یک سال پیش رابرت مرداک به آمریکا رفت و سردبیران روزنامهها و مجلههایی را که جزئی از امپراتوری رسانهای او بودند گرد آورد و به آنان که نگران کاهش فروش نشریات و درآمد آگهیهای خود بودند گفت: در گذشته آمریکاییها عادت داشتند قهوه صبحانه خود را در حال خواندن روزنامه بنوشند. اکنون اگر شما میخواهید روزنامهنگار بمانید و از میدان رقابت عقب نمانید، باید کاری کنید که مردم در حالی که آخرین رویدادها را از روی نسخه الکترونیکی نشریه شما در اینترنت مرور میکنند، قهوه صبحانه خود را بنوشند.
اشاره مرداک به نسخه الکترونیکی روزنامهها و مجلات ناظر بر تکامل روند «آنلاین» شدن این نسخههای الکترونیکی بود؛ اما همین امپراتور به رقیبان دیگر روزنامهها که حضور و تأثیرگذاریشان پیوسته پررنگتر میشود اشاره نکرد. این رقیبان، تنها ایستگاههای فرستنده تلویزیونهای محلی، ملی یا ماهوارهای نیستند، بلکه نسلی از روزنامهنگاران مستقل و بیدفتر و تشکیلات را هم شامل میشوند که با استفاده از اینترنت، یا به صورت خبرگزاریهای منفرد مخاطبانی را جذب میکنند یا با ارائه تحلیلها و مقالات ویژه، بخشی از مشتریان بازار رسانهها را تغذیه میکنند.
تلویزیونهای ماهوارهای و دیدارگاههای اینترنتی نیرومندی مانند گوگل، امازون و یاهو که در کنار دیگر خدمات خود، خدمات خبری و تحلیلی در بسیاری از زمینههای مورد علاقه کاربران را ارائه میکنند، اکنون رقیب سرسخت روزنامهها هستند. پایگاههای اطلاعرسانی اینترنتی بسیاری که از سوی N.G.O ها، گروههای عقیدتی، اجتماعی و صنفی گوناگون و حتی اندیشهورزان و پژوهشگران مستقل و غیرمستقل راهاندازی شدهاند، بخشهایی از نیازهای اطلاعاتی گروههایی از مخاطبان را تأمین میکنند و با تکامل ابزارها و روشهای اطلاعرسانی، باید در انتظار ظهور پدیدههای جدیدی در این عرصه بود.
نتیجه این روند چه بوده، چه هست و چه خواهد بود؟
این مهمترین و سرنوشتسازترین پرسش در برابر همه رسانههای حرفهای از جمله مطبوعات است. بخشی از نتایج این دگرگونیها که ما شاهد آن بودهایم و هستیم، از این قرار است:
- تقسیم عده مخاطبان بین رسانههای حرفهای؛ مطبوعات، تلویزیونها، رادیوها، تلویزیونهای ماهوارهای و…؛
- تقسیم مجدد بین دیدارگاههای اینترنتی اطلاعرسانی، وبلاگها، پایگاههای اینترنتی G.O ها، گروههای عقیدتی، اجتماعی، صنفی و… .
همین روند در مورد منابع مالی و آگهیها که ادامه حیات هر رسانهای به آنها وابسته است، رخ داده و بیگمان در آینده تشدید هم خواهد شد. رقابت فشرده و بیرحمانهای برای جذب مخاطب، فروش (نسخه چاپی یا الکترونیکی)، جذب آگهی و سایر منابع درآمد، جریان دارد که در پایان به ازپادرآمدن برخیها و نیرومندترشدن برخی دیگر میانجامد. در آن زمان، اگر پدیدههای جدیدی در برابر این پیروزشدگان قرار نگیرد، رسانهها، حتی در کشورهای پایبند به آزادی بیان و نوشتار، به انحصار گروههای ویژهای درخواهد آمد. اما اگر شبکه جهانی (اینترنت) کنترل نشود، این پیروزشدگان نهایی، با چالشهای ناشی از مقاومت و افشاگری روزنامهنگاران اینترنتی و پایگاههای اطلاعرسانی مستقل و افشاگر، یا دیدارگاههای اینترنتی، N.G.O ها، گروههای عقیدتی، اجتماعی و صنفی گوناگون روبرو خواهند شد. با چنین دیدگاهی است که من، در حال حاضر نسبت به آنچه برخی «کانالیزهشدن اطلاعات در سطوح ملی و جهانی» نام نهادهاند، نگرانی جدی ندارم. اما باید بپذیریم دگرگونیها و چالشهای گریزناپذیر ناشی از این دگرگونیها در عرصههای رسانهای، فشرده و تعیینکننده است. مطبوعات جهان، به ویژه مطبوعات غربی توانستهاند با بهرهبری از امکانات و فناوریهای نوین، موج اول خطر را از سر بگذرانند و با تلفیقی از روزنامهنگاری مکتوب و سایبر، بخش زیادی از مخاطبان و منابع درآمدی خود را نگهدارند؛ اما معلوم نیست در برخورد با موج دومی که در راه است نیز تا همین اندازه موفق باشند.
سرعت تغییرات در دنیای رسانهها، با قواعد تصاعد هندسی افزایش مییابد. چنین دگرگونیهایی نتایجی به بار خواهد آورد که حدسنازدنی است. این نتابج بیشتر وبال رسانههای حرفهای، به ویژه مطبوعات خواهد شد.
اینک پرسشی را مطرح میکنم که شرح و بسط بالا زمینهای بود به منظور آمادهسازی ذهن خواننده برای درک عمیق آن:
* در چنین دنیایی، ما در کجا ایستادهایم؟ رسانههای ما به ویژه مطبوعات، تا چه اندازه ژرفای دگرگونیهایی را که در راه است دیدهاند و درست هم دیدهاند؟
ما که اکنون تازه دست در کار تدوین حقوق روزنامهنگاری، منشور اخلاق روزنامهنگاری و این قبیل کارها هستیم، برای رویارویی با شرایطی که هماکنون جامعه ما را از طریق تلویزیون ماهوارهای و اینترنت تحت تأثیر قرار داده و در آینده بیشتر قرار خواهد داد، چه تمهیداتی اندیشیدهایم و چه برنامههایی را تدارک دیدهایم؟
اینکه چند روزنامه با پشتوانههای ویژهای توانستهاند نسخه آنلاین راهاندازی کنند یا برخی از مدرسان علوم ارتباطات کتابهایی در ارتباط با روزنامهنگاری سایبر ترجمه کردهاند (یا به صورت مخلوطی از ترجمه و نوشته عرضه کردهاند)، آیا میتواند نشانه آمادگی ما برای رویارویی با تحولات جبری آینده در زمینه اطلاعرسانی، رسانهها و به ویژه مطبوعات باشد؟
شاید خود پاسخهایی، ولو خام، برای این پرسشها داشته باشم. اما ترجیح میدهم نسل جوان روزنامهنگار در پی یافتن پاسخ این پرسشها برآید. روزگار من و امثال من اگر هم به سر نیامده باشد، دیر پا نخواهد بود. این نسل جدید است که باید پاسخ این پرسشها را بیابد و برای آینده خویش و رسانههای کشورش طرح و برنامه بدهد.
نزدیک به 5دهه پیش که به دنیای روزنامهنگاری گام نهادم، هنوز گارسه حروفچینی و ماشین چاپ دستی، دستافزار اصلی بسیاری از روزنامههای وطنی بود. اکنون تلفنهای همراه دوربیندار ماهوارهای ما را تا آن حد توانمند کرده است که میتوانیم یکدقیقه پس از یک رویداد، شرح و تصویر آن را در همه جای دنیا منتشر کنیم. با این سرعت در دگرگونیها، یک دهه بعد، دنیای رسانهها همان اندازه شگفتیبرانگیز خواهد بود که فیلم اودیسه فضایی استانلی کوبریک، سه دهه پیش مردم را شگفت زده کرد!