این مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره ضرورت پرداختن به آموزش مهارتهای زندگی برای بچهها و جایگاه این موضوع در کتابهای کودک و نوجوان، اظهار کرد: مهارتهای زندگی در ادبیات کودک و نوجوان جزء ادبیات غیرداستانی محسوب میشود که هیچ فردی از کودک هفتساله تا پیرمرد هفتادساله از آن بینیاز نیست. زندگی اجتماعی ما در محل کار، مدرسه، مغازه، خانه و خیابان در گرو دانستن مهارت زندگی است. اگر این مهارتها را یاد نگیرید، در واقع به یک دره سقوط خواهید کرد. کسی که این مهارتها را یاد نگیرد، هم شکست خود را رقم میزند و هم ممکن است تمام عمرش را در انزوا زندگی کند.
او در ادامه تأکید کرد: بدون مهارت زندگی، فرد فلج است؛ حال میخواهد کودک باشد یا نوجوان و یا حتی یک پیرمرد. مهارت زندگی در اولویت اول به وزارت آموزش و پرورش برمیگردد که میتوان گفت فقیرترین وزارتخانه در کشور است. بعد هم صدا و سیما و رسانههای جمعی قرار دارند. ناشرانی که درباره کودک و نوجوان کار میکنند، میتوانند به این موضوع بپردازند.
عمیق خاطرنشان کرد: چندسالی است که آموزش و پرورش از خواب زمستانی بیدار شده و آستین بالا زده بلکه بتواند مهارتهای زندگی را برای کودکان و نوجوانان مطرح کند و تاحدودی شکسته و بسته آن را مطرح کرده است. البته نمیتواند بهطور کامل آن را آموزش دهد، زیرا در یک کلاس درس 45 دقیقهای چه چیزی را میخواهید آموزش بدهید؟ از طرف دیگر کسی که میخواهد مهارت زندگی را آموزش بدهد خود نباید به کتاب درسی متکی باشد، زیرا مهارت زندگی شاخههای متعددی دارد.
او در ادامه بیان کرد: یکی از سادهترین مهارتهای زندگی «نه گفتن است» که بلد نیستیم؛ کسی دچار حادثه اسفناکی میشود و سر از زندان درمیآورد و دانشآموزی که مرتکب خطا میشود یکی از سادهترین و ابتداییترین مهارتهای زندگی را نمیداند. نداشتن مهارت «نه گفتن» کل ملت ایران را به دلیل آگاهی نداشتن دچار مشکل کرده است؛ فرد رودربایستی دارد یا فکر میکند به او میگویند بیمعرفت. اصلا بدبختی ملت ما در این است که این مهارت را نداریم. کودک ما دیر میکند و شب دیرتر به منزل میرود، چون نتوانسته به دوستانش نه بگوید، 60 درصد کسانی که پشت زندان هستند به خاطر این است که نتوانستهاند نه بگویند. نه گفتن سادهترین مهارت است و ما فکر میکنیم بیادبی و گستاخی و بیمعرفتی است. به خاطر اینکه میخواهیم بامرام باشیم دیگران را هم به هچل میاندازیم. بدبختی ما فراتر از اینهاست.
این مترجم همچنین گفت: مورد دیگر هم «عصبانی شدن» و مهارت «کنترل خشم» است. یکی از دلایل اتفاقاتی که برای راننده یا بازاری یا دو تا دانشآموز میافتد این است که نمیتوانند خشم خود را کنترل کنند پس دست به کاری میزنند که عواقب خاصی دارد؛ مثلا آسیب زدن به کسی دیگر، نقص عضو کسی و یا حتی ساقط کردن کسی از زندگی.
او در ادامه تأکید کرد: مهارتهای زندگی یکی دو تا نیست؛ این که کی و کجا تصمیم بگیریم و حتی تصمیم ما چه مدلی باشد مهارت زندگی است.
مجید عمیق درباره انتشار کتابهای مهارتهای زندگی که بعضا گفته میشود ممکن است با فرهنگ ما سازگار نباشند و کتابهای ترجمه در این زمینه گفت: ما در چند شاخه به ترجمه نیاز داریم؛ یکی حوزه نجوم است، زیرا در علم اخترشناسی نوپا هستیم و راجع به کشف کهکشان مجبوریم به منابع خارجی مراجعه کنیم. دومین شاخصی که به ترجمه نیاز داشتهایم پزشکی است. البته پزشکی ما در داخل پیشرفت کرده است، اما از متون ترجمه هم بینیاز نیستیم. سومین مورد مهارتهای زندگی است. ما در مهارت زندگی صفر هستیم و چند سال است دوزاریمان افتاده که به مهارتهای زندگی نیاز داریم.
او همچنین بیان کرد: کتابهای بسیاری در زمینه مهارت زندگی ترجمه میشود که 70 درصدش با ما همخوانی دارد و 30 درصدش نه. یکی از راهحلهای این موضوع این است که کتابهای ترجمه را بخوانیم و آنهایی راکه با فرهنگ ما تطبیق دارد گزینش کنیم که این موضوع به ناشران برمیگردد. برخی از ناشران به دلیل سودجویی یا اینکه تولید کتاب زمان زیادی نبرد، مستقیما ترجمه میکنند که ممکن است به درد بچهها نخورد. از طرفی چون آموزش و پروش ما قصور داشته و دست به تألیف نزده، ناشران دست به این کار زدهاند. درحالی که آموزش و پرورش باید الگو باشد و خط بدهد. در تمام دنیا جامعهای پیشرفته و امیدوار است که به دنبال آموزش و پروش برود. در ایران آموزش و پرورش به خاطر فقر علمی و تنبلی دنبال جامعه است. به جای اینکه جامعه از آموزش و پرورش یاد بگیرد، آموزش و پروش از جامعه یاد میگیرد. هنوز درباره بلوغ کتاب درسی نداریم و جسته و گریخته اشارههایی به آن شده است و خیلی از اتفاقاتی که بر سر نوجوانان ما میآید به خاطر آگاهی نداشتنشان از این موضوع است و مجبورند از دوستانشان بپرسند و ممکن است راهنماییهای غلط شوند.