هر کسی برای خود سالی دارد کشاورزها سالی دارند پیشه وران سالی دارند تجّار سالی دارند سال تحصیلی هم مشخّص است اینها را می گویند سال تحصیلی یا سال تجارت یا سال اقتصاد یا سال کشاورزی اما سالکان الهی آ نها که در مسیرند در فضایل اخلاقی اند و محاسبه نفس دارند سالشان از اول ماه مبارک رمضان است تا آخر شعبان ماه مبارک رمضان که شروع می شود یک سال جدید است پس ماه شعبان آخرین ماه از ماه های سال است این مطلب اول. وقتی سال به آخر رسید انسان باید محاسبه بکند سود و زیانش را بررسی بکند یک تاجر آخر سال بالأخره بررسی می کند یک کشاورز آخر سال کشاورزی اش بررسی می کند که چقدر نفع برد چقدر ضرر کرد آ نهایی که اهل راه نیستند که برایشان فرق نمی کند ماه شعبان و غیر شعبان آنهایی که اهل راه هستند ماه شعبان آخرین ماهشان است بررسی می کنند می بینند بدهکارند بدهکار نیستند آیا در همان حدّ سابق اند یا ترقّی کردند یا ـ خدای ناکرده ـ تنزّل کردند قبلاً معلوماتشان چقدر بود معارجشان چقدر بود معارفشان چقدر بود سیر و سلوکشان چقدر بود نماز شبشان چقدر بود امسال چقدر است و در چه حالت اند قبلاً چقدر دل ها را به دست آورده بودند امسال چه کار کردند چند کار خدماتی در جامعه انجام دادند اینها کار سال انسان است سالِ اخلاقی هر کسی از اول ماه مبارک رمضان شروع می شود تا پایان ماه شعبان که ختم می شود وقتی این معنا روشن شد آن وقت این گفتار حافظ معنایش روشن می شود که فرمود:
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید ٭٭٭ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
یعنی ماه شعبان بالأخره باید ببینید چه کار کردید آخر سال است آخر سال هر کسی حساب خودش را انجام می دهد اگر ماه شعبان چیزی به دست نیاوردید ماه مبارک رمضان چیزی به شما نمی دهند چون ماه مبارک رمضان ماه کار است ماه جایزه نیست سی شب و روز انسان در ماه مبارک رمضان باید تلاش و کوشش بکند تا شب عید بشود لیلةالجوائز و روز عید بشود یوم الجوائز آن روز جایزه ها را می دهند این ماه مبارک رمضان این سی شب و روز، روز کار است و شب کار، گفت: «ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید» این خورشید وصال خورشید جایزه «از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد» تا شب عید فطر دیگر خبر از جایزه و خبر از وصال و خبر از لقاءالله نیست. پس ماه شعبان آنهایی که اهل راه هستند تمام تلاش و کوشش خود را می کنند که برنامه سالانه خود را ورق بزنند ببینند این سال چه کار کردند و چقدر دِین اخلاقی دارند چقدر دِین معرفتی دارند چقدر دِین عقلی دارند چقدر دِین علمی دارند اینها را انجام می دهند. اگر همان مقداری که پارسال بلد بودند همان مقدارند این معلوم می شود عمرش را باخته چون در روایات ما هم هست که «مَن استوی یوماه فهو مغبون» اگر کسی اهل تدریس است در دبستان، دبیرستان، دانشگاه تدریس می کند پارسال هم همین کتاب را درس گفت امسال هم همین کتاب را درس گفت چیز جدیدی برای او پیش نیامد این عمرش را باخت مغبون همین است انسان یک سال درس می گوید همان حرف های قبلی را تکرار می کند؟! انسان یک سال حرف می زند همان گفته های پیشین را بازگو می کند؟! این را می گویند مغبون یعنی کسی که سرمایه بدهد و چیزی نگیرد «مَن استوی یوماه فهو مغبون» فرمود اگر کسی دو روزش دو هفته اش دو ماهش دو سالش در یک حد باشد این مغبون است برای قیامت نام هایی است که یکی از آن نام ها «تغابن» است ﴿یوْمَ یجْمَعُکمْ لِیوْمِ الْجَمْعِ ذلِک یوْمُ التَّغَابُنِ﴾یعنی آ ن روز، غَبْن افراد روشن می شود چه کسی مغبون است روشن می شود اگر کسی پارسال در همان حدّ علمی بود امسال هم در همان حدّ علمی باشد معلوم می شود که مغبون است چون عزیزان امروز معمّم شدند برای اینکه روشن بشود که راه نجات از غَبْن چیست همین دستورهایی که در روایات ما هست این را مشخص می کند این البته اختصاصی به حوزه ها و طلاّب علمی که معمّم می شوند ندارد دانشگاهی ها همین طورند، دبیرستانی ها همین طورند، دانش آموزان دیگر همین طورند اگر کسی علم را برای رضای خدا یاد گرفت چون علم آن است که انسان را روشن کند و اگر کسی امام زمانش(ارواحنا فداه) را شناخت او می تواند در مسیر علم قدم بردارد برای اینکه اعتقاد به امامت او و پیرو او بودن، حیات را حیات عاقلانه می کند و اگر کسی امام زمانش را نشناخت حیات او حیات جاهلی است اینکه از وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نقل کردند که «مَن مات و لم یعرف امام زمانه فقد ماتَ میتةً جاهلیة»اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگ او مرگ جاهلیت است مستحضرید که مرگ، عصاره زندگی است اگر مرگ، مرگ جاهلیت بود معلوم می شود حیات، حیات جاهلی است الآن شما در روی کره زمینی زندگی می کنید که جاهلیت حکم می کند شما این جنگ های شرق و غرب را ببینید کارخانه های ساخت و ساز اسلحه را ببینید هواپیماهای بمب افکن را ببینید دانشکده ها و دانشگاه هایی که نیروی آدم کش تربیت می کنند ببینید! وقتی کسی معتقد بشود به امام زمان می گوید ورزش در حدّ تأمین سلامت است مگر انسان عمرش را صرف این کار می کند عمرش را صرف این کار می کند که چقدر بار بر می دارد؟! این همه معارف و علوم در عالم فراوان ریخته است فرمود من ستاره ها را آفریدم منظومه ها را آفریدم کهکشان ها را آفریدم برای شما آفریدم بروید بررسی کنید فرمود من اینها را از یک مشت دود خلق کردم ﴿ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ وَهِی دُخَانٌ﴾ فرمود من با یک مُشت دود شمس و قمر آفریدم برای شما آفریدم من این سفره را پهن کردم بعد شما را به عنوان مهمان دعوت کردم خودت را به چه چیزی داری می فروشی؟! وقتی وجود مبارک امام معصوم(علیه السلام) معارفی را فرمود کسی عرض کرد عجب جواهری ما امروز از شما استفاده کردیم فرمود همین؟! «هل الجوهر الاّ حجر» حیفت نیامد که این حرف ها را شبیه طلا دانستی طلا یک سنگ زرد است این سنگ در معدن قدری رنگین شده زرد شده کمیاب شده قیمت پیدا کرده این حرف ها انسان را فرشته می کند بعدها سنایی فرمود تو که می توانی فرشته بشوی چرا خودت را ارزان می فروشی؟!
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک٭٭٭ برگ توت است که گشتست به تدریج اطلس
اگر کسی نزد استاد برود حرف استاد را گوش بدهد چهارتا حرف بشنود چهارتا حرکت بکند خب این هم ترقّی می کند مگر این برگ توتی که به زباله دان می ریختند همین برگ توت نیست وقتی به مکتب رفته می شود ابریشم؟ در این روایات ائمه(علیهم السلام) فرمودند ملائکه آن بال های خودشان را به عنوان فرش زیر پای طالبان علوم الهی پهن می کنند شما می بینید مسجد فرّاشی دارد حسینیه فرّاشی دارد مدرسه فرّاشی دارد فرّاش یعنی کسی که فرش پهن می کند فرّاش مراکز علمی فرشتگان اند آن هم بال های خودشان را پهن می کنند «إنّ الملائکة لتضعُ أجنحَتَها لطالب العلم» این حدیثی است که همه نقل کردند ملائکه ای که برابر سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» ﴿أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ﴾بالی دارند این بال ها را پهن می کنند برای چه بال پهن می کنند این هیچ فرقی نیست بین حوزه و دانشگاهی که دانشجویانش در ایام اعتکاف در مسجدها جلوه دارند اگر علوم الهی است فرقی بین حوزه و دانشگاه نیست خب چرا ملائکه این پرها را پهن می کنند؟ برای سه نکته: نکته اول این است که به این طالب علم چه دانشجو چه حوزوی بگویند تو باید بال و پر در بیاوری اگر بال و پر در نیاوردی حرمت این فرش را نگه نداشتی باید خودت بال و پر در بیاوری چیز بفهمی عالِم بشوی دو: وقتی بال و پر در آوردی یک جا منزوی نباشی در متن جامعه باشی باید پرواز کنی چون انسان پر را برای پرواز کردن می خواهد بال را برای بال زدن می خواهد سه: که این مهم تر از همه آنهاست ملائکه بال دارند بال می زنند پر دارند پر می کشند اما نه از شرق به غرب یا از شمال به جنوب آن که از شمال به جنوب می آید یا از شرق به غرب می آید همین مرغ هایی اند که به طمع طعمه به تالاب ها سری می زنند این دیگر همین مرغ عادی است این پر می کشد بال می زند از راه دور می آید اما برای تأمین دستگاه گوارش خودش ملائکه بال دارند پر دارند بال می زنند پر می زنند در جهت حرکت می کنند از جهت حرکت می کنند ملائکه از شرق به غرب نمی آیند از شمال به جنوب نمی آیند از یک گوشه زمین به گوشه دیگر نمی روند از زمین به آسمان می روند طالب علم اگر این چنین نشد حقّ آن فرّاش را ادا نکرد خودش را معطّل کرد اگر بال و پر زد در فضایی زندگی می کند که دل های همه را جذب می کند این ﴿جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾ است مردم قبل از اینکه حرف بخواهند، عمل می بینند دل های مردم لوح های نانوشته نیست بلکه ترازوی سنجش است خدا به انسان داد ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾این را به انسان داد اگر این روحیه را ذات اقدس الهی به همه داد و اگر فرشته ها فرّاش دانشگاه و حوزه های علمیه هستند عالمان حوزوی و دانشمندان دانشگاهی باید از طبیعت پرواز کنند نه در طبیعت آن گاه جامعه اصلاح می شود و این معنا با ظهور وجود مبارک ولی عصر تجلّی بیشتری پیدا می کند حضرت که ظهور کرد چگونه جهان را اصلاح می کند با کشتار یا با عقل و درایت و معرفت و تدبیر؟ در زمان ظهور حضرت عقل مردم بالا می آید آن وقت اداره مردم عاقل سخت نیست اگر 313 شاگرد هم مثل امام داشته باشد که کار سهل است چگونه جهان آرایی می کند خودش می داند، چگونه جهان دانی دارد خودش می داند، چگونه جهان شناسی دارد خودش می داند وجود مبارک حضرت با معرفت و عقلانیت جامعه، جامعه را اداره می کند مگر با کشتن می شود اداره کرد حالا از این هفت میلیارد مثلاً چهار میلیارد نفر را شما بکشید مگر باز می شود با شمشیر اداره کرد؟! این است که معیار معرفت، معیار عقل، معیار درایت، حشر با امام زمان است فرمود اگر کسی امام زمانش را بشناسد حیات او حیات معقول است و اگر نشناسد دارد در جاهلیت زندگی می کند این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود کشوری که آب دارد کشوری که خاک دارد مع ذلک «افتقر»، «فأبعده الله» برای اینکه درایت نیست مدیریت نیست آن عقلانیت نیست ممکن است جشن گرفته بشود چهارتا نقل و شربت هم توزیع بشود اما این معرفت وجود مبارک ولی عصر نیست اگر کسی عاقل شد خدا را شاکر باشد که به امام زمانش نزدیک است اگر اهل درایت بود اهل معرفت بود نه بیراهه رفت نه راه کسی را بست خوشحال باشد که به امام زمانش نزدیک است چون این راه را ذات اقدس الهی به ما داد در درونِ درون ما فیض حق جلوه گر است بیرون برای چه؟ اگر او گفت:
عارفی در همه احوال خدا با او بود٭٭٭ او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد
همین است مگر خدا نفرمود: ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾اگر خدای ما از هر کسی به ما نزدیک تر است ما کجا می خواهیم برویم یعنی ما این راه برزخ و ساهره قیامت را طی بکنیم یک مسیر جغرافیایی را ـ معاذ الله ـ بپیماییم بعد به لقاءالله برسیم با اینکه فرمود: ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ یا «یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی»«یک قدم بر خویشتن نِه وان دگر در کوی دوست» راه نزدیک است بیرون نیست.