فرادید؛ قبل از ایموجیها، قبل از نوشتار و قبل از کلام، ارتباطاتِ غیرکلامی شاملِ زبانِ بدن، لمس و استفاده از فضایِ فیزیکی برای برقراری ارتباط وجود داشت.
ارتباطاتِ غیرکلامی قدیمیترین و ریشهدارترین روشهای ارتباطی در بین انسانهاست. اما همهگیریِ ویروسِ کرونا ما را از صمیمیتی که به طورِ زیستی در هنگامِ احساسِ آسیبدیدگی، تنهایی و ترس آن را طلب میکردیم، محروم کرده است؛ آن هم زمانی که بیشتر از همیشه به آن نیاز داریم.
ماسکِ صورت، ویدیوهای تصویری و ابزار محافظتی شخصی دیدنِ حالاتِ چهره افراد و حرکاتِ بدنِ آنها را سختتر کرده است. ایندرحالیست که فاصلهگذاریِ اجتماعی ما را مجبور کرده علیرغمِ طبیعتمان از هم جدا شویم و ویروسِ نامرئی باعث شده که لمسِ دیگران با احساسِ خطر آمیخته شود. بیایید ببینیم ویروسِ کرونا ارتباطاتِ ما را چطور تحتِ تأثیر قرار داده است.
زبان بدن
کارکنانِ بخشِ درمان برای نشان دادنِ احساسِ خود به بیماران از ارتباطاتِ غیرکلامیِ مثبت بسیار استفاده میکنند. برقراریِ صمیمتِ فیزیکی، لمس، حرکت دادنِ سر به نشانه تأیید یا ردِ چیزی، لبخند، زبانِ بدنِ گشوده و خیره شدن به چشمانِ بیمار برخی از مصداقهای زبانِ بدنِ کارکنانِ حوزه درمان است. زبانِ بدن آنقدر برای کارکنانِ حوزه درمان مهم است که بزرگترین نهادِ پرستاری در جهان که کالجِ پرستاریِ سلطنتی انگلستان است، بخشی از وبسایت خود را به اهمیتِ زبانِ بدن اختصاص داده است.
حالتِ چهره
انسانها از ویژگیهای چهره برای انتقالِ احساساتِ ابتدایی استفاده میکنند. این حالات که به صورتِ خودکار رخ میدهند شاملِ بالا انداختنِ ابروها، بههمفشردنِ لبها و فشردنِ فکها به همدیگر است.
زبانِ بدنِ پزشک یا پرستار از همان نخستین لحظه ملاقات با بیمار نقشِ بسیار مهمی در روندِ درمان ایفا میکند. تحقیقات نشان دادهاند که ارتباطِ غیرکلامیِ مثبت اضطرابِ بیمار را کم میکند و باعث میشود بیمار نتایجِ بهتری از درمان به دست بیاورد. زبانِ بدنِ مثبت همچنین باعث میشود بیمار به پزشکِ خود به عنوان فردی حساس و فهیم اعتماد کند. درنتیجه، بیمار نیز ارتباطِ بیشتری برقرار میکند.
حتی بیمارانی که درد دارند، وقتی با ارتباطِ غیرکلامیِ مثبتِ مراقبِ خود مواجه میشوند، تحملِ دردِ بیشتری از خود نشان میدهند. فاصله گرفتنِ پزشک از بیمار و نشان دادن رفتارهایی که حاکی از بیاعتنایی است – مانند فقدانِ لبخند بر چهره یا برقرار نکردنِ ارتباطِ مستقیمِ چشمی– در روندِ بهبودِ بیماران اثر معکوس دارد و باعث میشود بیمار نتیجه خوبی از درمان نگیرد.
نتیجه تحقیقی که با مشارکتِ 719 بیمار با سرماخوردگیِ معمولی انجام شده است، نشان میدهد بیمارانی که پزشکان خود را همدلتر ارزیابی میکنند، خیلی سریعتر از بیمارانِ دیگر بهبود پیدا میکنند. در این پژوهش از بیماران خواسته شده بود که میزانِ همدلی پزشکِ خود را با امتیازی بینِ 1 تا 10 مشخص کنند. آنهایی که به پزشکِ خود امتیازِ 10 داده بودند (که حدودِ یک-سوم از بیماران میشدند) خیلی سریعتر و با علائم کمتر بیماری را پشت سر گذاشته بودند و همچنین عملکردِ سیستمِ ایمنی آنها 50درصد بهتر از سایر بیماران بود.
ماسک چطور ارتباطات را مختل میکند
پوشاندنِ چهره توانایی پزشکان در فهمِ احساساتِ بیمار را محدود میکند. ماسک تلاشهای کادرِ پزشکی در ارائه حمایتِ غیرکلامی به بیمارانی که تحتِ مراقبتِ آنها هستند را مختل میکند. دیوید همیلتون، نویسنده و دانشمند، که درباره همدلی مطالعه کرده است، میگوید کووید-19 یک جنگِ نفسگیر برای بیمارانِ بستری است.
«فردی که به بیمارستان منتقل میشود دچار ترس و وحشتِ زیادازحد میشود و برای همین به اطمینانِ خاطرِ بیشتری نیاز دارد تا به وضعیتِ قبل از حادثه برگردد. در این زمان رفتارِ کارکنانِ بخشِ درمان کمک زیادی میکند، زیرا ما احساسات دیگران را جذب میکنیم.»
«هر چه فردی احساساتِ خود را بیشتر در حالاتِ چهرهاش نشان دهد، میزانِ سرایتِ احساسی بیشتری میشود. اگر فردی به شما دلسوزی، مهربانی و همدلی را نشان دهد، شما احساسِ صمیمیت میکنید که منجر به ایجادِ تغییراتِ شیمیایی در مغز میشود. این تغییراتِ شیمیایی اثراتِ ضدالتهابیِ قدرتمندی دارند و باعثِ بهبودِ عملکردِ قلب و عروق و سیستمِ ایمنی میشوند.»
فاصله گرفتنِ پزشک از بیمار در روندِ بهبودِ بیماران اثر معکوس دارد و باعث میشود بیمار نتیجه
خوبی از درمان نگیرد.
همیلتون میگوید: «دراینمیان اصلیترین ماده شیمیایی اکسیتوسین است.» همیلتون این ماده را «هورمونِ مهربانی» مینامد. او میگوید: «هر چه بیمار احساسِ همدلی بیشتری از سوی کادر پزشکی احساس کند، پاسخدهی سیستمِ ایمنی بدنِ او بهتر میشود.»
چرا ماسک بیانِ حالاتِ چهره را سخت میکند؟
پزشکِ اورژانس، آرا سوپیاه، که در بخشِ کووید-19 در فلوریدا کار میکند، میگوید او حقیقتاً احساس میکند که ماسک مانعی بر سر راه ارتباط با دیگران است. «ماسک برای هر دو طرف محدودیتهایی در تعبیر و تفسیر احساسات ایجاد میکند. اینکه نمیتوانیم صدای همدیگر را از پشتِ این لایهها بشنویم خیلی کلافهکننده است. بیانِ احساسات از طریقِ ماسک، عینک و محافظِ چهره و لباسِ محافظتی بسیار چالشبرانگیز، اما پاداشمند است.»
شارن چوگانی، پزشکی که در ولز کار میکند، میگوید: «من اسمم را روی لباس محافظتیام مینویسم و یک صورتک خندان هم روی آن میکشم. این کار تفاوتِ زیادی در احساساتِ مردم ایجاد میکند و به آنها اطمینانِ خاطر بیشتری میبخشد.»
«خیلی روزهای سختی است. نمیتوانیم از لبخند برای آرام کردنِ مردم استفاده کنیم و دردهای آنها را به این وسیله تسکین دهیم.»
همیلتون میگوید حتی دیدنِ یک صورتکِ خندان روی پوششِ کادر پزشکی میتواند کمککننده باشد، چون بیمار متوجه تلاشهایی که کادر پزشکی برای برقراریِ ارتباط میکند، میشود. این کار همچنین دقیقاً همان نورونهای آینهای در مغز را فعال میکند که در هنگامِ مواجه با لبخندِ واقعی فعال میشوند.»
فاصله و فضایِ شخصی
نیازی نیست که دانشمندان به شما بگویند که وقتی از عزیزترین افرادِ زندگیتان 2متر دور هستید، آرزوی نزدیکتر بودن میکنید و وقتی کسی را که نمیشناسید یا دوستش ندارید درست در محدودهای از شما قرار دارد که میتوانید لمسش کنید، احساس میکنید به حریمِ شخصیتان تجاوز شده است.
فضایِ شخصی درست مثل یک حبابِ فرضی است که اطرافِ یک فرد را فرا گرفته و افراد این فضا را به لحاظِ روانی و ذهنی یک فضایِ متعلق به خود میدانند؛ چیزی مانند امتدادِ بدنِ خودشان. وقتی فردی به این فضا نزدیک میشود، بخشی از مغز که با پاسخهای احساسی در ارتباط است به صورتِ خودکار واکنش نشان میدهد و حالتِ گریز یا جنگ برای ارزیابیِ تهدیدِ موجود فعال میشود.
اگر فردی که نزدیک شده فردی باشد که متعلق به حلقههای نزدیکِ دوستی و خویشاوندی است، ما از این صمیمت لذت میبریم؛ اما اگر حضور او ناخواسته باشد، ما احساس فوری برای دفعِ او از این فضا میکنیم. صمیمیتِ فیزیکی بازتابدهنده صمیمتِ عاطفی و احساسی نسبت به دیگران است.
توانایی جلو و عقب رفتن در بینِ این فضاها نقشِ مهمی در توسعه روابط دارد؛ زیرا فرصتِ آزمودنِ میزانِ پذیرشِ فرد توسطِ دیگری و میل و اشتیاقِ دیگری در عمیقتر کردنِ دوستی، برقراریِ صمیمت یا برقراریِ رابطه عاشقانه را مشخص میکند؛ و حالا دولتها و دانشمندان به ما توصیه میکنند فاصله خود را با دیگران حفظ کنیم. حتی با برداشتنِ محدودیتهای قرنطینه، فاصلهگذاریِ اجتماعی به قوتِ خود باقی است و رویههای طبیعیِ جدیدی اعلام شده که تا زمانِ پیدا شدنِ واکسن باید اجرا شود.
فواصلِ بینفردی چگونه تعیین میشود؟
فاصله اجتماعیِ 2متر باعثِ مختل شدنِ روابط شده است. افراد دیگر مثل سابق نمیتوانند برای پیدا کردنِ شریکِ زندگیِ خود قرارِ ملاقاتِ عاشقانه ترتیب بدهند. برقراریِ روابطِ چهرهبهچهره جدید به تلاشِ بیشتری نیاز دارد. نه فقط به دلیلِ اینکه فرد باید در چارچوبِ دستورالعملها عمل کند، بلکه به این دلیل که معاشرتِ اجتماعی به اعتمادِ عمیقتری نیاز دارد. همه میدانند که در قبالِ انتخابهای اجتماعیِ خود مسئول هستند، زیرا انتخابهای اجتماعی آنها بر دوستانِ نزدیک و اعضایِ خانواده آنها اثر میگذارد.
فاصله بینفردی در جهان متفاوت است
فاصله فیزیکیای که افراد ترجیح میدهند با دیگران داشته باشند، در فرهنگهای مختلف متفاوت است. این مرزهای جداکننده هستند که روابطِ صمیمی را تعیین میکنند. شواهد نشان میدهند که رفتارِ انسانها در همهگیریها با شرایط تطبیق پیدا میکند و اینکه بیماریها و عفونتها بسیاری از رفتارهای ارتباطی ما را از گذشته شکل دادهاند.
مارک شالر و دامیان ماری، که روانشناسانِ تکاملی و فرهنگی هستند، طی تحقیقی نشان دادند مردمی که به صورتِ تاریخی در مناطقی زندگی کرده بودند که در آنها شیوعِ بیماریهای عفونی بیشتر بود، برونگراییِ کمتری داشتند، سطوحِ بالاتری از انطباقِ اجتماعی را نشان میدادند، تماسِ فیزیکیِ کمتری برقرار میکردند و از دیگران فاصله بیشتری میگرفتند.
در نقطه مقابل، مردمی که به صورتِ تاریخی کمتر دچار بیماریهای عفونی شده بودند، بیشتر احتمال داشت که هنجارهای اجتماعی را نقض کنند، فردگرایی کمتری داشتند و سطوحِ بالاتری از برونگرایی اجتماعی نشان میدادند.
مواجه با بیماری چطور بر فرهنگ اثر میگذارد
جوامعی که در طولِ تاریخ در معرضِ بیماریهای همهگیر قرار گرفتهاند بیشتر احتمال دارد که درونگرا شوند. ماری از دانشگاهِ تولِین، درباره پیامدهای فرهنگیِ تهدید بیماریها تحقیق میکند. او میگوید یکی از پیامدهای فرهنگیِ همهگیریِ ویروسِ کرونا ممکن است این باشد که ما به مرور زمان یاد میگیریم «احتیاط بیشتری نسبت به غریبهها» و «سطوحِ پایینتری از معاشرتِ اجتماعی و برونگرایی را» نشان دهیم.
«ما احتمالاً با بازگشتِ سنتیگرایی با تأکیدِ بیشتر بر انطباق با هنجارهای اجتماعی در سالهای پیشِرو مواجه خواهیم شد و شگفتآور نیست اگر در ملاقاتهای خود از لمسِ فیزیکیِ کمتری استفاده کنیم.»
ماری به نتایجِ مطالعاتِ پیشین اشاره میکند و میگوید جاهایی از دنیا که «بیماری تهدیدِ بزرگتریاست احتمالِ اینکه در دیدارهای افراد آغوش، بوسیدن یا یک دستدادنِ ساده رخ دهد بسیار کمتر است و بیشتر احتمال دارد که افراد با تعظیمکردن یا چیزی شبیه به آن سلامواحوالپرسی کنند.»
او میگوید اثراتِ بیماریهای همهگیر از رفتارهای فردی و اجتماعی فراتر خواهد رفت. «در جوامعی که در آنها شیوعِ عواملِ بیماریزا بیشتر بوده، آزادی محدودتر است و سطوحِ بالاتری از حکومتهای توتالیتر و انطباق با جامعه دیده میشود.»
دلایل زیادی وجود دارد که برخی از جوامع فاصلهگذاریِ اجتماعی را غیرطبیعیتر از جوامع دیگر میبینند. همین حالا هم فاصلهای که افراد با دیگران میپسندند در فرهنگهای مختلف، بین جنسیتهای مختلف، در محیطهای مختلف و بین افرادِ مختلف متفاوت است.
نتایجِ تحقیقی که توسطِ دانشگاهِ وارویک انجام شده است نشان میدهد در کشورهای رومانی، مجارستان، عربستان سعودی و ترکیه مردم بیشترین فاصله اجتماعی را برای صحبت کردن با غریبهها میپسندند؛ ایندرحالیست که در کشورهایی مانند آرژانتین، پرو، بلغارستان و اوکراین مردم معمولاً نصفِ این فاصله را رعایت میکنند. در آمریکا و مناطقِ شمالی و مرکزیِ اروپا مردم در معاشرتهای فرهنگی کمترین لمسِ فیزیکی را انجام میدهند و اغلب به دستدادن در ملاقاتها بسنده میکنند. اما در جوامعِ مدیترانهای مردم ملاقاتها و دیدارهایی با نزدیکیِ فیزیکیِ بیشتر را ترجیح میدهند.
تماس و لمسِ مجازی
ما از بدوِ تولد تا لحظه مرگ نیاز داریم توسطِ همنوعِ خود لمس شویم. این حس نخستین حسی است که در جنین شکل میگیرد. تماسِ پوستی بینِ کودک و والدین در سالهای آغازین تولید اعتمادِ بینِ آنها را شکل میدهد. لمس کردنِ کودک برای رشدِ جسمانی و ارتقاء تواناییهای شناختی و درکل احساسِ سلامتی ضروری است. لمسِ فیزیکی در دورانِ کودکی بنایِ وابستگیهای قوی را در سالهای بعدی زندگی شکل میدهد.
در هر سنی که دچار استرس و ترس میشویم یا احساس میکنیم حالِ خوبی نداریم، لمس کردن کمک میکند. لمس کردن باعثِ تولید شدنِ هورمونِ اکسیتوسین میشود که آزادشدنِ هورمونِ استرس را کند میکند و به عملکردِ بهترِ سیستمِ ایمنی کمک میکند.
«در جوامعی که در آنها شیوعِ عواملِ بیماریزا بیشتر بوده، آزادی محدودتر است...»
لمسهای طولانی – مثلِ ماساژ دادن—ترشحِ هورمونِ استرسِ کورتیزول را در بدن کم و ترشحِ هورمونهای دوپامین و سروتونین را که برای تنظیمِ خلق و احساسِ خوببودن ضروری است، بیشتر میکند. در بیمارانی که افسردگی، بیماریهای خودایمن و اچآیوی دارند، لمس کردن نقشِ بهمراتب مهمتری در تقویتِ سیستمِ ایمنی ایفا میکند. اثراتِ لمس کردن دوطرفه است، هم کسی که لمس میکند و هم کسی که لمس میشود از منافعِ روانی و جسمانی لمس کردن و لمس شدن بهرهمند میشوند.
لمس کردن و گرسنگیِ پوست – نیاز مفرط به لمس شدن -- نیز اثبات شده است. برای دور کردنِ احساسِ تنهایی ضروری است که پوست از طریقِ لمسِ فیزیکی تحریک شود؛ برای همین است که در تماسهای ویدیویی این احساس دور نمیشود.
پروفسور تیفانی فیلد، که با موسسه تحقیقاتی لمس در دانشگاهِ میامی کار میکند، میگوید مردمی که در انزوا به سر میبرند بهتر است که تمریناتِ جسمانیِ بیشتری مانند راه رفتن، شانه زدنِ موها، یوگا و تمرینهای کششی انجام دهند. هر فعالیتی که پوست را به صورتِ فیزیکی تحریک کند مفید است.
«لمس برای فعالیتِ ایمنی ضروری است. تحریک کردنِ گیرندههای فشار که در زیر پوست قرار دارند باعثِ آرام شدنِ سیستمِ عصبی میشود و ترشحِ هورمونهای استرس را متوقف میکند.»
لمس کردنِ افراد وقتی که احساسِ خوبی ندارند برای آنها ضروری است. یک لمسِ کوتاه میتواند باعثِ آزاد شدنِ هورمونِ اکسیتوسین شده و ترشحِ هورمونهای استرس را کند کرده و سیستمِ ایمنی را تنظیم کند. فقدانِ لمس به افسردگی، اضطراب و استرس میانجامد.
لمسِ طولانی سطحِ هورمونهای استرس را کمتر میکند. لمسِ طولانی تولیدِ سروتونین و دوپامین در بدن را افزاش میدهد. این دو هورمون به تنظیمِ خلق کمک میکنند. این تعاملات بهخصوص برای رشد کودکان بسیار ضروری است. لمسِ انسانی خاصیتِ آرامشبخشی دارد؛ برای همین است که وقتی کسی در رنج و ناراحتی است ما تمایل داریم برای آرام کردنش او را بغل کنیم. سختترین چیز در دنیا این است که فردی بدونِ اینکه یکی از اعضای خانواده یا دوستانش در کنارش باشند جان بسپارد. این باعث میشود که تلخترین لحظاتِ زندگیِ فرد سختتر و ناامیدانهتر تمام شود.
فیونا بُردمن، که مادرش در اوایلِ ماه آوریل در یک آسایشگاه جان سپرد، میگوید سختترین چیز برایش این بوده که نتوانسته در آخرین دیدار با مادرش او را لمس کند. بردمن میگوید: «دکتر ما را به اینجا آورد. ما دور از او ایستادیم. نمیخواستیم به او بگوییم که برای خداحافظی آمدهایم، برای همین گفتیم که آمدهایم بگوییم به او فکر میکنیم، دوستش داریم و برایش دعا میکنیم.»
«ما نتوانستیم دستش را بگیریم و از او خداحافظی کنیم.» دوید کِسلر، یک نویسنده و کارشناسِ سوگ است که میگوید نیاز به بودن در کنارِ عزیزان در لحظاتِ مرگ یکی از بزرگترین چالشهایی است که جوامع این روزها با آن مواجهاند.
«این یک برهه نادر تاریخی است که ما از لمسِ فیزیکی عزیزانمان در هنگامِ مواجه با مرگ محروم هستیم. ما وقتی غمِ عمیقی داریم دوست داریم با دیگران تماسِ فیزیکی برقرار کنیم. عزیزانِ ما از ما جدا شدهاند. پس حداقل میخواهیم دیگرانِ زندهای که در کنارمان هستند ما را لمس کنند، دستانمان را در دستانشان بگیرند و ما را در آغوش بگیرند.»
«میدانید اغلب اوقات وقتی تنها هستیم، دلمان برای لمس شدن تنگ میشود. برای همین این روزها برای بسیاری از مردم ویرانکننده است.»
کسلر با تقدیر از کادر پزشکی که امکانِ برقراریِ تماسِ ویدویی با خانوادهها در آخرین لحظاتِ زندگی را فراهم میکند، میگوید «تماسِ مجازی هرگز جای لمسِ واقعی را نمیگیرد، اما در حالِ حاضر تنها چیزی است که در اختیارمان است. پس انجامِ این کار از هیچکاری نکردن مهمتر است.»
این روزها اغلب این را میشنویم که یک کاری کردن بهتر از هیچکاری نکردن است. عمق و غنایِ تعاملاتِ ما با جایگزینهای ضروری، اما تهی جایگزین شده است. صورتکها یا پیکسلهای خندان احساسِ نزدیکیِ جسمی، عاطفی یا بیوشیمیایی ایجاد نمیکند.
همهگیریِ ویروسِ کرونا زندگیها را ربوده و امکانِ آرام کردنِ یکدیگر از طروقِ رایجِ انسانی را از ما گرفته است. ماهیتِ بیماریِ کرونا باعث شده رفتارهایی که به کاهشِ رنجِ ما میانجامیدند – مانند نشان دادنِ همدلی از طریقِ لمسِ فیزی و زبانی بدن – از ما دریغ شود.
فقدانِ سادهترین رفتارهای انسانی به ما یادآوری میکند که چرا آنها ارزشمندترین و بدونِ جایگزینترین چیزها هستند.
منبع: CNNمترجم فرادید: عاطفه رضواننیا