا قضای الهی را بر می گرداند، اگرچه محکم شده باشد. از این رو، زیاد دعا کن که آن کلید هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است.[7]
امام کاظم (ع) نیز می فرمایند: بر شما باد به دعا کردن؛ زیرا دعا و درخواست از خدا بلایی را که از مرحله قدر و قضا گذشته (تمامی اسباب آن فراهم شده؛ ولی هنور در خارج وجود پیدا نکرده) و جز امضای آن نمانده، بر می گرداند.[8]
3- شب قدر و ره صد ساله
پیامبر خدا(ص) فرمودند: حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کرد: «إِلَهِی! أُرِیدُ قُرْبَک قَالَ: قُرْبِی لِمَنِ اسْتَیقَظَ لَیلَةَ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ رَحْمَتَک. قَالَ: رَحْمَتِی لِمَنْ رَحمَ الْمسَاکینَ لَیلَةَ الْقَدْر. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ الْجَوَازَ عَلَی الصرَاطِ. قالَ: ذَلِک لِمَنْ تصَدَّقَ بصَدَقَةٍ لَیلَةَ الْقدْرِ. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ مِنْ أَشجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا. قَالَ: ذَلِک لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَةً فِی لَیلَةِ الْقَدْر. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ. قَالَ: ذَلِک لِمنِ استَغْفَرَ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ رِضَاک. قَالَ: رِضَای لِمَنْ صَلَّی رَکعَتَینِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ؛[9]
خداوندا! می خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار باشد. گفت: خداوندا! رحمتت را می خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحم کند. گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو می خواهم، فرمود: جواز از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. گفت: خداوندا! از درختان بهشت و میوه هایش می خواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیح گوید. گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را می خواهم، فرمود: رهایی از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند. گفت: خداوندا! خشنودی تو را می خواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز گزارد.»
4- قدر و منزلت شب قدر
در قدر و منزلت شب قدر همین بس که «از هزار ماه برتر است»؛ اما اموری بر قدر و منزلت این شب افزوده[10]، از جمله:
الف) نازل شدن قرآن
نزول جامع ترین، کامل ترین و ماندگارترین کتاب الهی بر عظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می گوید: (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرْانَ)[11]؛ «ماه مبارک رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است. »؛ اما در چه شبی از شبهای ماه رمضان نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می کند: (اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکةٍ)[12]؛ «به راستی آن (قرآن) را در شبی پر برکت نازل کردیم.» و این شب مبارک را در سوره قدر مشخص فرموده که: (اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ)؛ «به حقیقت ما قرآن را در شب قدر فرود آوردیم.»
این نکته را هم اضافه کنیم که این نزول، نزول دفعی بر قلب رسول گرامی اسلام(ص) بوده است، نه نزول تدریجی که آغاز آن با آغاز بعثت؛ یعنی بیست و هفتم رجب همراه بوده است.
ب) تعیین سرنوشت
قرآن کریم درباره شب قدر می فرماید: (فیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)[13]؛ «در آن شب هر کاری طبق حکمت خداوند جدا (تعیین و تنظیم ) می گردد. » و امام صادق(ع) می فرمایند: «التَّقْدیرُ فی لَیلَةِ الْقدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِبرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ؛[14] تقدیر امور و سرنوشتها در شب قدر؛ یعنی شب نوزدهم است و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضای آن در شب بیست و سوم.»
و طبق روایات فراوانی، سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزیها، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشیها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، بر اساس استعدادها و لیاقتها در همین شب رقم می خورد.
ج) دلیل تداوم امامت
شب قدر بزرگ ترین سند و دلیل امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان، دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته اند و سوره قدر را به منزله شناسنامه اهل بیت(ع) شمرده اند. «اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُک وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیتِک إِلَی یوْمِ الْقیامَةِ؛[15] سوره قدر را بخوان که نسبت تو و اهل بیت تو است تا روز قیامت» نزول بزرگ ترین فرشته با فرشتگان مدبّر امور بر کرۀ خاکی، علّتی دارد برای رسیدن به محضر حجّت خدا و اگر حجت خدا که در عصر ما امامان هستند، وجود نداشته باشد، نزد چه کسی می آیند و برای چه به زمین می آیند؟
دراینجا به برخی روایات اشاره می شود:
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال بعد در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن صاحبان امری است. عرضه شد: آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «اَنَا وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی اَئِمَّةً مُحَدَّثُونَ؛[16] من و یازده امام از نسل من که همگی امامانی محدَّث می باشند.»
و در برخی روایات آمده است که خود ولایت حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) جزء تقدیرات آن شب است[17] و لذا دستور داده اند که با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن حضرت مهدی(عج) به سوره قدر استدلال کنید.[18] آری، بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می کند حیات و زنده بودن حضرت مهدی(عج) را و حیات او نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیّع است. به همین دلیل اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است.
از اینجا روشن می شود که شب قدر؛ یعنی شب ولایت و امامت، و روایاتی که شب قدر را به حضرت فاطمه(ع) تفسیر کرده اند؛ معنا می شود.
د) آمرزش گناهان
یکی دیگر از ویژگی های شب قدر، بخشش گناهان عاصیان و مجرمان است و باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حالمان شود. وای به حال انسانی که در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد. پیامبر(ص) به هنگام ورود به ماه مبارک رمضان فرمودند: «إن هذَا الشهرَ قَد حَضَرَکم، وفیهِ لَیلَةٌ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، مَن حُرِمَهَا فَقَد حُرِمَ الخَیرَ کلَّهُ، ولا یحرَمُ خیرَها إلّا مَحرُومٌ؛[19] همانا این ماه، شما را فرا رسیده است و در آن شبی است بهتر از هزار ماه، هر کسی از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی ماند از خیرات شب قدر، مگر کسی که (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.»
به امید اینکه شبهای قدر شبهای بیدار ماندن ما، تنها نباشد و این شبها شبهای بیدار شدن ما باشد.
5- رمضان؛ میدان مسابقه
شیخ صدوق(ره) نقل می کند: امام مجتبی(ع) در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان از کنار جماعتی که مشغول خنده و شوخی بودند، عبور کردند. حضرت با ناراحتی به آنها فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خلَقَ شهْرَ رَمضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ یسْتَبِقُونَ فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَی رِضْوَانِهِ فَسَبَقَ فِیهِ قَوْمٌ فَفَازُوا وَ تَخَلَّفَ آخرُونَ فخَابُوا فَالْعَجَبُ کلُّ الْعَجَبِ مِنَ الضَّاحِک اللَّاعِبِ فِی الْیوْمِ الَّذِی یثَابُ فِیهِ الْمُحْسِنُونَ وَ یخِیبُ فِیهِ الْمُقَصِّرُونَ وَ ایمُ اللَّهِ لَوْ کشفَ الْغطَاءُ لَشُغِلَ مُحْسِنٌ بِإِحْسَانِهِ وَ مُسِی ءٌ بِإِسَاءَتِه؛ خدا ماه رمضان را میدان مسابقه بندگان قرار داده است. دسته ای گوی سبقت می ربایند و پیروز می شوند و تعدادی از دیگران عقب مانده، سرافکنده می شوند. عجیب است در روزی که پیشی گیرندگان پیروز شده اند و عقب ماندگان زیانکار گردیده اند، جمعی به شوخی و خنده مشغولند! به خدا سوگند که اگر پرده در افتد، امروز نیکوکار مشغول پاداش خود و عقب افتاده، گرفتار بدیهای خود است و برای احدی فرصتی جهت شوخی و لهو و لعب باقی نمی ماند.»[20]
پی نوشت ها
[1] انسان و سرنوشت، شهید مطهری، صدرا، تهران، 1372ش، ص 55.
[3] المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، جامعه مدرسین، قم، 1417ق، ج 11، ص 38، بحث روایی، ذیل آیه 39 سوره رعد.
[4] خزینة الجواهر فی زینت المنابر، علی اکبر نهاوندی، اسلامیه، تهران، 1389 ق، ص40.
[6] مثنوی معنوی، مولوی، نشر سخن، تهران، 1377ش، دفتر دوم.
[7] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 4، ص 216.
[8] ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1374ش، ج 2، ص 55.
[9] وسائل الشیعة، ج 8، ص 20.
[10] ر. ک: ماهنامه مبلغان، شماره 47، جایگاه و اهمیت شب قدر.
[14] تفسیر نور الثقلین، عبدالعلی العروسی الحویزی، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1412 ق، ج 5، ص 627.
[16] بحار الانوار، ج 94، ص 15، ح 26.
[19] کنز العمال، متقی هندی، مؤسسه الرسالۀ، بیروت، 1409ق، ج 8، ص 534.
[20] من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 174.