ماهان شبکه ایرانیان

بیماری‌ های مسری از منظر فقه اهل‌سنت

بروز خطر کووید١٩ یا همان کروناویروس، تحولات فراوانی را در حیات و ممات و جسم و روان جامعه ی بشری موجب شد و تاثیر زیادی بر اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم نهاد، صداقت مؤمنان و انسان دوستان واقعی را به منصه ی ظهور رساند و خباثت انگل ها و سودجویان را برملا ساخت

بروز خطر کووید١٩ یا همان کروناویروس، تحولات فراوانی را در حیات و ممات و جسم و روان جامعه ی بشری موجب شد و تاثیر زیادی بر اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم نهاد، صداقت مؤمنان و انسان دوستان واقعی را به منصه ی ظهور رساند و خباثت انگل ها و سودجویان را برملا ساخت. به تعبیری کافر و مسلمان، موحد و مشرک، غنی و فقیر، آزاد و اسیر، کاخ نشین و کوخ نشین، سلطان و شبان، شجاع و جبان، هریک به نحوی در برابر آن عکس العمل نشان داده و موضع مناسب گرفتند. حوزه دین و عبادت هم به نحوی به هم خورد، برخی از احکام پنج گانه ی دین جا عوض کردند و واجبات به محظور و ممنوعات به میسور مبدل گشتند، مساجد تعطیل و نصوص دینی و احکام شرعی، زیر چادر و چاقوی تأویل رفتند. اگرچه تابه حال مطالب فراوانی راجع به تکلیف اجتماعات دینی به ویژه راجع به جمعه و جماعت، از طرف اهل منبر و صاحب نظران دینی خاصه در فضای مجازی گفته و نوشته شده است ولی چون افراد و طیف های زیادی هنوز برای ترک نمازهای جماعت به قناعت نرسیده اند و متأسفانه خطر و غایله ی این بیماری واگیردار هنوز برطرف نشده است، بنده نیز وظیفه ی خود دانستم مطالبی را برای استفاده عموم یادداشت و در دسترس قرار دهم. امید است که مایه ی خیر برای همگان باشد.

باور به وجود کرونا ویروس

برخی هنوز می پرسند آیا اصلاً میکروب یا ویروسی به نام کرونا وجود دارد و آیا به مرحله ی یقین رسیده است و می توان بسبب خطری مظنون وظایف دینی، ازجمله واجبات را ترک کرد؟ این سؤال در اساس بی اساس است، زیرا اولاً گرچه ما شخصاً ویروس یا میکروب را نمی بینیم ولی آثار آن به وضوح پیدا است و اهل فن و پزشکان و کلیه ی تحصیل کردگان حوزه ی سلامت و بهداشت آن را پذیرفته و در مقابل آن موضع گرفته اند و می توان گفت جود ویروس موسوم به کرونا به قول اهل حدیث به تواتر ثابت گشته و جای انکار باقی نگذاشته است؛ زیرا می دانیم که از نگاه فلاسفه و دانشمندان مسلمان، یکی از ابزار شناخت در کنار حواس، خبر صادق است؛ و شک در وجود این ویروس درحالی که تابه حال بیش از هشتاد کشور جهان و کلیه ی مجامع بهداشتی و حتی سازمان بهداشت جهانی را نیز به عکس العمل واداشته است، سر از نادانی یا ندانم کاری و تجاهل برمی آورد؛ و ازیک طرف می توان گفت تمامی احکام فقهی که در حوزه اجتهاد قرار می گیرند، مبنای ظنی دارند و هیچ مجتهدی استنباطات خود را صد درصد، صحیح و مطابق با مراد شارع، تلقی نکرده است. از سوی دیگر چنانچه این گونه موارد را به دلیل این که خود آن ها را مشاهده نکرده ایم، رد کنیم باید به اکثریت معلومات خود در زمینه های مختلف با دیده ی شک و تردید بنگریم.

از حقیقتی دیگر هم غافل نمانیم و آن اینکه در فقه اسلامی، صدور حکم راجع به مسائلی که به حوزه فقه مربوط نمی شوند، به حوزه ی مربوط و رأی اهل فن آن حوزه واگذارشده اند برای مثال: رأی درباره ی انتساب کودک مورد اختلاف به یکی از طرف های ادعا، که به قائف (قیافه شناس) واگذار گردیده است (الأم للإمام الشافعی، ج6، ص٢65)، همچنین است نظر درباره ی این که کدام یک از اعضای بدن با فروکردن سوزن در آن، باعث مرگ می شود که به پزشکان متخصص ارجاع داده شده است (الفقه المنهجی، الخن و دیگران، ج٨، ص١٣)، رأی در مورد از بین رفتن یا نرفتن بینایی در چشمی که صدمه خورده، به نظر اطبا موکول گردیده است (التنبیه فی الفقه الشافعی، ابواسحاق شیرازی، ص٢٢5)، مسئله ی مباح یا حرام بودن شکاری که توسط سگ شکاری کشته شده که به کامل تربیت شدن سگ، ارتباط پیدا می کند و آن را نیز باید اهل فن تأیید نمایند (نهایه المطلب فی مذهب الإمام الشافعی، الجوینی، ج١٨، ص١٠5)، جهت قبله که با نظر ستاره شناسان تعیین می گردد (المجموع، الامام النووی، ج٣ص٢٠١)، نظر نهایی راجع به این که صدای عود برای بهبودی از برخی بیمارها مفید است یا نه به ابرازنظر پزشکان موکول گردیده است (حاشیه الشروانی علی تحفه المحتاج، ج١٠، ص٢١٩) و هکذا بسیاری از مسائل که فقه و فقها به خود اجازه اظهار نظر نداده و آن را به اهل فن موکول نموده اند.

مطلبی دیگر اینکه جایگاه علم پزشکی از دیدگاه دین مبین اسلام نه تنها به رسمیت شناخته شده بلکه این علم به عنوان عدیل و همتای دیگر علوم قرارداده شده است و در منابع اسلام آمده که العلم علمان: علم الأدیان و علم الأبدان و حتی بعضی این جمله را به عنوان حدیث ذکر کرده و عنوان حدیث مرسل به آن داده اند که اگر حدیث نبوی هم نباشد با واقعیت تطابق دارد زیرا علوم و معارف بشری یا از نحوه ی عبادت و ارتباط باخدا در قالب شعایر دینی بحث می کنند و یا اینکه از زندگی دنیوی و خدمت به جنبه ی مادی و جسمانی انسان می گویند.

تداوی و قرنطینه از نگاه اسلام

علاوه بر مطالب فوق، بر اهل ایمان، به ویژه آگاهان از تعالیم دین اسلام پوشیده نیست که نه تنها تداوی و معالجه ی انواع بیماری، از نگاه مکتب رهایی بخش اسلام، یک وظیفه بشمار می رود بلکه پیشگیری از بیماری و حتی اقدام به قرنطینه از دستورات اساسی این دین قرارداده شده است و می دانیم که رعایت بهداشت و نظافت که رسول خدا -صلی الله علیه وآله- در کنار دستورات اکید و مکرر قرآن به پاکی، به آن امر کرده و آن را نصف ایمان دانسته که فرموده: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ»(صحیح مسلم به شماره ٢٢٣) ونیز نهی قرآن حکیم از اسراف و زیاده روی در خوردن و آشامیدن (الاعراف/٣١) و همچنین تحریم ناپاکی ها از طرف قرآن (الاعراف/١5٧، البقره/١٧٣و المائده/٣) و… بیشتر به هدف پیشگیری از بیماری و حفظ تندرستی است. تا جایی که رسول مکرم اسلام -علیه و علی آله الصلاه والسلام- در حدیثی سلامتی جسمی و روحی را در کنار امنیت و معیشت، به مثابه ی احراز تمامی نعمت های دنیا، به حساب آورده آنجا که فرموده است: «مَنْ أَصْبَحَ مُعَافًی فِی بَدَنِهِ آمِنًا فِی سِرْبِهِ عِنْدَهُ قُوتُ یومه فکأنما حیزت له الدنیا» (صحیح ابن حبان به شماره 6٧١) پیامبر بزرگ-صلی الله علیه وآله- درباره ی تداوی نیز فرموده است: «تَدَاوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ یضَعْ دَاءً إِلَّا وَضَعَ لَهُ دَوَاءً، غَیرَ دَاءٍ وَاحِدٍ الْهَرَمُ»(سنن ابو داود به شماره/٣٨55)«دنبال معالجه بروید زیرا خداوند برای هر دردی جز پیری دوا قرارداده است» ونیز فرموده است: «إنَّ اللَّهَ لَمْ ینْزِلْ دَاءً إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً فَتَدَاوَوْ»(الطب النبوی، أبو نعیم الإصفهانی، به شماره ١١) «خداوند هر دردی که فرستاده دوا برایش قرارداده است پس دنبال درمان بروید»

در رابطه با قرنطینه هم ازجمله به فرموده ی حضرت رسول-صلی الله علیه وآله وسلم- استناد می شود که در جریان داستان امام عمر-رضی الله عنه- نقل شده و ایشان فرموده اند: «إذَا سَمِعْتُمْ به بِأَرْضٍ فلا تَقْدَمُوا عَلَیهِ، وِإذَا وَقَعَ بِأرضٍ وَأنْتُمْ بِهَا فَلا تَخْرُجُوا فِراراً مِنْهُ»(صحیح بخاری، به شماره ١١٢٠) «هرگاه شنیدید که وبا در محلی سربرآورده آنجا نروید و اگر در جایی که هستید پیدا شد آنجا را به هدف پرهیز، ترک نکنید»

ترک عبادت در صورت بیم از خطر بیماری

دین اسلام که برنامه ای است از جانب خالق جهان و برای زندگی و بندگی انسان، تمامی جوانب حیات دنیوی و اخروی را در بر گرفته، روح و جسم را به هم پیوند داده و همه ی حقوق مادی و معنوی کلیه ی اقشار مختلف جامعه را به رسمیت شناخته است و در صورت پایمال شدن کمترین حق هرکسی به دفاع و رفع ستم دستور داده است و به طور خلاصه آن چنان که اصولیون نوشته اند شریعت اسلام آمده تا از ضروریات پنج گانه ی انسان ها محافظت کرده و به دفاع از آن ها برخیزد که عبارت اند از حفظ دین، نفس، نسل، عقل و مال (الموافقات، للشاطبی، ج١، ص٣١) البته برخی آبرو، امنیت و آزادی را هم اضافه نموده اند؛ و به طور خلاصه تر گفته اند تشریع احکام دین، مطابق فطرت انسان و در راستای جلب مصالح انسان و دفع مفاسد از وی هست. (الفکر السامی فی تاریخ الفقه الاسلامی، الحجوی، ج١، ص١4٠)

بنابراین در عین انجام عبادت که در راستای تقویت ایمان و حفظ دین و مصالح دیگری عملی می شود، باید نفس و مال و … نیز محفوظ بمانند و در معرض خطر قرار نگیرند و احکام دینی طوری پایه گذاری شده اند که در راستای مصلحت و تکمیل همدیگر می باشند نه اینکه مثلاً در راستای تحقق عبادت جمعه یا جماعت نفس، یا مال خود را در معرض آسیب و زیان قرار دهیم تا جایی که علمای مرتبط گفته اند دفع مفسده بر جلب مصلحت مقدم داشته شده است. بدین معنی که اگر انجام کاری مشتمل بر مصلحت و مفسده باشد به خاطر پرهیز از مفسده، از مصلحت مترتب بر آن، صرف نظر می شود (حاشیه العطار علی شرح الجلال المحلی علی جمع الجوامع، ج٢، ص٣٣١).

مسئله ی مورد بحث را می توان در روشنایی اصول دینی زیر یافت: وَما جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حرج (الحج/٧٨) «خداوند هیچ مشکل و سختی ای را در دین برای شما قرار نداده است» یرِیدُ اللَّهُ بِکُمْ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِکُمْ الْعُسْرَ (البقره/١٨5) «خداوند برای شما آسانی می خواهد نه سختی را» یرِیدُ اللَّهُ أَن یخَفِّفَ عَنکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا (النساء/٢٨) «خدا می خواهد کارها را آسان کند چون می داند که انسان ضعیف و ناتوان است» لَیسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَلا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ (الفح/١٧) «بر نابینا و لنگ و بیمار-در انجام ندادن برخی از کارها- گناه نوشته نمی شود» فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًی مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیه مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَه أَوْ نُسُکٍ (البقره/١٩6) «اگر کسی از شما بیمار بود یا آزاری در سر داشت- و نتوانست بعضی از کارهای حج را انجام دهد- می تواند فدیه بپردازد» و از کلمات جامع رسول خدا-صلی الله علیه وسلم-مانند یسِّرُوا، وَلَا تُعَسِّرُوا (مصنف ابن ابی شیبه به شماره ی ٢5٣٧٩) «بر مردم آسان بگیرید نه سخت» إِنَّ خَیرَ دِینِکُمْ أَیسَرُهُ (مسند امام احمد به شماره ١5٩٣6) «بهترین بخش دین- از موارد اجتهادی- آن مورد است که آسان تر است» أَحَبُّ الدِّینِ إِلَی اللَّهِ الحَنِیفِیه السَّمْحَه (صحیح بخاری به شماره ٣٨) «محبوب ترین دین نزد خدا دینی است حق گرا و آسان است» إن الدَّین یسرٌ (همان/٣٩) «بیگمان دین همه اش سهولت و آسان گیری است» و همچنین از محتوای قواعد فقهیی چون: لا ضرر ولا ضرار (الوجیز فی ایضاح القواعد الفقهیه، محمد صدقی، ج١، ص٣٢) «در دین زیان دیدن و زیان رساندن پذیرفتنی نیست» الضرورات تبیح الْمَحْظُورَات و الْمَشَقَّه تجلب التَّیسِیر (المدخل إلی مذهب الإمام أحمد بن حنبل، عبدالقادر بدران، ج١، ص٢٩٨) «ضرورت ایجاب می کند که موارد ممنوع، مباح شوند».

رخصت های ترک نماز جمعه

امام نووی-رحمه الله- در منهاج الطالبین گفته است: وَلَا جُمُعَه عَلَی مَعْذُورٍ بِمُرَخِّصٍ فِی تَرْکِ الْجَمَاعَه (کنز الراغبین شرح منهاج الطالبین، جلال الدین المحلی، ج١، ص٢٨٢) «جمعه بر کسانی که عذرهای مؤثر در ترک نماز جماعت را دارند واجب نیست» یعنی هریک از اعذار و رخصت های ترک نماز جماعت که قابل تصور باشد، برای نماز جمعه نیز عذر و رخصت به شمار می آید. رخصت های نماز جماعت هم در منابع فقهی مذهب امام شافعی-رحمه الله- به دودسته ی عمومی مانند باران، تگرگ، برف زیاد یا خیس کننده، باد شدید در شب یا در وقت نماز صبح، گل، تاریکی و …و عذرهای خاص مانند بیماری، گرما و سرمای شدید در شب یا روز، بیم آسیب جسمی یا جانی، بیم ضرر مالی و…-که بالغ بر سی مورد می باشد- تقسیم شده اند و برای اجتناب از اطاله ی کلام از ذکر همه ی موارد خودداری می شود. (مغنی المحتاج، الشربینی، ج١، ص4٧٣-4٧٨)

البته با بررسی منصفانه و دقت کامل در عذرها و رخصت های ترک نماز جماعت، کاملاً روشن است که علت و سبب این رخصت ها در سه مورد خلاصه می شود که عبارت اند از:١- آسیب رسیدن به نماز و کم شدن خشوع و حضور قلب در آن مانند نیاز به قضای حاجت و تجدید وضو، گرسنگی و تشنگی مفرط و… ٢- رسیدن آزار و آسیب به خود نمازگزار در نفس، جان، مال و آبرو و حیثیت، مانند برف، باران، تگرگ، سرما، گرما، گل ولای، تاریکی، بیماری، بیم از ستمگر یا طلبکار، جا ماندن از رفقای سفر، نداشتن لباس کافی و مناسب و… ٣- رسیدن آزار و آسیب به دیگران اعم از اهل نماز مانند بوی بد دهان ناشی از خوردن چیزی، بوی لباس ناشی از ناپاکی یا شغل های دارای بوی آزاردهنده، بوی بد ناشی از دهان، (به عقیده ی نگارنده بوی دهان برخی از افراد سیگاری هم در این حکم داخل می شود)، بوی زیر بغل و زخم و بیماری و… ویل غیر اهل نماز مانند بیماری که نیاز به پرستار دارد و هر کس دیگری که نمی توان او را تنها گذاشت. (همان)

در مسئله ی موردبحث، خطر انتقال یا ابتلا به بیماری کرونا به مراتب از خطر و آزار ناشی از بوی بد، سرما و گرما، بازداشت شدن و…بیشتر است و هر سه مورد از زیان های فوق در آن متصور است تازه که یک اتفاق و اجماع جهانی بر خطرآفرین بودن آن تا مرز یک تراژدی، به وجود آمده است.

تصور اینکه اعذار مورد اشاره برای افراد است و نمی توان جمعه و جماعت را کلاً تعطیل نمود، تصور بیجا است چون در هیچ منبع فقهی به این مطلب تصریح نشده است بلکه در منابع فقهی عکس آن ثابت شده و برخی علما گفته اند: تَسْقُطُ الْجُمُعَه عَنْ أَهْلِ مَحَلٍّ عَمَّهُمْ عُذْرٌ کَمَطَرٍ (تحفه المحتاج، ابن حجر، ج٢، ص٢٧٣ به نقل از النهایه) «نماز جمعه از اهل محلی که همگی از باران زیان می بینند، ساقط می شود» و اگر بتوان نماز جمعه را به خاطر باران به کلی تعطیل کرد جای چه پرسش و گمانی برای ترک آن به خاطر خطر جانی که از ویروس کرونا انتظار می رود، باقی می ماند؟ همچنین عبارت زیر در منابع آمده است که: نَقَلَ الْقَاضِی عِیاضٌ عَنْ الْعُلَمَاءِ مَنْعَ الْأَجْذَمِ، وَالْأَبْرَصِ مِنْ الْمَسْجِدِ وَمِنْ اخْتِلَاطِهِمَا بِالنَّاس (حاشیه البجیرمی، زکریا الأنصاری، ج١، ص٣٠٢) «قاضی عیاض- از علمای برجسته ی قرن ششم- از علمای معاصر یا پیش از خود نقل کرده که به منع شخص جذامی و شخص مبتلا به بیماری پیسی، از رفت وآمد به مسجد و میان مردم، فتوا داده اند» بیگمان منع این گونه افراد به خاطر دفع و رفع خطرات و ضرر و زیان، از مردم و حفظ سلامتی آنان بوده است. (البته این گونه فتاوا به قرن پنج و شش هجری برمی گردند که علمای وقت با استفاده ازنظر پزشکان زمان خود ارائه داده اند و اینکه امروز هم باوجود تحولی که در عالم طبابت به وقوع پوسته باید ازاین گونه بیماران پرهیز کرد یا نه پزشکان محترم باید نظر بدهند) رسول خدا-صلی الله علیه وسلم- در کلامی دیگر فرموده است: فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَکَ مِنَ الْأَسَدِ (مسند الإمام احمد، به شماره ی ٩٧٢٢) «از دست شخص جذامی فرار کن آن گونه که از دست شیر فرار می کنی»

اقسام رخصت

رخصت این است که به خاطر عذری برخلاف دلیل و سند شرعی رفتار کنیم (الْمُهَذَّبُ فی عِلْمِ أُصُولِ الفِقْهِ الْمُقَارَنِ، عبد الکریم النمله، ج١، ص45٠) در منبعی دیگر گفته شده که رخصت به حکمی گفته می شود که به هدف رفاه و توسعه بر صاحبان عذر، از حالت اصلی تغییر پیداکرده و به تخفیف سهولت گراییده است (کشف الأسرار شرح أصول البزدوی، علاء الدین البخاری، ج٢، ص٢٩٩).

رخصت تعریفات و تقسیمات فراوانی دارد که آوردن آن ها ضروری به نظر نمی رسد، ولی به هرحال احکام مبتنی بر رخصت از نعمت های خدا بر بندگانش بوده و محبوب خدا نیز بشمار می روند؛ زیرا رسول الله-صلی الله علیه وسلم- فرموده است: إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ تُؤْتَی رُخَصُهُ کَمَا یحِبُّ أَنْ تُتْرَکَ مَعْصِیتُهُ (صحیح ابن خزیمه، به شماره ی ٢٠٢٧) «خداوند عمل به رخصت های دین را به اندازه ی ترک گناهان می پسندد»

آنچه از بحث رخصت های شرعی، ضروری به نظر می رسد، این است که علمای فقه و اصول گفته اند همه ی رخصت ها اختیاری نیستند، بلکه «رخصت واجب» هم داریم مثل خوردن از حیوان مرده به اندازه ی سد رمق برای حفظ نفس (تیسیرُ علم أصول الفقه، عبد الله العنزی، ج١، ص6٧) می بینیم که خوردن از حیوان ذبح نشده حرام است ولی برای معذور به یک حکم واجب تبدیل می شود. بنا براین می توان با استفاده از مصدر قیاس گفت: حکم وجوب اقامه ی جمعه و همچنین حکم مندوب بودن اقامه ی نماز جماعت، به دلیل عذر خطر جانی نمازگزاران، به یک حکم حرام تبدیل می شود، زیرا می توان در حوزه ی رخصت نیز به قیاس متوسل شد (تذکیر الفحول بترجیحات مسائل الأصول، ولید بن راشد، ج١، ص٢٧) البته دسته ای از صاحب نظران از این هم بالاتر رفته و می گویند نیاز به قیاس نیست و حکم اصلی در این گونه مسائل بر حالت و نام خود باقی نمی ماند بلکه به حکم دیگر تبدیل شده و از مقوله ی رخصت خارج می گردد و به یک حکم مستقل تغییر پیدا می کند (التقریر والتحبیر، ابن أمیر حاج، ج٢، ص١5٣) بنابراین اقامه ی نماز جمعه و جماعت در شرایط موردبحث، به یک حکم حرام تبدیل شده و اقامه ی آن ها ممنوع خواهد بود.

پرهیز از بیماری و باور به قضا و قدر

برخی از دلسوزان دین، به قضیه ی قضا و قدر متوسل شده و می گویند: ترس از ابتلا به ویروس و فرار از اجتماعات ازجمله اجتماع مساجد، مخالف باور به اصل اعتقاد به قضا و قدر بوده و مخل به عقیده می باشد و به مستندات زیر متوسل می شوند: أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ (الأعراف/54) «آفریدن و فرمان دادن در انحصار خداوند است» وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ ولکنَّ اللَّهَ یفْعَلُ مَا یرِیدُ (البقره/٢5٣) «اگر خدا می خواست- برخی از پیروان انبیا- باهم نمی جنگیدند» قُلْ لَنْ یصِیبَنا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنا (التوبه/5١) «بگو هیچ خیر و شری جز آنچه خدا نوشته است به ما نمی رسد» وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یشَاءَ اللَّهُ (الإنسان/٣٠) «و شما نمی توانید جز آنچه را خداوند اراده کرده است، اراده کنید» وَما یعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّه فِی الْأَرْضِ وَلا فِی السَّماءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ (یونس/6١) «هیچ شیئی از ذره ای موجود در آسمان و زمین گرفته تا کوچک تر یا بزرگ تر از آن، بر پروردگارت مخفی نیست و همه در کتابی آشکار و روشن مکتوب گردیده است»…َیقَالُ لَهُ: اکْتُبْ عَمَلَهُ، وَرِزْقَهُ، وَأَجَلَهُ، وَشَقِی أَوْ سَعِیدٌ…(صحیح بخاری، به شماره ٣٢٠٨) «به فرشته دستور داده می شود که عمل، رزق، اجل و سعادت یا شقاوت کودک- در آینده- را بنویسد» مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا بَینَ إِصْبَعَینِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ، إِنْ شَاءَ أَقَامَهُ و آن شَاءَ أَزَاغَهُ …وَالْمِیزَانُ بِیدِ الرَّحْمَنِ، یرْفَعُ أقْوَامًا وَیخْفِضُ آخَرِینَ، إِلَی یوْمِ الْقِیامَه (سنن ابن ماجه به شماره ١٩٩) «هر قلبی در میان دو انگشت خدای رحمان قرار دارد؛ اگر بخواهد او را هدایت می کند وگرنه او را منحرف می سازد… ترازو نیز در دست خداوند رحمان است گروهی را بالا می برد و عده ای را پائین می آورد و این کارها تا روز قیامت ادامه دارد» وَاعْلَمْ أَنَّ مَا أَصَابَکَ لَمْ یکُنْ لِیخْطِئَکَ، وَمَا أَخْطَأَکَ لَمْ یکُنْ لِیصِیبَکَ وَاعْلَمْ أَنَّ الْخَلَائِقَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یعْطُوکَ شَیئًا لَمْ یرِدِ اللهُ أَنْ یعْطِیکَ لَمْ یقْدِرُوا عَلَیهِ أَوْ یصْرِفُوا عَنْکَ شَیئًا أَرَادَ أَنْ یصِیبَکَ بِهِ لَمْ یقْدِرُوا عَلَی ذَلِکَ، فَإِذَا سَأَلْتَ فَسَلِ اللهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللهِ…وَاعْلَمْ أَنَّ الْقَلَمَ قَدْ جَرَی بِمَا هُوَ کَائِنٌ (المعجم الکبیر للطبرانی به شماره ١١٢4٣) «و بدان که هرآنچه نصیب تو است از تو تخطی نمی کند و هرآنچه نصیب تو نیست به تو نمی رسد و بدان که اگر همه ی مردم بخواهند چیزی به تو بدهند که خدا آن را برای تو نخواسته است، نمی توانند آن را به تو بدهند یا اگر بخواهند مانع رسیدن چیزی به تو بشوند که خداوند خواسته به تو برسد، نمی توانند مانع رسیدن آن چیز شوند، پس هرگاه چیزی را می خواهی از خدا بخواه و اگر خواهان کمکی هست از خدا طلب کمک بکن…و بدان که قلم خدا هرآنچه را قرار است اتفاق بیفتد، نوشته است» اعْمَلُوا، فَکُلٌّ مُیسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ (صحیح مسلم به شماره ٢64٧) «به انجام کارها بپردازید چون هرکس رو به هدفی می رود که برایش آفریده شده است» قُلْ لَنْ یصِیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا (التوبه/51) «بگو جز آنچه خداوند برای ما نوشته است به ما نمی رسد» و غیر این ها از نصوصی که مسئله ی قضا و قدر از آن ها دریافت می شود.

البته مسئله ی قضا و قدر از مسائلی است که از قدیم الأیام در میان علمای کلام و غیر آنان موردبحث و مناقشه بوده و بررسی کافی و وافی آن، در حوصله ی این نوشیته نمی گنجد، اما قضیه ی جبر و اختیار در آن، از برجسته ترین مطالب است و علما را به طورکلی در دودسته قرارداده است، دسته ای به این نتیجه رسیده اند که انسان مجبور و مسیر است و اختیاری از خود ندارد و همچنین سرنوشت وی از قبل تعیین شده و او نمی تواند تغییری نه مثبت و نه منفی در سرنوشت خود ایجاد کند؛ بنابراین پرهیز از بیماری کاری است بیهوده و آب در هاون کوبیدن است. عده ای دیگر که اکثریت را تشکیل می دهند بر این باوراند که انسان اگر در دایره ای چون انتخاب والدین، مکان و زمان ولادت و مرگ، شکل و شمایل، برخی از حالات روحی، صفات ارثی، استعدادهای ذاتی و…مجبور و بی اختیار است، در اکثریت کارهایی که انجام می دهد و رفتارهایی که از او سر می زند مختار است و دست کم به قول اهل کلام از «کسب» بهره مند است و می تواند در سرنوشت دنیوی و اخروی خود مؤثر و تعیین کننده باشد، پس اگر در صورت بیماری به طبیب مراجعه نکند و یا قبل از ابتلا به بیماری توصیه های بهداشتی را مراعات ننماید، خود مسئول است.

شایان ذکر است که قضا و قدر بر چهار پایه متکی است که عبارت اند از:

١- «علم» و دانش خداوند، به این معنی که خداوند از همه ی موجودات جهان هستی ازجمله انسان و اعمال وی، از روز ازل آگاه بوده و از هر رخدادی قبل از به وقوع پیوستن مطلع است و می داند که هر انسانی به اختیار خودش چه خواهد کرد و این معلومات نزد خداوند موجود است، نه اینکه خداوند به صورت تکوینی برایمان تعیین تکلیف نموده و ما را به انجام آن، ناچار کرده باشد؛ و فرق است میان مسیر تعیین کردن تا ابلاغ علم و آگاهی از مسیر؛ و آیاتی چون: و أن اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْما (الطلاق/١٢) «و خداوند به هر چیزی علم کامل دارد» هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهادَه (الحشر/٢٢) «او خدایی است که معبودی جز او نیست و از جهان نهان و آشکار آگاه است» و امثال این ها بیانگر این مطلب می باشند.

٢- «کتابت» یعنی این که معلومات خداوند و آگاهی دقیق وی از موجودات و رخدادها حتی وقایعی که هنوز به وقوع نپیوسته اند به تمام و کمال در لوح المحفوظ نوشته شده اند و آیات فراوانی ازجمله: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیءٍ (الانعام/٣٨)، وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلا فِی کِتَابٍ مُبین (الانعام/5٩) و امثال آن ها به این موضوع تصریح می نمایند. قابل ذکر است که مکتوب شدن معلومات باری تعالی نیز همانند علم محیط وی، هیچ گونه جبری ایجاد نمی نماید.

٣- «مشیت» یعنی اعتقاد به اراده ی نافذ خداوند و اینکه هرچه خدا بخواهد می شود و اگر او چیزی را اراده نکند به وجود نخواهد آمد.

اضافه می شود که اراده ی خداوند به دودسته ی تکوینی و تشریعی تقسیم می شود که به عنوان مثال، اولی در آیه ی إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ (یس/٨٢) «فرمان خدا -هرگاه چیزی را اراده کند- جز این نیست که دستور دهد: به وجود بیا! پس به وجود می آید» و دومی در آیه ی وَاللَّهُ یرِیدُ أَنْ یتُوبَ عَلَیکُمْ (النساء/٢٧) «خداوند می خواهد توبه ی شمارا بپذیرد» ذکر گردیده است. این پایه از قضا و قدر نیز موجب هیچ گونه جبری در اعمال انسان نمی شود چون اراده ی خداوند تابع اراده ی اختیاری انسان است.

4- چهارمین پایه ی این بخش از عقیده «خلق» است یعنی اینکه ایجاد و آفرینش هر شیئی ازجمله اعمال ما، در دست خدا است وَخَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً (الفرقان٢) «هر چیزی را آفریده و آن را به دقت مهندسی کرده است» خالقیت پروردگار در آفرینش اولیه ی کائنات خلاصه نمی شود بلکه مدام در حال ایجاد و تغییر دادن است و کارهای ما را هم او نهایی می کند و نقش ما، در «کسب» و سببیت خلاصه می شود. زیرا خلق به معنی ایجاد از عدم، در انحصار قدرت خداوند است و کاری از دست ما برنمی آید، این است که برای هر کاری بعد از به کار بردن اسباب مادی باید بر خدا توکل کنیم تا کار ما را به سرانجام برساند. ناگفته پیدا است که این پایه نیز نه تنها اختیاری از ما سلب نمی کند بلکه سببیت و کسب ما را کمال می بخشد. پس می توان نتیجه گرفت که باور به قضا و قدر و به تعبیری باور به احاطه ی علم مکتوب خداوند به اعمال ما قبل از اینکه واقع شوند و نیز باور به اراده ی خلق و ایجاد عمل، بعد از تعلق گرفتن اراده ی اختیاری ما به آن، هیچ گونه جبر و فشاری را برما باعث نمی شود؛ و لذا باید اذعان کرد که آیات و احادیث رسیده درزمینه ی قضا و قدر بر این اساس تفسیر و تأویل می شوند. واگر از طرفی این گونه نصوص ایده ی جبر و بی اختیاری را القا می نمایند نصوص فراوانی نیز وجود دارد که به نقش انسان در اعمالی که انجام می دهد تصریح می نمایند ازجمله: إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (الرعد/١١) «خداوند اوضاع هیچ قومی را جز در صورت اقدامات خودشان تغییر نمی دهد» ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ و آن اللَّهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِید (آل عمران/١٨٢) «-این عذابی که می چشید- براثر اعمال و اقدامات خودتان است- که در دنیا انجام می دادید» ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ (الروم/4١) «فساد در همه جا براثر اقدامات انسان ها پدیدار گشته است» وَأَنْفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (البقره/١٩5) «از دارائی خود درراه خدا انفاق کنید و خود را با دستان خود، به هلاکت نرسانید»

پرهیز و توکل بر خدا

در قرآن کریم امر به توکل شده: وَعَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (ابراهیم/١٢)، وَعَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (التغابن/١٣) «اهل توکل وایمان داران بر خدا توکل کنند» و کم دقتی برخی در حقیقت توکل باعث شده که بپرسند باوجود راه چاره ی توکل چه لزومی دارد در صورت بیمار شدن دوا بخوریم و با نزدیک شدن خطر ابتلا به بیماری، به پیشگیری و احتیاط روی آوریم، مگر نه این است که بر خدا توکل کرده ایم و همه چیز در دست او است؟

در پاسخ به عرض می رسد که بله همه چیز در دست خداست و هر چیزی با اراده و ایجاد او (با توضیحی که قبلاً داده شد) جامه ی وجود می پوشد. لکن باید دانست که توکل مرحله ای است بعد از به کار گرفتن اسباب مادی؛ مثلاً باید اول دوا خورد و به اقدامات پیشگیرانه روی آورد و سپس بر خدا توکل کرد، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (آل عمران/١5٩)، قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ أُرْسِلُ نَاقَتِی وَأَتَوَکَّلُ؟ قال: «اعقلها وتوکل»(صحیح ابن حبان به شماره ٧٣١) «مردی به عرض رسول خدا رساند شترم را با توکل بر خدا رها سازم؟ حضرت در پاسخ گفت: هم آن را ببند و هم بر خدا توکل کن»

سپر دعا در برابر مشکلات

دعا یکی از مسلمات دین است و با آیات قرآن و احادیث رسول خدا-صلی الله علیه وسلم- و هم با سنت عملی ایشان ثابت گردیده است و لذا عده ای معتقدند که در مواقع احساس خطر پناه بردن به خدا از طریق دعا کافی است و باوجود سپر دعا نیازی به توسل به اسباب مادی نیست و دواخوری و پیشگیری در رابطه با بیماری، کاری است اضافی.

البته جواب این مسئله از پاسخ به مسئله ی توکل-که داده شد- روشن است زیرا توسل به دعا همان توکل بر خداست، اما از باب توضیح بیشتر قضیه، عرض می شود که شکی در اهمیت دعا نیست و به تعبیر رسول خدا-صلی الله علیه وسلم-إن الدعاء هو العباده (الأدب المفرد، البخاری، به شماره ٧١4) و نیز گمانی در مستجاب شدن و تأثیرگذاری آن در زندگی و بندگی مؤمنان نیست لاَ یزَالُ یسْتَجَابُ لِلْعَبْدِ مَا لَمْ یدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِیعَه رَحِمٍ مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ (صحیح مسلم به شماره ٧١١٢) «دعای بنده -اگر در قبولی آن عجله نکند- همواره مستجاب می گردد مشروط به اینکه دعایش نامشروع یا به هدف قطع روابط خویشاوندی نباشد» ولی قبول شدن دعا هم شرایط خودش را دارد و دعا از هرکس و در هر شرایط و حالتی و با هر نیت و محتوایی پذیرفتنی نیست و متأسفانه در این مختصر فرصت بیان شرایط استجابت دعا که در احادیث نبوی به آن ها اشاره شده است، در دست نیست؛ و به طور مختصر باید گفت که لازم است در ضمن توسل به دعا نباید از اسباب مادی هم غافل ماند زیرا عالم مادی عالم اسباب و مسببات است و باید مشروعیت و تأثیر اسباب را هم در باور و هم عمل پذیرفت و بدان اذعان کرد و به عبارتی دیگر لازم است که برای رسیدن به هدفی اسباب مادی و معنوی را در کنار همدیگر قرارداد و نباید خودمان را در جاه و مقام پیامبران-علیهم السلام- و اولیای بزرگ قرار دهیم و منتظر معجزه یا کرامت باشیم. مگر نه این است حضرت رسول اکرم-صلی الله علیه وسلم- شخصاً به اسبابی چون پوشاک، خوراک، دوا، وسایل و ادوات جنگی و… متوسل شده و فقط به دعا وتوکل بر خدا-اللهم مگر در موارد ویژه- اکتفا ننموده است.

در غم ثواب نماز جماعت

برخی از کسانی که به آمدورفت مسجد عادت کرده و دارای تعهد دین بالایی هستند علاوه بر نگرانی از معذور نبودن برای ترک جمعه و جماعت نگران و دلواپس ثواب نمازها هم هستند. ولی این سروران نباید این نگرانی را به خود راه دهند زیرا خوشبختانه، رسول الله-صلی الله علیه وسلم- فرموده است: إِذَا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْ سَافَرَ کُتِبَ لَهُ مِثْلُ مَا کَانَ یعْمَلُ مُقِیمًا صَحِیحًا (الجامع المسند الصحیح، البخاری، به شماره ٢٩٩6) «هرگاه بنده بیمار شد یا به سفر رفت- و نتوانست عبادت کامل انجام دهد- همه ی آنچه در حال صحت و اقامت انجام می داد برایش نوشته می شود» و بر اساس این حدیث در منابع فقهی آمده که: وَجَزَمَ الرُّویانِی بِأَنَّهُ (تارک جماعت از روی عذر) یکُونُ مُحَصِّلًا لِلْجَمَاعَه إذَا صَلَّی مُنْفَرِدًا وَکَانَ قَصْدُهُ الْجَمَاعَه لَوْلَا الْعُذْرُ، وَنَقَلَهُ فِی الْکِفَایه وَأَقَرَّهُ فِی الْبَحْرِ عَنْ الْقَفَّالِ وَارْتَضَاهُ وَجَزَمَ بِهِ الْمَاوَرْدِی وَالْغَزَالِی (مغنی المحتاج، الشربینی؛ ج١، ص4٧٧)«رویانی با تأکید فراوان گفته است: کسی که از روی عذر شرعی نماز جماعت را ترک کند و آن را تنها بخواند ثواب جماعت را احراز می کند مشروط به داشتن قصد جماعت در صورت عدم عذر. این فتوا در کتاب هایی چون الکفایه و البحر آمده و مورد تائید قفال، ماوردی و امام محمد غزالی نیز قرار گرفته است»

قربانیان کرونا و شهید شدن

در دین مبین اسلام سه نوع شهید وجود دارد:

١- شهید دنیایی و آخرتی و آن کسی است که در دفاع از دین و در جنگ با کفار شهید می شود و به فرموده ی رسول الله-صلی الله علیه وسلم: مَنْ قَاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَه اللهِ هِی الْعُلْیا، فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ (مسند الإمام أحمد، به شماره ١٩6٣١). جنبه ی دنیایی شهید یعنی اینکه بدون غسل، کفن و نماز دفن می شود و بعد اخروی آن در کلام نبوی آمده که: لِلشَّهِیدِ عِنْدَ اللَّهِ سِتُّ خِصَالٍ: یغْفرُ لَهُ فِی أَوَّلِ دُفْعَه مِنْ دَمِهِ، وَیرَی مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّه، وَیجَارُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَیأْمَنُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ، وَیحَلَّی حُلَّه الْإِیمَانِ، وَیزَوَّجُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ، وَیشَفَّعُ فِی سَبْعِینَ إِنْسَانًا مِنْ أَقَارِبِهِ (المسند الموضوعی الجامع، صهیب عبد الجبار، ج5، ص٢6١) «برای شهید شش نعمت نزد خدا هست: خوشنودی خدا، دیدن جایش در بهشت، محفوظ ماندن از عذاب قبر، امنیت در روز حشر، پوشیدن لباس ایمان، ازدواج با حوریان و شفاعت برای هفتاد کس از خویشان»

٢- شهید دنیایی نیز شهیدی است که در جنگ با کفار کشته می شود ولی از تقوی و اخلاص کامل برخوردار نیست بلکه از روی ریابازی و برای نام و شهرت به جنگ می رود یا اینکه هدفش کسب درآمد است و در مقابل کارش پول می گیرد و یا این که به غنائم جنگی خیانت می کند. این گونه شهید فقط در احکام تشییع جنازه، همچون شهید با وی رفتار می شود ولی از اجر اخروی برخوردار نخواهد شد.

٣- شهید آخرتی کسی است در مراسم تشییع همانند یک فرد عادی با وی رفتار می شود، ولی در آخرت از اجر شهید برخوردار است مانند کسی که مظلومانه کشته شود یا اینکه به یکی از اسباب زیر بمیرد: شکم درد و با یا طاعون (ازجمله ویروس کرونا)، خفه شدن در آب، مردن در غربت، مردن درراه تحصیل علم، مردن براثر زایمان، کشته شدن در حال دفاع از جان و مال خود و…. (الموسوعه الفقهیه الکویتیه، وزاره الأوقاف والشئون الإسلامیه – الکویت، ج٢6، ص٢٧4)

براین اساس قربانی کرونا هم جزو شهدای اخروی به حساب می آید زیرا رسول خدا-صلی الله علیه وسلم- گفته است: الطَّاعُونُ شَهَادَه لِکُل مُسْلِمٍ (همان) اما بااین وجود نباید غافلگیر شده و به بهانه ی رسیدن به درجه ی شهادت توصیه های پزشکان را نادیده بگیریم و خود را به هلاکت رسانیم، زیرا این درجه ی شهادت برای کسانی نیست که عمداً از اقدامات پیشگیرانه خودداری می کنند و درنتیجه مبتلا می شوند. چنین کسانی نه تنها درجه ی شهیدی را دریافت نمی کنند بلکه به سبب عدم پرهیز مجازات هم خواهند شد؛ چون انسان در برابر سلامت جسم و روان خود مسئول است و باید از خود محافظت نماید و از سنت و اوامر پیامبر- صلی الله علیه وسلم- درزمینه ی تداوی و محافظت از خود، تخطی نکند.

رفتار با شهدای جنگ تحمیلی کرونا

در مباحث قبلی ثابت شد که قربانی بیماری های مسری امثال کرونا، طبق فرموده ی رسول اکرم- صلی الله علیه و آله وسلم- به درجه شهادت نائل می آید و در قیامت چون یک شهید با وی رفتار می شود، مشروط به این که دارای ایمان و اعتقادات دینی باشد و برای جلوگیری از مبتلا شدن به آن، از تمامی امکانات موجود استفاده کند و کلیه ی دستورات و اوامر بهداشتی و دینی را به کار گیرد؛ و به تعبیری این قربانیان شهید قیامتی به حساب می آیند، ولی در احکام دنیوی تشییع جنازه، مانند یک فرد عادی با آنان رفتار می شود؛ اما متأسفانه باکمی دقت در واقعیت امر و احکام فقهی در رابطه با چنین مردگانی معلوم می شود که از احکام دنیوی هم محروم خواهند ماند چون به علت ممنوع بودن تماس با آن ها از شستن و تکفین محروم می مانند و درصورتی که غسل داده نشوند نماز میت هم بر آن ها خوانده نمی شود زیرا در کتاب های فقهی آمده که بر جنازه ای نماز میت خوانده می شود که یا غسل داده شده باشد و یا اگر غسل به هر دلیلی ممکن نبود تیمم شود و چون انجام هیچ یک از این کارها بر قربانی کرونا، ممکن نیست پس از نماز میت هم محروم خواهد ماند. (وَیشْتَرَطُ) اتِّفَاقًا (لِصِحَّه الصَّلَاه تَقَدُّمُ غُسْلِهِ) أَوْ تَیمُّمِهِ بِشَرْطِهِ لِأَنَّهُ الْمَنْقُولُ وَتَنْزِیلًا لِلصَّلَاه عَلَیهِ مَنْزِلَه صَلَاتِهِ وَمِنْ ثَمَّ اُشْتُرِطَ طَهَارَه کَفَنِهِ أَیضًا إلَی فَرَاغِ الصَّلَاه عَلَیهِ (تحفه المحتاج، ابن حجر، ج٣، ص١٨٩)«به اتفاق علما یکی از شرایط صحت نماز میت غسل یا تیمم است چون این مطلب روایت شده و از طرفی نماز بر میت به منزله ی نماز خود میت است و لذا باید کفنش نیز تا تمام شدن نماز پاک بماند»

تأثیر کرونا بر احکام دیگر

تاثیر و تغییر کرونا در تعطیل شدن جماعت نماز ها خلاصه نمی شود بلکه دیگر مسائل دینی- اجتماعی- را نیز دستخوش دگرگونی کرده است برای مثال:

١. عبادت عمره در مسجدالحرام تعطیل شده است.

٢. از دست مالیدن به صورت، بعد از دعا لازم است خودداری شود.

٣. صله ی رحم با همه ی اهمیتی که در آیات و احادیث برایش بیان شده است، نباید حضوری عملی شود بلکه باید از طریق تماس تلفنی صورت گیرد.

4. دیدار و زیارت و احوال پرسی دوستان و آشنایان که در صورت دارا بودن شرایط دینی، دربرگیرنده ی ثواب فراوانی است، نباید حضوری انجام شود و ضروری است که از روبوسی، مصافحه، در آغوش گرفتن و…جدا خودداری گردد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان