مردی که همسر جوانش را 13 سال قبل در جریان یک درگیری به قتل رسانده بود، در حالی از دادگاه درخواست آزادی کرد که مدعی شد فرزندانش او را رها کرده و از ایران رفتهاند.
مردی سال 86 با مأموران پلیس تماس گرفت و گزارش داد همسرش را به قتل رسانده است. این مرد 52 ساله بعد از اینکه مأموران به خانهاش رفتند و جسد غرق در خون زن جوان به نام مینا را به پزشکی قانونی منتقل کردند، گفت: من و همسرم سالها بود که با هم اختلاف داشتیم.
او از من بدگویی میکرد و این اواخر میگفت دیگر من را دوست ندارد. روز حادثه گفت از من متنفر است. با هم جروبحث کردیم و اینطور بود که با چاقو ضربهای به او زدم. متهم در توضیح اینکه چطور ضربه چاقو را وارد کرد، گفت: وقتی با همسرم جروبحث کردیم.
به آشپزخانه رفتم، چاقویی برداشتم و به او حمله کردم. یک ضربه به سینهاش زدم که درجا به زمین افتاد. بچههایم ترسیده بودند و با وحشت نگاه میکردند؛ بلافاصله با پلیس و اورژانس تماس گرفتم، اما دیگر کار از کار گذشته بود.
پرونده بعد از انجام بررسیهای گسترده و تکمیل تحقیقات با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم درخواست قصاص متهم را مطرح کردند. پدر و مادر مقتول از طرف خود و دو نوه کوچکشان درخواست قصاص کردند.
بعد از آنها متهم در جایگاه قرار گرفت. او در دفاع از خودش گفت با مقتول اختلاف داشت، اما قتل را او انجام نداده است. متهم گفت: همسرم من را دوست نداشت و میخواست طلاقش بدهم. من دو بچه از او داشتم و نمیخواستم از او جدا شوم.
زنم آنقدر از من بدش میآمد که مدام میگفت تو پیری و دندانهایت زرد است. تو بو میدهی؛ من از تو بدم میآید، مرا طلاق بده. من میتوانم با مردی جوان ازدواج کنم و زندگی بهتری داشته باشم. وقتی این حرفها را به من زد خیلی ناراحت شدم.
او درست میگفت؛ همسرم 37 ساله بود و من 52 سال داشتم، اما حاضر بودم خودم را به خاطر همسرم تغییر دهم. اما مسئله چیز دیگری بود؛ من فکر میکردم او عاشق فرد دیگری شده و به من نمیگوید. وقتی به همسرم گفتم باید بگوید چه کسی در زندگیاش است جواب درستی نداد و بعد هم گفت من اشتباه میکنم.
سر این موضوع جروبحث کردیم و به زنم گفتم او را میکشم، اما طلاق نمیدهم. البته من همسرم را نکشتم؛ او به سمت من آمد و چاقو را گرفت و وارد بدن خودش کرد و گفت اگر بمیرم راحتتر هستم. من بلافاصله به پلیس و اورژانس زنگ زدم، اما فایدهای نداشت؛ همسرم فوت کرده بود.
هرچند این مرد اعترافات اولیهاش را پس گرفت، اما به قصاص محکوم شد، چون پزشکی قانونی گفتههای او را تأیید نکرد و براساس زاویهای که چاقو وارد شده بود و عمق آن اعلام کرد مرگ مینا به دلیل دیگرکشی بوده نه خودکشی.
با توجه به این نظریه حکم بر قصاص متهم داده شد و این حکم در دیوان عالی کشور مورد تأیید قرار گرفت. متهم در زندان منتظر بخشش یا اجرای حکم بود، اما اولیای دم حاضر به مذاکره نشدند، تا اینکه متهم درخواست کرد با توجه به اینکه 13 سال از زمان وقوع حادثه گذشته او را آزاد کنند.
دادگاه با ارسال نامهای به آدرس اولیای دم از آنها خواست تا ظرف چهار ماه تصمیم خود را اعلام کنند، اما باز هم اولیای دم به دادگاه مراجعه نکردند. تا اینکه جلسه رسیدگی به درخواست آزادی متهم برگزار شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده متهم بار دیگر در جایگاه قرار گرفت. او گفت: 13 سال است که در زندان هستم و هیچکس به دیدار من نمیآید. من از همسرم دو پسر داشتم که زمان قتل بچه بودند. پسرانم پنج و هفتساله بودند.
بعد از اینکه همسرم فوت کرد و من زندانی شدم پدر و مادر همسرم از آنها مراقبت کردند. بچهها تحت تأثیر خانواده مادری دیگر به سراغ من نیامدند و بعد که کمی بزرگ شدند پدربزرگ و مادربزرگشان آنها را راهی آمریکا کردند.
حالا بچهها در آمریکا هستند و هیچ خبری از آن دو ندارم. حتی نمیدانم حالا که بزرگ شدهاند چه شکلی هستند. چند بار با آنها تماس گرفتم، ولی حاضر نشدند با من صحبت کنند. متهم در پاسخ به این سؤال که اگر آزاد شود جایی برای ماندن دارد، گفت: من اقوامی دارم که فکر میکنم کمکم کنند، اما تا جایی که ممکن است به سراغ آنها نمیروم و زندگی خودم را میسازم.
سعی میکنم بچههایم را پیدا کنم و به آنها بگویم آنچه باعث مرگ مادرشان شد یک اتفاق بود. 13 سال است که در زندان هستم و ملاقاتی هم نداشتهام. درخواست دارم من را تا زمانی که اولیای دم تصمیمشان را بگیرند آزاد کنید.
هیئت قضات بعد از گفتههای متهم و وکیل مدافع او وارد شور شدند و دستور آزادی متهم با قرار وثیقه را صادر کردند. متهم که حالا 65 ساله است در صورتی که بتواند وثیقه را تأمین کند از زندان آزاد خواهد شد.
در این مدت نیز اگر اولیای دم درخواست قصاص کنند باید تفاضل دیه مقتول را پرداخت کنند در غیر این صورت متهم تا زمان تصمیمگیری اولیای دم آزاد خواهد بود.