اگر مدت زیادی تنها باشیم چه اتفاقی می‌افتد؟

دانشمندان آلمانی کشف کردند که مغز‌های ۹ کاشف قطب که ۱۴ ماه در یک ایستگاه تحقیقاتی در قطب جنوب زندگی کرده بودند، بعد از پایان مسافرت کوچکتر شده بود

اگر مدت زیادی تنها باشیم چه اتفاقی می‌افتد؟
فرادید؛ نیل آنسِل خیلی تصادفی یک تارک دنیا شد. داستان برمی‌گرده به سال که 1980 او به همراه 20‌نفر دیگر در خانه‌ای در لندن زندگی می‌کرد که به صورت غیرقانونی آن را تصرف کرده بودند. بعد روزی یک نفر به او پیشنهادی داد که نتوانست رد کند: یک کلبه در کوه‌های ولز با اجاره بهای فقط 130‌دلار در سال.

به گزارش فرادید به نقل از بی‌بی‌سی ورلد، جای بسیار بکر و وحشی‌ای بود، آسمان شب را فرشی از ستارگان می‌پوشاند و همسایه‌ها یک جفت کلاغ بودند که 20 سال بود روی همان چنار نزدیک کلبه زندگی می‌کردند.
مشکلش این بود که برای داشتن آن مناظر زیبا باید انزوای شدید را هم می‌پذیرفت. او روی یک تپه کشاورزی زندگی می‌کرد و کیلومتر‌ها با نزدیکترین روستا فاصله داشت. او تلفن نداشت و طی 5‌سالی که در آنجا زندگی کرد حتی یک نفر قدم به خانه‌اش نگذاشت.

«من آنقدر به تنهایی خودم عادت کرده بودم که یادم می‌آید یک روز که برای خرید رفته بودم به مغازه روستا و خواستم که فروشنده از روی پیشخوان چیزی به من بدهد، صدایم دورگه شده بود. متوجه شدم که 2 هفته حتی یک کلمه حرف نزده بودم؛ و آن تقریباً برایم به مسئله‌ای عادی تبدیل شد.»

آنسل پیش‌از‌آنکه به زندگی شهری بازگردد کاملاً به تنهایی‌اش خو گرفته بود و زندگی اجتماعی برایش قدری شوک‌آور بود. «آنچه بسیار دشوار بود حجم صحبت کردن بود. من فرد ضداجتماعی‌ای نیستم، اما با این قضیه مشکل داشتم.»

چیز دیگری که آنسل متوجه شد این بود که هویت او کم‌کم داشت از بین می‌رفت. «وقتی تنها هستید، کم‌کم احساس خود را نسبت به کیستی‌تان از دست می‌دهد؛ زیرا هیچ تصویری از خودتان که از طریق واکنش دیگران به شما در شما انعکاس پیدا می‌کند، ندارید. بنابراین، تا حدودی این‌طور فکر می‌کنم که وقتی برگشتم باید دوباره کیستی خودم را در زمینه اجتماعی کشف می‌کردم.»
 
اگر مدت زیادی تنها باشیم چه اتفاقی می‌افتد؟
خوب اگر بزنیم روی دور تند و به جایی که الان هستیم در سال 2020 برسیم متوجه می‌شویم که تجربه‌های آن سال‌های آنسل این روز‌ها برایمان معنادارتر است.

قرنطینه، شیلد و ایزوله شخصی باعث شده که هر کدام از ما اوقات بیشتری را با خودمان خلوت کنیم. انزوای طولانی‌-مدت چطور روی مغز اثر می‌گذارد؟ آیا ما نیازمند آداب اجتماعی هستیم؟ و آیا با بازگشتن به وضعیت عادی یادمان می‌آید که چطور معاشرت اجتماعی کنیم؟

نوع بشر عمیقاً مخلوقات اجتماعی هستند. این را به وضوح می‌توانیم از شیوه زیستمان متوجه شویم، اما یکی از شواهد بسیار مهم در درون جمجمه ما قرار دارد. از قرار معلوم بین اندازه مغز نخستیان و اندازه جوامعی که می‌توانند تشکیل دهند، رابطه وجود دارد: هر چه مغز بزرگتر، محدوده دنیای اجتماعی نیز گسترده‌تر.

ما با آن اندام‌هایی که سخاوتمندانه متناسب هستند؛ برزگترین گروه‌ها را در میان همه نخستیان شکل داده‌ایم که حداقل شامل 150 نفر عضو می‌شود. به این عدد «عدد دانباری» گفته می‌شود و مشخص شده که تمام گردهم‌آیی‌ها از اندازه جمعیت کلیسا تا میانگین اندازه شبکه‌های اجتماعی در توئیتر به همین عدد می‌رسد. برای اطلاعات بیشتر این مقاله را بخوانید.»

بیشتر بخوانید:
 
 

یک علت یا تبیین برای این موضوع این است که معاشرت اجتماعی یک تمرین ذهنی است. برای اینکه بتوانید یک تعامل موفقیت‌آمیز با انسان‌های دیگر داشته باشید، نیاز دارید حجم شگفت‌آوری از اطلاعات را در ذهن‌تان نگه دارید. علاوه‌بر‌آنکه لازم داریم اطلاعات ابتدایی مثل اینکه آن‌ها کجا زندگی و کار می‌کنند داشته باشیم، مفید خواهد بود اگر اطلاعاتِ ظریف‌تر دیگری درباره ویژگی‌های وجودی‌شان داشته باشیم؛ مانند اینکه دوستانشان که هستند، دشمنانشان که هستند، بی‌احتیاطی‌های گذشته‌شان چه بوده و چه چیزی به آن‌ها انگیزه می‌دهد.

بسیاری از این اطلاعات اولیه را می‌توان از گاف‌های زبانی استخراج کرد؛ مثل زمانی که از فردی که تازه اخراج‌شده می‌خواهید درباره شغلش توضیح دهد یا درباره این شکایت دارید که چرا فرزندانتان زودتر بچه‌دار نمی‌شوند.

نهایتاً تعداد روابطی که ما می‌توانیم حفظ کنیم با میزان قدرت پردازشگری‌مان محدود می‌شود – و باید بدانیم که در طی بیش‌از‌میلیون‌ها سال آن گونه‌هایی که ارتباطات اجتماعی بیشتری داشتند با مغز‌های بزرگتری تکامل یافتند. مشخص شده که این روند می‌تواند معکوس شود؛ که یعنی با فقدان رابطه اجتماعی مغز می‌تواند کوچکتر شود.

سال گذشته، دانشمندان آلمانی کشف کردند که مغز‌های 9 کاشف قطب که 14 ماه در یک ایستگاه تحقیقاتی در قطب جنوب زندگی کرده بودند، بعد از پایان مسافرت کوچکتر شده بود. دانشمندان با بررسی تصاویر ام‌آر‌آی که قبل و بعد از سفر از مغز آن‌ها اسکن کرده بودند، دریافتند که «چین دندانه‌ای» مغز – یک منطقه c-شکل که در تشکیل خاطرات جدید نقش دارد-در طی این سفر اکتشافی تا 7‌درصد کوچکتر شده بود.

کاووشگران علاوه‌بر‌آنکه مغزشان به لحاظ اندازه کوچکتر شده بود، در انجام دو آزمون هوش – یکی برای پردازش فضایی که قدرت تعیین اشیاء در فضا را اندازه‌گیری می‌کند، و یکی برای توجه گزینشی، که می‌گوید تا چه اندازه می‌توانید روی یک شیء خاص تمرکز کنید، نمرات بدتری کسب کردند.

دانشمندان حدس زدند که انزوای اجتماعی طولانی‌مدت و یکنواختی کلی زندگی که شما را مجبور می‌کند کل زمستان را در یک محفظه فلزی زندگی کنید، می‌توانند از دلایل این پدیده باشند. در این مطالعه آن‌ها مهارت‌های اجتماعی کاووشگران را قبل، در طول و بعد از انزوا مطالعه نکردند، اما تحقیق دیگری نشان داده بود افرادی که زمستان را در قطب جنوب سپری می‌کنند، با آنکه پیش از سفر دارای مهارت اجتماعی بالایی هستند، از اواسط زمستان دچار اختلال عملکرد اجتماعی می‌شوند.

تفاوت خلوت و تنهایی
مطرح کردن این پرسش که آیا فاصله‌گذاری اجتماعی بر مهارت‌های اجتماعی ما اثر می‌گذارد بسیار ساده‌تر از ارائه یک پاسخ احتمالی به آن است، اما سرنخ‌هایی وجود دارد.
 
اگر مدت زیادی تنها باشیم چه اتفاقی می‌افتد؟

نخست، نگرانی روان‌شناسان این نیست که شما با چه تعدادی از افراد در تماس هستید. بلکه، اغلب پژوهش‌ها تمرکزشان بر این بوده که شما چطور به موقعیت خود می‌نگرید. «خلوت» یعنی شما تنها باشید بدون اینکه احساس تنهایی کنید. خلوت یک وضعیتِ رضایت‌بخش است؛ درست مثل همان وضعیتی که آنسل در کوهستان ولز تجربه کرد. اما «تنهایی» یک هیولای متفاوت است که در آن فرد احساس می‌کند منزوی شده و تشنه روابط اجتماعی است.

تحقیقی نشان داده که احساس تنهایی بر ادراک افراد تنها به نحوی اثر می‌گذارد که آن‌ها نمی‌توانند قضاوت درستی از آنچه در‌حال وقوع است، داشته باشند؛ برای همین حتی اگر فرصت برقراری رابطه اجتماعی داشته باشند باز هم نمی‌توانند رابطه اجتماعی برقرار کنند. این وضعیت به طرز کنایه‌آمیزی به این معنی است که گرچه آن‌ها تشنه برقراری ارتباط اجتماعی هستند؛ نمی‌توانند با دیگران به شکل عادی تعامل برقرار کنند، چون توانایی آن‌ها برای انجام این کار توسط احساس تنهایی مختل شده است.

برای مثال، افرادی که احساس انزوای اجتماعی می‌کنند آگاهی‌شان نسبت به تهدید‌های اجتماعی، مانند ترس از اینکه حرف اشتباهی بزنند، بسیار بالاست. آن‌ها به راحتی می‌توانند در تله «سوگیری تأیید» گرفتار شوند و مدام و فعالانه رفتار‌ها و کلمات دیگران را به نحوی تفسیر کنند که دیدگاهِ منفی‌ای که از وضعیت و توانایی اجتماعی خودشان دارند، را حمایت کند. آن‌ها انتظارات بسیار پایینی از بقیه دارند و جایگاه خودشان را غیرمنصفانه ارزیابی می‌کنند و با این کار دیگران را فرا می‌خوانند که با آن‌ها بد رفتار کنند.

آدم‌های تنها همچنین باید با ناتوانی در تنظیم افکار، احساسات و رفتار خود دست‌وپنجه نرم کنند. این مهارت برای تطابق یافتن با هنجار‌های اجتماعی ضروری است و شامل این موارد می‌شود که شما مدام رفتار خود را در ارتباط با انتظارات دیگران تنظیم و تحلیل کنید. باید هشدار دهیم که این فرایند معمولاً خودکار صورت می‌گیرد و توانایی شما برای تنظیمِ خویشتن مبدون آنکه خودتان متوجه باشید، می‌تواند تحت تأثیر قرار بگیرد.

دراینصورت، انزوا می‌تواند به «چرخه تنهایی» تبدیل شود. این چرخه می‌تواند به ترکیبی از اعتماد‌به‌نفس پایین، پرخاشگری، استرس، بدبینی و اضطراب اجتماعی تبدیل شود و نهایتاً منجر شود که فرد منزوی بیشتر از هر زمان دیگری از دیگران فاصله بگیرد.

در بدترین حالت ممکن، تنهایی می‌تواند افراد را افسرده کند و یکی از رایج‌ترین نشانه‌های افسردگی دوری‌گزینی از اجتماع است –و این چرخه ادامه دارد!
 
برای مدت‌های طولانی، خلوت‌گزینی ِ خودخواسته عمل بی‌ضرری دانسته می‌شد. فلاسفه، رهبران دینی، مردمان بومی و هنرمندان همگی به نحوی بر فواید خلوت‌گزینی تأکید کرده‌اند. اما هر روز شواهد بیشتری نشان می‌دهد که دوری گزیدن از اجتماع حتی اگر به عمد باشد می‌تواند پیامد‌های ناخواسته داشته باشد.

نوجوانانی که ترجیح می‌دهند زمان خود را در تنهایی سپری کنند کمتر از همسالان خود مهارت‌های اجتماعی دارند و تحقیقاتی نشان داده‌اند که حتی افرادی که در ظاهر می‌گویند خلوت را ترجیح می‌دهند در واقعیت از ارتباط با دیگران حتی دیگرانی که کاملاً غریبه هستند، لذت می‌برند.

پیامد‌های منفی خلوت‌گزینی مشکل‌زاست؛ زیرا خلوت‌گزینی مانع از آن می‌شود که افراد چیز‌هایی را یاد بگیرند که فقط بودن در جمع امکان آموختن آن‌ها را می‌دهد. پس ما انسان‌ها به کردار اجتماعی نیاز داریم، اما نه به آن دلایلی که شما ممکن است فکر کنید.

تعامل منظم با دیگران به ما می‌آموزد احساس ارزشمندی کنیم و به ما کمک می‌کند نیت‌های دیگران را به درستی تفسیر کنیم که همه این‌ها به ما کمک می‌کند تجربه‌های مثبت اجتماعی‌مان بیشتر شود.

اثرات آموزش از راه دور بر مغز کودکان
تای تاشیرو، روان‌شناس و نویسنده کتابی درباره ناواردی اجتماعی، می‌گوید: «کودکان و نوجوانان نیاز به ارتباطات و تعاملات چهره‌به‌چهره دارند. زیرا آن‌ها مجبورند سرنخ‌ها و انتظارات اجتماعی که در موقعیت‌های اجتماعی رخ می‌دهد و تعداد آن‌ها زیاد است را یاد بگیرند.

تحقیقات زیادی ثابت کرده‌اند که تجربه‌های اجتماعی زمانی که مغز هنوز در حال رشد است، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. یک تحقیق در این زمینه که بروی موش‌های آزمایشگاهی انجام شده است نشان می‌دهد که موش‌ها وقتی تنها بزرگ می‌شوند، مغزشان کوچکتر است و رفتارشان آنقدر تغییر می‌کند که می‌توان آن را معادل وضعیت شیزوفرنی در نظر گرفت. یکی از نشانه‌های شیزوفرنی مختل شدن عملکرد‌های اجتماعی است.

مورچه‌هایی که جدا از هم‌نوعان خود بزرگ می‌شوند نیز مغز کوچکتری دارند و متفاوت با هم‌نوعان خود رفتار می‌کنند. ماهی‌هایی که در انزوا رشد پیدا می‌کنند نسبت به هم‌نوعان خود از انعطاف و روحیه همکاری کمتری برخوردارند.

این آزمایش‌ها روی شامپانزه‌ها هم پاسخ‌های مشابهی را پیدا کرده است. شامپانزه‌هایی که یک دوره از زندگی خود را در انزوا گذرانده بودند نسبت به نقض حریم خصوصی‌شان تحمل‌پذیری کمتری داشتند و کمتر به جفت‌یابی علاقه نشان می‌دادند.

یافته‌ها در مورد کودکان انسان نشان می‌دهد که رابطه مستقیم بین رعایت آداب اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی وجود دارد. در یک گروه از کودکان پرتغالی که در دوره پیش‌دبستانی بودند، آن‌هایی که تجربه آمیختن با اجتماع را بیشتر از سایرین داشتند، مهارت‌های اجتماعی قوی‌تری نیز داشتند.

درضمن، کودکانی که خواهران و برادران بیشتری دارند انطباق‌پذیری بیشتری با جهان دارند و درست مانند بزرگسالان، کودکانی که زمان بیشتری را در انزوا سپری می‌کنند بیشتر از سایرین احتمال دارد که موقعیت‌های اجتماعی را به شیوه‌ای خودآزارانه تفسیر کنند.
اگر مدت زیادی تنها باشیم چه اتفاقی می‌افتد؟

بهترین مکان برای یادگیری و تمرین مهارت‌های اجتماعی مدرسه است. حتی پیش از همه‌گیری کرونا نیز تعداد زیادی از کودکان در سراسر جهان به این شکل آموزش نمی‌دیدند. از سال 2012 در حدود 1.8 میلیون کودک در سراسر آمریکا در خانه تحصیل می‌کنند؛ و اکنون کارشناسان می‌گویند ما در آستانه یک انقلاب هستیم که بر اساس آن آموزش‌های راه دور جایگزین آموزش و تعامل چهره‌به‌چهره خواهد شد.

سال‌ها نسبت به خطرات آموزش در خانه نگرانی وجود داشته و آلمان با اتکاء به این نظریه که آموزش در مدرسه تحمل‌پذیری اجتماعی را افزایش می‌دهد، آموزش در خانه را از سال 1919 ممنوع کرده است.
یادآوری این نکته مفید است که هرچند کودکانی که در خانه آموزش می‌بینند نسبت به دیگران مهارت‌های اجتماعی کمتری دارند، اما در سنین بزرگسالی مشارکت اجتماعی بالاتری نسبت به دیگران دارند.

خلوت‌گزینیِ مثبت
به یک دلیل، تاشیرو فکر می‌کند که قدری دوری‌گزینی از اجتماع مفید است. او روایت‌های همسران افراد خجالتی و خلوت‌گزین را شنیده که می‌گویند همسرانشان همراهان بسیار عالی‌ای هستند، زیرا آن‌ها با دقت بیشتری درباره احساسات افراد فکر می‌کنند یا در موقعیت‌های متفاوت واکنش‌های بهتری نشان می‌دهند.

او می‌گوید: «این باملاحظه بودن می‌تواند واقعاً دوست‌داشتنی باشد.»

آنسل، می‌خواهد تأکید کند که تجربه‌های او در خلوت‌گزینی بسیار مثبت بوده است. او می‌گوید: «او زندگی در کوهستان ولز را یک فرصت برای آزمون خودکفایی‌اش دید و نه تهدید.»

این آزمون فقط تنهایی را نمی‌سنجید. آنسل دسترسی به آب لوله‌کشی، برق، وسیله نقلیه و تلفن نداشت و مواد غذایی را خودش پرورش می‌داد. او می‌گوید: «اما خیلی زود دیگر به آن به عنوان یک تهدید و چالش نگاه نمی‌کردم. احساس می‌کردم که زندگی خاص خودم را دارم و این وضعیت عادیِ هستی من است.»

آنسل می‌گوید افرادی که برای مدت زمان مشخصی خلوت‌گزینی را برمی‌گزینند ممکن است همواره به فکر این باشند که چه زمانی بالاخره به وضعیت عادی باز می‌گردند و در این مدت به پایان فکر می‌کنند. «اما من، چون نمی‌دانستم که این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، هرگز به پایان فکر نمی‌کردم و کاملاً خودم را غرق خلوت خودم کرده بودم.»

آنسل تاکنون 3 کتاب نوشته و معتقد است که همچنان فواید آن 5 سال خلوت‌گزینی را در زندگی می‌بیند. او حداقل تفاوت تنها‌بودن و تنها‌بودن در یک کلبه بهم‌ریخته در ناکجاآباد را درک می‌کند. دومی بدتر است.

منبع: BBC WORLD
ترجمه: عاطفه رضوان نیا/سایت فرادید 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان