اخلاق پژوهش با تاکید بر علوم انسانی اسلامی

اهمیت پژوهش، به ویژه در عصر جدید، بر همگان روشن است و یکی از عوامل مهم پیشرفت مادی و معنوی هر جامعه به شمار می رود

اخلاق پژوهش با تاکید بر علوم انسانی اسلامی

مقدمه

اهمیت پژوهش، به ویژه در عصر جدید، بر همگان روشن است و یکی از عوامل مهم پیشرفت مادی و معنوی هر جامعه به شمار می رود. این در صورتی است که پژوهش ها روشمند و درست جهت دهی شوند و به اصطلاح، اخلاق پژوهش رعایت شود؛ وگرنه پیامدهایی ناگوار به دنبال دارد و سعادت بشری تأمین نمی شود. اهمیت پژوهش در حوزۀ علوم انسانی دوچندان است؛ زیرا موضوع پژوهش در این دسته از علوم، انسان و کنش های اوست. روشن است که انسان با کارهای اختیاری خودش می تواند به سعادت یا شقاوت برسد و علوم انسانی نه تنها تعریف، توصیف، تبیین، تفسیر و ارزشیابی کنش های انسانی را به عهده دارند، بلکه به پیش بینی و کنترل رفتارهای انسان نیز می پردازند. حال، اگر قرار باشد کنش های انسان در چارچوب اهداف، روش ها و اصول اسلامی تحلیل شوند، اهمیتی بالاتر پیدا می کنند؛ چراکه اسلام دین جامع و جهانی است و برای همۀ عرصه های زندگی بشر برنامه دارد. بنابراین، پژوهش در این حوزه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

در این تحقیق می کوشیم با برشمردن آن دسته از بایدها و نبایدهای اخلاقی که پایبندی به آنها در فرایند پژوهش در علوم انسانی اسلامی ضروری است به آسیب شناسی برخی کوشش ها در این حوزۀ پژوهشی بپردازیم. گفتنی است هرچند بایدها و نبایدهای مطرح شده در این مقاله عام است و رعایت آنها ویژۀ علوم انسانی اسلامی نیست، اما ازآنجاکه گاه منشأ انکار علوم انسانی یا بی توجهی به آن، مراعات نشدن اخلاق پژوهش در این عرصه است، در عنوان نیز بر «علوم انسانی اسلامی» تأکید کردیم. بدین سان کوشیده ایم نقش اخلاق را در این حوزۀ معرفتی نشان دهیم و شیوه های ژورنالیستی و غیرعلمی مخالفان این ایده را برجسته کنیم. یکی از پیامدهای مهم توجه به اخلاق پژوهش، تأمین عینیت، بی طرفی و واقع نگری در حوزۀ علوم انسانی اسلامی است. البته برخی به جای حل این مسئله، صورت مسئله را پاک کرده و دیدگاه هایی مبنی بر انکار دستیابی به واقع، انکار عینیت در علوم انسانی یا بی ربط دانستن ایدۀ عینیت ارائه داده اند. بر اساس رویکرد اسلامی به معرفت شناسی، انکار واقع و دستیابی به آن معقول نیست و افزون بر راهکارهایی مانند بهره گیری از کثرت گرایی روشی در موضوعات چندبُعدی، می توان رعایت اخلاق پژوهش را برای حل مسئلۀ یادشده پیشنهاد کرد. به نظر می رسد که مهم ترین بایدها و نبایدهای اخلاق پژوهش در علوم انسانی بدین شرح اند:

1- خلوص نیت و پرهیز ازانگیزه های غیرالهی

همان گونه که در فلسفۀ اخلاق تبیین شده، یکی از ارکانِ ارزشمند هر کنش اختیاری، حسنِ فاعلی آن است. توضیح آنکه در صورتی یک کار به لحاظ اخلاقی خوب شمرده می شود که با انگیزۀ قرب الهی انجام شده باشد یا به این انگیزه بینجامد. ازآنجاکه بالاترین کمال اختیاری همان قرب الهی است، با توجه به درجات کمال، درجات ارزش و درجات اخلاص، می توان چنین گفت که از حیث حسن فاعلی، ارزشمندترین کارها کاری است که خلوص نیتِ بیشتری داشته باشد. پژوهش در علوم انسانی اسلامی در صورتی می تواند فضیلتی اخلاقی به شمار آید که با چنین انگیزه ای صورت پذیرد.

همچنین با توجه به تمایز میان ارزش ذاتی و ارزش غیری، می توان گفت که علم از دیدگاه اسلام ارزش ذاتی ندارد؛ بلکه اگر در مسیر کمال نهایی انسان قرار گیرد، ارزشمند است. اگر علم ارزش ذاتی داشت، در قرآن کریم تعابیری مانند «فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْب» (اعراف: 176) یا «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَم یحْمِلُوها کمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً» (جمعه: 5) برای برخی عالمان نمی آمد.

بر اساس روایتی نبوی، اگر کسی با انگیزۀ دنیاطلبی و دنیادوستی به دنبال علم برود، گرفتار خشم الهی و عذاب جهنم خواهد شد و حتی اگر قرآن را با چنین انگیزه ای فرا گیرد، بهشت بر او حرام خواهد شد (طبرسی، 1425ق، ج 2، ص 348). همچنین بر اساس روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرت علی(ع)، علم از آن جهت ارزش دارد که می توان با آن حلال و حرام را فهمید. علاوه بر اینکه علم نقش پیشوایی و امامت را دارد و باید به گونه ای باشد که عمل به دنبال آن بیاید: «تعَلَّمُوا الْعلْمَ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَ مُدَارَسَتَهُ تَسْبِیحٌ وَ الْبَحْثَ عَنْهُ جِهَادٌ وَ تَعْلِیمَهُ مَنْ لَا یعْلَمُهُ صَدَقَةٌ وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ لِأَنهُ معَالِمُ الْحلَالِ وَ الْحَرَام... وَ الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَمَل وَ الْعَمَلُ تَابِعُه» (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص 28؛ ابن بابویه، 1376، ص 615؛ همو، 1362، ج 2، ص 522؛ طوسی، 1414ق، ص 569؛ فتال نیشابوری، 1375، ج 1، ص 9؛ ابن فهدحلی، 1407ق، ص 72). بنابراین علم دارای ارزش ذاتی نیست و مباحثه های علمی هم اگر با انگیزۀ الهی نباشند، ثمری نخواهند داشت: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ تَذَاکرُ الْعِلْمِ بینَ عِبَادِی مِمَّا تَحْیا عَلَیهِ الْقُلُوبُ الْمَیتَةُ إِذَا هُمُ انْتَهَوْا فِیهِ إِلَی أَمْرِی» (کلینی، 1407ق، ج 1، ص 41؛ مجلسی، 1403ق، ج 1، ص 203).

افزون بر آنچه گفته شد، هرچند در اصطلاح معرفت شناختی علم و معرفت به یک معنا به کار می روند، اما با توجه به روایات می توان بین آن دو فرق گذاشت و علم را مقدمه ای برای معرفت دانست. این نکته نیز ابزاری بودن علم و ارزش غیری داشتن آن را خاطرنشان می سازد. برای مثال می توان به این روایت علوی اشاره کرد: «أَعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ لِأَنَّ بِهِ مَعْرِفَةَ الْمَعَادِ وَ الْمَعَاش» (حلوانی، 1408ق، ص 70). بر اساس این روایت، ارزش علم از این جهت است که با آن می توان دنیا و آخرت را شناخت و در مقام عمل، مصالح دنیوی و اخروی را با آن تأمین کرد. همچنین حضرت علی(ع) علم را نخستین راهنما معرفی کرده است: «الْعِلْمُ أَوَّلُ دَلِیل» (لیثی واسطی، 1376، ص 63؛ تمیمی آمدی، 1366، ص 63). راهنما هیچ گاه در مواقعی که باید حرکت صورت پذیرد، نمی گوید در راه بایست؛ بلکه رسالت اصلی او نشان دادن راه برای رسیدن به مقصد و هدف است. در ادامۀ این روایت، هدف نیز مشخص شده است: «وَ الْمَعْرِفَةُ آخِرُ نِهَایةٍ» (همان). علم، راهنمایی برای رسیدن به هدف، یعنی معرفت است. حضرت علی(ع) در روایتی دیگر می فرماید: «الْعِلْمُ یرْشِدُک وَ الْعَمَلُ یبْلُغُ بِک الْغَایةَ» (لیثی واسطی، 1376، ص 63؛ تمیمی آمدی، 1366، ص 45). دو تعبیر «الْعِلْمُ أَوَّلُ دَلِیل» و «الْعِلْمُ یرْشِدُک» یک مفهوم دارند. اگر انسان علم پیدا کرد و به آن عمل نمود، چنین علمی انسان را به غایت، یعنی معرفت می رساند. از اینجا معلوم می شود که علم غیر از معرفت است. در واقع، علم مقدمه ای برای دستیابی به معرفت است (فیاضی، منتشر نشده).

علامه طباطبائی تعبیر «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنفُسَکم» (مائده: 105) را تحریص و تشویق به معرفت نفس می داند و پس از ارائۀ بحثی روایی و نکاتی علمی در این زمینه، معرفت نفس را مقصدی عملی دانسته است که از راه فکر و نظر به دست نمی آید. ازاین رو، با علم النفس فلسفی و نیز روان شناسی تجربی متفاوت است (طباطبائی، 1417ق، ج 6، ص 194). بنابراین منظور از معرفت، درکی شخصی است که بر اساس یکی از اصول درخشان فلسفۀ صدرایی، جز با علم حضوری به دست نمی آید. به عبارت دیگر، معرفت به معنای یافت حقیقت بدون واسطۀ حاکی و مفهوم است. بر اساس فلسفۀ صدرالمتألهین، علم حصولی همواره علم کلی است، هرچند قیدهای فراوان داشته باشد.

حاصل آنکه انسان ابتدا باید علم (علم حصولی) پیدا کند تا بداند کدام راه را باید بپیماید؛ اما با پیمودن راه، کم کم چشم دل باز می شود و اشیا را بدون واسطه می بیند و معرفت حاصل می شود. با رسیدن به بالاترین درجات معرفت، سالکْ خدایی را که نبیند، نمی پرستد: «مَا کنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ... لَا تدْرِکهُ الْعیونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ» (کلینی، 1407ق، ج 1، ص 98 و 138؛ ابن بابویه، 1376، ص 342؛ همو، 1398ق، ص 109، 305 و 308؛ مفید، 1413 ق، ص 311؛ فتال نیشابوری، 1375، ج 1، ص 32 و 33؛ دیلمی، 1412ق، ج 2، ص 374). البته شاید بتوان به مرتبه ای بسیار نازل از این گونه مراتب دست یافت؛ اما نباید تصور کرد که هر کسی می تواند به چنین مرتبه ای دست یابد (نهج البلاغه، ن 45). چه بسا منظور از یقین در آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقین» (حجر: 99) نیز معرفت حضوری و شهود حقایق عالَم باشد. روایت زیدبن حارثه و نشانه های یقینی که در او پیدا شده بود، گواه این معناست (ر. ک: کلینی، 1407ق، ج 2، ص 53؛ برقی، 1371ق، ج 1، ص 291؛ طبرسی، 1385ق، ص 14).

با توجه به آنچه تاکنون گذشت، روشن می شود که ارزش علمْ مقدمی است، نه اصالی؛ و درصورتی که با انگیزۀ الهی تحصیل نشود، به معرفت و در نتیجه به بالاترین درجات شناخت ارتقا نمی یابد و از حقیقت بازمی ماند. افزون براین، با تقویت انگیزۀ الهی و انجام پژوهش با هدف انجام تکلیف، می توان نشاط علمی را نیز تأمین کرد (مجلسی، 1403ق، ج 75، ص 190).

2- قدرشناسی از پژوهش های پیشین

بی تردید پژوهش در حوزۀ علوم انسانی همانند دیگر حوزه های معرفتی پیشینۀ پژوهشی دارد؛ هرچند سابقۀ تحقیقات در این حوزه به ویژه با گسترۀ کنونی به چند دهه نمی رسد. درعین حال، یکی از شرایط لازم برای هر پژوهشی، توجه به تحقیق های صورت پذیرفته و قدرشناسی از حاصل زحمت های پژوهشگران پیشین است. آگاهی یافتن از دیدگاه های اندیشمندان معاصر یا پیشینیان، افزون بر اینکه از انجام کار تکراری جلوگیری می کند، افق وسیع تری را پیش روی محقق می نهد تا با بهره گیری از آنها، در مسیر حق طلبی گام بردارد؛ از آسیب های تحقیق های پیشین در امان باشد و از نقاط قوت آنها بهره گیرد. حضرت علی(ع) می فرماید: «اضْمُمْ آرَاءَ الرِّجَالِ بَعْضَهَا إِلَی بَعْضٍ ثُمَّ اخْتَرْ أَقرَبَهَا إِلَی الصوَابِ وَ أَبعَدَهَا مِنَ الِارْتِیاب» (ابن بابویه، 1413ق، ج 4، ص 385)؛ دیدگاه های بزرگان را کنار هم بگذار؛ سپس نزدیک ترین آنها به واقعیت و دورترین آنها از شک و تردید را برگزین.

شنیدن همۀ نظرها و برگزیدن بهترین آنها شیوه ای است که رعایتش بنا به دستور قرآن کریم و بر اساس موازین عقلی و اخلاقی لازم است. خداوند سبحان در وصف خردمندان می فرماید: «الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِک الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِک هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» (زمر: 18). هرکس می خواهد در علوم انسانی، پژوهشی بی طرفانه و بدون هیچ وابستگی فکری داشته باشد، باید از همۀ نظریه های مطرح در این علوم آگاهی داشته باشد تا بتواند هنگام مقایسه، بهترین آنها را برگزیند؛ یا اگر می خواهد آنها را نقد کند، پس از فهم کامل همۀ نظریه ها چنین کاری را انجام دهد. آگاهی جامع از نظریات دین در زمینۀ علوم انسانی از این جهت اهمیت دارد که ممکن است دین نظریه ای را مطرح کرده باشد که دیگران به آن نرسیده اند یا ممکن است دین نظریه هایی را اعلام کند که علم پس از مدت ها و در آینده بتواند اثبات کنندۀ آنها باشد. بنابراین پژوهشگر در مقام تحقیق باید همۀ نظریه های مطرح و حتی احتمالی را در نظر بگیرد.

چه بسا با بررسی پیشینۀ تحقیق به این نتیجه برسیم که پژوهشگری با بهره گیری از روش مناسب، مسئلۀ مورد نظر را به بهترین شیوۀ ممکن حل کرده است. در این صورت، قدرشناسی از آن تحقیق بدین صورت خواهد بود که تحقیق دیگری در آن زمینه صورت نپذیرد؛ بلکه به همان تحقیق انجام شده ارجاع داده شود. همچنین با بررسی تلاش های علمی دیگر پژوهشگران و نقد و بررسی هایی که دربارۀ دیدگاه های ایشان صورت پذیرفته است، می توان از خطاهای احتمالی خود جلوگیری کرد یا درصد این گونه خطاها را کاهش داد. حضرت علی(ع) می فرمایند: «مَنِ استَقْبَلَ وُجوهَ الْآرَاءِ عرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَأ» (نهج البلاغه، ح 173؛ کلینی، 1407ق، ج 8، ص 22)؛ کسی که تک تک دیدگاه ها را ملاحظه کند، لغزشگاه ها را می شناسد.

3- انصاف، بی طرفی، حق محوری و حق پذیری

بزرگ ترین وظیفۀ اخلاقی پژوهشگر علوم انسانی، حق محوری و حق پذیری است و چه بسا بتوان بسیاری از بایدها و نبایدهای اخلاقی پژوهش در حوزۀ علوم انسانی اسلامی را به این نکته بازگرداند. اساساً تحقیق نیز به معنای «حق جویی» و تلاش برای دستیابی به حق است. گاه از سوی برخی مخالفان علوم انسانی اسلامی ادعاهایی مطرح می شود که ریشه در غفلت از این اصل اخلاقی دارد. اگر پژوهشگر با نگاهی حق طلبانه به مسئلۀ پژوهشی بنگرد، تلاش خواهد کرد از پیروی تفکرات پوزیتیویستی و تمسک به روش های ژورنالیستی برای به کرسی نشاندن ادعاهای خود بپرهیزد. البته ممکن است در پس ادعاهای مطرح شده، مطالب حقی نیز وجود داشته باشد، اما اگر این مطالب حق به درستی و با دلیل منطقی اثبات نشود، پیامدهای نامطلوبی را به همراه خواهد داشت. ممکن است بدون توجه به حقیقت علوم انسانی اسلامی چنین تصور شود که پژوهشگران این دسته از علوم در پی منحصر کردن اطلاعات علمی دانشجویان در آموزه های دینی هستند و می کوشند دروازۀ علم را به روی دانشجویان ببندند:

آموزه های دینی هرگز نمی تواند گره از مشکل علوم انسانی باز کند.... اگر ما بخواهیم اطلاعات علمی را به آموزه های دینی منحصر کنیم یا علوم انسانی را بر علوم اسلامی مبتنی نماییم، سخت در اشتباه هستیم و جلوی رشد علوم انسانی را گرفته ایم... کانالیزه و محدود کردن اطلاعات دانشجویان، نه ممکن است و نه به تقویت اندیشۀ دینی کمک می کند. امروزه نمی توان چشم و گوش دانشجویان را بست. امروزه جهان چون دهکده ای شده است که همه همدیگر را در اقصانقاط می شناسند و از افکار و اندیشه های همدیگر آگاهی می یابند. به فرض اینکه کلاس های درس و متون درسی و حتی استادان را تصفیه کنیم، آیا جهان را هم می توانیم تصفیه کنیم و بر روی دانشجو ببندیم؟ (http: //nekoonam. parsiblog. com/posts/195).

اگر کسی چنین برداشتی از علوم انسانی اسلامی داشته باشد، حق را محور قرار نداده و به ناحق ظرفیت های علمی دانشجویان و حتی اساتید معارف اسلامی را نادیده گرفته است. اگر اندیشه ای حق باشد، حتی اگر از غرب آمده باشد، پذیرفتنی است؛ و اگر اندیشه ای ناحق باشد، به لحاظ منطقی پذیرفتنی نیست. در تصور مزبور، نه از حقیقت دین فهمی درست وجود دارد، نه از علوم انسانی اسلامی. آیا ارزش های اخلاقی نقشی در علوم انسانی ندارند؟ آیا دین نگاهی منطقه ای یا نژادی به علم دارد؟ ادعای علم دینی، آیا به کانالیزه شدن اندیشه ها می انجامد یا در حق محوری و حق پذیری ریشه دارد؟ پژوهشگر علوم انسانی اسلامی به لحاظ اخلاقی موظف است کنش های انسان را واقع بینانه و حق طلبانه تحلیل کند و ادعاهای مطرح شده یا قابل طرح در حوزۀ علوم انسانی اسلامی را بدون هرگونه تعصب بفهمد و بررسی کند.

اگر یک محقق به این نتیجه دست یافت که استادش یا پژوهشگران پیش از وی در یک مسئله به خطا رفته اند، لازم است آن خطا را گوشزد کند و به حقیقت پایبند باشد؛ چنان که ارسطو در مقام پاسخ به اعتراضی مبنی بر نقادی دیدگاه های استادش افلاطون می گوید: «افلاطون را دوست دارم؛ اما به حقیقت بیش از افلاطون علاقه دارم» (فروغی، 1379، ص 31). البته توجه به این نکته نیز لازم است که همواره نو بودن یک اندیشه نشانۀ درستی آن نیست؛ همان گونه که کهنه و قدیمی بودن آن مانع درستی اش نیست. کتمان حقیقتی که می تواند در علوم انسانی مفید باشد و قرن ها قبل مطرح شده، خیانتی بزرگ به مقام تحقیق علمی است. محقق کسی است که بدون تأثیرپذیری از جوّ غالب و علوم روز، همۀ همت خود را به کشف حقیقت معطوف دارد. وی به دور از جنجال های سیاسی و بدون آنکه مشهور شدن را در سر بپروراند، بدون جدال و مراء به تحقیق می پردازد و نتایج پژوهش های خود را متواضعانه در اختیار جامعۀ علمی قرار می دهد (رشاد، 1382، ص 110-111).

4- همدلی با موضوع پژوهش

ازآنجاکه پژوهش در علوم انسانی اسلامی به صورت مستقیم با انسان سروکار دارد، پژوهشگر نباید به موضوع مطالعه اش بی توجه باشد؛ بلکه باید اصولی مانند حفظ کرامت، شرافت و حرمت را سرلوحة پژوهش های خود قرار دهد. ازاین رو انجام هرگونه مصاحبه یا آزمایش بر روی انسان که با اصول مزبور ناسازگار باشد، در فرایند تحقیق کاری غیراخلاقی به شمار می آید و باید از آن پرهیز شود. البته هرچند حفظ ارتباط عاطفی و همدلانه با انسان در برخی کارکردهای علوم انسانی، از جمله تفسیر، ارزشیابی و کنترل کنش های انسان می تواند تأثیر مثبت برجای بگذارد، اما باید از برخی پیامدهای منفی آن نیز جلوگیری کرد. برای نمونه، نمی توان با مقایسۀ خود با همنوعان به تحلیل کنش های دیگری پرداخت و احساسات و عواطف خود را بی مورد تعمیم داد.

5- رعایت امانت، فهم صحیح مسئله و تقریر درست دیدگاه ها

اخلاق پژوهش اقتضا می کند که ابتدا فهم درستی از مسئلۀ پژوهش حاصل شود تا بتوان بر اساس آن، در گام بعد دیدگاه های اندیشمندان این حوزه را گردآوری، دسته بندی و به بهترین شکل تقریر کرد. گاه برخی نویسندگان که نگاهی سطحی و ژورنالیستی به مسئلۀ دقیق و پیچیدۀ اسلامی سازی علوم انسانی دارند، تقریرهایی سست از آن را ارائه داده اند. این گونه است که ذهن مخاطبان از مسئلۀ اصلی منحرف می شود و این ایده دستخوش تمسخر و مخالفت قرار می گیرد. هیچ یک از مدافعان جدی ایدۀ علم دینی درصدد جبران کمبود انرژی از طریق جن ها، اندازه گیری میزان حرارت جهنم، مواجهۀ ماتریالیستیک با سنت تاریخی، جبران خودکم بینی علمی مسلمانان و اموری از این دست (ر. ک: شریفی، 1394، ص 61-65) نیستند و این گونه انگیزه خوانی یا انگیزه سازی، جز برخورد غیرمنطقی و غیراخلاقی با ایدۀ علوم انسانی اسلامی توجیهی ندارد. پژوهشگر علوم انسانی اسلامی به جای نقد انگیزه های ضعیف و غیرمطرح، باید به دنبال بررسی اندیشه ها باشد و لازمۀ آن آشنایی کامل با هر یک از دیدگاه های مطرح در این زمینه و لوازم آن است. در این صورت است که می توان اصل اخلاقی «امانتداری» را رعایت کرد. همچنین هنگام تبیین دیدگاه ها و بررسی ادلۀ آنها نباید با تقطیع مطالب، زمینۀ سوء برداشت یا تضعیف بی دلیلِ آنها را فراهم کرد یا با سرقت علمی و انتحال، همان دیدگاه ها را عیناً بدون ارجاع دهی به منبع اصلی، به نام خود مطرح کرد. بنابراین در مقام استناد به گفتار یا رفتار دیگران باید واقع را همان گونه که هست، بدون کاهش یا افزایش، به مخاطب منتقل کرد.

6- جهاد علمی، صبوری و پرهیز از شتاب زدگی

پژوهش در هر مسئله ای تا رسیدن به نتیجه نیازمند پشتکار و جهاد علمی است. طبیعی است که اگر مسئله به درستی انتخاب شده باشد، دشواری هایی برای حل آن وجود دارد. حال، اگر مجموعه ای از مسائل نیازمند بررسی علمی باشند تا بتوانند یک علم را سامان دهند، طولانی شدن زمان هم به دشواری علمی کار افزوده می شود. پذیرفتن این حقیقت و توجه داشتن به آن باعث می شود محقق در مسیر پژوهش های خود صبور باشد و برای کشف حقیقت در برابر موانع علمی و عملی استقامت بورزد. بیداردلی، کار و صرف وقت، لازمۀ کار در حوزۀ علوم انسانی اسلامی است (مطهری، 1385، ج 24، ص 92). در مقابل، غفلت از این اصل باعث می شود ثمرۀ تلاش های اندیشمندان هر حوزۀ مطالعاتی، به ویژه مطالعات نوپا، از جمله علوم انسانی اسلامی نادیده انگاشته شود و قضاوتی نادرست درپی داشته باشد. ازاین رو، این تصور که علوم انسانی اسلامی تاکنون به نتیجه ای نرسیده و حتی یک علم انسانی اسلامی هم تولید نشده است، نمی تواند بهانه ای برای مخالفت با علوم انسانی اسلامی باشد.

حقیقت آن است که پژوهش در حوزۀ علوم انسانی اسلامی با دشواری های بسیاری روبروست. گاه برخی مدعیان و متصدیان عرصۀ علم و فرهنگ هم به بهانه های گوناگون عملاً مانع پیشرفت روزافزون ایدۀ اسلامی سازی علوم هستند. درعین حال، پژوهشگر علوم انسانی اسلامی نباید دست از تلاش علمی خویش بردارد و در اثر رویارویی با بداخلاقی های دیگران منفعل یا کم انگیزه شود. اگر کسی خالصانه در راه خدا گام بردارد، هدایت های ویژۀ الهی شامل حال وی خواهد شد: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنهْدِینَّهُمْ سبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین» (عنکبوت، 69)؛ و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.

پژوهش در حوزۀ علوم انسانی اسلامی در زمرۀ پژوهش های بنیادین قرار دارد و چه بسا پژوهشگر نتواند حاصل تحقیق خود را در طول عمرش مشاهده کند؛ ازاین رو نباید توقع داشت این گونه پژوهش ها زودبازده باشند. توجه به این نکته می تواند ما را به یکی از آسیب های جدی پیش روی تحقیقات علوم انسانی اسلامی راهنمایی کند. مدیران آموزشی معمولاً به دلیل کوتاه بودن عمر مفید مسئولیتشان نمی توانند آثار این گونه تحقیقات را مشاهده کنند و به دیگران نیز ارائه دهند؛ به همین دلیل به جای سرمایه گذاری روی رشته های علوم انسانی، چه رسد به علوم انسانی اسلامی، به مطالعات تجربی بیشتر اهمیت می دهند تا بتوانند تأثیرهای کمی و کوتاه مدت آن را به شیوه های گوناگون عرضه کنند. ازاین رو، کم کاری از یک سو و بی صبری و شتاب زدگی از سوی دیگر، کیفیت پژوهش های علوم انسانی اسلامی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

اسلامی سازی علوم انسانی کاری سترگ و گسترده و نیازمند صرف وقت، هزینه، و نیز تلاش بسیار اندیشمندان است. بنابراین نباید در این مسیر شتاب زده عمل کرد (http: //mesbahyazdi. ir/node/3728). هرگونه شتاب زدگی در مسیر تحقیق در علوم انسانی اسلامی ممکن است به نتایجی غیرواقعی منجر شود و دستاویزی برای مخالفت با ایدۀ علم دینی قرار گیرد. بی تردید با تلاش مضاعف و تفکرِ بسیار در دانسته ها، به تدریج روزنه های حل مسائل دشوار پیدا و مسیر ناهموار و پیچیدۀ پژوهش در علوم انسانی اسلامی هموار خواهد شد (تمیمی آمدی، 1366، ص 57). تاریخ علم به تلاش های خستگی ناپذیر برخی اندیشمندان برای حل یک مسئله گواهی می دهد. تلاش برای کشف رموز خط میخی، از ابتدای قرن هجدهم تا نیمه های قرن نوزدهم، یکی از این نمونه هاست. بر اساس آموزه های قرآنی، ایمان به خداوند و استقامت در این راه، زمینه را برای دریافت امدادهای الهی و رحمتی ویژه فراهم می کند: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبنَا اللَّه ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ علَیهِمُ الْملائِکةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت، 30)؛ در حقیقت، کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست»، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند: ] هان! بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتی که وعده یافته بودید، شاد باشید.

7- پرداختن به مسئلۀ اصلی و پرهیز از حواشی

یکی از مهم ترین دغدغه های پژوهشگر علوم انسانی اسلامی دستیابی به پاسخ مسئلۀ اصلی است؛ اما گاه مسائل فرعی و حاشیه ای باعث فرصت سوزی می شوند و ممکن است مسیر اصلی تحقیق را به انحراف بکشانند. البته گاه این گونه حواشی ناخودآگاه به وجود می آیند و پژوهشگران آگاهانه در ایجاد تنش ها و حواشی نقشی ندارند. بحث دربارۀ پیشینۀ علوم انسانی اسلامی نمونه ای از این موارد است. کشمکش هایی میان برخی اندیشمندان مسلمان دربارۀ مبدع این اصطلاح مطرح بوده است. متفکر فلسطینی تبار، اسماعیل الفاروقی (1921 1986 م)، مدعی است که اصطلاح «اسلمة المعرفة» را نخستین بار او جعل کرده است. درعین حال محمد نقیب العطاس (1931 م) ادعا دارد نخستین بار این اصطلاح را او ابداع کرده و دیگران از او گرفته اند. العطاس در سال 1992 در سخنرانی خود در دانشگاه بین المللی اسلامی کوآلالامپور مالزی که به دعوت رئیس وقت این دانشگاه، عبدالحمید ابوسلیمان (1936) برگزار شد، گفت که اولین بار خود او اصطلاح «اسلامی سازی معرفت» را ابداع کرده و تمام کسانی که پس از او این اصطلاح را به کار برده اند، از او سرقت کرده اند و این کار خیانت و تزویر است (ر. ک: العطاس، 1374، ص 26). در این میان، سخن حکیمانه را ابوسلیمان گفت که به جای بحث و کشمکش دربارۀ مبدع این اصطلاح، بهتر است وقت و انرژی خود را صرف عملیاتی کردن اصل این ایده کنیم (جمعی از نویسندگان، 1385، ص 12). به نظر می رسد بحث دربارۀ پیشینۀ یک اصطلاح یا علم تا جایی مفید است که گرهی از مشکلات علمی یا عملی فرد یا جامعه را باز کند؛ وگرنه ثمره ای جز گرفتار شدن در دام شهوت و شهرت و تضییع وقت ندارد.

8- پرهیز از نگاه تک بُعدی به موضوع پژوهش

علوم انسانی اسلامی از دو جهت باید به صورت جامع بررسی شود: الف. از آن جهت که موضوع پژوهش ها در علوم انسانی، کنش های انسانی است؛ ب. از آن جهت که اسلام دین جامع و مجموعه ای نظام مند است.

نگاهی فراگیر به ویژگی های موضوع علوم انسانی (کنش های انسان) نشان می دهد، نگاه تک بُعدی به آن باعث دوری از واقعیت و دست نیافتن به اهداف عالی علوم انسانی اسلامی می شود و منزلت علوم انسانی را تا سرحد بررسی موجودات بی جان فرومی کاهد. حقیقت آن است که انسان موجودی است که در کنار سایر قوای وجودی اش از نیروی توانمند عقل بهره مند است و موجودی پیچیده و ناشناخته به شمار می رود. شاید مهم ترین عامل ویژگی های یادشده، مختار بودن اوست. انسان بر اساس اراده و اختیارِ خویش می تواند بسته به همۀ عوامل پیشااراده، برای انجام کاری خاص انگیزه پیدا کند. اطلاع دقیق از حقیقت انسان و ویژگی های او باعث می شود پژوهشگر علوم انسانی دربارۀ همۀ ابعاد وجودی انسان را بررسی و تحقیق کند و در بررسی های خود روشی مناسب به کار گیرد. اگر پژوهشگر به هدفمندی کنش های انسان توجه نکند، چه بسا در تحلیل کنش های به ظاهر یکسان اشتباه کند و گرفتار قضاوت های نادرست شود. یکی از لوازم هدفمندی کنش های انسان، وابستگی آنها به علم و آگاهی اوست. ازاین رو شناخت عواملِ معرفتی پیشااراده نیز برای قضاوت و ارزشیابی کنش ها ضروری است. این سخن دربارۀ توانش ها و گرایش های انسان نیز درست است. اگر نقش بینش، گرایش و توانش انسان در کنش های وی نادیده گرفته شود، پژوهشگر علوم انسانی هنگام توصیف، تبیین، تفسیر، ارزشیابی و کنترل کنش ها نمی تواند به درستی عمل کند و دست کم گرفتار خطای محاسباتی خواهد شد.

کنش ها، افزون بر ظاهرشان، باطن هم دارند؛ ازاین رو نباید هنگام تحلیل یک کنش و ارزشیابی آن، تنها به ظاهرش توجه کرد؛ بلکه پژوهشگر باید به دنبال معنای آن کنش باشد و به اصطلاح کنش را رمزگشایی کند. سرچشمۀ سطحی نگری و ساده لوحی در تحلیل مسائل روز از جمله مسائل سیاسی را باید توجهِ کافی نداشتن به این نکته دانست. همچنین ازآنجاکه کنش های انسان به اموری مانند زمان، مکان، فرهنگ، پیامدهای مثبت یا منفی آن، نیازها و اقتضائات اجتماعی و فردی وابسته است، هرگونه پژوهش در این حوزه بدون توجه به آنها نارواست.

متأسفانه مخالفان علوم انسانی اسلامی به این نکتۀ بسیار مهم توجه کافی ندارند و دلبستۀ علومی هستند که نگاهی تک بُعدی و غیرواقع نگر به موضوع علوم انسانی دارند. نتیجۀ چنین غفلتی آن است که مسائلی در دانشگاه ها مطرح شود که «ناظر به نیازهای ما نیست... مسائل ما را حل نمی کند... اصلاً از ما بیگانه است» (http: //farsi. khamenei. ir/speech-content?id=10055). کسی که نگاهی جامع به انسان و کنش های وی دارد، به اهداف عالی علوم انسانی اسلامی نیز می اندیشد و پژوهش های خود را به بررسی ابعاد نباتی و حیوانی انسان محدود و منحصر نمی کند:

انسان چون افق وجودش در یک حدّ محدودی است و نیز به واسطۀ انغمار در طبیعت، از غیر طبیعت خود محجوب است، عوالم فوق خود و دون خود را نیافته است؛ بلکه از خود نیز کاملاً محجوب است؛ و لهذا خود را همین پوست و استخوان و بدن ملْکی و ادراکات حسّی و خیالی گمان کرده و از حقیقت و لب خود غافل است. از این جهت، تمام همّ و حزنش برای مقاصد ملکی و تدبیرات بطن و فرج است؛ و چون از خود غافل و محجوب است، مقاصد انسانی خود را نداند و برای آن قدمی برندارد. آری، کسی که جز حیات حیوانی چیزی در خود درنیافته، جز مقصد حیوانی به چیزی نپردازد (موسوی خمینی، 1382، ص 260-261).

از سوی دیگر، اسلام که دین خاتم و جامع است، دربردارندۀ هر چیزی است که انسان برای سعادت ابدی اش بدان نیازمند است. ازاین رو، دین را باید به مثابۀ سیستمی یکپارچه و منسجم در نظر گرفت و ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... یک مسئله را با هم و ناظر به یکدیگر مورد توجه قرار داد. افزون بر این با توجه به تعریف مشهورِ دین (مجموعۀ اعتقادات، احکام و اخلاق) باید به هر سه بخشِ آن پرداخت و بدون اطلاع کافی دربارۀ این مجموعه نباید ارزشیابی و داوری کرد. وظیفۀ اخلاقی پژوهشگر علوم انسانی اسلامی آن است که هم انسان را به صورت یک کل بنگرد و هم اسلام را به صورت جامع مطالعه کند و بر همۀ جوانب آن تسلط یابد. در غیر این صورت آن گونه که در منابع روایی آمده است دین خدا به پا داشته نمی شود و محفوظ نمی ماند (لیثی واسطی، 1376، ص 179-180؛ تمیمی آمدی، 1366، ص 85)؛ افزون براین چه بسا به مخالفت بی دلیل با برخی دانش ها بینجامد. یکی از عوامل مخالفت با دانش هایی مانند فلسفه، عرفان، فقه و سیاست، نگاه تک بُعدی به دین است. بنابراین هرگونه پژوهش در علوم انسانی اسلامی باید با شناخت اسلام در ابعاد گوناگونش همراه باشد. امام خمینی(ره) نشناختن اسلام در همۀ ابعادش را فاجعه ای برای اسلام می دانستند؛ چنان که فرمودند:

یک فاجعه ای برای اسلام از اول تا حالا بوده، و آن فاجعه اینکه اسلام را نشناخته اند. کسانی که بحث از اسلام کردند، چه در سابق و چه در لاحِق، اینها اسلام را با همۀ ابعادش نشناختند. هر کسی یک بُعدی از ابعاد اسلام را در آن نظر کرده است و همۀ مطالبی که در اسلام بوده است و در قرآن کریم بوده است، به همان معنایی که خودش ادراک کرده، برگردانده [است] (موسوی خمینی، 1389، ج 4، ص 6-7).

9- پرهیز از به کارگیری ادبیات غیراخلاقی

یکی از ویژگی های یک پژوهش روشمند آن است که منطق گفتمان عقلایی بر آن حکم فرما بوده، پژوهشگر درپی اثبات ادعاهای خود و نقد ادلۀ رقیب با استفاده از دلیل متقن و قابل پذیرش باشد. در این صورت، تنها اهرم رد و اثبات یک ادعا، دلیل موجه است. روشن است که اهانت، سوء ظن، دروغ، نسبت ناروا، برچسب زدن، تعریض ها و کنایه های ناروا و اموری از این دست، نه تنها به حل مسئله کمک نمی کند، بلکه باعث به وجود آمدن مشکلی جدید می شود. اخلاق پژوهش اقتضا می کند که پژوهشگر به جای متهم کردن دیگران به بی سوادی، نفهمی، انتقام جویی، کفر، نفاق و...، به بررسی علمی مسئله بپردازد و با دلیلی منطقی مخاطبان را با خود همراه سازد و با نشان دادن فریب های برخی نویسندگان، نوع مغالطه را گوشزد کند؛ سپس نتیجۀ درست را تبیین نماید.

افزون بر این، استفاده از اطلاعات نادرست با ادبیاتی که احساسات مخاطبین را برانگیزاند، ناپسند است. متأسفانه گاه برخی مخالفان علوم انسانی اسلامی پشت نقاب آزاداندیشی دانشجویان چنین القا می کنند که مدعیان اسلامی سازی علوم قصد دارند جلوی پیشرفت علوم انسانی را بگیرند و دانشجویان را بردۀ خود کنند و نگذارند با علوم رایج دنیا آشنا شوند! این در حالی است که نه تنها طراحان ایدۀ علوم انسانی اسلامی چنین قصدی ندارند، بلکه به تصریح ایشان قصد دارند جلوی آفت ها و آسیب های علوم انسانی وارداتی را بگیرند تا این دسته از علوم به رسالت اصلی خود بپردازند و بتوانند مشکلاتِ روز را به بهترین وجه حل کنند:

اگر ما در مقابل علوم غربی موضع می گیریم و می خواهیم دانشگاه های خود را از بعضی داده های علوم غربی پاک سازی کنیم، صرفاً به دلیل «غربی» بودن آنها نیست؛ چراکه همین موضع را نسبت به علوم «غربی» نیز داریم؛ بلکه به این دلیل است که نقص ها، کمبودها، و احیاناً اشتباهات و مغالطاتی در داده های آنها مشاهده می کنیم، و حس حقیقت جویی ما علاوه بر وظیفۀ دینی مان اقتضا می کند آن کاستی ها و کژی ها را برنتابیم و سعی کنیم حقایق را هرچه دقیق تر و واقعی تر به دست آوریم... تکیۀ ما بر نادرستی علوم غربی، به دلیل سیطرۀ این علوم بر فضای علمی و دانشگاهی ما از یک سو، و ریشه دواندن آنها در تاروپود جامعه و ساختار اداری و سیاسی کشور از سوی دیگر است که حیات اجتماعی ما را به شدت تحت تأثیر قرار داده است؛ به ویژه در علوم انسانی که به یک معنا نرم افزار مدیریت کشور و تصمیم گیری های خرد و کلان در ساحت های مختلف اجتماعی به حساب می آید. ما در مقابل، روشی را پیشنهاد می کنیم که بتواند جلوی آن آسیب ها و آفت ها را بگیرد و از نواقص آن به دور باشد. آموزه های اسلامی دانشمند مسلمان را به گونه ای تربیت می کند که بتواند از این کاستی ها و کژی ها دور و سالم بماند؛ و از این جهت، اسم این روش و علم برآمده از آن را «اسلامی» می گذاریم (مصباح یزدی، 1392، ص 32-33).

10- پرهیز از تعصب

1-10- تعصب علمی (علم زدگی)

مخالفان علوم انسانی اسلامی گاه با تحلیل هویت علم، به این مبنا استناد می کنند که اگر امری در میان همۀ مردم مشترک بود، دیگر اسلامی و غیراسلامی ندارد. ازاین رو، اموری مانند روش نیز نباید با قید اسلامی همراه شود؛ زیرا روش نیز مانند موضوع یک علم یا موضوع یک مسئله، نسبت به مکاتب و ادیان استقلال ذاتی دارد. در واقع، ادعا آن است که روش و موضوع یک علم، از امور غیراختیاری هستند؛ زیرا ارادۀ ما شأنیت تغییر واقع را، از آن جهت که واقع است، ندارد. اگر از مقدماتی ویژه در قالبی معتبر استفاده کنیم، به نتیجه دست می یابیم و اگر بخواهیم به بحثی علمی بپردازیم، دربارۀ موضوع ویژۀ آن علم باید بحث کنیم، نه موضوعی دیگر. بنابراین مسلمان، یهودی، مسیحی و پیروان دیگر ادیان به همان روش ها و موضوعاتی پایبند خواهند بود که غیرمتدینان پایبند هستند (ر. ک: سروش، 1390، ص 335-360؛ همو، 1370، ص 5-202؛ همو، 1371، ص 77-79).

به نظر می رسد که این تبیین را باید استدلالی به نفع علوم انسانی اسلامی دانست، نه دلیلی بر انکار آن؛ زیرا اسلام و مبانی آن همگی ناظر به واقع و نفس الامرند، نه اموری صرفاً وابسته به بافته های اندیشمندان مسلمان! آیا به دنبال واقع بودن به معنای نفی ایدۀ علوم انسانی اسلامی است؟ اشکال کار در این است که افزودن قید اسلامی به علوم انسانی نوعی تعصب شمرده شده است و این گونه نمایانده می شود که اسلام به ناروا توسط مسلمانان به حقایق نفس الامری تحمیل می شود! این دیدگاه، خود نوعی تعصب به شمار می رود. چرا نباید حقایق را آن گونه که هست، ملاحظه کرد و به آن پایبند بود؟ آیا قرآن و سنت بیانگر حقایق عینی نیستند؟ پس اگر علوم انسانی بر مدار مبانی و روش های اسلامی و مبتنی بر واقع بنا نهاده شود، عینیت آنها نیز تأمین می شود. این در صورتی است که بر اساس دیدگاه برگزیده، قید اسلامی در ترکیب «علوم انسانی اسلامی» قید احترازی باشد؛ اما اگر این قید توضیحی باشد، آنچه گفتیم روشن تر خواهد بود؛ زیرا در این صورت، چیزی شایستۀ نام علم است که پرده از حقیقت بردارد و محصول وهم و خرافه نباشد. در این صورت، اگر چیزی علم باشد، حتماً اسلامی خواهد بود و اگر کاشف از حقیقت و ناظر به واقع نباشد، اساساً علم نیست تا بخواهد اسلامی باشد. تعصب ناشی از علم زدگی مانعی جدی فراروی پژوهش در حوزۀ علوم انسانی است و باید از آن پرهیز شود.

ممکن است تصور شود طرح مسائلی مانند آسیب شناسی علوم انسانی غربی و چاره اندیشی برای آن، خود نوعی تعصب باشد؛ اما واقع نگری و دوراندیشی خلاف آن را تأیید می کند:

من البته دربارۀ تفکر و فرهنگ وارداتی غرب بارها صحبت کرده ام. بعضی ممکن است این را حمل بر نوعی تعصب و لجبازی کنند. نه؛ این تعصب و لجبازی نیست. برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی ممکن تر و سهل تر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهای آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهای خودشان شکل دهند. هر باوری که یک ملت را به اتکای به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش برای استقلال و آزادی وادار کند، دشمن خونی آن، کسانی هستند که می خواهند با قدرت متمرکز، همۀ دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همۀ بشریت را استثمار کنند؛ لذا با آن فکر مبارزه می کنند. در نقطۀ مقابلش سعی می کنند با راه ها و شیوه های مختلف، افکار و باورها و جهت گیری هایی را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونه ای بیندیشد که آنها می خواهند. وقتی آن طور اندیشید، آن گونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است: تئوری سازی استعماری (https: //www. leader. ir/fa/speech /2088).

2-10- تعصب منطقه ای، دینی، نژادی و...

علم، اختصاصی به منطقه ای جغرافیایی، دینی خاص، نژادی معین و اموری از این دست ندارد؛ بلکه راه تلاش برای کشف حقیقت و دستیابی به آن برای همه باز است. ازاین رو، حتی طرح ایده ای مانند اسلامی سازی علوم انسانی، به معنای ویژه سازی علوم انسانی به دینی خاص نیست؛ بلکه مقصود از آن، زدودن هرگونه تعصب، افزونه یا نقصی از دامان فهم حقیقت است. این طرح برخاسته از آموزه های اسلامی است که خود حاکی از واقع است. اسلام نه تنها محدودیت زمانی فراگیری علم را برداشته است (پاینده، 1382، ص 218)، بلکه برای آن، محدودیت مکانی نیز قائل نیست (فتال نیشابوری، 1375، ج 1، ص 11؛ طبرسی، 1385ق، ص 135) و حتی به منظور دستیابی به حقیقت، برای گزینش استاد نیز محدودیتی قائل نیست (برای نمونه ر. ک: کلینی، 1407ق، ج 8، ص 167؛ ابن شعبه حرانی، 1404 ق، ص 201؛ نهج البلاغه، ح 79 و 80). مقام معظم رهبری با تأکید بر اینکه علم به بشریت تعلق دارد (بیانات در دیدار جمعی از خانواده های شهدا، 13 /آذر /1370) و آن را از هر کسی می توان فراگرفت، مصرف کنندۀ فرآورده های علمی دیگران بودن را ناپسند دانسته اند (https: //www. leader. ir /fa /speech/2088).

11- پرهیز از شهرت طلبی و شهرت زدگی

یکی از موانع جدی پیش روی پژوهش های علوم انسانی اسلامی، شهرت طلبی است. ممکن است پژوهشگری به بهانۀ ارائۀ دیدگاهی جدید یا پشت نقاب نقد جامع دیدگاه رقیب، به دنبال کسب شهرت علمی باشد. این انگیزه رذایل اخلاقی دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت. یکی از راهکارهای مقابله با این رذیلۀ اخلاقی، «پژوهش گروهی» است که مانع انگیزه های ریاکارانۀ فردی می شود و جلوی بسیاری از خطاهای احتمالی را می گیرد. به همین دلیل دیدگاهِ برتر آن است که با استفاده از مشورت دیگران به دست آمده باشد (لیثی واسطی، 1376، ص 111).

افزون بر شهرت طلبی، شهرت زدگی نیز مانعی جدی فراروی پژوهشی روشمند در حوزۀ علوم انسانی اسلامی است. برای نمونه، درست است که بیش از ده نظریه دربارۀ اسلامی سازی علوم انسانی ارائه شده است، اما گزینش یکی از این دیدگاه ها یا ارائۀ دیدگاه جدید در این عرصه نباید تحت تأثیر شهرت نظریه پردازان این حوزۀ فکری باشد؛ زیرا شهرت نظریه پرداز لزوماً به معنای درستی دیدگاه وی نیست؛ چنان که گرایش تعداد زیادی از اندیشمندان یا بیشتر آنها به یک دیدگاه، لزوماً به این معنا نیست که آن دیدگاه با واقع مطابق است و دیدگاه های رقیب باطل اند. بنابراین صِرف شهرت یا تعداد موافقان یک دیدگاه نباید ملاک گزینش یک دیدگاه قرار گیرد؛ بلکه پژوهشگر باید با فهم دقیق دیدگاهی درست، به لوازم آن پایبند باشد: «إعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایةٍ لَا عَقْلَ رِوَایةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعلْمِ کثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیل» (نهج البلاغه، ح 98). براین اساس، اگر نظریه ای در میان عالمان دین مشهور شده باشد، اما ادلۀ آن معلوم نباشد، نمی تواند نظریه ای صددرصد پذیرفتنی و مطابق با واقع تلقی شود. هرچند ادب پژوهش اقتضا می کند حتی چنین شهرتی نیز نادیده گرفته نشود و تا رسیدن به نتیجۀ قطعی با دقت بررسی شود.

توجه نداشتن به این نکته باعث شده است که برخی پژوهشگران در نتیجۀ مطالعات موردی صورت پذیرفته معتقد شوند که عوامل غیرمعرفتی مانند شهرت نظریه پرداز، شخصیت دانشگاهی و سوابق پژوهشی معیار مقبولیت دیدگاه هایش در جامعۀ علمی است. در نتیجه، «منطقی برای اکتشاف علمی وجود ندارد» (کلینز و فینچ، 1993، ص 142). همان گونه که توضیح داده شد، شهرت یک نظریه یا نظریه پرداز با درستی آن نظریه ملازمه ندارد و حتی اگر در برهه ای از زمان به دلیل عوامل غیرمعرفتی رواج یابد، در طولانی مدت نمی تواند پابرجا بماند و توسط حقیقت جویان نقد خواهد شد.

12- دوری از هوای نفس

آنچه موجب می شود دانشمند، علمی را که از منبع و روش صحیح به دست آورده است، بدون تحریف در اختیار دیگران قرار دهد، تزکیه، خودسازی و دوری از هوای نفس است. در نظر گرفتن انگیزه های دنیوی در انتقال علوم، از جمله آسیب های جدی به شمار می روند که انسان را از رسیدن به سعادت بازمی دارند. خداوند سبحان در قرآن کریم آن دسته از دانشمندان بنی اسرائیل را مذمت می کند که عمداً دست به تحریف حقایق می زدند: «فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِیشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنا قلِیلاً فوَیلٌ لَّهم مِمَّا کتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَّهُمْ مِمَّا یکسِبُونَ» (بقره: 79)؛ پس وای بر کسانی که کتاب [تحریف شده ای ] با دست های خود می نویسند؛ سپس می گویند: «این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آورند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته است، و وای بر ایشان از آنچه [از این راه ] به دست می آورند.

اگر کسی پیرو هوای نفس خویش باشد، نه تنها از حقایق دور می شود، بلکه روحیۀ پذیرش سخن حق را هم از دست می دهد و به هلاکت می رسد: «وَیلٌ لِکلِّ أَفَّاک أَثیم یسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلی علَیهِ ثمَّ یصِرُّ مُسْتَکبِراً کأَنْ لَمْ یسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیم وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عذابٌ مهین» (جاثیه، 7-9؛ ر. ک: بقره: 6-7)؛ وای بر هر دروغ زن گناه پیشه که آیات خدا را که بر او خوانده می شود، می شنود؛ سپس با گردن کشی، [در انکار آن] پای می فشارد؛ چنان که گویی آن را نشنیده است. پس او را به عذابی دردآور بشارت ده و چون به چیزی از آیات ما آگاه شود، آن را به ریشخند می گیرد. اینان عذابی خفت بار برایشان خواهد بود.

انسان نباید سرمایۀ معرفتی ارزشمندی چون عقل را در دام هوای نفس خود گرفتار کند: «کمْ منْ عقْلٍ أَسیرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَی أَمِیر» (نهج البلاغه، ح 211)؛ چه بسا عقلی که اسیر فرمان هواست. در این صورت، عقل نمی تواند در کارکردهای معرفتی خود به درستی عمل کند؛ بلکه تحت تأثیر اموری مانند شهوت، غضب و طمع، از فهم حقیقت و در نتیجه از ارزش داوری درست بازمی ماند (تمیمی آمدی، 1366، ص 65 و 481؛ نهج البلاغه، خ 109؛ همان، ح 219؛ همان، ن 31).

شاید توجه نشدن به همین نکته، منشأ پیدایش برخی دیدگاه های آنارشیستی و نسبی گرایانۀ معرفت شده باشد. برای نمونه، به اعتقاد فایرابند، نه مطرح شدن یک نظریه نشان قوت آن است، نه طرد آن نشانۀ ضعفش؛ بلکه بر اساس شواهد تاریخی، «هیچ دیدگاهی همۀ فرصتی را که سزاوار آن است، نداشته است. تئوری ها را مدت ها قبل از اینکه فرصت نشان دادن شایستگی هایشان را داشته باشند، کنار می گذارند و ترک می کنند» (فایرابند، 1375، ص 77). وی که برگزیده شدن یک نظریه را روشمند نمی داند، معتقد است فضای عمومی و تبلیغات در این زمینه نقشی جدی دارد و می کوشد جایگزینی تئوری کپرنیک به جای تئوری بطلمیوس را به عنوان یکی از شواهد مدعایش به تفصیل توضیح دهد. فارغ از قضاوت دربارۀ درستی یا نادرستی مصادیقی که فایرابند آورده است، اگر منظور وی این باشد که برگزیده شدن یک دیدگاه یا طرح دیدگاه دیگر، در برخی موارد از روی هوای نفس بوده و برآمده از روش صحیح و معقول نبوده، سخنی پذیرفتنی است. اندیشمندان بسیاری به این حقیقت گواهی داده و برای آن شواهدی آورده اند (ر. ک: ریتزر، 1374، ص 555-566؛ لوزیک، 1383، ص 33-35).

13- پرهیز از خودبزرگ بینی و خودرأیی

بسیاری از علما در زمینۀ علوم دینی، شبانه روزی پژوهش کرده و با دغدغۀ فهم و ترویج دین، به بررسی آیات و روایت ها مشغول بوده اند. بنابراین در مقام تحقیق باید از اندیشه های آن اندیشمندان نیز در راستای پیشرفت اهداف اسلامی استفاده کرد و نتیجۀ تحقیق های ایشان را به مثابۀ مقدمه هایی سودمند برای نتیجه گیری های بیشتر و دقیق تر به کار گرفت. هرچند ممکن است چیزی به ذهن کسی برسد که در ذهن اندیشمندان پیشین نبوده است، ولی همواره باید این احتمال داده شود که این نظریه را دیگران نیز مطرح کرده یا در ذهن داشته اند، ولی به دلیل وجود اشکال ها یا ابهام هایی کنار گذاشته شده است. دقت علما در آیات و روایت ها مثال زدنی است. با توجه به وجود بطون، تأویل ها و لایه های معنایی ظریف و گوناگون، ممکن است در چارچوب معین (صراط مستقیم اسلام) تفسیرهای مختلف و درعین حال صحیح در جای خود از یک آیه یا روایت بشود. گاهی نیز بعضی از لایه های معنایی یک واژه (مانند عبادت) به جایی می رسد که برخی نمی توانند حقیقت آن را درک کنند. ازاین رو، به جای تلاش برای مطرح کردن خود در محافل علمی، لازم است متواضعانه از همۀ تلاش هایی که در عرصۀ علوم انسانی اسلامی صورت پذیرفته یاد شود و اگر نظریه ای توسط دیگران مطرح شده است، به ناحق به عنوان نظریۀ جدید و ابتکاری معرفی نشود.

نکتۀ دیگر آنکه اگر پژوهشگر علوم انسانی در یک مسئله به دیدگاهی قطعی نرسید، نباید آن را به عنوان نظریه ای اسلامی که از سوی اندیشمندی مسلمان ارائه شده است، مطرح کند. دنباله روی از آنچه بدان آگاهی نداریم، ناپسند است: «وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا» (اسراء: 36)؛ و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد. در برخی منابع روایی بابی با عنوان «النَّهْی عَنِ الْقَوْلِ بِغَیرِ عِلْم» به همین نکته اشاره دارد (ر. ک: کلینی، 1407ق، ج 1، ص 42 -43). در مقابل، درصورتی که پژوهشگر با به کارگیری شیوۀ درست و ادلۀ منطقی به نتیجه ای دست یافت، نباید از طرح آن هراسی داشته باشد و به این بهانه که ممکن است مورد نقد واقع شود، آن را ارائه نکند. شجاعت و شهامت در دفاع از نتایج پژوهش باعث پیشرفت روزافزون سیرِ ایدۀ علم دینی می شود و از موانع پیش روی پژوهش های آینده در این حوزۀ فکری می کاهد. آن گونه که در روایات آمده است، اگر انسان از کاری ترس دارد، باید شجاعانه به آن کار اقدام کند؛ چراکه کار، ساده تر از آن است که می پندارد: «إِذَا هِبْتَ أَمراً فقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه» (نهج البلاغه، ح 175).

افزون بر این تواضع علمی اقتضا می کند که پژوهشگر علوم انسانی اسلامی در صورت دست نیافتن به نتیجۀ مورد نظر به تحقیق خود ادامه دهد و آن را بر عدم امکان دستیابی به نتیجه در این حوزۀ معرفتی حمل نکند. روشن است که ابزارهای عادی معرفت بشری دارای محدودیت ها و گاه خطاهایی هستند و توان علمی انسان محدود است؛ ازاین رو نباید توقع داشت که همۀ مسائلِ این رشته توسط یک یا چند نفر و در مدت زمان محدودی حل شود. خودستایی به جای تواضع علمی آسیب های فراوان دارد. پژوهشگری که خود را بی اشتباه می پندارد، نه تنها فرصت استفاده از نقدها و دیدگاه های دیگران را از خود می گیرد، بلکه در اثر اعتماد نابجا به ابزارهای معرفتی ناقص خویش، می لغزد و نزد دیگران خوار می شود. حضرت علی(ع) با بیان این حقیقت می فرماید: «مَنْ أُعْجِبَ بِرَأْیهِ ضَلَّ وَ مَنِ اسْتَغْنَی بعَقْلِهِ زَلَّ وَ مَنْ تَکبَّرَ عَلَی الناسِ ذَل» (کلینی، 1407ق، ج 8، ص 19)؛ کسی که فریفتۀ اندیشۀ خود شد، گمراه گردید؛ و کسی که عقل خود را بی نیاز دید، لغزید؛ و کسی که در برابر نسبت به مردم گردن کشی کرد، خوار شد. در روایات، خودشیفتگی و خودرأیی نشانۀ نادانی (طوسی، 1414ق، ص 56؛ پاینده، 1382، ح 2096، ص 600؛ همان، ح 2129، ص 606) و ضعف عقل (کلینی، 1407ق، ج 1، ص 27) و همچنین عامل لغزش (تمیمی آمدی، 1366، ص 347) و هلاکت (نهج البلاغه، ح 161) دانسته شده است.

همچنین اگر پژوهشگر به گمان خود به راه حلی در مسئله ای از مسائل علوم انسانی اسلامی دست یافت، نباید مایۀ شگفتی بی موردش می شود و وی را از ادامۀ مسیر بازدارد. تحلیل های واقع بینانه از سیر پیشرفت در زمینۀ علوم انسانی در کشور نگران کننده است و به فرمودۀ مقام معظم رهبری، «ما بخصوص در زمینۀ علوم انسانی، برخلاف آنچه که انتظار می رفت و توقع بود، حرکت متناسب و خوبی نکرده ایم» (http: //farsi. khamenei. ir/speech-content?id=3201).

14- پرهیز از برخوردهای تخریبی در مقام نقد

هرچند ایده های نو باید ظرفیت نقدپذیری را داشته باشند و صاحبان اندیشه برای بالندگی و تقویت هرچه بیشتر اندیشه های خود، باید آنها را در معرض نقد قرار دهند، ولی ناقدان نیز باید توجه داشته باشند که برخوردهای تخریبی به جای نقد سازنده باعث می شود اندیشه در جایگاه واقعی خود قرار نگیرد و قربانی اغراض و هواهای نفسانی منتقدان شود (رشاد، 1382، ص 110). ناقدان باید توجه داشته باشند که نقدِ بیشتر، همواره با ترفیع درجۀ علمی ناقد همراه نیست و کسی در این کار مهم و ضروری موفق است که جهت های مثبت و منفی یک ایده را مطرح نماید و با پیشنهاد های خود سعی بکوشد آن نظریه را ترمیم و بازسازی کند.

نتیجه گیری

پژوهش در قلمرو علوم انسانی اسلامی ارزش ذاتی ندارد و در صورتی ارزشمند است که همراه با رعایت اخلاق پژوهش در این حوزه باشد. با توجه به آنچه در این تحقیق گذشت، خلوص نیت و همراهی حسن فعلی با حسن فاعلی، شرط لازم ارزشمندی اخلاقی هر کنش اختیاری است. در این صورت، یاری الهی نیز شامل حال پژوهشگر می شود و با دوری از انگیزه های غیرالهی، هدفِ عینیت و دستیابی به واقع در این حوزه نیز تأمین می گردد. از این رو، باید با بررسی دقیقِ پیشینۀ پژوهش های صورت پذیرفته، از انجام کار تکراری و بیهوده پرهیز کرد و با قدردانی از زحمات علمی پیشینیان، به بررسی عالمانه و منصفانۀ دیدگاه های ایشان پرداخت. رعایت امانت در نقل دیدگاه ها و استناد به آنها، فهم و تقریر صحیح و عالمانۀ آنها، پرهیز از برخوردهای تخریبی و ژورنالیستی با دیدگاه های مخالف یا منتقدان، پرهیز از به کارگیری ادبیات غیراخلاقی و غیرعلمی در نوشتار و اموری از این دست، لازمۀ اخلاقی پژوهش های علوم انسانی اسلامی است. پژوهشگر موفق در این عرصه کسی است که همواره حق را محور قرار می دهد و برای دستیابی به آن می کوشد و نه از بیان روشمند دیدگاه حق هراس دارد، نه از نقد منصفانۀ دیدگاه های مخالف. این ویژگی نشان دهندۀ شجاعت و شهامت علمی است که در پیشبرد ایدۀ علوم انسانی اسلامی سهمی بزرگ دارد. در معرض نقد قرار گرفتن، باعث بالندگی پژوهشگر و توفیق بیشتر نظریۀ وی در محافل علمی است. البته پژوهش در این عرصه نیازمند صبوری و صرف وقت است و با توجه به دیربازده بودن این گونه تحقیقات، جهاد علمی، پرهیز از یأس یا دوری از شتاب زدگی در ارائۀ یافته ها ضرورت دارد. در این میان، گاه مسئلۀ اصلی به حاشیه رانده شده و برخی مسائل فرعی و خارج از بحث، میدان عرضه یافته اند. افزون بر این با توجه به ذوابعاد بودن انسان، نگاه جامع و کلان به ایدۀ علوم انسانی اسلامی ضروری است و نگاه تک بُعدی به انسان و مسائل مربوط به آن، مانع دستیابی به حقیقت می شود. ازاین رو، از یک سو باید با موضوع علوم انسانی همدلانه رفتار کرد و از سوی دیگر، برای تأمین واقع نگری باید از سلطۀ تأثیر ناروای احساسات و تعصبات پرهیز کرد. علم زدگی، گاه مانعی جدی فراروی پذیرش نتایج به دست آمده از برخی پژوهش های مربوط به علوم انسانی اسلامی شده و باعث مخالفت های جدی با این ایده گردیده است. این در حالی است که با تحلیل ویژگی های موضوع علوم انسانی از یک سو و فهم درست تأثیر دین در علوم انسانی از سوی دیگر، می توان به این نکته دست یافت که ایدۀ علوم انسانی اسلامی درپی دستیابی به دانشی فراملیتی، فرادینی، فراجنسیتی و... است و آموزه های اسلامی نشان می دهد که هرگونه تعصب کور در مسیر دستیابی به حقیقت و نفس الامر، ناپسند است. پژوهشگر علوم انسانی اسلامی از پیروی هوای نفس خویش می گریزد و تنها به همین هدف می اندیشد؛ ازاین رو دستیابی به شهرت، قدرت، پست و مقام، ثروت و... او را به خودرأیی و خودبزرگ بینی نمی کشاند؛ بلکه او همواره در پژوهش های متواضعانۀ خود به دنبال حق و پیروی از آن است. در مجموع، می توان حق طلبی با انگیزۀ الهی را بایستۀ اخلاقی اصلی پژوهش در حوزۀ علوم انسانی اسلامی دانست.

منابع

نهج البلاغه، 1414ق، ترجمۀ صبحی صالح، قم، هجرت.

ابن بابویه، محمدبن علی (صدوق)، 1362، الخصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.

-----، 1398 ق، التوحید، محقق/ مصحح: هاشم حسینی، قم، جامعه مدرسین.

-----، 1413ق، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: علی اکبر غفاری، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.

-----، 1376، الأمالی، چ ششم، تهران، کتابچی.

ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، 1404 ق، تحف العقول، محقق / مصحح: علی اکبر غفاری، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.

ابن فهد حلی، احمد بن محمد، 1407ق، عدة الداعی و نجاح الساعی، محقق / مصحح: احمد موحدی قمی، قم، دارالکتب الإسلامی.

برقی، احمد بن محمد بن خالد، 1371ق، المحاسن، تحقیق و تصحیح: جلال الدین محدث، چ دوم، قم، دارالکتب الإسلامیة.

پاینده، ابوالقاسم، 1382، نهج الفصاحة، چ چهارم، تهران، دنیای دانش.

تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، محقق / مصحح: مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات.

جمعی از نویسندگان، 1385، اسلامی سازی معرفت، تدوین و ترجمة مجید مرادی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

حلوانی، حسین بن محمد، 1408ق، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدی (عج)، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج).

دیلمی، حسن بن محمد، 1412ق، ارشاد القلوب إلی الصواب، قم، شریف رضی.

رشاد، علی اکبر، 1382، دین پژوهی معاصر (درنگ و درایتی در گفتمان های سه گانۀمتجمد، متجدد و مجدد)، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

ریتزر، جورج، 1374، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.

سروش، عبدالکریم، 1370، تفرج صنع، چ دوم، تهران، سروش.

-----، 1371، اوصاف پارسایان، تهران، صراط.

-----، 1390، «اسلام و علوم اجتماعی؛ نقدی بر دینی کردن علم»، در علم دینی؛ دیدگاه ها و ملاحظات، تدوین سیدحمیدرضا حسنی و همکاران، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

شریفی، احمدحسین، 1394، مبانی علوم انسانی اسلامی، چ دوم، تهران، آفتاب توسعه.

طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین.

طبرسی، حسن بن فضل، 1425ق، مکارم الاخلاق، تحقیق: علاء آل جعفر، چ چهارم، قم، النشر الاسلامی.

طبرسی، علی بن حسن، 1385ق، مشکاة الأنوار فی غررالأخبار، چ دوم، نجف، المکتبة الحیدریة.

طوسی، محمدبن حسن، 1414ق، الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، قم، دارالثقافة.

العطاس، محمدنقیب، 1374، اسلام و دنیوی گری، ترجمۀ احمد آرام، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران.

فایرابند، پل، 1375، بر ضد روش؛ طرح نظریۀ آنارشیستی معرفت، ترجمۀ مهدی قوام صفری، تهران، فکر روز.

فتال نیشابوری، محمدبن احمد، 1375، روضة الواعظین و بصیرةالمتعظین، (ط- القدیمة)، قم، رضی.

فروغی، محمدعلی، 1379، سیر حکمت در اروپا، تصحیح: امیرجلال الدین اعلم، چ سوم، تهران، البرز.

فیاضی، غلامرضا، منتشر نشده، دروس اسفار.

کلینی، محمد بن یعقوب، 1407ق، الکافی، محقق / مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چ چهارم، تهران، دارالکتب الإسلامیة.

لوزیک، دانیلین، 1383، نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی، ترجمۀ سعید معیدفر، تهران، امیرکبیر.

لیثی واسطی، علی بن محمد، 1376، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث.

مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

مصباح یزدی، محمدتقی، 1392، رابطه علم و دین، تحقیق و نگارش: علی مصباح، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

مطهری، مرتضی، 1385، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، در مجموعه آثار، تهران، صدرا.

مفید، محمدبن محمد، 1413ق، الإختصاص، محقق / مصحح: علی اکبر غفاری و محمود محرمی زرندی، قم، الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید.

موسوی خمینی، سیدروح الله، 1382، شرح حدیث «جنود عقل و جهل»، چ هفتم، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

-----، 1389، صحیفه امام، چ پنجم، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).

Collins , Harry & Tervor Pinch, 1993, The Golem: What everyone should know about science , Cambridge.

http: //farsi. khamenei. ir/speech-content?id=10055-

http: //mesbahyazdi. ir/node/3728-

http: //nekoonam. parsiblog. com /posts/195-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان