امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا پیش از شروع جنگ، برای اصحاب خود سخنرانی کردند و در آن، فرمایش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و یارانش متذکر شدند و به آیاتی در این باره استناد کردند. برگزاری «حوزه»/ برخی آیات که از آغاز حرکت حضرت سیدالشهداء علیه السلام از مدینه تا پایان، از زبان مبارک آن حضرت شنیده شده مورد بررسی قرار می گیرد؛ به دلیل کثرت این آیات و محدودیت حجم این مقاله، از تفسیر و در برخی موارد از ترجمه و توضیح آیات خودداری می شود.
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا پیش از شروع جنگ، برای اصحاب خود سخنرانی کردند و در آن، فرمایش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و یارانش متذکر شدند و به آیاتی در این باره استناد کردند.
برگزاری «حوزه»/ برخی آیات که از آغاز حرکت حضرت سیدالشهداء علیه السلام از مدینه تا پایان، از زبان مبارک آن حضرت شنیده شده مورد بررسی قرار می گیرد؛ به دلیل کثرت این آیات و محدودیت حجم این مقاله، از تفسیر و در برخی موارد از ترجمه و توضیح آیات خودداری می شود.
*آیات شنیده شده از امام حسین(ع)
آیات شنیده شده از امام حسین (علیه السلام) در این حرکت انقلابی به سه دسته تقسیم می شود:
1. آیات شنیده شده از آغاز حرکت (مدینه) تا لحظة ورود به کربلا؛
2. آیات شنیده شده در کربلا تا لحظة شهادت؛
3. آیات شنیده شده از رأس مطهّر آن شهید مظلوم.
* آیات دسته اول:
الف) هنگام خروج از مدینه و ورود به مکه
مورّخین از لحظة حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا هنگام ورود به کربلا، آیاتی را در مواقع مختلف از ایشان شنیده و روایت کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
پس از رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه و درخواست گرفتن بیعت از امام حسین (علیه السلام) برای یزید توسط فرماندار مدینه (ولید) و امتناع آن حضرت از بیعت، امام (ع) آمادة حرکت شد، لذا پس از نوشتن وصیتنامه و تحویل آن به برادرش «محمد حنفیه» و وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) روز یکشنبه، دو روز مانده به آخر ماه رجب سال 60 هجری، به همراه خانواده و خویشاوندان خود به سوی مکة مکرمه حرکت کرد؛ آن گاه که شهر مدینه را پشت سر می گذاشت، این آیة شریفه را که بیانگر حال حضرت موسی (علیه السلام) هنگام خروج از مصر است، تلاوت نمود: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛[1] [موسی] از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و [هر لحظه] در انتظار حادثه ای؛ عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!.
و پس از پیمودن فاصلة مدینه تا مکه در پنج روز، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد شد و به هنگام ورود، این آیه را تلاوت فرمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ»؛[2] و هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.[3]
* علت انتخاب این دو آیه
شاید علت انتخاب دو آیة مربوط به حضرت موسی (علیه السلام) (یکی بیانگر زمان خروج از مصر و دیگری بیانگر زمان ورود به مدین)، این باشد که امام(علیه السلام) می خواهد با تشبیه حال خودش به حضرت موسی(علیه السلام)، مردم را به این نکته توجه دهد که موسی(علیه السلام) در ترک وطن مألوف خویش بی جهت و بی هدف نبود؛ بلکه این حرکت که ظاهراً به خاطر ترس از ظالمان بود؛ مقدمه ای شد برای یک انقلاب بزرگ که منجر به نابودی فرعون گردید.
همچنین است حرکت امام(علیه السلام) که مقدمه ای برای یک انقلاب بزرگ قرار می گیرد و در نهایت منجر به نابودی دستگاه ظالم بنی امیه می گردد. این کار بزرگ، در هر لحظه، نیاز به هدایت و امداد الهی دارد، لذا هر دو رهبر الهی متذکر این مطلب می شوند که: «عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ».[4]
ب) خطاب به مسلمانان جنّ:
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) از مدینه خارج شد، گروه هایی از فرشتگان سلاح به دست آمدند؛ سلام دادند و عرض کردند: ای حجت الهی! در موارد بسیاری خدا به وسیلة ما جدّ تو را یاری کرده و اکنون ما را به یاری تو فرستاده است.
امام فرمود: وعده گاه ما با شما همان مکانی است که در آنجا شهید خواهم شد و آن «کربلا» است. وقتی که به آنجا وارد شدم، بیایید. گفتند: ای حجت خدا! ما امر تو را اطاعت می کنیم، آیا ترس از دشمن هست که در این سفر همراه تو باشیم؟. فرمود: هیچ خطری مرا تهدید نمی کند تا به آن مکان (کربلا) برسیم.
پس از آن، گروه هایی از مسلمانان جنّ آمدند و گفتند: ای مولای ما! ما شیعیان و یاوران تو هستیم. هر دستوری بدهی، اطاعت خواهیم کرد، اگر دستور بدهی، تمام دشمنانت را خواهیم کشت، و تو در اینجا بمان.
امام(علیه السلام) برای آنان دعا کرد و فرمود: آیا کتاب خدا را که بر جدّم پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده، نخوانده اید؟ آن جا که می فرماید: «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ»؛[5] هر جا باشید، مرگ شما را درمی یابد، هر چند در برج های محکم باشید. و در آیة دیگر فرموده است: «لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِم»[6] آن هایی که کشته شدن بر آنان مقرّر شده، قطعاً به سوی آرامگاه های خود خواهند آمد.
اگر من اینجا بمانم، این مردم به چه وسیله ای امتحان بشوند؟ و چه کسی در جایگاه من در کربلا بخوابد؟ در حالی که خدا آنجا را در روز «دحو الارض» برای من انتخاب کرده و آن مکان را پناهگاه شیعیان ما قرار داده است؛ و قبر من در دنیا و آخرت برای شیعیان، مایة امنیت خواهد بود: «وَ یَکُونُ لَهُمْ اَمَاناً فِی الدُّنیَا وَ الْآخِرَة»؛ امّا شما روز شنبه که عاشورا است، حاضر شوید، در آخر آن روز کشته می شوم و سرم برای یزید ـ لَعَنَهُ اللهُ ـ برده می شود.
جنّ ها گفتند: ای حبیب خدا و فرزند حبیبش! به خدا سوگند! اگر نبود که اطاعت امر تو واجب است و مخالفت با دستور تو جایز نیست، تمام دشمنان تو را پیش از آن که به تو برسند، می کشتیم!.
امام(علیه السلام) فرمود: «نَحْنُ وَ اللهِ اَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ وَلَکِنْ «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمیعٌ عَلیمٌ» [7]؛ به خدا سوگند! ما بر کشتن آنها تواناتر از شما هستیم؛ ولی [به فرمودة خداوند]: "باید کسانی که هلاک (و گمراه) می شوند، از روی اتمام حجت باشد و کسانی که زنده می شوند (و هدایت می یابند)، از روی دلیل روشن باشد".[8]
* آیات دستة دوم:
آیات شنیده شده در کربلا تا لحظه شهادت
امام حسین(علیه السلام) در کربلا علاوه بر تلاوت های مکرر قرآن، برخی از آیات را در موارد خاص قرائت فرموده که به بعضی از آنها اشاره می شود:
* شب عاشورا:
پس از مهلت گرفتن از دشمن برای عبادت در شب عاشورا و پس از سخنرانی امام(علیه السلام) در جمع اصحاب خود، در خیمه های امام و یارانش جنب و جوش و نشاط فوق العاده ای به چشم می خورد؛ بعضی مشغول نماز، بعضی مشغول مناجات، بعضی به تلاوت قرآن و بعضی شمشیر خود را اصلاح و برای جنگ آماده می کردند و...؛ «ضحاک بن عبد الله» می گوید: شب عاشورا گروهی از لشکر عمر بن سعد برای سرکشی به طرف خیمه های ما آمدند. در آن لحظه امام(علیه السلام) این دو آیه را با صدای بلند می خواند: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ * ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ...»؛[9] آنها که کافر شدند (و راه طغیان پیش گرفتند) تصور نکنند اگر به آنها مهلت می دهیم، به سودشان است؛ بلکه ما به آنان مهلت می دهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوارکننده ای (آماده شده) است؛ چنین نبود که خداوند مؤمنان را به همان گونه که شما هستید، واگذارد، مگر آن که ناپاک را از پاک جدا سازد و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند... .
یکی از لشکریان عمر سعد به نام «عبدالله بن سمیر» گفت: این افراد پاک، ما هستیم که خدا ما را از شما جدا کرده است!؛ در اینجا «بُرَیر بن خُضَیر» گفت: ای فاسق! آیا خدا تو را از پاکان قرار می دهد؟!. [10]
* صبح عاشورا هنگام سخنرانی بر لشکر دشمن:
امام(علیه السلام) پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، سوار بر مرکب شد و در مقابل لشکر دشمن با صدای بلند و رسا فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ اِسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ لَکُمْ عَلَیَّ وَ حَتَّى اِعْتَذِرَ إِلَیْکُمْ مِنْمَقْدَمی عَلَیْکُمْ، فَاِنْقَبِلْتُمْعُذْری وُ صَدِّقْتُمْقَوُلی وَ أَعْطَیْتُمُونِیَ النَّصَفَ، کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَدَ وَ لُمْیَکُنْلَکُمْعَلَیَّ سَبیلٌ، وَ اِنْلم تَقْبَلوُا مِنّی الْعُذْرَ، وَ لَمْتَعْطوُا النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ «فَأَجْمِعُوا رَأْیَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»؛[11] «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ»؛[12] مردم! حرف مرا بشنوید و "در جنگ با من" عجله نکنید تا من وظیفة خود را که موعظه و نصیحت شما است، انجام دهم و دلیل آمدنم به این سرزمین را توضیح دهم، اگر دلیل مرا پذیرفتید و با من از راه انصاف درآمدید، راه سعادت را دریافته اید و دیگر با من جنگ نخواهید کرد، و اگر نپذیرفتید و از راه انصاف نیامدید، «پس امر خود و قدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند (تمام جوانب کارتان را بنگرید) سپس به حیات من پایان دهید و (لحظه ای) مهلتم ندهید»؛ «ولیّ و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده و او تمام صالحان را سرپرستی میکند».
آیة اول، از زبان حضرت نوح(علیه السلام) خطاب به بت پرستان و آیه دوم نیز از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به بت پرستان است. انتخاب آیة مربوط به بت پرستان و خطاب آن به کسانی که ادعای اسلام می کنند، خالی از نکته نمی باشد.
در ادامة همین خطبه، پس از گفتگوهای مکرر بین طرفین، هنگامی که از طرف دشمن گفته شد: چرا بیعت نمی کنی تا هیچ گزندی به تو نرسد؟!. حضرت فرمود: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أُفِرُّ ِفِرَارَ الْعَبِیدِ. ثُمَّ نَادَى یَا عِبَادَ اللَّهِ «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»؛[13] «وَ أَعُوذُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ»؛[14] نه، به خدا سوگند! نه دست ذلت به آنان می دهم و نه مثل بردگان فرار می کنم. ای بندگان خدا! «من به پروردگار خودم و پروردگار شما پناه می برم، از این که مرا متهم کنید»، «به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم، از هر متکبری که به روز حساب (قیامت) ایمان نمی آورد!».»[15]
هر دو آیه از زبان حضرت موسی(علیه السلام) به فرعون و فرعونیان است. انتخاب این دو آیه نیز نکته هایی دارد که بر خوانندگان محترم مخفی نمی باشد.
* سخنرانی برای اصحاب خویش:
«جابر جعفی» از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که حضرت فرمود: امام حسین(علیه السلام)در روز عاشورا پیش از شروع جنگ، برای اصحاب خود سخنرانی کرد و در آن، فرمایش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و یارانش و عدم احساس درد آهن و شمشیر را با استناد به آیة مربوط به حضرت ابراهیم(علیه السلام): «قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیم»؛[16] بیان کرد و فرمود: «فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِیِّنَا»؛ مژده باد بر شما! به خدا سوگند! اگر ما را بکشند، ما پیش پیامبرمان می رویم.»
سپس به قیام امام دوازدهم(علیه السلام) و به رجعت خودش و امامان دیگر و برخی از پیامبران اشاره کرد و در توصیف آن زمان فرمود: در آن زمان هیچ کور، زمینگیر و گرفتار دیگری باقی نمی ماند، مگر این که خدا به خاطر ما اهل بیت(علیهم السلام) شفا می دهد، برکت از آسمان به زمین نازل می گردد، به گونه ای که زیادی میوه بر درختان سنگینی می کند و مردم میوة زمستان را در تابستان و میوة تابستان را در زمستان می خورند؛ این است مضمون کلام خدا در قرآن «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون»؛[17] و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم؛ ولی (آن ها حق را) تکذیب کردند، ما نیز آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
حضرت در پایان خطبه فرمود: «ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَیَهَبُ لِشِیعَتِنَا کَرَامَةً لَا یَخْفَى عَلَیْهِمْ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ مَا کَانَ فِیهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُرِیدُ أَنْ یَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَیْتِهِ فَیُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا یَعْمَلُونَ»؛ [18] سپس خدا به شیعیان ما چنان کرامتی عطا می کند که هر چیزی در زمین است، بر آنان مخفی نمی شود، حتّی اگر مردی از آنان اراده کند، می تواند از تمام اطلاعات اهل خانه اش و از کارهایی که انجام می دهند، آگاه گردد.
* در بالین «مسلم بن عوسجه»:
هنگام شهادت «مسلم بن عوسجه»، امام(علیه السلام) همراه «حبیب بن مظاهر» به بالین او آمدند. هنوز رمق داشت که امام(علیه السلام) فرمود: «رَحِمَکَ اللهُ یَا مُسْلِمُ»؛ ای مسلم! خدا رحمتت کند. سپس این آیه را خواند[19]: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلا»؛[20]
همچنان که گذشت امام(علیه السلام) این آیه را بین راه، هنگام شنیدن خبر شهادت «قیس بن مسهّر صیداوی» نیز تلاوت کرد. البته ظاهر این است که امام(علیه السلام)، این آیه را چندین بار تکرار نموده است؛ زیرا طبق نقل شخصی به نام «محمد بن ابی طالب»: هر یک از یاران امام(علیه السلام) هنگام رفتن به میدان، محضر امام می آمدند و با این جمله وداع می کردند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» و امام در پاسخ آنان می فرمود: «وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ نَحْنُ خَلْفَکَ»؛ و سلام بر تو، ما نیز پشت سر تو خواهیم آمد؛ سپس این آیه را تلاوت می کرد: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلا».[21]
* در پاسخ «محمد بن اشعث»:
هنگامی که «محمد بن اشعث» جسارت کرد و ارتباط امام حسین(علیه السلام) را با رسول خدا و احترام او را انکار نمود؛ امام این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ * ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛[22] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد؛ آن ها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند. پس از تلاوت آیه فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ مُحَمَّداً لَمِنْ آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِنَّ الْعِتْرَةَ الْهَادِیَةَ لَمِنْ آلِ مُحَمَّد»؛ به خدا سوگند! (جدم) محمد از آل ابراهیم است، و عترت هدایتگر نیز آل محمد هستند. بعد فرمود: آن مرد کیست؟. گفتند: محمد بن اشعث است. سپس بر او چنین نفرین کرد: «اللَّهُمَّ أَرِ مُحَمَّدَ بْنَ الْأَشْعَثِ ذُلًّا فِی هَذَا الْیَوْمِ لَا تُعِزُّهُ بَعْدَ هَذَا الْیَوْمِ أَبَدا»؛ خدایا! امروز بر محمد بن اشعث ذلّت و خواری نشان بده، و بعد از این هرگز او را عزیز نکن!؛ چند لحظه بعد از این نفرین، او برای قضای حاجت از لشکر فاصله گرفت و در گوشه ای نشست، عقربی را خدا بر او مسلط کرد، چنان به او نیش زد که در همان حال که عورتش مکشوف بود، هلاک شد.[23]
پاورقی:
[1]. قصص/21.
[2]. همان /22.
[3]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص35؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، معهد تحقیقات باقر العلوم(علیه السلام)، دار المعروف، قم، چاپ اول، 1415ق، ص299 و 305.
[4]. ر.ک: سخنان حسین بن علی(علیهما السلام) از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمی، بوستان کتاب، قم، چاپ سیزدهم، 1388ش، ص61.
[5]. نساء/ 78.
[6]. آل عمران/ 154.
[7]. انفال/ 42.
[8]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج44، ص300 ـ 301؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص300 ـ 301؛ اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، (علی بن موسی)، انتشارات جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص66 ـ 69. البته لهوف این قضیه را مربوط به هنگام خروج از مکه دانسته است.
[9]. آل عمران /178 و 179.
[10]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص95؛ بحار الانوار، مجلسی، ج45، ص3 ـ 4. همان.
[11]. یونس/ 71.
[12]. اعراف/ 196.
[13]. دخان/ 20.
[14]. متّخذ از غافر/ 27.
[15]. ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص97 ـ 98؛ بحار الانوار، ج45، ص6 ـ 7؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص418 ـ 421.
[16]. انبیاء/ 69.
[17]. اعراف/ 96.
[18]. الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، مؤسسة امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق، ج2، ص848 ـ 850، ح 63؛ بحار الانوار، ج45، ص80 ـ 82، ح 6، و ج53، ص61 ـ 63، ح 52.
[19]. لهوف، ابن طاووس، ص106 ـ 107؛ بحار الانوار، ج45، ص20؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص441؛ عوالم العلوم و المعارف، عبد الله بحرانی اصفهانی، با تحقیق موحد ابطحی، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1413ق، ج17، ص263.
[20]. احزاب/ 23.
[21]. عوالم العلوم و المعارف، بحرانی، ج17، ص275؛بحارالانوار، ج45، ص31، سخنان حسین بن علی(علیهما السلام)، نجمی، ص275.
[22]. آل عمران/ 33 و 34.
[23]. مناقب آل ابی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانی (محمد بن علی)، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج4، ص58؛ عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، ج17، ص166؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص454 ـ 455.
منبع: معاونت تبلیغ، ذی طوی، محمد اسماعیل نوری زنجانی
منبع : پایگاه حوزه