آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که گوشه ای از تلاش ها و سخت کوشی های بی نظیر رسول اکرم(ص) در راه گسترش توحید و رساندن انسان به قله انسانیت را به ما نشان می دهد. آیات زیبایی که در آن ها خداوند قدرشناسانه رسول(ص) خود را آرام می کند و می فرماید: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقَی» (طه، 2). قرآن برای این نازل نشد که این همه به سختی و مشقت بیفتی و گاه رسول خدا(ص) از غم ایمان نیاوردن برخی چنان دچار رنج می شدند که خداوند به ایشان فرمودند: «لَعَلَّک بَاخِعٌ نَفْسَک أَلَّا یکونُوا مُؤْمِنِینَ». چه بسا تو جانت را می فرسایی که چرا مشرکان مؤمن نمی شوند.
رنج هایی پیغمبر اکرم(ص) در دوران دعوت مردم به اسلام
اگر شروع بعثت پیغمبر(ص) را بررسی کنیم، در طول سه سال آغازین، دعوت پیامبر(ص) پنهان است و در طول این مدت حدود 17 نفر ایمان آوردند. چون دعوت پیامبر(ص) پنهان است در این مدت چندان آسیبی متوجه ایشان نیست. گزارش های تاریخی این گونه است که پیغمبر(ص) به کنار کعبه می آمدند، گروهی این صحنه را تماشا می کردند و می دیدند یک زن در کنار ایشان و در دیگر سو نوجوانی می ایستد و پیامبر(ص) حرکاتی انجام می دهند که نماز بوده است، چون اولین واجبی که برای پیغمبر(ص) مطرح شد، نماز بود.
در این مدت کسی چندان با ایشان کاری ندارد و پیغمبر(ص) در منزل زیدبن ارقم فعالیت های خود را شروع می کنند. افراد، پنهانی با پیامبر خدا دیدار می کنند و ایمان می آورند. بعد از سه سال وقتی پیامبر مأمور می شوند دعوت به خود را آشکار کنند در آن روز که به یوم الانذار معروف است، عشیره خود را جمع می کنند و مشهور است که در روز اول امیرالمؤمنین(ع) که چهارده یا پانزده سال بیشتر سن نداشت، مأمور بود غذایی تهیه کند و پیغمبر(ص) دعوت خود را علنی کنند. در آن روز با کارهای بیهوده افرادی مثل ابولهب، مجلس به سرانجام نرسید و روز بعد که پیغمبر(ص) بعثت خود را آشکار کردند، آزار و اذیت ها شروع شد. این آزار و اذیت ها به چند شکل بود؛ یک شکل آن جنگ روانی بود. به این معنا که پیغمبر را العیاذبالله مجنون بخوانند و او را کاهن و شاعر معرفی کنند و به قول امروزی ها می گفتند او دچار روان پریشی است. یعنی تعادل روحی و روانی ندارد. این حرف ها نشانگر تأثیر جنیان در او و پریشانی ذهن اوست یا اهل تخیل است و شعر می گوید، بنابراین به او اعتماد نکنید.
یک شکل دیگر رنج های پیغمبر(ص)، آزار جدی جسمی بود. آنها شروع به آزار پیامبر(ص) کردند. مثلاً سنگ آسیابی را می آوردند و در نماز در گردن پیامبر(ص) می انداختند و ایشان تا مرز خفه شدن پیش رفتند. یا یک بار عتبه گلوی پیامبر را چنان فشرد که پیغمبر(ص) احساس کردند الان جان از بدنشان خارج می شود. یا مثلاً شکمبه حیوانی را بر سر پیغمبر(ص) انداختند و پیامبر(ص) در نماز تا مرز خفگی پیش رفتند. یا در راه وقتی به خانه برمی گشتند در مسیر او خار می ریختند تا پایشان آزرده شود و کودکانی را برمی انگیختند که به ایشان سنگ بزنند و شعر یادشان می دادند. این کار را ابولهب و زنش ام جمیل انجام می دادند و این موضوع در سوره تبت آمده است. از این سوره می توان آهنگ ها و اشعاری که علیه پیغمبر(ص) می ساختند فهمید.
آزار و اذیت در اوئل بعثت
در سال های نخست اعلام بعثت آسیب های فراوانی به وجود پیغمبر(ص) وارد آوردند. وقتی پیامبر(ص) از کوچه ها می گذشتند از پشت بام ها بر سر ایشان خاکروبه ها و آلودگی ها می ریختند. امروز هم از این آلودگی ها با فضای تبلیغاتی بر سر پیغمبر(ص) می ریزند و کاری که مکرون کرد همین است. یعنی اتفاقاتی که آن روز افتاد، امروز هم درباره وجود مقدس پیامبر(ص) اتفاق می افتد. دشمنان رسول خدا به این آزارها اکتفا نکردند و چندین بار تصمیم های جدی گرفتند که پیغمبر(ص) را به شکل خاصی به قتل برسانند. مثلاً به ابوطالب پیشنهاد کردند جوان برازنده ای به او بدهند و در مقابل او پیغمبر(ص) را به آنها بسپارد که ابوطالب به شدت مقابل آنها ایستاد. گاهی هم پیشنهادهای خاصی به خود پیغمبر می دادند و می گفتند اگر می خواهی به تو پول می دهیم و زیباترین زن عرب را به تو می دهیم و سعی می کردند با این رنج ها و آزارها پیغمبر(ص) را از پا درآوردند.
سرانجام این آزارها به جایی رسید که به شعب ابی طالب کشیده شد. اگر کسی مطالعه کند خواهد دید چه رنج هایی در این دوره به پیامبر(ص) رسید. خیلی ها از گرسنگی در شعب ابی طالب از دنیا رفتند و حتی دو چهره بزرگ یعنی حضرت خدیجه(س) و حضرت ابوطالب(ع) با این فقر و سختی و محاصره اقتصادی که دشمنان ایجاد کردند از دنیا رفتند. کنار این مسئله شکنجه یاران پیغمبر(ص) نیز شروع شد. ببینید مجموعه ای از رنج، دشواری و به تنگنا انداختن برای پیامبر به وجود آوردند. برای مثال عمار، پدرش(یاسر) را در زیر شکنجه و مادرش سمیه را به ضربه سنگینی که بر سرش وارد کردند، از دست داد. یاران دیگر پیغمبر(ص) مثل ابوذر و بلال خیلی رنج کشیدند، در تاریخ می خوانیم که سنگ های داغ و سنگین را بر سینه بلال می گذاشتند و بلال تا مرز خفگی پیش می رفت، اما فقط «احد، احد» می گفت.
مجموعه آیاتی که در این باره نازل شده است نشان می دهد پیامبر(ص) کوتاه نمی آمد و محکم ایستاده بود و گاهی چنان به سختی می افتاد که خداوند می فرمود: «لَعَلَّک بَاخِعٌ نَفْسَک أَلَّا یکونُوا مُؤْمِنِینَ» (شعرا، 3) به زبان ما یعنی یا رسول الله من این قدر از تو انتظار ندارم. تو داری خود را از بین می بری. ما بعثت را برای مشقت انداختن تو قرار ندادیم: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقَی»(طه، 2) اما پیامبر(ص) در راه خدا همه اینها را تحمل می کردند. اینها بخشی از رنج هایی است که بر پیغمبر(ص) وارد شد. وقتی به طائف می روند چنان به ایشان سنگ زدند که گویی زیر سنگ مدفون شدند و گمان کردند پیغمبر(ص) کشته شده است، تا اینکه فردی به نام عداس آمد و آب و خوشه انگوری به ایشان داد و رسول خدا(ص) دوباره توانی گرفتند و برخاستند. مجموعه ای از رنج ها متوجه پیامبر(ص) بزرگوار ما بوده است، اما رسول خدا(ص) در راه خدا همه اینها را به جان خرید و آخ نگفت.
اهانت به ساحت مقدس پیامبر(ص)
این اتفاقاتی که هر ازچندگاه به گونه های مختلف می افتد؛ گاه با کشیدن یک کاریکاتور یا ساختن یک فیلم یا اهانت برخی سران، به نظر من نوعی آزمون مسلمین در جهان است که ببینند آیا مسلمانان بدون عکس العمل می مانند و عادی از کنار موضوع می گذرند یا نه؟ می خواهند ببینند آیا غیرت مسلمانی افول پیدا کرده است یا نه؟ اما عکس العمل هایی که در گستره جهانی می بینیم به دشمن نشان می دهد مسلمانان بیدارند و بر آرمان های خود محکم ایستاده اند.
در کنار این موضوع که بیشتر انفعالی است باید یک روش فعال نیز داشته باشیم. منتظر نمانیم دشمن ارزش های مکتب و دین مان مثل وجود مقدس پیغمبر(ص) را مورد تهاجم قرار دهد و بعد واکنش نشان دهیم، بلکه تلاش کنیم پیغمبر(ص) خود را بشناسانیم. مخصوصاً با جریان منفور داعش، تصویر تاریکی که از وجود مقدس پیامبر(ص) و دین اسلام در اروپا ترسیم شده است، ما باید به جنگ این تبلیغات برویم و کاملاً فعال وارد میدان فرهنگی و تبلیغاتی جهان شویم و با تولید کتاب ها و فیلم ها و آثاری که بتواند چهره زیبای پیغمبر(ص) را درست منعکس کند، سنت و سیره پیامبر(ص) را به جهان معرفی کنیم که این کار زمینه محبت و مهرورزی به پیغمبر(ص) را فراهم خواهد کرد. در روایات داریم که ما را بشناسانند و این شناخت زمینه محبت و گرایش مردم به ما را فراهم خواهد کرد.