1. مقدمه
شعر و ادب فارسی از آغاز تا امروز برای لحظه ای از حضور در آوردگاه های رزم و حماسه و محافل بزم و ترانه دور و برکنار نبوده است. شعر فارسی راوی احساسات و کارکردها و بازتاب دهنده درون مایه های مادی و معنوی انسان ها در دوره های گذشته است که با وجود آن که همه اسباب و عوامل به خاک و خشت پیوسته اند، اما صدای روشن شعر هم چنان طنین انداز و گزارشگر آن گذشته های از دست رفته است.
در این که شعر و ادبیات در فرهنگ ایران زمین، مسؤولیت بسیاری از کارکردها و کنش ها را به تنهایی بر دوش داشته است شکی[1] نیست و در این که بهتر از شعر و ادبیات چیزی دیگر نمی توانسته است محمل ابراز عقاید و احساسات باشد هم تردیدی نیست و روشن است که کسانی که این قابلیت ها و توانایی های ادبی را نادیده می گیرند در واقع خویش را از بهترین ابزار و هنر نقش آفرین و سرنوشت ساز محروم کرده اند.
شعر و ادب فارسی به واسطۀ حضور بهنگام و هنر آفرین در همه عرصه ها و صحنه های زندگی بشری مسؤولیت ثبت و ضبط حوادث، بازتاب دادن دیدگاه ها و اندیشه ها و به یادگار نهادن خاطرات تلخ و شیرین و تولید آثار فاخر هنری را با بهترین تصویرها و مضامین ادبی و هنری بر عهده داشته و دارد و از این جهت می توان شعر و ادب فارسی را مهمترین سرمایه معنوی تمدن ایرانی اسلامی خویش به شمار آورد که در شکل دادن به میراث معنوی و مکتوب این سرزمین و پاسداشت آن سنگ تمام گذاشته است.
در دوره معاصر، وقوع جنگ تحمیلی میان دو کشور ایران و عراق طی دوره سخت و جانگاه هشت ساله، مقطع شکل گیری بسیاری از تحولات و رخدادهای فرهنگی و ادبی و هنری بوده است که نمی توان از آن برکنار ماند.روشن است که جنگ پدیده ای مقبول و دوست داشتنی نیست اما آنچه به زد و خوردهای خسارت آمیز رنگ و آب ارزش و اعتبار می دهد، حماسه سازی، دفاع شرافتمندانه و ایثار جان به پای ارزش های ملی و آیینی است که می تواند در کنار بازسازی خرابی های ناشی از جنگ، به بازسازی و پیرایش ارزش های موروث و مکتسب یک ملت تمدن ساز بینجامد.
شعر و ادبیات پایداری - به مفهوم امروزی آن – به درستی، برآمده از سال های دفاع مقدس و دوره بازسازی است و نکته ارزشمند پیوست با آن، این است که ادبیات مقاومت هم چنان با گذشت سه دهه از دفاع مقدس، روایت گر و ثبت کننده و برجسته سازنده مفاهیم و ارزش هایی است که هزاران هزار جوان پاک باخته و مخلص و ایثارگر جان بر سر آن نهادند.
ادبیات پایداری البته محمل نقد و تحلیل خوب و بد آنچه رخ داده است هم هست؛ زیرا آشکار است که دفاع مقدس در حقیقت بازتابی از اهداف عالی انقلاب اسلامی را در خود دارد ولی همه نگاه ها و دیدگاه ها در این زمینه روی کرد یکسانی از جهت تأیید و تأکید با خود ندارند.
در ادب پایداری می توان بر پایه مستندات تاریخی و واقعی آن روزگاران که از زبان و بیان ایثارگران و آزادگان روایت می شود، مجموعه ای هنرمندانه و تأثیر گذار از فیلم و داستان و منظومه های ادبی فراهم کرد که در حکم گنجینه فرهنگی یک ملت برای نسل های آینده قابل طرح است.
این هم که برخی نویسندگان و شاعران معاصر در داخل و خارج کشور، زبان به نقد جنگ گشوده اند و تداوم جنگ را پسند نداشته و به شهادت رسیدن جوانان و نوجوانان را خوش نداشته اند و از خرابی های بسیار برآشفته شده اند و به گونه ای با اشاره و تصریح، تداوم جنگ را نفی کرده اند و با برجسته کردن آثار منفی جنگ، به نقد صاحبان قدرت سیاسی در دستیابی دیرهنگام به صلح پرداخته اند، نشان از ظرفیت های متفاوت شعر و ادبیات دارد که البته از سوی معتقدان به دفاع شرافتمندانه تا پای جان، بی پاسخ نمانده است.
آنچه امروز به نام وظیفه استادان و اهالی فکر و فرهنگ مطرح است، گردآوری ذخایر و نفایس فرهنگی دفاع مقدس و پیوند دادن میان آنها و زبان و بیان هنرمندانه و گزارش کردن صادقانه این حماسۀ تاریخی و بیان رنج و سختی هایی است که بر ملت صبور و نستوه ایران رفته است.
2. بحث
2-1. شعر جنگ
همه کسانی که از ادب و شعر معاصر سخن رانده اند، به هنگام مرور و تحلیل ادب معاصر پس از انقلاب اسلامی، از شعر و ادبیات جنگ یا دفاع مقدس سخن گفته اند. نه این است که جنگ تحمیلی با فاصله ای اندک از وقوع انقلاب اسلامی رخ داد، در نتیجه، همه جا سخن از شعر انقلاب و جنگ به صورت توأم است که البته بی ارتباط با مفاهیم معنوی و یا مضامین شعارگونه سال های اول انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی هم نیست.
اگر شعر انقلاب اسلامی با ویژگی های محتوایی و درون مایه ای شناخته می شود (سنگری، 1392: 25) شعر دفاع مقدس هم این ویژگی را به پیوست خود دارد. اگر تحولات سیاسی را عامل اصلی تحرک و دگرگونی و تغییر آثار ادبی و فرهنگی و اجتماعی هر جامعه به حساب آوریم[2]، پدیده شگفت انگیزی مانند انقلاب اسلامی و پیوست سیاسی آن -دفاع مقدس- در این زمینه نقشی انکار ناپذیر دارد و با اندک مرور و بررسی می توان دریافت که حتی زبان و بیان شاعرانی که ارتباطی هم با انقلاب و دستاوردهای آن نداشته اند به کمال، با اشعار پیش از انقلاب آنان متفاوت شده است (ترکی، 1395: 15) و این نشان می دهد که تحولات سیاسی و اجتماعی هستند که بر سبک و زبان شاعر تأثیر گذارند و شاعر نمی تواند در جزیره تنهایی و انزوای خویش زبان دست نخورده و دچار تحول سیاسی نشده ای را در اختیار داشته باشد.
به عبارت دیگر شاعر نمی تواند در گوشه ای خلوت بنشیند و تن پوش بی خیالی بر تن کند و با چشم بستن بر تحولات، هم چنان بخواهد در فضایی که مطلوب اوست سیر کند، این مهم فقط با همراهی شاعر با نوآوری های زبانی و مضمونی دوره جدید امکان پذیر است.
نیک روشن است که «جنگ با دگرگونی ارزش ها و به میدان کشانیدن نیروهای ملی و مردمی و تحریک عواطف میهنی و دینیِ قاطبه مردم، قلمرو تازه ای به روی شعر و ادب فارسی گشود و راه ورود موضوعات و مضامین و حتی واژگانی جدید را به روی زبان و ادبیات ایران باز کرد. (یاحقی، 1376: 252) شاید بتوان نمونه اعلای تأثیر تحولات سیاسی بر اتفاقات تازه ادبی را در دورۀ مشروطه نشان داد که انقلاب سیاسی، انقلاب ادبی و نوگرایی را دامن زد به گونه ای که در نظر برخی، گویی ماهیت دو انقلاب سیاسی و ادبی یکی است و برخی نتیجه می گرفتند که انقلاب ادبی هم باید به همان تندی انقلاب سیاسی - اجتماعی صورت بگیرد. (امین پور، 1383: 379) در دوره انقلاب اسلامی و تا مقطع پایان جنگ (1367) شاهد حاکمیت و برتری شعار بر شعر هستیم و ادبیات وظیفه دارد که ارزش های انقلابی را فریاد بزند و ترویج کند.
«بسیاری از آثار منتشره آن دوران متأثر از شرایط حاد جامعه غالبا بافت و بیانی گزارش گونه و شعار زده داشتند به نحوی که فرم و ساختار آنها بعضا تحت الشعاع محتوا قرار می گرفت.» (روزبه، 1381: 307) شعر این دوره را شعری شعارگونه و پر تپش و عریان دانسته اند (حسن لی، 1383: 65) که فریادهای شورانگیز مردم را گزارش می کرد اما با گذشت زمان البته آرام تر می شد و در خود بیشتر فرومی رفت و شکل هنری به خود می گرفت (همان ). شعر دفاع مقدس در سال های پس از جنگ «بر جنگ به معنای کلی و پیامدهای آن به ویژه پیامدهای تاریخی - اجتماعی متمرکز است» (ترکی، 1395: 142). نکته طبیعی این است که با جایگیر شدن یک سبک ادبی تازه، دوران رشد و نمو، اندک اندک، به مقطع پختگی و هنرورزی بیشتر تبدیل می شود و البته از یاد نبریم که تحولات ادبی یک شبه و ناگهانی رخ نمی دهند (امین پور، 1383: 378) و با وقوع انقلاب اسلامی به یکباره، شاعران، گذشته خود را فراموش نکردند تا حرف های تازه و انقلابی بزنند بلکه همچنان که کسانی مانند استاد شهریار با کنار نهادن گذشته ادبی خویش، روی کردی انقلابی را دنبال کردند شاعرانی هم بودند که به رغم وقوع انقلاب اسلامی ترجیح دادند به جای انقلابی، روشنفکر تلقی شوند و آبشخور فکری خویش را گونه ای دیگر فراهم سازند (روزبه، 1381: 307).
2-2. سیمین بهبهانی؛ بر کنار از ادبیات انقلابی
اگر چه تحول عظیمی مانند کودتای 28 مرداد 1332 شاعران و ادیبان ایرانی سرخورده و ناامید را با وجه مشترک مبارزه با سلطنت گردهم آورد که تا بهمن 1357 به نوعی کنار هم قرار می گرفتند و تقریبا همه طیف های متفاوت و متناقض در مبارزه با حکومت پهلوی به اشتراک نظر رسیدند و شاعران در پناه سمبولیسم اجتماعی به مبارزه با شاه برخاستند (شمیسا، 1383: 472 ) اما با وقوع انقلاب اسلامی و به پیروزی رسیدن یک بخش از جریان سیاسی مخالف شاه (در قبال دو بخش ملی گرایان و جریان چپ) راه ها از هم جدا شدند «شاعران متعهد که از این پیش با تمام اختلافات مسلکی در مقابله با رژیم پهلوی کنار هم و در یک سنگر بودند از هم جدا شده و رو در روی هم قرار گرفتند و خوانندگان شعر سیاسی پیش از هر چیز به خط مشی سیاسی شاعر توجه می کردند و در صورت همفکری با وی کتابش را می خریدند و از شعرش دفاع می کردند » (شمس لنگرودی، 1377: ج 4: 535)
سیمین بهبهانی درست در همین گروه شاعرانی قرار می گیرد که کم کم از انقلاب و ارزش های آن فاصله گرفتند و اگرچه وی، در سیمای مخالف یا برانداز آشکار نشد اما عدم همراهی آشکار ایشان و امثال ایشان با جریان های رایج شعر آیینی و انقلابی، خط حایل میان دو طیف شاعر انقلابی و غیر انقلابی را پر رنگ تر می کرد.
سیمین البته در مقام شاعری ایرانی و ایران دوست حتی به جنگ تحمیلی بی تفاوت نبوده است و در فتح خرمشهر هم شعر سروده است (ص 713 ) اما از گروه شاعرانی است که فرصت همراهی و همنوایی با جریان فکری و ادبی برآمده از انقلاب اسلامی را نداشته است.بانو سیمین بهبهانی در مقام شاعر، مادر و سرانجام شهروندی ایرانی از آنچه که در اطراف ایشان - در دورۀ دفاع مقدس می گذشته است – بی خبر و برکنار نبوده است.
2-3. جرقه سرودن این شعر
آن گونه که گفته شده است بانو سیمین بهبهانی روزی از سال های جنگ تحمیلی به داروخانه یا مرکزی درمانی رفته است و در آنجا، نوجوانی حدود بیست ساله را می بیند که یک پای خود را در جنگ از دست داده است. شاعر در مقام شخصیتی مخالف جنگ و شاید منتقد به دیر شدن موعد صلح و در جایگاه مادری که احساس و عاطفه ای رقیق دارد این صحنه دیدار را در غزلی وصف و گزارش کرده است که در پی، آنرا خواهیم آورد.
ارزش منحصر به فرد این شعر، در آن است که شاعر خود از نزدیک شاهد صحنۀ ماجرایی که روایت می کند بوده است و از این جهت مانند برخی شاعران دفاع مقدس که با رفتن به خط مقدم جبهه شعر می سرودند، گونه ای اشتراک در برداشت مستقیم از رخداد مورد نظر دارد.
این شعر البته در محافل گوناگون ادبی - اعم از حامیان شاعر و مخالفان و منتقدان او - مورد توجه واقع شد اما به سبب برخی نکات تند و این که شاعر به زعم خود نوجوان بسیجی را عبوس و خودباخته و نگران، وصف کرده بود به مذاق اصحاب ایثار و رشادت و کسانی که خود در صف نخست دفاع از آب و خاک ایران عزیز بودند خوش نیامد. آنها می دیدند و می دانستند که نوجوان جانباز - که در آغاز دوره جوانی و بهره مندی از لذت های دنیایی - با نقص عضو همه چیز خود را، به ظاهر، از دست داده است، آن گونه که سیمین می گوید خود باخته و مأیوس و پشیمان نیست از این رو از میان شاعران که برخی شان بسیار ادعای تعهد انقلابی هم داشتند، شاعری از قصر شیرین- در همسایگی مرز عراق - که خود افتخار حضور در سنگرهای دفاع را داشت، پاسخ محکم و مستدل به شعر سیمین داد؛ که در واقع روایت دیگری از این دیدار شاعر و جانباز جوان است؛ روایتی درست در نقطه مقابل روایت اول که به نوعی آن را نقض می کند.
2-4. عباسی قصری، متعهد به حفظ ارزش ها
کیومرث عباسی قصری - آن گونه که خود گفته است - غزل خود را در پاسخ به غزل تعریض آمیز بانو بهبهانی سروده است و پاسخ این «ترحم تعریض آمیز» را داده است. عباسی نماینده شاعران انقلاب و مدافع ارزش هاست و طعم جنگ را خود چشیده است.در اینجا هر دو شعر را دنبال هم می آوریم و سپس به نقد روایت هر دو شعر از یک حادثه و بیان تفاوت های سبکی آنها می پردازیم.هر دو شعر نمونه های گیرا و جاندار از منافسه و رقابت ادبی و جدال بر سر ارزش های مورد توجه و اعتقاد دو شاعر متفاوت در نگرش سیاسی و انقلابی است.
این دو شعر، نمونه ای جدید از استقبال های شاعران از هم دیگر است. استقبال شاعر دوم از شعر شاعر اول با هدف نقد و دادن پاسخ کوبنده که همه می دانند شاعر دوم از نظر اعتقادی و سیاسی و آیینی با شاعر اول کاملا زاویه دارد و این استقبال از سر ارادت نیست و نه تنها مصرعی از شعر اول در شعر دوم تضمین نشده است که همه نکات شعر اول، یک به یک نقد شده اند.
الف: شعر سیمین بهبهانی
شلوار تاخورده دارد، مردی که یک پا ندارد
خشم است و طوفان نگاهش یعنی تماشا ندارد
رخساره می تابم از او، اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد
بادا که چون من مبادا، چل سال رنجش پس از این
خود گر چه رنج است بودن بادا مبادا ندارد
با پای چالاک پیما دیدی که چه دشوار رفتم
تا چون رود او که پایی چالاک پیما ندارد
تق تق کنان چوب دستش، روی زمین می نهد مهر
با آن که ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
لبخند مهرم به چشمش، خاری شد و دشنه ای شد
این خوی گر با درشتی، نرمی تمنا ندارد
بر چهره سرد و خشکش، پیدا خطوط ملال است
یعنی که با کاهش تن، جانی شکیبا ندارد
گویم که با مهربانی، خواهم شکیبایی از او
پندش دهم مادرانه، گیرم که پروا ندارد
رو می کنم سوی او باز تا گفت و گویی کنم ساز
رفته است و خالی است جایش، مردی که یک پا ندارد
(بهبهانی، 1382: 868)
ب: شعر عباسی قصری
شلوار تا خورده دارد اما غم پا ندارد
هر کس ببیند، ببیند، باک از تماشا ندارد
شلوار تا خورده یعنی از عشق پیشی گرفتن
شلوار تا خورده یعنی، پایی که همتا ندارد
ما تاب دیدار او را از فرط خجلت نداریم
او را چه پروایی از ماست عاشق که پروا ندارد
برق رضا از نگاهش تابد چو خورشید تابان
یعنی که تسلیم محض است، یعنی که حاشا ندارد
گاهی اگر خسته جان است از طعنۀ دوستان است
او انتظار نکوهش از آشنا را ندارد
پاهای چالاک پیما برهرزه پویان مبارک
عاشق نیازی به پای چالاک پیما ندارد
آنان که تن را اسیرند با دست و پا هم حقیرند
از قید رسته هرگز حاجت به اینها ندارد
بس نوجوان داده از دست با جان و دل دست و پاها
او کو تو را کرده مبهوت خود تازه یک پا ندارد
در عشق اگر پیر دیریم باید به او اقتدا کرد
هر چند این مظهر عشق از بیست بالا ندارد
حالا چو «قصری» دو پا داشت، بر خصم اگر پشت می کرد
جز خار چشم عدو نیست پایی که حالا ندارد
(عباسی قصری، 1386: 35)
2-5. تحلیل تطبیقی دو شعر
در مطالعات سبک شناسی، دو متن شبیه به هم را از لحاظ زبان، ادب و فکر، بررسی و تحلیل می کنند و بر اساس این مؤلفه ها، به ارزیابی آثار ادبی و معرفی مختصات سبکی آنان اقدام می کنند (شمیسا، 1375: 153).
روشن است که به سبب سروده شدن هر دو شعر در یک دوره نزدیک به هم و این که زبان هر دو شعر به دورۀ معاصر تعلق دارد، مختصات زبانی سبک کهن در هر دو شعر یافت نشود و آنچه که مهم و شایان بررسی است ارزش های ادبی و فکری هر دو شعر است.از نظر ادبی هر دو شعر در قالب غزل سروده شده است و وزن هر دو شعر یکسان و دوری است (مستفعلن، فاعلاتن، مستفعلن فاعلاتن) و شعر قصری یک بیت بیش از شعر سیمین دارد.
قافیه های هر دو شعر در مواردی یکسان است مانند پا، تماشا، پروا، بالا، پیما و قافیه هایی هم مخصوص هر کدام از شعرهاست در شعر سیمین قافیه های شکیبا، تمنا، امضا، مبادا و در شعر قصری قافیه های حاشا، حالا را، اینها، همتا، مخصوص به خود است.
از نظر ادبی هر چند بایست شعر قصری را استقبال از غزل سیمین دانست اما راست این است که این استقبال سمت و سوی اعتراض دارد و مصراع اول شعر قصری دقیق نشان می دهد که شاعر دوم از میانه راه در مقابل شاعر اول قرار گرفته است:
سیمین: شلوار تاخورده دارد مردی که یک پا ندارد.
قصری: شلوار تاخورده دارد اما غم پا ندارد.
این شکل استقبال یادآور آن است که شاعر بر اساس نظریه «اضطراب تأثیر» - که احتمالا در زمان سرودن شعر از آن خبر هم نداشته است - می خواهد به هیچ شکل تحت تأثیر شاعر نخست نباشد و خود را با پاسخ مستدل و محکم از اضطراب ناشی از تأثیرپذیری دور نگه می دارد. شاعر دوم هنرمندانه شعر را استقبال کرده است اما نشانه های همراهی ارادت آمیز و تأیید شعر اول را از میان برده است و به گونه ای «بدخوانی خلاق» (مکاریک، 1390: 60) روی آورده است. خود این مقایسه از نظر ادبی می تواند ذیل نظریۀ «گفتمان» مطرح شود. بر اساس رویکرد مقایسه در نظریۀ گفتمان، ساده ترین راه برای آشنایی با ماهیت یک متن مقایسه آن با سایر متن هاست که تفاوت ها چیست و پیامدهای آن کدام است (یورگنسن، 1392: 243) مقایسه نشان می دهد که نویسندگان صاحب اثر خواهان به نمایش گذاشتن و خلق هویت های دیگراند (همان: 244).
2-6. بررسی روایت هر دو شعر
هرگونه آفرینش انسان را می توان گونه ای روایت دانست که یا مانند فیلم روایتی پویا و یا مانند عکس و نقاشی روایتی ایستا است (صفوی، 1395: 263) شاید بتوان شعر را گونه ای روایت میان ایستا و پویا دانست. مسأله مهم دیگر در تحلیل تطبیقی این دو شعر، بررسی آنها بر اساس ساختار روایت شعر از یک رخداد عادی و روزمره است؛ شاعر با جوانی که از میدان جنگ برگشته است به صورت اتفاقی دیدار می کند و سپس شرح این دیدار کوتاه را در ابیاتی گزارش می کند. شاعر دوم هر چند خود - مانند سیمین - با نوجوان یک پا از دست داده دیداری مستقیم نداشته است اما به سبب عزم داشتن در پاسخ گویی به شعر تند و انتقادی شاعر نخست، مجبور شده است داستان رخ داده را به زبان و بیان مورد پسند خویش روایت کند.
مسأله بدیهی در این روایت بانو سیمین این است که شاعر این دیدار را به شکل روایت خاص گزارش کرده است؛ یعنی الزاما آن نوجوان بسیجی عبوس و نگران نبوده است اما این روایت شاعر است که در حال برساختن چیزی است که ممکن است روایت را با اصل قصه دیدار با نوجوان جانباز، متفاوت جلوه دهد (ابوت، 1397: 134) هر چند برخی گفته اند سیمین در این شعر به ذهنیت آن مرد راه می برد و آن را آشکار می سازد (ابو محبوب، 1387: 389) به عبارت دیگر روی کرد منفی گونه سیمین به ارزش های انقلاب و جنگ مانع آن بوده است که جوان جانباز را شاد و با روحیه وصف کند و سپس بگوید که با وجود این که او از سرنوشت جدید خود راضی بود، من شاعر به عنوان مادر دل نازک و حساس، تاب دیدن این صحنه را نداشتم.
نکتة دیگر آن است که سیمین به نام شاعر دنبال بهانه ای مناسب برای نشان دادن آثار منفی جنگ بوده است از این رو در ساحت روایت خویش از این داستان، جدال یا کشمکش را در طرز وصف خویش قرار داده است تا بتواند بر اساس نظریات ادبی (ابوت، 1397: 112) ساختار روایت را شکل دهد که موفق هم شده است.
در این روایت سیمین از دیدارش با نوجوان جانباز، می توان به تعبیر «نویسنده نهفته» (همان: 159) هم گریزی زد. نویسنده نهفته نه نویسنده (شاعر) اثر و نه روایت کننده آن است شاعر یا راوی پنهان در این شعر، قشر مرفه جامعه و کسانی هستند که با جنگ و ارزش هایی مانند ایثار و شهادت و دفاع بیگانه اند.
سیمین از این فرصت شعر استفاده کرده است تا آثار منفی جنگ را - که به زعم خودش به چشم انقلابیون و هواداران دفاع مقدس نمی آمده است - به تصویر بکشد.
در اصل، همه کسانی که پس از انتشار این شعر، سیمین را تحسین کرده اند که حرف دل بسیاری کسان را زده است در گروه «نویسنده پنهان» جای می گیرند.
در همین روایت شناسی از شعر سیمین «خواننده نهفته» (همان: 401) هم قابل بررسی است. درست است که همه کسانی که شعر سیمین را می خوانند، خواننده شعر او هستند اما خواننده نهفته شاید فرماندهان جنگ باشند که شاعر با روایت تلخ خود از این نوجوان یک پای از دست داده از آنها می خواهد که به این اوضاع خاتمه دهند! یا مردمی که به جبهه ها کمک می کنند خواننده نهان هستند و به آنها گوشزد می شود که یاری شما به جنگ، خلق چنین صحنه هایی را به دنبال دارد!
با همین عناصر مؤثر در روایت، شعر دوم از آقای قصری هم قابل ارزیابی است. شاعر دوم هم در مقام راوی در حال برساختن چیزی است که روایت را با اصل قصه متفاوت نشان می دهد؛ به عبارت دیگر اگر به فرض سیمین - شاعر دور از ارزش های انقلابی - و قصری - شاعر اهل جبهه و دفاع - کنار هم روی صندلی نشسته بودند و همزمان این جانباز جوان را می دیدند و او را روایت می کردند، بهتر متوجه می شدیم که قصه یکی و روایت دوتاست؛ همچنین عنصر جدال و کشمکش در روایت قصری به خلاف سیمین که جوان در حال جدال با خود است که چرا چنین کاری به دست خویش داده است و در اوان جوانی ناقص عضو شده است، در روایت دوم جدال جوان با مردم ناسپاس و طعنه زننده است.
نویسنده نهفته هم در شعر قصری نه خود شاعر که خیل عظیم مردم حامی ارزش ها و به جنگ رفته ها هستند که شاعر به نمایندگی از آن ها روایت را به شعر سروده است. حتی جانبازان و خانواده شهدا نویسنده پنهان این شعر به شمار می روند.
خواننده نهفته هم در شعر قصری مردمان بی خیال و رفاه زده و برکنار از غوغای جنگ هستند که نبایست این گونه با سرمایه های معنوی جامعه رفتار کنند. شاعر این شعر محکم و مستدل را به همه کسانی می خواند که دفاع از آب و خاک را با سودای صلح زود هنگام در هم می آمیزند و متوجه نیستند که برای دفاع از کیان و ایمان و ایران این چنین جوانانی یک پا که هیچ جان عزیز خود را از دست می دهند، داده است.
نکتة دیگر این است که پایان شعر سیمین فرجام ندارد؛ یعنی خواننده شعر فکر می کند که او رفته است و با آن جوان بسیجی صحبت کرده است و او را دلداری داده است؛ اما پایان این روایت دچار گونه ای بی فرجامی یا تعلیق است (ابوت، 115: 1397) این شکل پایان دادن به روایت می تواند گونه ای غافل گیری هم تلقی شود. (همان: 119)
با این شکل تمام شدن روایت در شعر سیمین، شاید او می خواسته است اثبات کند که جوان عبوس بسیجی اهل گفتگو و سلام و احوالپرسی نبوده است زیرا «لبخند مهر» شاعر را هم تحویل نگرفته بود.در شعر قصری هم البته تمام شدن داستان با طرح این پرسش است که اگر این نوجوان یک پا از دست داده، همان دو پا را داشت و از جبهه جنگ فرار می کرد، ارزش و اعتباری داشت؟
از نظر فکری هم البته نکته شایان اهمیت، تقابل دو نگرش بسیار رایج در سطح جامعه است که یکی جنگ را از دریچه آسیب ها و نقص ها و رنج ها دیده است و دیگری جنگ را از زاویه رشادت ها و دشمن ستیزی دیده است و خود را نباختن بخصوص، آنجا که پای ارزش ها در میان است.با وجود یکسان بودن وزن شعر، تفاوت لحن زنانه و مردانه در هر دو شعر آشکار است. شعر سیمین لطیف و عاطفی و گدازنده است و شعر قصری مردانه و محکم و شجاعانه.
در شعر زنانه سیمین با سیمای مادری دل نازک و حساس که تاب دیدن صحنه های دلخراش را ندارد، روبه رو هستیم و در شعر قصری با رزمنده ای که از مرگ و نقص عضو نمی هراسد و حفظ ارزش ها را بر همه چیز ترجیح می دهد.[3]
3. نتیجه
از مرور دو شعر سیمین بهبهانی و عباسی قصری درمی یابیم:
1. هر دو شاعر روایت گر باور خویش بوده اند.
2. روایت سیمین از جانباز جوان بر اساس مشاهدۀ شخصی و روایت عباسی بر اساس بدخوانی خلاق و متن را پاسخ دادن شکل گرفته است.
٣. هر دو شعر بر اساس قانون روایت، نویسنده پنهان و خواننده پنهان دارند.
4. جدال یا کشمکش در هر دو روایت به چشم می آید.
5. عباسی قصری کوشش کرده است خود را از اضطراب تأثیر ناشی از شعر نخست رها کند که موفق هم شده است.
کتاب نامه
- ابوت، اچ پورتر، 1397، سواد روایت، ترجمه رؤیا پورآذر و نیما اشرفی، تهران: اطراف.
- ابو محبوب، احمد، 1387، گهواره سبز افرا (زندگی و شخصیت سیمین بهبهانی)، چاپ دوم تهران: ثالث.
- اسلامی ندوشن، محمد علی، 1370، آواها و ایماها، چاپ چهارم، تهران: یزدان.
- امین پور، قیصر، 1383، سنت و نوآوری در شعر معاصر، تهران: علمی و فرهنگی.
- بهبهانی، سیمین، 1382، مجموعه اشعار، تهران: نگاه.
- ترکی، محمدرضا، 1395، ادبیات انقلاب اسلامی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی و سمت.
- حسن لی، کاووس، 1383، گونه های نوآوری در شعر معاصر، تهران: ثالث.
- روزبه، محمدرضا، 1381، تاریخ ادبیات معاصر، تهران: صدای معاصر.
- سنگری، محمدرضا، 1392، از نتایج سحر، تهران: سوره مهر.
- شمیسا، سیروس، 1375، کلیات سبک شناسی، چاپ چهارم، تهران: فردوس.
- --، 1383، راهنمای ادبیات معاصر، تهران: میترا.
- صفوی، کوروش، 1395، فرهنگ توصیفی مطالعات ادبی، تهران: علمی.
- عباسی قصری، کیومرث، 1386، قناری در قفس، تهران: سوره مهر.
- مکاریک، ایرنا ریما، 1390، دانشنامة نظریه های ادبی، ترجمه مهران مهاجر، محمد نبوی، تهران: آگه.
- یاحقی، محمدجعفر، 1376، چون سبوی تشنه، چاپ چهارم، تهران: جامی.
- یورگنسن، ماریان و لوییز فیلیپس، 1392، نظریه و روش در تحلیل گفتمان، ترجمه عباس مخبر، چاپ سوم، تهران: مرکز.
پی نوشت ها:
[1] دکتر اسلامی ندوشن ادبیات را تنها فرزند خانواده ایران می داند که انتظار همه هنرها و خلاقیت ها از او می رود. ن. ک. آواها و ایماها، ص 8.
[2] چند کتاب ادبیات معاصر و برخی سایت های ادبی این جمله معروف: قاطع ترین نتیجه یک انقلاب سیاسی، انقلاب ادبی است را از ویکتور هوگو - شاعر نامدار فرانسه - بدون منبع اصلی نقل کرده اند.
[3] برای اطلاع بیشتر ن.ک. دانشنامه نظریه های ادبی معاصر، ایرنا ریما مکاریک، ص 38.