به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری میزان؛ «گری سیک» عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا و مشاور «جیمی کارتر» رئیس جمهور اسبق این کشور در یادداشتی با اشاره به رویدادها و تحولات اخیر در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا، از شکست سیاست دولت آمریکا در این منطقه خبر میدهد.
در یادداشت گری سیک که در لوبلاگ منتشر شد، آمده است: مجموعهای از رویدادهای مختلفی که برخی از آنها کمتر در رسانهها پوشش داده میشوند، حاکی از از کار افتادن چرخهای سیاست خاورمیانهای دولت آمریکا هستند؛ هرچند این سیاست چندان واضح نیست و بسیاری از ناظران شناخته شده جهانی آن را اساسا غیرفعال میدانند.
گری سیک با اشاره به این که هسته اصلی سیاست خاورمیانهای آمریکا، اتحاد با اسرائیل، عربستان و امارات است، مینویسد، باید تلاش واشنگتن برای جذب دو کشور عربی دارای ارتباطات نزدیک با اسرائیل را تنها بخش خلاقانه این استراتژی دانست. البته باید توجه داشت که اساس رابطه واشنگتن با ریاض و ابوظبی به تاکید مکرر ترامپ تنها "پول" آنها بود.
از نظر گری سیک شکل گیری این اتحاد تنها در راستای تقویت معامله قرن بوده است که تلاش میکرد مناقشه فلسطین را یک بار و برای همیشه حل و فصل کند. بدیهی است که نقش مهم در این فرآیند از آن رژیم صهیونیستی بوده است. اما در راستای نیل به این هدف پوشش و پول عربی برای تامین مشروعیت، مورد نیاز بود. عامل مشترک پیوند دهنده چند کشور مذکور نیز ترس از ایران بود؛ زیرا هیچ یک از کشورهای منطقه خاورمیانه قادر به مقابله تنها با ایران نیستند. بر این اساس، ترامپ با تشکیل اتحادی شامل «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل، «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی و حاکم موثر عربستان و «محمد بن زاید» امیر ابوظبی و حاکم موثر امارات در تلاش برآمد تا چشم انداز جدیدی برای خاورمیانه ترسیم کند.
وی در ادامه با تشریح موقعیت اعضای اتحاد، از دلایل از کار افتادن این استراتژی سخن میگوید. براین اساس، نتانیاهو در مواجهه با رسوایی مالی و ناتوانیاش در ایجاد ائتلاف برای تشکیل کابینه که در نهایت منجر به انحلال کنست شد، تلاش کرد بررسی پرونده قضاییاش را به تاخیر بیندازد.
محمد بن سلمان که با به راه انداختن جنگ یمن، بدترین فاجعه انسانی دوران معاصر را ایجاد کرده، با محدودیتهایی در خرید تسلیحات مواجه شده است. گرفتار شدن محمد بن سلمان و محمد بن زاید در باتلاق یمن در حالی رخ میدهد که حمایت ترامپ از آنان کارآیی ندارد. تحریم کشور ثروتمند قطر و از اعضای شورای همکاری خلیج فارس توسط عربستان و امارات، نیز ضربه دیگری بر این استراتژی زد. اگرچه قطر بخشی از این استراتژی نبود، اما در نتیجه اقدام مشترک ریاض و ابوظبی، «العدید» بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در جنوب غرب آسیا و و مهمترین پایگاه فعالیتهای نظامی آمریکا در خاورمیانه با چالشهایی مواجه شد.
قتل «جمال خاشقجی» روزنامه نگار منتقد سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول نیز با وجود تلاشهای ترامپ برای تبرئه بن سلمان از این جنایت، موقعیت عربستان را با مشکل مواجه کرد. یافتههای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و سازمان ملل با تاکید بر نقش مقامات ارشد سعودی در این جنایت، چهره مطلوب عربستان را که بخش مهمی از سیاستهای بن سلمان را تشکیل میداد، تخریب و آشکار کرد.
به گفته گری سیک، شکست آمریکا که در این اتحاد عملیات اقتصادی علیه ایران را برعهده داشت نیز ضربه مهمی بر پیکره این اتحاد بود. ترامپ با خروج یکجانبه از توافق هستهای و اعمال مجدد تحریمهای لغو شده در چارچوب این توافق و تشدید تحریمها نتوانست ایران را ناچار به حضور پای میز مذاکره کند.
ناگفته نماند که هدف کمپین فشار حداکثری ترامپ که با تهدید علیه دیگر کشورها نیز همراه بود، هرگز مشخص نبود. ترامپ خودش بر این باور بود که هدف این کمپین صرفا مذاکره مجدد است در حالی که مشاورانش از تغییرات عمده در ایران سخن میگفتند. اما نتیجه، عزم قطعی ترامپ مبنی بر اجتناب از ورود به جنگ دیگری در خاورمیانه بوده است.
واکنش ایران نیز در بی تاثیر بودن این کمپین نقش مهمی داشت. ایران با کاهش تعهدات هستهای هشدار داد که تحریمها باید کاهش یابند.
از سوی دیگر امارات به وضوح راه خود را از واشنگتن و عربستان جدا کرده است. خروج از یمن و عدم حمایت از موضع عربستان علیه ایران در حادثه نفتکشها در خلیج فارس موید این ادعا هستند.
گری سیک در پایان نوشت: شکست در جنگ یمن، ناکامی در محاصره قطر، ناکارآمدی سیاست فشار حداکثری علیه ایران و شکست بخش اقتصادی معامله قرن همگی نشان میدهند که چرخهای استراتژی مذکور از کار افتادهاند. تغییرات عمدهای در موازنه قوا در خلیج فارس رخ داده است؛ تغییراتی که دولت آمریکا هرگز آنها را پیش بینی نمیکرد.