اقتصادآنلاین – صبا نوبری؛ در شرایطی که اقتصاد کشور با تورم بالا، رشد نقدینگی و خطر کسری بودجه روبهرو است با شیوع کرونا مشکلات جدیدی هم به معضلات قبلی اقتصاد کشور اضافه شده است. در این شرایط دولت باید به سراغ اتخاذ سیاستهای مناسبی برود تا بتواند از این شرایط با موفقیت خارج شود.
در این راستا علی سعدوندی، اقتصاددان در یک گفتوگوی اینستاگرامی با اقتصادآنلاین به بررسی سیاستهای پولی بانک مرکزی و اینکه آیا روشی که پیش گرفته شده است میتواند حلال مشکلات باشد پرداخته است که مشروح آن در ادامه میآید؛
مشکلات اقتصادی که امروز کشور با آن درگیر است دقیقا از چه زمان و به چه دلیلی به وجود آمده اند؟
قبل از دهه پنجاه اقتصاد ایران کمترین تورم و یکی از بالاترین نرخ های رشد اقتصادی را داشته است اما از زمانی که درآمد نفت وارد اقتصاد ایران شد، اقتصاد دچار بیماری شد که به آن نفرین نفت میگوییم و ادبیات اقتصادی گستردهای هم پیرامون این معضل وجود دارد که تقریبا قریب به اتفاق کشورهای دنیا از آن درس گرفتند و امروز میبینید تورم کشوری مثل عراق بین منفی و مثبت دو دهم تا سه دهم درصد تغییر میکند با اینکه عراق هم کشوری نفتخیز است ولی ما نتوانستیم آن تجارب را پیاده کنیم. اما زمانی که درآمد نفت وارد اقتصاد ایران شد بخشی از درآمد نفت به بانک مرکزی منتقل شد و بانک مرکزی معادل آن، اقدام به ایجاد پایه پولی کرد. از طرف دیگر دولت هم حسابی در بازار بین بانکی دارد که بانک مرکزی به این حساب دولت مرتب منابع تزریق کرده و از آن طریق باعث افزایش پایه پولی میشود.
این درآمد نفتی در کشور صرف چه اموری شده است؟
بخشی از این درآمد ارزی حاصل از فروش نفت در اقتصاد تزریق و صرف تثبیت نرخ ارز شده که با این کار به کالای خارجی سوبسید داده میشود و از کالای داخلی مالیات گرفته میشود؛ دولت سعی کرده است با افزایش نرخهای تعرفهای آن را جبران کند و با انجام همین سیاستها ما به یکی از مثالهای کلاسیک بیماری هلندی در اقتصاد جهان تبدیل شدیم و دیگران از ما درس گرفتند که چگونه این سیاستها میتواند به شکست منجر شود.
اما در چند سال گذشته روشی تحت عنوان سالم سازی نقدینگی انجام شد؛ به این صورت که از طریق ایجاد رکود در اقتصاد نرخ تورم را کاهش بدهیم. از این روش نرخ تورم به طور موقت کاهش پیدا کرد اما رشد نقدینگی ادامه داشت زیرا نقدینگی در اقتصاد به صورت درونزا داخل شبکه بانکهای تجاری رشد میکند پس این کار که رشد پایه پولی را کنترل کنیم تا رشد نقدینگی هم کاهش پیدا کند انجام نشد و این رشد اقتصادی بود که کاهش پیدا کرد و این روند تا ابتدای سال 97 ادامه پیدا کرد.
نقدینگی انباشته در حساب های بانکها ناگهان با رها شدن فنر تورمی آزاد شد و به ترتیب به بازارهای مختلف وارد شد. از نیمه دوم سال 98 روندها تغییر کرد به طوری که رشد نقدینگی و پایه پولی هر دو افزایش یافتند و نرخ رشد نقدینگی و پایه پولی ما که چیزی حدود 24 درصد بود، بالای سقف 28 درصدی رفت و آخرین آمارها میگوید که حتی به بالای 32 درصد هم رسیده است.
علاوه بر این مشکلها ما با معضل کرونا هم رو به رو شدیم، استراتژی دولت در این رابطه چگونه بود؟
از بهمن 98 ما با مشکل کرونا هم مواجه شدیم. سایر کشورهای دنیا از طریق اعمال سیاستهای پولی انبساطی این مشکل را حل میکنند یعنی پایه پولی را افزایش میدهند و با رشد نقدینگی به رشد اقتصادی میرسند این سیاست در ایران شدنی نیست و تفاوت این است که در آن کشورها انتظارات تورمی وجود ندارد و میشود از سیاست های پولی، چاپ اسکناس و استقراض دولت از بانک مرکزی استفاده کرد و به رشد اقتصادی بازگشت. یعنی پول صرف رشد تولید خواهد شد. ولی در سالی که ما بنا داریم جهش تولید داشته باشیم اگر بخواهیم از طریق تزریق منابع پر قدرت بانک مرکزی اقدام به ایجاد رشد اقتصادی بکنیم اتفاقا نه تنها این نتیجه را نخواهیم دید بلکه آن تزریق نقدینگی تبدیل به تورم خواهد شد و وقتی پول جدیدی دست افراد بیاید میتوانند آن را به نحوی مصرف کنند که قیمتها بالا برود. بنابرین راه استفاده از سیاستهای پولی انبساطی یک بن بست است که اگر کشور خدای نکرده وارد آن شود به وضعیت بغرنجی دچار خواهیم شد.
پس راهحل پیش روی سیاستگذار در این شرایط چیست؟
ما لاجرم نیاز داریم سیاستهای مالی/ بودجه ای را پیش بگیریم که مثمر ثمر خواهد بود اما متاسفانه با این سیاستها آشنایی لازم در کشور وجود ندارد؛ اینها سیاستهای انبساطی بودجهای و مالی است که در تقابل با سیاست پولی قرار دارد. در سیاست بودجهای دولت سعی میکند بودجه را افزایش دهد یعنی در واقع کسری بودجه افرایش پیدا میکند اما این کسری بودجه از محل انتشار اوراق تامین میشود. در این سیاست نرخ مالیات کاهش پیدا میکند و سعی میشود دولت بخشی از سقوط تولید ناخالص ملی را جبران کند. درحال حاضر کشور ما به دو جناح تقسیم شده است؛ که هر دو جناح اقتصاد را به سوی بن بست هدایت میکنند.
این دو جناح چه میگویند؟
یک سری کسانی هستند که معتقدند افزایش پایه پولی اثری بر اقتصاد ندارد و تورم به دلایل دیگری به وجود آمده و خواهد آمد. البته تورم به دلیل رشد نقدینگی به وجود میآید و این نقدینگی هم به این دلیل افزایش مییابد که بانکهای تجاری اقدام به پرداخت سود میکنند. اما این خط مقدم است و پشت سر پایه پولی افزایش می یابد و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
برخی دیگر تزریق پایه پولی را به شیوه دیگری اعلام میکنند مثلا میگویند نظام بانکی وام بدهد اما این وام از محل سپرده قانونی بانکها نزد بانک مرکزی تامین شود که این مشابه تزریق پایه پولی است که این سیاستها همه به افزایش تورم منجر خواهد شد.
درباره سیاستهای انبساطی مالی و بودجهای توضیح بیشتری بدهید؟
در سیاست انبساطی مالی/ بودجه ای باید نرخ مالیات کاهش یابد و به بخش تولید کمک کنیم. سعی میکنیم بودجه را رشد دهیم و منابع آن را از محل استقراض و انتشار اوراق بدهی تامین کنیم. این اوراق تا زمانی که نرخ بهره واقعی صفر بشود میتوانند منتشر شوند و وقتی نرخ بهره واقعی به بالاتر از صفر برسد آن وقت باید مراقب باشیم که نرخ بهره واقعی بالاتر از نرخ رشد اقتصادی نشود و اگر چنین شود تفاوت نرخ بهره واقعی و نرخ رشد اقتصادی را مجبوریم از پایه پولی تامین کنیم.
اقدام اخیر بانکها که تصمیم گرفتند نرخ سود 15 درصدی را اجرایی کنند را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر سود سپردههای کوتاه مدت و جاری کاهش پیدا میکرد یا حتی به صفر میرسید خیلی هم خوب بود برای اینکه افراد از این سپردهها به عنوان پشتیبان حساب جاری و در مبادلات مالی استفاده میکنند. اما اگر سپردههای بلندمدت سودش کاهش پیدا کند، مهاجرت شبه پول به پول، تبدیل به هجوم شبه پول به پول میشود و این هجوم با حرکت مردم به سمت بازارهای طلا، بورس، مسکن و خودرو نمود پیدا خواهد کرد.
رجوع به افزایش درآمدهای مالیاتی برای پوشش کسری بودجه را چگونه ارزیابی میکنید؟
کشور ما به شدت نیاز به اصلاحات مالیاتی دارد و سیاستهای مالیاتی باید به روز شود ولی اینکه انتظار داشته باشیم به محض اینکه این سیاستها اصلاح شد ما نتیجه آن را ببینیم و بتوانیم کسری بودجه را با آن پوشش بدهیم یک امید واهی است زیرا هیچ کشوری قادر نبوده در شرایط رکودی نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص را افزایش بدهد.
روش دیگری که دولت پیش گرفته است تامین درآمدهای دولت از طریق فروش داراییها است؟ آیا این کار موفقیت آمیز خواهد بود؟
وزارت اقتصاد معتقد است باید از محل فروش سهام اقدام به تامین کسری بودجه کند که بخشی از این سیاست درست و بخش دیگر آن امکان پذیر نیست.
این کار در ایران امکان پذیر نیست زیرا کشورهایی که اقدام به مولدسازی میکنند دستگاه عریض و طویلی برای این کار دارند اما ما این ساز و کار را نداریم و باید آن را ایجاد کنیم تا بتوانیم در آینده از محل مولد سازی درآمد داشته باشیم. همچنین مولدسازی داراییها خودش نیاز به هزینه دارد بنابراین سالیان سال پس از شروع مولدسازی این درآمد ها وارد بودجه جاری دولت نخواهد شد.
پس یعنی دولت نباید اقدام به فروش داراییهایش در بازار سرمایه بکند؟
وقتی بازار سهام داغ است و تقاضا وجود دارد باید دولت از این پنجره برای مدیریت بازار عرضه سهام دولتی و تامین کسری بودجه خود استفاده کند ولی دولت با تاخیر زیادی اقدام به این کار کرد. در حالی از بهمن تا امروز قیمت سهمها دوبرابر شده است و دلیل این تاخیر هم این بود که دولت میخواست از روشی مثل ETFها استفاده کند و هدف هم چیزی جز حفظ کنترل مدیریتی دولت در این شرکتها نبود. اینگونه نه مولدسازی انجام شد و نه فرصتی برای تامین بودجه در اختیار دولت قرار گرفت و تنها راهی که برای دولت باقی میماند انتشار اوراق خواهد بود و چه خوب بود که دولت زودتر این کار را میکرد و اینگونه است که ما خودخواسته وارد شرایطی سخت شدیم.
بنظر میرسد مردم استقبال چندانی هم از این ETFها نکرده اند؛ دلیلش را چه میدانید؟
خب مردم با این روش آشنا نبودند و دولت هم نتوانست افکار عمومی را قانع کند و سیاست شکست خورد. دولت باید کارشناسان اقتصادی را قانع میکرد، و من بعید میدانم این سیاست با موفقیت پیش برود. ایکاش همین سهامهای بانکی، بیمه ای و پتروشیمی زمانی که تقاضای زیادی وجود داشت عرضه میشد. توصیه من این است که به سمت عملیات بازار باز برویم ولی این عملیات دارد معکوس انجام میشود؛ نرخ سپرده را کاهش میدهند و میگویند این نتیجه عملیات بازار باز است درحالیکه اگر عملیات بازار باز درست اجرا میشد امروز سود سپردهها باید افزایش مییافت. نمیشود که در عملیات بازار باز نرخ سود کاهش یابد و یا بجای فروش اقدام به خرید اوراق کنند. من به سیاستگذاران پیشنهاد میکنم که به سمت انتشار گسترده اوراق بروند و در کوتاه مدت از این محل، بودجه عمرانی را تامین کنند. باید توجه شود که این سیاستها باید متوقف شود زیرا بدون سیاستهای طرف عرضه اقتصاد ما پیشرفت نخواهد کرد.
این گفته شما که دولت باید زودتر از فرصت استفاده از بورس بهره میبرد زیرا ممکن است به زودی پنجره آن بسته شود به این معناست که باید منتظر ریزش شاخص باشیم؟
بله، دیر یا زود بازار سهام روزهای اوج خود را کنار خواهد گذاشت و وارد فاز اصلاح می شود مگر اینکه اجازه آزادسازی به شرکتهای بورسی داده شود. اینکه فولاد مبارکه یا شرکتهای فولادی با قیمت کمتر محصولاتشان را در شرکتهای بورسی عرضه کنند و دلال آن را بگیرد و با قیمت بالاتر بفروشد این کار بورس را خفه خواهد کرد. باید شرکتهای بورسی را از شمول قیمتگذاری و تعزیرات خارج کنیم این کار به نفع اقتصاد خواهد بود. این شرکت ها باید اجازه یابند به راحتی سودآوری داشته باشند. به جرئت میگویم علیرغم تحریم، بحران کرونا و تورم اگر این اجازه داده شود هم نرخ تورم کاهش پیدا خواهد کرد و هم رشد اقتصادی خواهیم داشت و هم بورس ما خفه نخواهد شد.