خبرگزاری تسنیم: این شبها سریالی روی آنتن شبکه سه سیما رفته که بعد از مدتها مخاطب تلویزیون را درگیر یک کار امنیتی کرده است. «گاندو» اتفاقاتی را در کنار هم قرار میدهد که شاید برای مخاطب جالب باشد اولین باری است شاهد و ناظر روایتی از جیسون رضائیان میشود؛ همان خبرنگار جاسوسِ دورگه آمریکایی- ایرانی که به تعبیر بازیگرِ نقشِ جیسون؛ پیام دهکردی دولت آمریکا حاضر شد برای آزادی او یک میلیارد و 700 میلیون دلار خرج کند یا وزیر خارجهاش در رسایش صحبت میکند و رئیسجمهور وقت آمریکا هم ضیافت میگیرد. نقشی که برای اولینبار در «گاندو» روایت میشود و البته آنقدر دهکردی تئاتری توانمند است آن با لهجه صحبت کردنهای جیسون و انگلیسی را به زبانِ مادری صحبت کردن را در سریال میبینیم. جالب است که دهکردی از اضافه کردن 25 کیلیویی وزنش برای رسیدن به آن ایدهآل کاراکتری میگوید و اتفاقاتی که باعث شد این نقش را بازی کند یا افتراهایی که به سازندگان سریال زدند این جیسون، جیسونِ واقعی نیست. به خاطر همه این سوالات و ابهامات با پیام دهکردی بازیگر این نقش صحبت کردیم که البته او بازیگرِ پر و پا قرصِ سریالهای تلویزیونی هم نیست و دیر به دیر در صفحه جعبه جادو ظاهر میشود؛ و به قول خودش اصولاً آدمِ پشتِ هم کار کنی نیست. این شبها هم برای تئاتر «جنایات و مکافات» در تالار وحدت به صحنه میرود.
مشروح گفتگوی تسنیم با پیام دهکردی بازیگر نقش جیسون رضائیان و البته با نام مستعار «مایکل هاشمیان» را در ادامه میخوانید:
نمایی از سریال «گاندو» و نقش جیسون رضائیان
گزیدهکارم، چون نمیخواهم شرمنده شوم
*بگذارید از اینجا شروع کنیم که چرا آنقدر دیر به دیر سریالبازی میکنید. آخرین کاری که از شما روی آنتن رسانهملی رفت به سریال «گذر از رنجها» فریدون حسنپور برمیگردد.
به طور کل من هیچ وقت به جز یک مقطع گذرا، آدم پشت سر هم کار کنی نبودهام. سعی کردم تا آنجایی که میشود گزیده کار باشم. چرا که وقتی پشت سر هم کار بشود فرصت مطالعه و بازپروری را از آدمی میگیرد و به ماجرای نگرانکنندهای تبدیل میشود. عمدتاً تلاشم بر این بوده که در واقع گزیده کار باشم و البته اگر کار شاخص و خوبی پیشنهاد شود و احساس کنم موثر خواهم بود انجام دادهام و انجام میدهم حتی اگر دو کار پشت سر هم قرار بگیرد. از طرفی دیگر به هر حال شرایط تولید حجم آثار موثر و به یادماندنی یک مقدار سخت و کمیاب شده است. این هم بیدلیل نیست. به نظرمن روی انتخابها تأثیر میگذارد. یکسری کارها هم ممکن است با زمان و شرایط من سازگار نباشد. اینها مجموعه عواملی است که باعث میشود آدم ناخودآگاه کم کار بشود. مگر نه من همیشه سعی کردم خودم را به روز نگه دارم که بتوانم کار کنم. حتماً باید هنرمند توجه کند این کار کردن طوری نباشد که با آن کار، نزد خودش شرمنده شود.
دغدغه داشتم مجری تلویزیون شدم
*موضوع دیگر که چند وقت پیش اتفاق افتاد اجرای کوتاه و مقطعی شما در «شبهای هنر» بود. در صورتیکه به حضور بازیگران و سلبریتیها در جایگاه مجریان تلویزیونی انتقادهای زیادی وجود دارد. البته نه بازیگری که از پایه و اساس و با آموزش به این جایگاه رسیده است. درباره این تجربه اجرا بگویید و آیا قرار است این تجربه دوباره تکرار شود؟
حقیقتاً هیچوقت اجرای تلویزیونی را نپذیرفتم، چون کار اجرا را یک امر تخصصی دیدم از قبول پیشنهاد اجرا پرهیز کردهام. اگر اجرای برنامه تئاتر «شبهای هنر» را پذیرفتم، چون تکلیف بود و دغدغهای که نسبت به تئاتر این مرز و بوم داشته و دارم. احساس کردم در شرایط بحرانی تئاتر و فرهنگ کشور، این کار یک قدمی برای تبیین وضعیت واقعی تئاتر ایران باشد نه آن چیزی که به ظاهر همه مسئولین میگویند که همهچیز عالی است. یک مقدار واقعبینی را در نزد مردم ایجاد کنیم و شاید از دلِ این واقعیتها به راهکارها و دریچههای پُرامیدی برسیم.
نمایی از حضور پیام دهکردی در «شبهای هنر» به عنوان مجری
دلیلی بر محافظهکاری و چشمپوشی از فاجعههای تئاتر ندیدم.
اما من هیچوقت آدمِ تشخیص هستم نه فرموده! به همینخاطر هرگاه احساس کنم حضور و وجودم نمیتواند موثر باشد و کاربرد موثر و درخوری داشته باشد طبیعی است یا سعی میکنم شرایط پیرامونیام را اصلاح کنم و اگر ببینم به جایی نمیرسد قطعاً هجرت را انتخاب میکنم تصمیمی که چندین سال پیش درباره آمدنم از تهران به لاهیجان گرفتم و الان 4 سال است که در تهران نیستم. در «شبهای تئاتر» هم همین اتفاق افتاد! واقعیت این است که من نه حبّ جایی، نه حبّ شهرت و نه چشمداشتی نداشتم. وقتی این چشمداشتها وجود ندارد دلیلی بر محافظهکاری و چشم بستن بر وقایع بسیار هولناک تئاتر ایران و هزار مسئله دیگر نمیدیدم.
زمان، زمانِ نقد ساختاری تئاتر نیست
از طرفی رفتن از برنامه «شبهای هنر» را انتخاب کردم، چون به این باور رسیدم که حضور من نمیتواند آن اثرگذاری را داشته باشد و با سیاستهای حاکم بر برنامه هم زاویه داشتم. چون به دنبال نقد ساختاری بود و من اعتقاد دارم الان در دوران پیشا نقد ساختاری هستیم. نقد ساختاری برای زمانی است که ما اوضاع و وضعیت را به طور کل با همه ابعاد موجود تبیین کنیم. زمانی که تشریح کردیم، راهکارها ارائه شد و آثار به سمت آن راهکارها حرکت کرد آن زمان میتوان نقد ساختاری را شروع کرد. شاید یکی از دلایل دیگرِ رفتن من، ساخت یک برنامه جسورانه و تأثیرگذار بود که برای ساحت تئاتر این قالب برنامهسازی، ضرورت دارد.
اوضاع فرهنگی ما زیر صفر هم نیست
* شنیدم که در جریان این برنامه از سمت تلویزیون و شبکه چهار شما را آزردهخاطر هم کردند. این طور بوده است؟
آزردگی شاید واژه مناسبی نباشد من اساساً اعتقادم بر این است که تئاتر جزو اولویتها و ضرورتهای مدیریت فرهنگی کشور نیست. این نکته را بارها هم تذکر دادهام! وقتی یک مسئلهای در جامعه تبدیل به ضرورت و اولویت بشود شما نسبت به آن موضوع مهم، عملکرد قابلرؤیت میبینید؛ یعنی میبینید اتفاقات موثر میافتد. الان در حوزه امنیتی و اطلاعاتی ما چه قدرت بیبدیلی در دنیا داریم. آنقدر در این فضا بزرگ شدهایم که حرفهای بسیاری برای گفتن داریم و چقدر همه از این قدرت امنیتی و اطلاعاتی ما هراس دارند. این فضای امنیتی و اطلاعاتی در حالی توسعه یافته که اوضاع فرهنگی ما زیر صفر هم نیست. اما کماکان دوست داریم خودمان را شاد کنیم و امید واهی بدهیم که خیلی در حوزه فرهنگی کشور شرایط خوبی داریم و تئاتر ما هم بینظیر است، ولی در واقعیت این شرایط را نداریم.
مسئولین باور نکردند تئاتر انسان تربیت میکند
بحث من اساسا در حد شبکه چهار نیست. بحث من کلانتر از این حرفهاست و این یک واقعیت بسیار تلخی است که تئاتر جزو اولویتها نیست. هنوز مسئولین ما باور نکردند تئاتر میتواند انسان تربیت کند. به خاطر اینکه بسیاری از دوستان بر این باورند که تئاتر، اجنّه و دیو دو سر است در صورتیکه تئاتر میتواند انسان را تربیت کند. شما سختترین آموزههای فنی، مهندسی و علمی را میتوانید به وسیله تئاتر به جامعه انتقال دهید. حتی بهترین راه برای نصیحت کردن مردم در تئاتر اتفاق میافتد؛ نصیحت که مردم از آن بیزار شدهاند. میتوانیم به وسیله تئاتر نشانی درستی از شناخت هنجارها و ناهنجاریها به جامعه بدهیم، اما این تأثیرگذاری در باور آدمها نیست. حالا بنشینند برنامهسازی کنند یا به گفتگو بپردازند هیچ تأثیری نخواهد داشت.
تئاتر برای تلویزیون اهمیت ندارد
چرا که من نمیتوانم درباره تئاتر صحبت کنم، ولی با تأثیرگذاری و باورهایی که حوزه نمایش در جامعه ایجاد میکند بیگانه باشم. یا آدم گزیده کاری باشم و بازیگری برای من یک مقوله علمی و تخصصی باشد و مخاطب در عین حال ببیند نقشهای ضعیف و بد بازی میکنم یا اصطلاحاً تَن به هرکاری میدهم و به کیفیت کارها توجه نمیکنم. متأسفانه تئاتر این شرایط را دارد و برای تلویزیون هم تئاتر اهمیت ندارد؛ حالا آن مقطع یک دری به تخته خورد و نمیدانم برای آقایان چه حالی پیدا شد که احساس کردند باید چنین برنامهای ساخته و روی آنتن برود و چالشی ایجاد کند. در واقعیت برنامه هم برایشان دردسر ساز شد و به زحمت افتادند. این را خودم احساس میکنم بعد از رفتن من، یک قدری فضا آرامتر شد و صدای هجمهها و چالشها خاموش شد. واقعیت این است که تا زمانی صادق روبروی خودمان نایستیم و فکر نکنیم واقعاً چی هستیم و چه کار باید بکنیم، شاهد تأثیرگذاری در این حوزه نخواهیم بود. البته نباید از دایره انصاف خارج شویم که شبکه چهار خردمندترین شبکه تلویزیونی است که به شکل عملگرایانه یک قدمی برای تئاتر برداشت.
سریال امنیتی ساخته نمیشود، چون برخی میترسند!
*در صحبتهایتان به مقوله امنیتی، دفاعی و اطلاعاتی اشاره کردید که به یک توسعه بینظیری رسیدهایم. سریالهای پلیسی و امنیتی که برای مخاطب ما جذابیت دارد و خیلی از حقیقتهایی که مردم دنبال آن هستند به این واسطه به تصویر کشیده میشود، اما شاهد آن هستیم که این سریالها کمتر ساخته میشود؟
به نظرمن یک بخشی به موانع و محدودیتهایی برمیگردد که برای به تصویرکشیدن مسائل امنیتی وجود دارد. نکته دوم ترسهاست. واقعیت این است برخی میترسند یک سریال امنیتی خصوصاً در حوزه جاسوسی ساخته شود. آنهایی که باعث ناامنی، جاسوسی و حتی خیانت در این مرز و بوم شدهاند. چه آن کسی که مدیر دولتی این مملکت بوده و هست و خیانت کرده و میکند و چه آن کسی که در یک گوشهای از جهان نشسته و خیانت میکند.
نمیخواهند خیانتها و حقیقتها، بازنمایی شود
طبیعی است که اینها ترس به جانشان میافتد و انتظار ندارند این سریالها متعدد ساخته شود؛ بنابراین موانع زیادی پیشروی ساخت این فیلمها وجود دارد؛ این محدویتها از سانسورها و ممیزیها و فشارهای جانبی که بر روی سازندگان این آثار گرفته تا بسیاری از مسائل فنی و تخصصی که شما شاید نتوانید عین آن واقعیت را به دلیل مسائل امنیتی بازنمایی کنید و از همه مهمتر مباحث مالی و بودجهای هم که به نظرمن فضای ساخت سریالهای امنیتی و پلیسی را سختتر و سنگینتر میکند. باعث میشود یا به سمت این سریالسازیها نروند و گاهی هم با محدودیتها و موانعی در جریان ساخت اینگونه سریالها مواجه شوند.
اگر ارادهها تجمیع شود دهها کار مثل «گاندو» ساخته میشود
*ترسهایی که شما اشاره کردید یکسریها دوست ندارند این حقایق برای مخاطبین به نمایش دربیاید چطور در این شرایط «گاندو» ساخته شد و امروز میبینیم بسیاری واکنشهای متعدد به مقوله آقازادهها وجود دارد؟
به هر حال «گاندو» یک عزم جدی و محکمی بود که خود ساختار مدیریت کشور دلش میخواست این اتفاق بیفتد و «گاندو» را من یا شخص دیگری نمیتوانم بسازم. «گاندو» تجمیع ارادهای بود که ما باید این کار را بسازیم. یعنی خود دستگاه امنیتی و همه سازندگان دست به دست هم دادند این اتفاق بیفتد به خاطر این که این باور وجود داشت برای تنویر افکار عمومی، شفاف کردن افکار عمومی و بالا بردن دانایی مردم میتواند موثر باشد؛ بنابراین یک عزم جدی و کاملی درمورد ساخت «گاندو» محقق و ساخته شد. به نظرمن این شرایط برای همه مهیا نیست بتوانند اینطور حرکت کنند. اگر همه دچار این تجمیع بشوند حتماً دهها کار مثل «گاندو» ساخته میشود.
جیسون رضائیان
میگویند این چهره «جیسون رضائیان» کارِ جمهوری اسلامی است!
این که به هر حال خیلیها دوست ندارند و الان برخی هم فرافکنی میکنند ممکن است از نظر فنی ساخت این سریال را دوست نداشته باشند و قرار هم نیست اگر یک سریالی ساخته میشود همه جهان بپسندند، اما کسانی میآیند با یک زاویه دیگری نشانیها را عوض میکنند؛ یک کسی مثل جیسون رضائیان، خاوری و امثالهم این همه آدمی که این در سالها جنایت کردند و اتفاقاً مدیران دولتی بودند. یعنی ما یک وقتهایی دنبال خائن در بلاد کفر هستیم و کافر در همینجا کنار ما نشسته و نباید آن سوی مرزها دنبال آن گشت. خیلی کسانی هستند در این مملکت صدها برابر بیشتر از "جیسون رضائیان" خیانت کردند و جالب است این سوال را مطرح میکنند جیسون رضائیان خائن نبوده و جمهوری اسلامی این کاراکترها را میسازد که در واقع یک آدمی را خائن بکند و این آدم (جیسون رضائیان) تحت فشارِ شرایط دشوار گفته من جاسوس بودم و این برچسب را به او زدند.
هر مصیبتی میکشیم از این آقازادههاست.
ولی سوال من این است چگونه امکان دارد برای آدمی که یک شهروند آمریکایی و تبع آمریکاست و البته دو رگه ایرانی-آمریکایی؛ دولت آمریکا برای آزادی او یک میلیارد و 700 میلیون دلار خرج کند. یا کدام شهروندی را پیدا میکنید وزیر خارجه آمریکا در رسای او صحبت کند یا رئیس جمهور آمریکا به مناسبت آزادیاش، ضیافت برگزار کند. آنقدر ساده نباشیم! برخیها دوست دارند این طور واقعیتها را بببینند و دوست دارند بگویند این یک واقعیت خلق شده است که مثلاً امثال جیسون رضائیان تحتِفشار، مبالغه کردهاند. البته ممکن است تحت فشارِ بازجوییها یک چیزهایی اضافهتر اقرار کرده باشد، ولی چیزی از اصل موضوع کم نمیکند و فقط برخی میخواهند دانسته کتمانش کنند. ضمن اینکه خیلی آرام و نرم نشانی غلط میدهیم. الان واقعیت این است وضعیت آقازادهها مسئله تازهای نیست و هر مصیبتی میکشیم از همین فضای آقازادگی مملوء از رانت و رانت بازی و فساد سیستمی که نهادینه شده و اتفاقاً به جریان حکومتی برمیگردد. آقازادههایی که الان نوک پیکان سریال «گاندو» به سمت آنها حرکت میکند؛ این آقازادهها از تبار اسرائیل و رژیم صهیونیستی نیستند و برای همین مرز و بومند.
«جیسون رضائیان» در سریال «گاندو» تلویزیون
باید به سمت پرترهسازی از خیانتهای افراد برویم
حتماً باید درباره این آسیبها فیلم ساخته شود و حتی به سمت ساخت پرتره برویم که حقیقتهای موجود و مربوط به خیانتهای این افراد افشا شود. چرا مردم باید آن قدر در سختی زندگی کنند و یک آدمی به راحتی وامهای کلان و امتیازات مالی بگیرد. جالب است در این روزها که اختلاسگران را به دادگاه میبرند و محاکمه میکنند در یکی از این جلسهها قاضی به اختلاسگران حاضر در آن دادگاه یک جمله مهم و قابل تأملی گفت که قرار بود پول در گردش باشد و این پول برای گردش، مصرف شده است؛ اینها همه فساد است و باید درباره آنها در آثار نمایشی کار ساخت و تولید کرد.
هم وزن اضافه کردم و هم مثلِ جیسون حرف میزنم
* یک مقداری درباره نقش جیسون رضائیان صحبت کنید که چقدر با شناسنامه و زندگینامه این شخصیت آشنا بودید؟
من پیشتر درباره جیسون رضائیان اطلاعات داشتم به هر حال همان موقعی که این اتفاقات را دنبال میکردم و برای من شخصیت ناآشنایی نبود. وقتی با جواد افشار کارگردان سریال صحبت کردم و به من پیشنهاد ایفای این نقش را دادند یکی از دشواریهای پیشرو افزایش 25 کیلویی وزنم بود؛ و 25 کیلو وزن اضافه کردم. در واقع جیسون رضائیان فارسی را با لهجه صحبت میکند و این هم کار سخت دیگر بود. افزون بر اینکه باید در جاهایی هم این شخصیت در سریال به انگلیسی صحبت کند، اما نه مثل آدمهایی که به کشوری میروند و برای کار روزمرهشان انگلیسی صحبت میکنند. انگلیسی را به سبک آدمهای اصیل صحبت کند و این هم کار سختی بود. خوشبختانه با کمک معلم زبانی که در پروژه حضور داشتند این اتفاق هم به صورت حرفهای انجام شد.
قرار نبود شبیه جیسون رضائیان باشم
البته قرار نبود بیاییم خود "جیسون رضائیان" را کپی کنیم که اساساً اگر همچنین قصدی بود من نمیپذیرفتم. چرا که این کار را یک نابازیگر هم میتواند انجام دهد که فقط شباهتهای ظاهری رعایت شود. ما هدفمان این بود بالاخره این کارِ نمایشی، جذاب از آب دربیاید؛ بنابراین دغدغهای که داشتیم جیسون رضائیان در ابتدایی که دستگیر میشود لهجه فارسی انگلیسی داشت برخلاف آن مستنداتی که میگویند جیسون اتفاقاً خیلی فارسی را با لهجه صحبت نمیکند احساس کردیم این لهجه باید اتفاق بیفتد هم کاراکتر را جذابتر میکند و هم یک مقدار موقعیتبخشی و فضاسازی بیشتری دارد.
فیلم و تصویری از «جیسون» ندیدم
*علیرغم آن آشنایی و جلساتی که درباره نقش جیسون رضائیان داشتید برای اینکه به لایههای پنهان این شخصیت هم نزدیک شوید آیا پروندههایی در اختیار شما قرار دادند؟
پروندهای در اختیار بنده قرار ندادند، ولی کسانی که "جیسون رضائیان" را از نزدیک دیده بودند و با خلق و خو و احوالات او آشنا بودند برای من تشریح کردند چه ویژگیهایی داشته و در زندان چه طور بوده و درباره اعتقادات و رفتارهای جیسون هم صحبت کردند. از طرفی فیلم و تصویر هم ندیدم برای اینکه میخواستم برای ذهنم تازگی بیشتری داشته باشد و خودم خلقم را انجام بدهم.
نمیتوانیم در کار امنیتی به ظرافتها بپردازیم
*یکسری اعتقاد دارند به اتفاقات امنیتی فیلم «گاندو» ناشیانه پرداخته شد در صورتیکه کارهای اطلاعاتی و امنیتی ما خارقالعاده است. نظر شما در این باره چیست؟
خیلی از این ظرایفی که میتوانست در فیلم باشد قطعاً به موجب ضرورتهای امنیتی که وجود دارد پرداخت نشده است. از طرفی دیگر باید این کار در سطح کشور خودمان مقایسه شود و با این مقایسه، کار قابل احترامی است و برخیها هم نپسندیدند، چون با آن نوع سریالهای حرفهایتر خارجی مقایسه کردند.
تهدید نشدم!
* آیا برای بازی در نقش «جیسون رضائیان» تهدید هم شدید؟
نه تهدید نشدم. مردم بازخورد خوبی نشان دادند، اما برخی فقط انتقادهای زاویهدار داشتند که این روایت خلق شده جمهوری اسلامی است برای اینکه واقعیت چیز دیگری است. من هم این توضیحات را به مردم هم دادم و میدهم.
قیاس کارهای امنیتی ما با سریالهای خارجی، معالفارق است
*به سریالهای خارجی اشراف دارید که در ژانر پلیسی و امنیتی ساخته میشود. مردم این سریالها را در vodها دانلود میکنند. به نظرتان در داخل، سریال امنیتی و پلیسی باید چه شاخصههایی داشته باشد که مردم را علاقهمند به تماشا کند؟
ساخت سریالهای امنیتی و پلیسی باید خوشساخت، جذاب و ریتم خوبی داشته باشد. از طرفی نباید از جذابیتهای بصری مناسب غافل شویم و در واقع کاری باشد که مردم را جذب کند و البته محتوا و موضوع آثار، خیلی حائز اهمیت است؛ بنابراین باید موضوعاتی باشد که در نقد جامعه قرار دارد و مردم دوست دارند دنبالش کنند و قیاس آنها با کارهای خارجی معالفارق است. اگر شاخصههای هر اثر، درست و خوب اتفاق بییفتد فرقی نمیکند آن سریال امنیتی باشد یا اجتماعی؟! توجه به شاخصههای استاندارد ساخت آثار هنری، احساس و بازی خوب، فیلمنامه، تدوین و عوامل سرجای خودشان باشند همهچیز باعث میشود آثار، سِیر درست و منطقی خودش را پیش ببرد.
یک باور غلط به راه انداختند مردم دنبال کمدیاند
مردم برخلاف باور غلطی که برخی در جامعه به راه انداخته اند، دنبال کار خوب هستند. اینکه میگویند مردم دنبال کمدی هستند و از غم خسته شده اند! مردم همواره دنبال اثر خوب هستند. این اثر خوب باید در آنها شادمانی ایجاد کند این شادمانی گاهی اوقات، خنده است و گاهی اوقات این شادمانی یک حجم دانایی است که در مردم ایجاد میکند. شما فیلم «مادر» زندهیاد علی حاتمی را هر بار میبینید تازگی دارد آیا این فیلم کمدی است؟ نه! فقط خوشساخت، استاندارد و از روی اصول ساخته شده است و ما از این نوع فرآیندهای ساخت و تولید فاصله گرفتهایم.
کارهای تجاری و لاکچری پیشنهاد شده نپذیرفتم
*امروز این سطحینگریها در تلویزیون و سینما به خاطر نگاه مادی و تجاری صرف چه از حیث استفاده سلبریتیهای رنگارنگ با دستمزدهای میلیاردی، معضلات نقشفروشی، سفارشیسازی و حتی بروز و ظهور در تئاتر، که یک بخشی انتقاد زیادی هم به دنبال داشت و آن تئاترهای لاکچری بود. چقدر این فضاها به شما پیشنهاد شد و آیا این معضلات حقیقت دارند؟
برخی از دوستان میگویند که این دستمزدها به آنهایی که معترضند داده بشود میروند، اما پیشنهاد هم بوده خیلی از امثال ما نرفتیم و تَن به حضور در این فضاها ندادیم. متأسفانه هست و من بارها هم گفتهام این جریانها میتوانند باشند و اصلاً منظور اصلیام به بخشی از جامعه تئاتر و مدیریت تئاتر کشور است و البته نه مدیریت فعلی تئاتر که مشخصاً شهرام کرمی است آنقدر اوضاع خراب و ریشهدار است که ربطی به شخص پیدا نمیکند. آنقدر شرایط تئاتر حرفهای، تئاتر کارگاهی، تئاتر خلاق و تئاتر دانشگاهی ما بایستی قدرت داشته باشد که در این صورت اشکالی ندارد از بین صدها کار متفاوت تئاتری قدرتمند، یک تئاتر هم لاکچری باشد. همه جای دنیا هم چنین رویهای وجود دارد، اما همه جای دنیا این طور نیست که همه تئاترها تحتالشعاع تئاتر لاکچری قرار بگیرد. متأسفانه شرایط الانِ تئاتر ما خوب نیست و جالب است که برخی از همکاران تئاتری ما این استدلال را دارند که امروز چند تئاتر اجرا میشود و در گذشته چقدر بوده است؟ من قبول دارم سِیر کمیّت ما رشد کرده و اجراها بیشتر شده، اما آیا به همان میزان کیفیت هم بالا رفته است؟
یک زمانی میگفتم نمیتوانند، ولی الان میگویم نمیخواهند!
همه این ضعفها نه تنها در تئاتر، بلکه در سینما و تلویزیون هم به فقدان برنامهریزی و عدم ضرورت این مهم، برمیگردد که وقتی کاری در اولویت قرار نمیگیرد خروجیاش این میشود. من سالها پیش این بحث را مطرح کردم نخواستن یا نتوانستن مسئله این است! آیا مسئولین مملکت ما در حوزه فرهنگ نمیخواهند فرهنگ کشور ما درست شود یا نمیتوانند. اوایل میگفتم نمیتوانند، ولی الان مومن شدم که نمیخواهند! علت آن این است وقتی فرهنگ کشور ما بالا برود و دانایی در جامعه رشد کند آیا اجازه میدهند یک آقازاده دزد، کارهای بشود، یا مدیر نالایق و بیکفایت سر جای خودش بنشیند و همچنین کارگردان نالایق و بازیگر بیسواد کار کارگردانی و بازیگری انجام دهد؟ وقتی مدیریت فرهنگی ما درست نیست و ضرورتی وجود ندارد یا تلویزیون برنامهای بلند مدت ندارد که خط و مشی ده ساله داشته باشد؛ و همه چیز تابع نگاهها و مدیریت سلیقهای است؟ اینها سوالاتی است که وجود دارد و آیا برای آنها چارهاندیشی درست و به موقع داریم؟
موسیقیهای تلویزیون از بخشی از موسیقیهای نازل قبلِ انقلاب هم نازلتر است
شما یک موقعی در این مرز و بوم بهترین موسیقیهای اصیل را گوش میکردید و الان چه موسیقیهایی به گوش میرسد و رواج پیدا کرده است. ما انتقاد داشتیم به موسیقیهای قبل انقلاب که نازل بودند و الان موسیقیهایی که از تلویزیون پخش میشود بسیاری از آنها از بخشی از موسیقیهای نازل قبل انقلاب هم نازلتر است. اینها همه محصول فقدان مدیریت و عدم ضرورتمحوری است. انگار فرهنگ فقط خوب است برای عکس یادگاری و ژست گرفتنها! واقعیت این است با این ارائه ضعیف از فرهنگ و هنر به مردم و جامعه جفا میشود. زمانی با حافظ، سعدی و شاهنامه عجیبن بودیم و امروز غلطهای املایی فرزندانمان میگوید که زبان مادریمان در خطر است. واقعاً دانشآموزان و حتی جوانان ما به فضای شعری آنقدر اشراف ندارند که چهار خط شعر هم نمیتوانند بخوانند؛ اینها دردهای جامعه ماست.
صدای پیام دهکردی بر روی یک مجموعه اشعار گویا
* به عنوان حسن ختام بفرمایید این روزها در لاهیجان چکار میکنید و آیا بعد از «گاندو» خیلی طول میکشد دوباره شما را در تلویزیون و سینما ببینیم؟
این شبها مشغول بازی در تئاتر «جنایات و مکافات» رضا ثروتی هستم و در لاهیجان هم موسسه امید پیام دهکردی را دارم که کلاسهای بازیگری، فن بیان و تئاتر کودک را انجام میدهیم. درگیر یکسری کارهای اجرایی هم در لاهیجان هستم و درباره چند سریال هم صحبت کردهایم و امیدوارم یک کدام به سرانجام برسد. این روزها تمام فکر و ذکرم پروژه اتیو بوک مجموعه اشعار عارفه لک تحت عنوان «کجایی» است که با صدای خودم در انتشارات نوین کتاب گویا روانه بازار خواهد شد.