به گزارش ایسنا، سفر برای همه ما بخشی از زندگی است؛ تنها سفر کردن، این زندگی را خاصتر میکند و اگر مسافر تنهای یک قصه، زن باشد نیز موضوع آن دارای اهمیت بیشتری میشود. سیما طاهر کرد، در مجموعه داستان «کی میرسیم؟» به هر سه اینها با هم نگاه کرده است. عنوان کتاب، نام یکی از داستانهاست که با تم کتاب بیارتباط نیست و تاریخ نوشتن این مجموعه داستان از سال 1383 تا 1396 است. نویسنده چند کار مشترک هم دارد که قصههای «یلدا باران خاکی» و «شب یکم» (کانون هنرمندان خراسان) ازایندست کارها محسوب میشوند. «کی میرسیم؟» امسال و توسط انتشارات ری را، روانه بازار نشر شده است.
سیما طاهرکرد درباره خودش و کارهایش میگوید: «متولد 1339 هستم، در سنگسر (مهدیشهر) سمنان و بیشتر از سی سال است که در اصفهان ساکن شدهام. دانشسرای تربیتمعلم درس خواندم اما معلم نشدم چون مصادف شد با انقلاب و ازدواجم. چهار فرزند دارم. همیشه به مطالعه و نوشتن علاقه داشتم. سابقه بیستساله دارم در نگارش برنامههای ادبی و اجتماعی رادیو، (برنامههایی مثل چکاوک، باغ اندیشه، زنده رود خیال) و نمایشنامههای رادیویی. چند کتاب کودک دارم (کفش مهمانی، چای صحرایی) و یک مجموعه مشترک در زمینه روانشناسی به نام «کلکلهای زنوشوهری» که با دوست روانشناسم، خانم فخار نوشتهایم. تعدادی از داستانهایم در مجلاتی مثل نافه، نوشتا، الفبا، نیکی چاپشده. در جشنوارههای مختلف هم رتبههایی آوردم: سال 1381 لوح تقدیر جشنواره داستان کوتاه کوتاه اصفهان، لوح تقدیر انتشارات علمی فرهنگی تهران سال 1385، لوح افتخار و کسب مقام دوم جشنواره حضور مشهد سال 1386، برگزیده جشنواره داستان ایرانی مشهد، برگزیده دومین جشنواره طنز مکتوب تهران سال 1386، کسب مقام دوم جشنواره داستان کوتاه سرزمین مادری اصفهان، لوح تقدیر دومین همایش چهرههای ماندگار نهضت فعالان ادبی اصفهان و چندین لوح تقدیر دیگر.»
در این مجال، شرح گفتوگوی ایسنا را با سیما طاهرکرد، درباره مجموعه داستان «کی میرسیم؟» ازنظر میگذرانید:
از ابتدا قصد نگارش این مجموعه را با این فضا داشتید و یا پس از مدتی، تعدادی از داستانهای کوتاه خود را در این مجموعه قرار دادید؟
تعداد داستانها بیشتر از این بود اما فقط پانزده داستان با فضا و مضمون مورد نظرم هماهنگی داشت. پس بقیه داستانها را گذاشتم برای مجموعهای دیگر.
همه داستانهای مجموعه «کی میرسیم؟» با سفر، اتومبیل، انتظار و اضطراب آمیختهشده، دلیل آن چیست؟ و چرا قالب داستان کوتاه را برای این کتاب انتخاب کردید، آیا این مجموعه بههمپیوسته موضوعی را نمیشد در قالب یک رمان ارائه کرد؟
بخش زیادی از زندگی من در سفر گذشته است؛ سفر به زادگاهم در استان سمنان. در سفر چون تنها هستم فرصت بیشتری برای فکر کردن دارم و بهتر میتوانم یک لحظه یا یک برش از زندگی را انتخاب کنم و آن را روی کاغذ بیاورم. لحظههایی شامل ترس، شادی، حیرت و یا کشف و شهود.
علت اینکه قالب داستان کوتاه را انتخاب کردهام علاقهام به ایجاز و اختصار است. بهطورکلی در معاشرتها هم زیادهگویی را دوست ندارم. همیشه حرفهایم را با حجم کمتری از کلمات مطرح میکنم. البته رمان هم میخوانم و رمانهای خوبی خواندهام مثل شرق بهشت، گتسبی بزرگ، سمفونی مردگان اما هدفم نوشتن رمان نبوده و با قالب داستان کوتاه راحتتر هستم.
طرح جلد، برای هر کتابی یک ویترین محسوب میشود، دلیل انتخاب این طرح جلد که در سادهترین صورت ممکن و بهصورت کتابهایی که زمان آن ها هنوز ابزارهای رایانهای گرافیک در دسترس نبوده، چیست؟ خودتان این فرم را انتخاب کردید یا ناشر؟
طرح جلد و این فرم پیشنهاد خودم بود. ناشر کتاب خانم فروهی گفتند: به همین سادگی؟ گفتم به همین سادگی. میدانید چرا؟ چون این مجموعه، داستان واحدی ندارد و جاده و ماشین و نشانههای آن میتوانست به تصاویری کلیشهای منجر شود؛ بنابراین طرح جلد را ساده انتخاب کردم مثل آسمان فیروزهای تا خواننده به درون کتاب و محتوای آن فکر کند.
کتاب بیشتر در مورد زنان است، البته مردان را هم میشود در پسزمینه این اثر پیدا کرد. بااینهمه انتخاب شما از بین زنان، به زنان خاص برمیگردد و برخی از داستانها شمول ندارد و کمتر سراغ زنان متوسط میرود و دراینبین عدم اعتماد و بیپناهی زنان بیشتر درشت میشود. علت چیست تا چه اندازه میتوان این اثر را زنانه محسوب کرد؟
تعمدی برای زنانه نویسی نداشتم. اصلاً چرا باید فقط برای زنان بنویسم؟ داستان ممکن است درباره زنان باشد اما مردان هم نقش مهمی در هر یک دارند و این به برداشت خواننده بستگی دارد که با کدامیک همدلی کند.
چرا در آغاز کتاب جملهای از فلوبر را نقل کردهاید؟
جملاتی که از زبان نویسندگان معروف گفتهشده را میخوانم و گاهی یادداشت میکنم. این جمله از فلوبر را دوست دارم چون هم به خلق از طریق جمله اشاره میکند و هم به قدرت نویسنده. از طرفی زندگی خودم هم ساده و آرام است و بهترین لحظات زندگیام وقتی است که مینویسم و حرکت و هیجانی در زندگی خودم یا شخصیتهایم ایجاد میکنم.
پانزده داستان کوتاه در یک مجموعه هفتادویک صفحهای حکایت از کوتاه و فشرده بودن داستانها دارد. چرا دنبال بسط بیشتر کارها نبودهاید؟
تلاشم این بوده بدون زیادهگویی منظورم را برسانم. خیلی وقتها شده در بازنویسی از حجم کار کاستهام تا خواننده خسته نشود. نظر ناشر این بود که تعداد داستانها کم است اما ترجیح دادم تم داستانها یکسان باشد و با اینکه تعداد بیشتری داستان داشتم، فقط داستانهایی با این تم را انتخاب کردم که موضوع تقریباً مرتبط باشد؛ و دیگر اینکه سعی کردم ساده بنویسم ولی این سادهنویسی بدون فکر نبوده، چون در پس هر داستان معنایی منظورم بوده که خیلی عجیبوغریب هم نیست و به ارتباطات انسانی ربط دارد.
آیا با این مضمون و موضوع مجموعه داستان دیگری در بازار از نویسندگان ایرانی و خارجی وجود دارد؟
درباره چاپ مجموعه داستانی مشابه این موضوع و مضمون در بازار کتاب، خیر چیزی نشنیدهام.
در استفاده از نامهای خیابانها و مکانها، چه چیزی را دنبال میکردید؟ فکر میکنید داستانهای شما چقدر در بوم فرهنگی اصفهان، شکلگرفتهاند؟
هر شهر برای خود هویتی دارد و من هم متأثر از این هویت هستم. حقیقت اینکه داستانها بر اساس مکان شکلگرفتهاند. اول مکان بوده و بعد داستان نوشتهشده. اینطور نبوده که طرحی بردارم و آن را در یک خیابان پیاده کنم. مثلاً زن خیابان فرایبورگ را وقتی نوشتم که نصف روز در این خیابان دنبال آدرسی گشته بودم.
مجموعه داستان کی میرسیم؟ مخاطب را به چه چیزی دعوت میکند؟
به تغییر، حرکت و یکجا نماندن.
بهترین داستان و ضعیفترین داستان این مجموعه ازنظر خود شما کدام هستند؟ چرا؟
این را منتقدان باید بگویند و جالب است که نظر خوانندگان هم متفاوت بوده؛ اما اگر برگزیده شدن در جشنوارههای ادبی را ملاک سنجش اثر بدانید داستان چراغقرمز در جشنواره داستان اصفهان و داستانهای کمین و سنگریزه در دو جشنواره داستان در مشهد مورد توجه قرار گرفتند.
انتخاب شبهای خاص مانند شب تاسوعا و اربعین برای دو داستان خودتان را چه میدانید؟ چقدر این دو داستان شما با زمان انتخابشده عجین شده و حس این زمانها را به خواننده انتقال میدهد؟
بله در انتخاب این دو زمان تعمد داشتم و با اینکه بار معنایی آنها متفاوت است امیدوارم توانسته باشم حسهای مورد نظرم را به خواننده منتقل کنم.
به نظر سیما طاهر کرد، کتاب «کی میرسیم؟» چه رنگی است؟
آبی فیروزهای مثل آسمان.
گفت وگو از: سعید آقایی، خبرنگار ایسنا (منطقه اصفهان)