این عبارت بالا یعنی ” مصائب زور نداشتن، در محلهای که قانون جنگل حکمفرماست” تیتری بود که برای نقدی درباره فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» انتخاب کرده بودم. نقدی که در نهایت کمی مثبتتر از آن قضاوتی شد که درباره فیلم هومن سیدی در ذهن داشتم. برادر کوچکتر نه زور بازوی برادر بزرگ را داشت و نه کاریزمای او را. اما خالی شدن باند از وجود برادر بزرگتر فضایی پدید آورد که او بتواند چوپان شود و نشان داد که پلیدیهای درون آدمهایی که نادیده گرفته شدهاند حتی از آدمهای قوی میتواند بیشتر باشد. ولی در نهایت او آدم نرمی بود. در محلهای که نرم بودن یعنی ضعف و هیچ چیزی از ضعف ننگآورتر نیست. شنای پروانه ساختهی محمد کارت، همان چیزی است که «مغزهای..» باید میبود و نقطه تکامل فیلمهایی مثل «متری شش و نیم» و حتی «لاتاری» که هرکدام از زاویهای و تا حدی به دنیای محلات خشن و پر از غیرت وارد شده بودند و نتوانسته بودند روایتشان را بینقص پیش ببرند.
شنای پروانه از بهترین فیلماولهای این سالهاست. حتی جایی بالاتر از «ابد و یک روز» میایستد. و از بهترین فیلمهایی که درباره گوریلهای انساننمای ساکن محلات خشن ساخته شده است. نه مثل «ابد و یک روز» احساساتزده است و نه مثل «مغزهای..» عاریتی و کپی گرفته از فیلمهای خارجی و حلبیآبادهای ریودوژانیرو و مکزیکوسیتی. برخلاف «متری شش و نیم» که بین دزد و پلیسش در نوسان بود، سمتوسو و جهت فکری مشخصی دارد.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم شنای پروانه – کشف حقیقت یک جهان ناشناخته
گرچه به همهی این فیلمها شباهتهایی دارد. مثل هر سه این فیلمها، خانوادهای دارد تشکیل شده از یک پدر از کارافتاده و مطلقاً بیاثر، که در تفکر پیشروتر از مادر پرگوی خانواده است. برادر بزرگی که خانواده و محله زیرسایه او قرار گرفتهاند و مناسبات خشن محله که هرچقدر بزن بهادرتر و حیوانتر باشی بیشتر خریدار داری. در این بین حجت (با بازی بینظیر جواد عزتی) آقاتر از آن به نظر میرسد که جایی در این مناسبات پیدا کند. زنهای خانواده و پدر او را ستایش میکنند که از محله و لیان شان پو (توضیح: لیان شان پو نام مکانی بود که طغیانگران سریال چینی-ژاپنی جنگجویان کوهستان همگی به آنجا میرفتند و دور از نظم حاکم زندگی میکردند و از زمان پخش سریال به اسم محبوبی برای مکانهای پر از خلافکار تبدیل شد) کنده و رفته خیلی ساکت برای خودش زندگی میکند. اما مشخص است که نگاه مردان محله به او به عنوان برادر کمزور هاشم بزن بهادر و «یک»ِ محل باعث آزارش است، چه بخواهد و چه نخواهد. به زندان افتادن برادر بزرگتر او را ناچار میکند بیشتر از قبل در امور دخالت کند و برخلاف میل اولیهاش وقتی مورد حمله قرار میگیرد دیگر مجبور است وارد گود شود. با یک نوع خونسردی خاص و استفاده از مغزش، به جای دستانش. این مایهی داستانی حتی «پدرخوانده» و مایکل در آن فیلم را به یاد میآورد.
اسم محمد کارت شاید برای خیلی از مخاطبان غیرپیگیر این سینما آشنا نباشد و اینکه او در اولین فیلمش به این سطح کیفی دست پیدا کرده برای مخاطبین پیگیر هم باعث شگفتی است. محمد کارت با ساخت دو مستند «خونمردگی» و «بختک» شناخته شد.
دو مستندی که هردو درباره محلات جنوب شهر شیراز زادگاه او و خلافکارهای این محلات بودند. مستندهایی خیلی پرتماشاگر و البته خیلی مورد انتقاد. به فیلمهای او انتقاد میشد که بدبختی و بزهکاری را با لحنی به نمایش کشیده که بیشتر باعث خنده میشود و این بزهکارها را به عنوان آدمهایی شیرینکار به تصویر کشیده است. مستند دیگری که بعد از آن به نام «آوانتاژ» ساخت درباره یک مسابقه فوتبال برای آنهایی بود که در کمپ ترک اعتیاد به سر میبرند. ساخت دو فیلم اول به خاطر آشنایی شخصی او با این محلات و تعدادی از سوژهها ممکن شده بود. که نشان میدهد او از بیرون به این محلات وارد نشده بود و زندگی جاری در فیلمهایش را خود زندگی کرده بود. با این تفاوت که حالا در شنای پروانه موضعی بسیار انتقادی نسبت به فرهنگ خشونت جاری در این محلهها (در اینجا داستان در تهران میگذرد) اتخاذ کرده است. به دور از اتهام قبحزدایی نسبت به خلاف و خلافکاری.
برگ برنده محمد کارت در شنای پروانه بازیگر نقش اولش جواد عزتی است. در چهره جواد عزتی احساسات دوگانهای وجود دارد. خیلی سخت است او را در حال فریاد کشیدن و قمه چرخاندن تجسم کرد (گرچه در یک سکانس از لاتاری خشمی با این کیفیات از او میبینیم اما آنجا هم به نظر میرسد خشونت در او ذاتی نیست و ناشی از عمق لطمهای است که به خانوادهاش وارد شده) و در عین حال یک نوع شیک نبودن در صورت او میتواند او را به عنوان برادر هاشم، شماره یک محله، باورپذیر کند. محمد کارت با یک انتخاب درست نقشی را به او سپرده که از هردوی این خصوصیات میتواند بهره ببرد. بازی سایر بازیگران و عهدهداران نقشهای فرعی هم بیعیب و نقص است. از مادر و پدر حجت و هاشم گرفته تا به خصوص دو بازیگری که نقش مصیب و اشکان خروس را به عهده دارند. کمی اغراق در تیپ و صداسازی امیر آقایی هم قابل اغماض است. شنای پروانه ما را به دیدن ادامه کارنامه سینمایی محمد کارت امیدوار میکند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
130